سایر منابع:
سایر خبرها
تصمیم خوفناک مردی که از ارتباط پنهانی پزشک زیبایی با همسرش آگاه شد
او را در بسترش به قتل رساند، بعد هم ملحفه ای روی جسد خون آلود کشید. آنگاه پای گاوصندوق نشست و با دقت همه طلاها و جواهرات همسرش را برداشت و همراه با کارد، دستکش و لباس های خونین داخل یک کیسه مشکی گذاشت. سپس کیسه را در تاریکی از خانه شان بیرون برد و در بیابان های اطراف کرج انداخت تا وانمود کند که همسر جوانش قربانی سرقت شبانه شده است.بعد هم مرد جوان روز دوم اردیبهشت ماه 93 با حالتی هراسان با کلانتری ...
پسر 18 ساله با خواندن یک نامه خانواده اش را آتش زد
و خانواده ام با یک نامه شروع شد. افراد ناشناسی آن را در خانه مان انداخته بودند. در آن نوشته شده بود: مادرم با مردی غریبه ارتباط دارد و برادر هشت ساله ام حاصل این ارتباط است. مدتی بعد، وقتی با دوستم، جلوی در مجتمع ایستاده بودم، پژویی مشکی رنگ با دو سرنشین مرد جلویم توقف کرد. آنها را نمی شناختم اما گفتند می خواهند درباره نامه حرف بزنند. سوار که شدم، عکس مردی را نشانم دادند و مدعی شدند او ...
حمید و پسر جوان با ضرب و شتم مرا به داخل خانه بردند و آزارو اذیتم کردند
هزینه های تحصیلی ام را بی دغدغه تامین کند. از شهرستان به تهران آمدم و درسم را شروع کردم. پس از چند هفته از طریق شبکه های اجتماعی با حمید دوست شدم. ارتباط ما خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می کردم به قرار ملاقات در خیابان ختم شد. اولین دیدار ما خیلی رسمی بود. حمید می خواست اعتمادم را به خودش جلب کند. در دومین قرار ملاقات با ماشینش آمده بود. می خواستیم در مورد ...
از خانه قهر کردم / مرد میان سال بعد از آشنایی مرا به خانه اش برد
من هم تحت تاثیر حرف های او قرار گرفته بودم تا اینکه سال آخر دبیرستان به تأسی از حرف های برادرم ترک تحصیل کردم و بعد از آن در مغازه میوه فروشی اش مشغول به کار شدم. در آن روزها از جانم مایه می گذاشتم تا بتوانم در آینده برای خودم مغازه ای جفت وجور کنم. مرد جوان با کمی مکث ادامه داد: برادرم خاطر خواه دختری شد که گاهی همراه مادرش به مغازه ما می آمدند. جواد باوجود مخالفت پدرومادرم برای رسیدن ...
سوار خودروی مردان غریبه می شدم / همسرم متوجه رفت و آمدهای مشکوکم شد
. به مرور س هیل ا از همه مسائل شخصی وخانوادگی من مطلع شد،ناگفته نماند که س هیل ا از همسرش طلاق گرفته بود ومرتب به من هم همین پیشنهاد را می داد ولی من راضی نمی شدم،بعد از مدتی متوجه یک سری رفتارهای غیر اخلاقی در س هیل ا شدم در ابتدا با کارها ورفتارهایش مخالف بودم تا بلاخره با وسوسه های او کم کم نرم شدم و در چندین قرار ملاقات در رستوران ها و یا سوار شدن در خودروها شرکت کردم که خوشبختانه ...
نقشه سرقت از خانه دختری که به پسر جواب رد داد / همه خواب بودند که دزد از اتاق دختر وارد خانه شد+عکس متهم
به این پرونده باز شده تصمیم به افشاگری گرفتم. این اعترافات در حالی است که فیلم دروبین مداربسته نشان از آن دارد که دزد جوان با طراحی قبلی و شناسایی طعمه گاهش از بالای دیوار وارد اتاق دختر خانواده شده است و حمید با داستانسرایی هایش سعی دارد راز اصلی این سرقت را پنهان نگه دارد. بنا به این گزارش، بازپرس نصرتی از شعبه اول دادسرای ناحیه 34 دستور داده تا متهم در اختیار ماموران پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران قرار گیرد و دستور احضار خواستگار جوان نیز صادر شده است. ...
