سایر منابع:
سایر خبرها
عکس فرزندان خواننده های مشهور ایرانی
صاحب فرزند شدند و ببینیم که این اتفاق شیرین چه تاثیری بر آنها و زندگی شان گذاشته است. عماد طالب زاده و پسرش سانیار عماد طالب زاده نیز از خوانندگانی است که به تازگی پدر شده و خیلی هم عاشقانه او را دوست دارد. وقتی که پسرش سانیار متولد شد در صفحه اینستاگرام خود نوشت: عشق من به دنیا اومد... پسرم سانیار خوش اومدی به این دنیا، زیباترین عشق این جهان و اون جهان رو تو وجود سانیارم می ...
صابر ابر همراه با پرتقال های کال اش
...، لیلی رشیدی، مهدی کوشکی، مرضیه بدرقه و بهاره مصدقیان بازیگران این نمایش هستند و در خلاصه آن آمده است: اریس شهر عجیبیه. این جا انگار همه یه چیزی جا می ذارن. وقتی می آی این جا، یا چیزی بهت اضافه می شه، یا چیزی ازت کم می شه. پاریس زندگی آدم رو تغییر می ده، بعضی وقت ها هم اون رو از آدم می گیره . صابر ابر در این گفت وگو از دغدغه هایش در مقام کارگردان می گوید و نگاهش به هنر تئاتر. هنری ...
ای کاش لبخندت نصیب چشم مشتاقم شود
؛ کلی احساس خوشبختی می کنه... بعدش هم که می ایستن دَمِ صندوق و کلی از حال و هوا و غذا و رفتار کارکنانش تعریف و تمجید می کنن؛ دلش می خواد بال دربیاره... شاید برای همینه که همه سال های گذشته رو وقت گذاشته و شب ها دیروقت به خونه رفته تا اینجا پا بگیره... حالا هم که سرطان پنجه انداخته بیخ گلوش، نگرانه که پسرش (با حال و روز و رفقای افتضاحی که داره) اینجا رو به چی تبدیل می کنه؟ / برگرفته از ترجمه جلد اول ...
آن روسری که پرچم زنان تبریز شد
فقط به مردم چای می دادند. ولی بعد از چند روز که بازار بسته بود، چند نفر از بازاری ها که خسته شده بودند و عده ای هم به تحریک و زور و اجبار حکومتی ها دکان هایشان را باز کرده بودند. مردم کم کم داشتند از این اعتصاب و مبارزه خسته می شدند، حتی شقان قهوه چی، شقان هم می گفت این طور پیش برود، دخل و خرج نمی کنیم و از فردا مزد روزانه تو را هم نمی توانم بدهم! بهش گفتم شقان؟ دکان ها بسته بماند چی می شود؟ تنباکو ...
انفاق شهید ابراهیم هادی به دوستان
سال بود و داشت خمس اموالش رو حساب می کرد. از اونجائی که می دونستم او برای خودش چیزی نگه نمی داره تعجب کردم که می خواد خمس چه چیزی رو حساب کنه. حاج آقا حساب سال رو انجام داد وگفت 400 تومان خمس شما می شه. بعد ادامه داد: من با اجازه ای که از آقایون مراجع دارم وبا شناختی که از شما دارم اون رو می بخشم. اما ابراهیم اصرار داشت که این واجب دینی رو پرداخت کنه. و بالاخره خمس رو پرداخت کرد. کار ...