خیانت زن جوان پایان دوستی بی اندازه با یک غریبه
هایی که در شرکت کار می کند خبری به من داد که شوکه شدم. می گفت مینا، عامل مزاحمت های پیامکی برای من و همسرم است. می خواهم از این دوست ناباب شکایت کنم. او با این کارهایش می خواست زندگی ام را به هم بریزد. زن جوان در پایان گفت: مقصر خودم هستم که حد و مرز دوستی را نگه نداشتم و سیر تا پیاز زندگی ام را به مینا اطلاع دادم. این اعتماد بیجا باعث شد این قدر از نظر روحی آزار ببینم. قدس آنلاین 110 ...
دختران دم بخت با توکل به خدا موفق خواهند شد
این مسئله را گفته است او می گفت زمانی که وارد کلاس می شدم پسران کلاس نگاهشان نسبت به او عوض شده بود و گاهی مرا مسخره می کردند و زمانی که به دوست پسرش گفته بود پسر به دروغ گفته بود من قصدم ازدواج است. دوستم وارد یک رابطه احساسی شده بود و با همه نامردی های پسر نمی توانست او را کنار بگذارد بعد از یک مدتی پسر به دوستم پیشنهاداتی می داد که زمانی که دوستم را می دیدم بسیار مضطرب بود و انگار ...
به خاطر خانواده ام دزد طلای مادربزرگ ها شدم
اش باشد. از زندگی ات بگو. 30 سال قبل ازدواج کردم. با یک مرد معتاد که هیچ چیز جز بدبختی و البته سه فرزند برایم نداشت. فرزندانم دو پسر و یک دختر هستند. دو پسر مثل پدرشان معتاد و بیکار گوشه خانه مانده اند. دو نفر که فقط می توانند بخورند و بکشند و از من پول بخواهند برای خرج موادشان. دخترم، اما با آنها فرق داشت. او را در سن کم شوهر دادم تا کمتر در این خانه بماند. دلم نمی ...
ناگفته های ارتباط زن شوهر دار با پسرخاله اش
روز نو : پلیس جنایی تهران با پیدا شدن جسد سوخته مردی داخل خودروی آتشین و نتیجه کالبدشکافی که نشان می داد بهمن با ضربات چاقو به قتل رسیده است پرده از خیانت زنانه و جزییات قتل برداشت. در تجسس از همسر بهمن مشخص شد پسرخاله جوان وی قاتل است و این پسر انگیزه اش را علاقه و رابطه با دخترخاله اش دانست. گفت و گو با زن خیانتکار مادری که خیلی به دو دخترش وابسته است ...
گذشت از قصاص دو قاتل بعد از 20 سال
سی متری جی رفتم و دوباره در آنجا مشغول به کار شدم. در این مدت رابطه ام را با عسل حفظ کرده بودم و هر از گاهی با هم بیرون می رفتیم. مرد جوان ادامه داد: چندی بعد از او خواستم اجازه دهد امیر دوستم نیز به خانه اش بیاید که قبول کرد. بعد از اینکه دوستم به خانه عسل آمد متوجه شد او زن پولداری است. بعد از چند بار رفت و آمد امیر نقشه قتل عسل را کشید. با هم به خانه او رفته و با کابل آنتن او را خفه ...
عاشق ادا درآوردنم و دوست دارم ادای همه را دربیاورم، مخصوصا آل پاچینو!
بود بیاید. گفتم: خواهش می کنم به جک نگویید که من قرار است بیایم از روی متن بخوانم. ما قبل از آن چند تا کار با هم انجام داده بودیم. هرگز آن روز را فراموش نمی کنم. وارد دفتر آل پاچینو شدم. شنبه روزی بود و لمون یک گوشه نشسته بود و داشت جدول نیویورک تایمز را حل می کرد، بعد ناگهان سرش را بالا آورد و گفت: یا خدا! چطور تونستی بدون کمک من این کار رو بگیری؟ من دیگه خسته شده بودم که همه ش جور تو رو هم بکشم ...
خواب یک دختر شهید در روزهای بدون بابا/ سهمیه ای که به دختر شهید رسید
شرایط مساعد بود، خود نیز در میدان مبارزه با دشمن متجاوز حاضر می شد. کمی بعد از شهادت پدر، مادر به اصرار همسر عمویمان که آن سال ها در مشهد ساکن بود، برای تغییر روحیه وتجدید قوا برای چند روز زیارت به مشهد می رود. من حدوداً شش ماهه بودم. منزل عمو اجاره ای بود ، اما بابا آنجا یک اتاق داشت و زمانی که برای تحصیل در مشهد ساکن بود در آن اتاق زندگی می کرد. پنجره ی اتاق بابا به طرف حرم آقا امام رضا ( علیه ...
ربودن زن جوان در پوشش مسافربر
به گزارش شرق : سوم بهمن سال گذشته، زن جوانی هراسان در مراجعه به کلانتری قلعه نو گفت: در شرق تهران منتظر تاکسی بودم تا به محل کارم بروم، دقایقی بعد یک پراید سفیدرنگ که دو مرد جوان سرنشین آن بودند، جلوی من توقف کرد و چون به هیچ چیز مشکوک نشدم، سوار خودرو شدم. هنوز دقایقی از حرکت خودرو نگذشته بود که سرنشین عقب خودرو با چاقو من را تهدید به سکوت کرد. آنها مرا به بیابان های اطراف ورامین ...
درخواست قصاص؛ پایان عشق نافرجام شهرزاد
: نمی خواستم این قتل را انجام دهم و این ماجرا فقط یک حادثه بود. من با مقتول و خانواده اش دوست بودم و حتی با آنها رفت و آمد داشتم. آن شب نامزدم که قرار بود به خاطر اعتیادش از هم جدا شویم، به خانه ام آمد و با هم شام خوردیم. نیمه شب او دوباره به خانه بازگشت تا شیشه مصرف کند که با هم درگیر شدیم. وی افزود: نامزدم چاقویی را که در جاکفشی گذاشته بود، برداشت و به سمت من آمد. می خواستم چاقو را ...
اهمیت و ارزش زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها
بعد زیارت عاشورای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را قرائت می کنند.(44) آیةالله مصباح می گوید: بنده از سال 1331 که به قم آمدم، با آیةالله بهجت آشنا شدم. منزل ایشان جنب مدرسه حجّتیه بود، و تقریباً هر روز آقا را هم در راه و هم در حرم زیارت می کردم، چهره نورانی ایشان برای هر بیننده ای جاذبه داشت، و کیفیت نشست و برخاست و حرکات و سکنات ایشان جلب توجّه می کرد و نشان می داد که ایشان در یک ...
قتل سارا کوچولو، برای ازدواج
... اعتیاد داری؟ اصلاً، اما کم کم داشتم از فشارهای زندگی معتاد می شدم. پس قرص متادون را از کجا آوردی؟ از عطاری خریدم، گفتم بچه ام سرش درد می کند و قرص سر درد می خواهم. زن جوان با دست اندازه قرص را نشان می دهد و ادامه می دهد: او هم به من قرص متادون داد. شوهر معتادم زمانی که سارا کوچک بود به او متادون داد، حالش خیلی بد شد و بچه را بیمارستان بردیم اما بعد از ...
5 روایت از نجات جان هایی که نمی خواستند بمانند
حیاط بیمارستان و سرش را می کوبید به زمین. از روی زمین بلندش کردیم و به شوهرش حمله کرد. به صورت شوهرش چنگ می انداخت و صورت مرد، پر شد از خون. دست هایش را از پشت گرفته بودم و فریاد می کشیدم و کمک می خواستم که یک پرستار بیاید و این زن را بستری کند و یک آرامبخش به او بدهد و هیچ کسی نمی آمد. آن روز آنقدر لگد خوردم که تا دو روز بستری شدم و دستم را نمی توانستم بالا بیاورم. بالاخره بعد از 4 ساعت، دکتر ...