لاریجانی به من گفت این حرف را نزن چون تو مشاور منی/ماجرای عصبانیت اردوغان در دیدار با لاریجانی
بودید آیا در موضوعی با لاریجانی اختلاف نظر و یا اختلاف سلیقه داشتید؟ ما همدیگر را در مسائل مختلف خوب درک می کردیم، مگر در چند مورد به طور مثال بنده در اوایل کار برجام یک مصاحبه کردم و گفتم برجام باید برای تصویب به مجلس بیاید لاریجانی مصاحبه را خوانده بود و من را خواست و گفت این حرف را براساس چه منطقی زده ای؟ بنده گفتم چون براساس قانون اساسی این یک توافقنامه است و باید به مجلس بیاید و ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (290)
میشم بتونم رو صندلی بشینم، الان آرزو دارم بتونم وارد شم، حالا نشستن تو سرش بخوره. 39. بیچاره پنیر که یه عده خنگیِ خودشونو انداختن گردن اون. 40. کاش فرهاد یه راهنمایی می کرد که با چیا تابستون رو سر می کنه. بده من اسکیتمو
خواننده های ایرانی و دنیای بچه داری!
بهترین روز زندگیمو بهم هدیه داد. واقعا یه لحظاتی از زندگی رو نمیشه تو جملات توضیح داد... نگاه عزیزم... خوش اومدی... از همه دوستان عزیز که تبریک گفتن هم تشکر می کنم. حالا نگاه هم مثل زانکو چاووشی بین طرفداران پدرش، محبوب و مشهور است. حالا نگاه تا چند ماه دیگر دو ساله می شد. او 14 آبان سال 93 به دنیا آمده است. بعد از تولد او بود که یگانه یکی از محبوب ترین آلبوم های خود به اسم حباب را روانه ...
جالب ترین مکالمات رادیویی در گرندپری آلمان؛ وقتی همیلتون و باتن از موفقیت هم تیمی های خود وحشت دارند!
. ماسا : "یکی بهم زد ... ندیدمش..." ماسا : " بعد اینکه این یارو بهم زد، پشت ماشینم یه طوریه و مثل سابق نیست...." فیلیپه ماسا راننده تیم ویلیامز روز یکشنبه با بدشانسی رقابت را از دست داد، زمانی که جولیون پالمر از رنو از پشت با خودروی او تماس پیدا کرد، تا چند دور بعد راننده برزیلی مجبور شد از رقابت کناره گیری کند. رایکونن : " باله جلومو عوض کردید دیگه؟ یه جوری ...
اطلاعیه؛ بخش کاربران و توضیحاتی درباره مسدودیت ها
مسدودی به همراه داره. بدون تذکر هم مسدود میکنم، یک مدت تذکر می دادم تو مسدودیت ها یکم مراعات می کردم چند نفری رو از مسدودی درآوردم ولی الان متوجه شدم اشتباه کردم مثلا همین آقای موسوی که امروز بر علیه من جو راه انداخت و سایت رو زیر و رو کرد خودم از مسدودی درآورده بودم ولی الان چقدر پشیمونم که اینکار رو کردم. هر گونه انتقاد و یا شکایتی از نویسنده ها داشتید، پروفایل آقایان مهدی جوانی و ...
مروری بر دیالوگ های پرمایه و فاخر ایرانی
... هرجا دلشون می خواست می رفتن... الان همه جا رو دیوار کشیدن... پول می خوان ...ویزا می خوان ...اما مرد بدبخت قصه ما...فقط یه سرمایه داره... اونم جونشه. بی پولی/ حمید نعمت ا... ایرج (بهرام رادان) به شکوه (لیلا حاتمی): همین جوری پولای من بدبختو نفله کردی... کلاس کنکور برم ماما بشم... پیش دکتر کرمانی برم لاغر می کنه... لاغر کنم سکه می ده به آدم...بریم دیزین با بچه ها... دلم می خواد ...
اشتغال زنان در ایران، چه چالش هایی؟
مورد مسایل شخصی و خصوصی خودش و از منم سؤال می پرسه، تو این مواقع با این که فقط داره صحبت می کنه، ولی من احساس می کنم هر لحظه داره برام ناامن می شه، احساس بدی بهم دست می ده، حس می کنم امنیت ندارم.”در پژوهشی تلاش شد آزار جنسی زنان در محیط کار، علل، پیامدها و شیوه های مواجهه زنان در این موقعیت ها، به روش کیفی مورد بررسی قرار گیرد. مدت هاست زنان وارد بازار کار و محیط های کاری شده اند و بحث بر سر وارد ...
آیا مهدی بوترابی باید هزینه ی گناهی ناکرده را بپردازد؟
، کارِ پرونده رو تموم کن بعد... ضمن اینکه مسافرت شما با توجه به اخباری که از شما منتشر شده صحیح به نظر نمی آید... گفت یه رفیقی دارم به نام جلال ... داره یه چیزایی رو ردیف می کنه برای وزارت دفاع بخریم ... یه جایی هم بحث روغن زیتون رو دارن... بعد آزادی از زندان پاس نداشتم هی بوترابی بنده خدا را می فرستادم بره پیگیری کنه ... مشخصات و قیمت بگیره بیاره... کلی بهش بدهی دارم تازه این اواخر بالاخره حفاظت ...
یکی کن با خودت (ما را) !
... لبخندی زده و گفته: شرمنده م... آخه تا حالا با همچین وضعی روبه رو نشده بودم... تو قبرستون... از سرِ خاک مادرم پاشم و بخوام برم... که یهو کسی مثل شما بیاد جلو و ما رو (که فقط یه بار توی تلویزیون شعر خوندیم) بشناسه... بعد هم بخواد که برای سنگ قبر برادرش شعر بگم! ... پسر جوون که پیراهن مشکی تنش نشون داده هنوز زمان زیادی از مرگ برادرش نگذشته بوده کلی شرمنده شده و شروع کرده به عذرخواهی... او هم لبخندی ...
مخاطبان رسانه ها درباره آزمون استخدامی و دستور رییس جمهور چه نظر دادند؟
....... اما سامان در جواب این افراد نوشته: اون هایی که میگن کار زن اولویت نداره چون مرد باید خانواده رو بچرخونه میشه بگن پس چرا آقایون همه دنبال دختر شاغل برای ازدواجن؟ دوتا خواهر دارم که هردو خواستگاراشون وقتی متوجه میشن خونه نشینن میرن دیگه خبری ازشون نمیشه. مادر یکیشونم برای مادرم شرط گذاشت که هروقت دخترتون شاغل شد به ما خبر بدین. اما عده دیگری از مخالفان ایجاد فرصت های شغلی بدون ...
اشک شهید ابراهیم هادی به خاطر پیر مرد فقیر
بری؟” گفت: “هیچی، مسافرکشی می کردم” با خنده گفتم: “شوخی می کنی ؟” گفت: “نه ،حالا هم اگه کاری نداری پاشو بریم یکی دو جا کار داریم”. می خواستم برم داخل خونه که آماده بشم، گفت:”اگر چیزی هم تو خونه داری که استفاده نمی کنی مثل برنج و روغن بیار که برای چند نفر احتیاج داریم”. رفتم مقداری برنج و روغن آوردم، بعد هم رفتیم جلوی یک فروشگاه، ابراهیم مقداری گوشت و مرغ و... خرید و آمد سوار ...
اقدام مرد هوسران با سه همسرش
رویی پریده، خشمگین و غضبناک روبروی یاسر ایستاد و گفت: " منو نمی تونی از دیدن خاله م محروم کنی! اون پیر زن بیچاره از دست تو و کارات دلش خونه. میام پیشش تا باهاش درددل کنم. اون بهتر از هر کسی می فهمه که من چه خنجری از نامردی پسرش تو قلبم دارم! " و سپس با ناراحتی و خشم به من زل زد و گفت: " دلم برات می سوزه. تو هم فریب دروغها و زبون چرب یاسر رو خوردی و به عقدش دراومدی. نمی دونم درباره من چی بهت ...
روایت دبیرکل موتلفه از نامه های محرمانه به احمدی نژاد و روحانی
تخلف به عمل آمده است. اینجا دیگر به نظرم جرم اتفاق افتاده است. از این رو باید بگویم اینکه در رابطه با حقوق های غیرمتعارف یک اظهار نظر واحدی بکنیم کار درستی نیست. اما اینکه دولت بعد از اطلاع، می خواهد اقداماتی را انجام دهد که آن شرایط گذشته دیگر تکرار نشود خوب است. ** ایرنا: انتقادی که به جریان اصولگرایی وارد می شود این است که این جریان در مقابل خطاهای دولت احمدی نژاد با ...