ما خادمان خواهر خورشید هشتم ایم
، متولد 58، تقریباً 37ساله؛ دانشجوی دکترای برق الکترونیک و عضو هیأت علمی دانشگاه هستم. متأهل ام و یک پسر شش ساله دارم. طاهره: طاهره برازنده هستم، 34ساله و مجرد. در حال حاضر مشغول انجام پایان نامه کارشناسی ارشد، حقوق جزا و جرم شناسی هستم. چه شد که خادم شدید؟ نسیم: من از هشت سالگی قم بودم و تا دیپلم آن جا بزرگ شدم و بعد از قبولی در دانشگاه آمدیم تهران. به واسطه زندگی ای که ...
شکایت زن مسلمان از پلیس ضدتروریست انگلیس به دلیل بازداشت غیرموجه
بازجویی قرار می گیرد. ایندیپندنت اضافه کرد: ماموران پلیس این زن را به مدت 15 دقیقه تحت قانون تروریسم مورد بازجویی قرار داده و به او گفته اند که آنها به کتابش مشکوک شده اند. این نشریه خبری نوشت: خانم شاهین می گوید قصد دارد علیه پلیس انگلیس و خدمه هواپیما رسما شکایت کند. ایندیپندنت به نقل از وی نوشت: من کاملا بی گناه بودم اما با من به گونه ای رفتار شد گویا من متهم ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (290)
. 20. با پوست سبزه براق میرید موهاتونو بلوند استخونی میکنید شبیه جبرئیل سیسه میشید. دکور جدید برنامه 90 21. از راهنمایی رانندگی تهران بزرگ تقاضا دارم در بزرگراه ها، زیر هر پل عابر پیاده، تابلوی خطر برخورد با شتر نصب کند. 22. طرف میگه ماهیانه پنج میلیون خرج خرید لباس میکنه. اونوقت من یه سری شاگرد اول دانشکده شدم بابام 50 تومن بم داد گفت برو این ماه فقط ...
بعد از هر زورگیری پیتزا می خوردیم
زورگیری نکردیم که دستگیر شدیم. چرا همدستت در صندلی عقب دراز کش مخفی می شد؟ فکر کردیم مسافران زن با دیدن دو پسر جوان به ما شک می کنند و سوار نمی شوند. از طرفی همدستم در فرصت مناسب می توانست دهان مسافر را بگیرد و آنها هم از ترس تسلیم می شدند. شما چاقو هم داشتید؟ اصلاً فقط دهانشان را می گرفتیم و می ترساندیم . شاکیان گفته اند شما با چاقو تهدید کرده ...
تعرض پرایدسواران مسافرکش به دختران
: ساعت هشت شب در میدان آزادی منتظر تاکسی بودم. دقایقی بعد پراید سفیدرنگی توقف کرد و من سوار شدم. قرار شد راننده در میانه راه مسافر سوار کند به همین دلیل کمی جلوتر مرد جوانی به عنوان مسافر سوار خودرو شد. هنوز دقایقی از سوارشدن مرد مسافر نگذشته بود که هر دو با تهدید چاقو من را مورد آزار و اذیت قرار دادند. آنها پس از این کار قصد داشتند من را پیاده کنند که به بهانه دوستی شماره تلفن آنها را گرفتم. ...
پایان انتظار
نخواهند شناخت. آن ناجوانمردان پلید چه به سرت آورده اند یک دفعه بغض سالیان سال در سینه ام شکست و ترکید احساسات بر سراسر وجودم غلبه کرد مانند زن عزیز از دسته رفته ای شیون زدم و با های های بلند اشک ریختم. هم بندی های رها شده تحت تأثیر قرار گرفته و همه های های اشک شوق ریختند. در یک آن هر چه سختی و بلا و مشقت دیده بودم همه و همه و همه از یادم رفت . صفر عبدالملکی بسیجی مهاجر ...