توئیتری ها هم از رنگ ریش روحانی نوشتند هم از برجام و رکود و تحریم ها/ پاس گل صدا و سیما به روحانی
.... در ادامه تعدادی از این توییت ها که قابل پخش بودند را باهم می بینیم. -از #مصاحبه_روحانی فقط نمودار نشون دادنش توجهم رو جلب کرد که اون یاروی در حصر درباره ش گفته بود: #عکس_مار به مردم نشون می دن. دانشطلب -برای اولین بار از وقتی که یادم می اد، بابام موقع پخش گفتگوی تلویزیونی یک رییس جمهور جلوی تلویزیون خوابش برد! بهمن هدایتی ...
خاطره زایمان دخترم
بکشم و ازم پرسید اسم نی نی را چی قراره بذارم . با خوشحالی گفتم :" شانی " خندید وگفت : به به چه اسم قشنگی ! دکتر بیهوشی پرسید: چی ؟ دوباره گفتم :"شانی " خانم دکترم داشت گان عمل می پوشید که حس کردم حالم حالم داره به هم می خوره ،بنظرم اثر داروی بی حسی بود ، اشاره کردم که حالت تهوع دارم و خانم دکترم تا متوجه شد از اون خانم خواست که برام ظرف بیارن ، یه ذره که حالم بهتر ...
قتل فجیع دختر 7 ساله به دست مادر فاسد
نکردمش و اگر چنین قصدی داشتم با اداهای مظلوم نمایانه اش که به دروغ به شوهرم القا می کرد، من می زدمش و پدرش مرا می زد. *اجرای نقشه شوم و پلید قتل هستی صبح چهارشنبه وقتی شوهرم آماده رفتن به سرکار شد او فهمیده بود که من می خواهم نگهش دارم، هستی را نگه داشتم و خودم را برایش مهربان کردم، به او گفتم تو خوشگلی و سرگرمش کردم و برایش مثل خودش شدم، یک روباه مکاره، بعد از رفتن پدرش بردمش ...
زندگی نامه و وصیت نامه شهید ملک محمد رکرک از شهدای شهرستان چگنی
، البته صدا خیلی خیلی نزدیک بود بعد هم همه ای شد بمب در سمت کنار علی خورده بود و تمام صورتش رو بهم ریخته بود و از ناحیه فک و دهن ضربه زیادی خورده بود. بعضی از بچه ها طاقت دیدن علی رو نداشتند و شروع کردند به گریه و زاری در اون لحظه ملک محمد با دیدن چهره دوست و همرزمش وحشت کرده بود آروم نشست و با یک پارچه سر و صورت علی رو جمع کرد و با یک پارچه به هم وصل کرد بعد هم علی رو به بیمارستان رساندند. ...
یک هفت و هفت صِفرِ ساده!
راحت به صندلی تکیه می دادم، شنگول و لبخند زنان گفتم: "یعنی من می تونم با شما همکاری کنم؟!" - آره که می تونی! قدمت رو چشم! - آخ جون! من کارم رو از کی می تونم شروع کنم؟" - از همین الان؛ یه کاری برات درنظر گرفتم که عشق کنی! - یعنی مناسب با تخصص بنده؟! - صد در صد؛ تو از همین الان، کارِ گوشتکوب رو برام انجام می دی! - گوشتکوب؟!! ...
یادی از مسجد ترک ها در کرمانشاه، پایگاه صلواتی غرب کشور
نمایشی را که ما وسطش بودیم اجرا کنند. بدتر، قیافه عصا قورت داده حاج تقی بود که مثل سنان بن اَنَس، وسط حیاط جلوی ورودی مسجد به تماشای معرکه ما ایستاده بود. انگشتم را گذاشتم روی دماغم، گفتم: هیس! همه رو بیدار کردی سرگروهبان! دوباره تند پرسید: عراقیا اومدن؟... دندان هایم را به هم فشردم و آهسته و پرفشار زمزمه کردم: کاش عراقیا اومده بودن، این غائله ای که شما به پا کردی از حمله مغول هم بدتر ...
برانکو: دروازه بان بالای 23 سال جذب می کنیم/از رامین ناراحت نیستم اما جا برای او نداریم
لجبازی میکنی پرفسور جان یه امسالم که میتونیم جام بیاریم شما لج کن،بابا سمت چپ و راست فلجه نمیبینی،رامین بیاد راحت قهرمانیم چرا اخه لجبازی مگه میشه ربیع خواه رو بخوای اون اوکراینیای سفارشی رو بخوای بعد بهترین راست ایران و ملی پوش به این خوبی رو نخوای،لطفا ببخش تا تو ادامه ی فصل به مشکل نخوریم و حسرت نخوریم نقل قول +190 #9 mamad 2016-08-02 21:53 رامین برگرده عالی میشیم توفاز ...
همه خود را در حوزه فرهنگ مجتهد می دانند
می شود. یعنی اینطور نیست که فقط من بفهمم. ممکن است تو بهتر از من بفهمی. پس روی یک سری موضوعات توافق می کنیم. این الگو تغییر کرده است. اگر حمایت بخواهد باز در الگوی والد- فرزندی باشد خطاست. بعد یکی بیاید مصاحبه کند بگوید اگر حمایت ما نبود مراکز فرهنگی نابود می شد. این محصول نگاه والد- فرزندی است. ما فقط باید عرصه ایجاد کنیم برای کار فرهنگی چرا الان حاضریم کنار مساجد، مجموعه فرهنگی ایجاد کنیم و ...
داستان کوتاه و زیبای دختر فداکار
یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟ سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم، مرده و قولش ...
خاطره بازی با دیالوگ های زیبای سینمای ایران/ آدما از دور دوست داشتنی ترند
اش کوچ کنه... یه کوچ اجباری... درست مثل اجدادمون... عین پدربزرگامون... ولی خوش به حال اونا... هرجا دلشون می خواست می رفتن... الان همه جا رو دیوار کشیدن... پول می خوان ...ویزا می خوان ...اما مرد بدبخت قصه ما...فقط یه سرمایه داره... اونم جونشه. بی پولی/ حمید نعمت ا... ایرج (بهرام رادان) به شکوه (لیلا حاتمی): همین جوری پولای من بدبختو نفله کردی... کلاس کنکور برم ماما بشم... پیش دکتر ...
لحظه های گرمی که همیشه می مانند
.... تو چه برداشتی از این اثر می کنی؟ میخکوب شده بودم: ... حس می کنم درسته که اون دختر منظره ی زیبای پیش رو ش رو نمی بینه، اما انگار داره اون رو حس می کنه و ازش لذت می بره! - آفرین. ببین یه عکاس چه هنرمندانه تونسته بدون ایجاد حس ترحم به یه نابینا، دنیای زیبا و رنگارنگ اون رو به تصویر بکشه. مطمئن باش این عکاس جوان، روزها، هفته ها و شاید ماه ها به سوژه ش فکر کرده و ...
روز شهادت پسرم شیرینی دادم
زیارت امام رضا(ع) نیامدم خیلی حرف های نگفته و بغض های نترکیده دارم می خواهم با آقا حرف بزنم و یک هفته ای پیش آقا باشم. افغانستان که بودم دلهره عجیبی داشتم نمی دانستم که به خاطر شهادت پسرم گفتند به ایران بیایم. پنجشنبه شب رسیدیم مشهد، جمعه صبح زود رفتم حرم را زیارت کردم، حاج آقا گفتند برویم نماز جمعه را به جماعت بخوانیم که من قبول نکردم یک حسی می گفت الان علی اصغر می آید پشت در می ماند گفتم ...