اقدام مرد هوسران با سه همسرش
مهدیه بچه هایمان را هر روز به یک مهدکودک می بردیم و مراقب بودیم که هیچگاه یاسر از رفاقت مان بوی نبرد. همان روزها بود که با دختر جوان و زیبایی در کلاس ورزش آشنا شدم. " شیما " دختر خوب و سرو زبان داری بود و مدتی بعد از آشنایی مان به خانه مان رفت و آمد پیدا کرد. من که از طرف یاسر مورد بی مهری قرار گرفته بودم و به شدت احساس تنهایی می کردم، می خواستم با پر کردن اوقات بیکاری ام با کلاس ها و دوستان ...
روایت عاشقانۀآرام همسرشهیدگمنام+عکس
دراز بود با هم قرار گذاشتیم غروب آفتاب را با هم نگاه کنیم. ایشان از داخل منطقه بازی دراز و من از شهریار؛ چند روز پیش من در منطقه بازی دراز بودم. وقتی روی تپه بازی دراز رسیدم، دقیقا غروب آفتاب بود. همان موقع به ایشان گفتم یعنی الان شما هم به غروب آفتاب نگاه می کنی؟ بعد از شهید ابراهیم هادی خواستم که آقا ابراهیم بخواهید آقا سید برگردد و گفتم من دیگر طاقت ندارم. نگرانی داشتم که شاید دارم حقی را از او می ...
راز جسد سوخته مادر و 2 دخترش
کوچکم ازدواج کرد. ثمره این ازدواج هم دو فرزند دختر بود. رابطه دختر و دامادم خوب است و نمی دانم چه بلایی بر سر دختر و نوه هایم آمده است. پس از صحبت با این مرد، احساسی به من می گفت باید با توجه به غیبت مرموز این زن و دو فرزندش حادثه ای برایشان رخ داده باشد. بعد از جمع بندی اطلاعات درباره این خانواده، سراغ مسئولان مدرسه رفتم و ماجرا را از آنها جویا شدم. آنها می گفتندکه زن جوان و دو فرزندش ...
قتل فجیع دختر 7 ساله به دست مادر فاسد
پسر ارتباط داری و گریه های من فایده ای نداشت و فردای آن روز دوباره اخلاقش عوض می شد و با من مهربانی می کرد. زن جوان گاهی در میان حرف هایش می خندید، بسیار مسلط حرف می زد و اصلا تپق نمی زد و ادامه داد: مشکل اصلی من اجبار کسی که کشتمش به جدایی من از همسرم بود، همانی که در ازدواج اول هم با ایجاد ابهاماتی در بچه دارشدن مان سبب جدایی شد. * شیطان با جسم هستی وارد زندگی من شد ...
مردی که به او اعتماد کردم با دوستش به خانه ام آمدند وبی رحمانه آزارواذیتم کردند
این تهدید به شدت ترسیده بودم، اما درنهایت تصمیم گرفتم پلیس را در جریان قرار دهم . کارآگاهان بعد از شنیدن اظهارات لاله، تحقیقات را آغاز کردند و خانه حسن را پیدا کردند. با زیر نظر گفتن او متوجه حرکات مشکوکش شدند و با دستور قضائی مرد جوان را بازداشت کردند و متهم ابتدا سعی داشت جرمش را انکار کند اما فیلم تعرض به لاله در خانه اش پیدا و او وادار به اعتراف شد. حسن گفت: بعد از آشنایی با لاله با ...
تعصب پدر تباهی دختر را رقم زد
گذشته بود مشغول تماشای فیلم بودم که منصور به طرفم آمد حال خوبی نداشت ترسیده بودم هر چه به او التماس کردم فایده نداشت و او به زور من را مورد اذیت و آزار قرار داد. آینده ام را بر باد رفته می دیدم و ترسیده بودم به پدر چه می گفتم من هم برای رفتن به مهمانی خیلی به پدر اصرار کرده بودم و حالا چطور به پدرم موضوع را می گفتم. قطعا از نظر او من مقصر بودم و من را زنده نمی گذاشت. صبح به خانه برگشتم ...