سایر منابع:
سایر خبرها
زنی به خاطر 2میلیون تومان که از او سرقت شده بود،خواهرش را 10سال در زندان نگه داشت
من مانند پسرها رفتار می کرد و من از کودکی با پسردایی هایم همبازی بودم و در نوجوانی معتاد به هروئین شدم. تمایل به تهیه مواد داشتم و هر روز در خانه دایی ام پای بساط می نشستم. کسی متوجه اعتیادم نشد و پس از اینکه دیپلم گرفتم، به عقد یک مهندس عمران درآمدم. زندگی راحت و بی دردسری داشتم و فامیل همسرم مدام از کشورهای خارجی برایم هدیه می فرستادند. تولد دخترم زندگی مان را شیرین تر از قبل کرد، اما هیچ چیز نمی ...
ناگهان در نیمه های کنسرت تیراندازی کردند و مردم پراکنده شدند/ سازهایمان را شکستند و چندساعت بازداشتمان ...
...، چرا نباید به آنجا بروم؟ چون محیط آنجا محیطی نبود که من دوست داشته باشم و باب سلیقه ام باشد. - به خاطر می آورم که در کرمانشاه کتاب به زبان لاتین وجود نداشت اما مادرم تمام کتاب های شکسپیر به زبان انگلیسی را از تهران سفارش می داد تا خواهرم نمایشنامه های شکسپیر را به زبان اصلی بخواند. خواهرم بزرگ تر از من بود و به یاد می آورم وقتی که کودک بودم، تمام کتاب های او به زبان انگلیسی بود و در ...
حمیدرضا صدر، اشراف زاده ای از جنس فوتبال
...> خلاصه وقتی از کلاس سوم به تهران آمدم، عکس هایم را که می دیدم، فکر می کردم چقدر فرق کرده ام و چهره ام عوض شده. به مادرم می گفتم ... ببین مادرجونم شما از من درست مراقبت نکردید، من آنجاها که بازی می کردم گم شدم و یکی از بومی های کرد مرا به فرزندی اش پذیرفت و شما هم که نمی توانستید بگویید پسر بزرگ تان را گم کرده اید، رفتید از پرورشگاه یک پسربچه کرد را آوردید به تهران و به نام من بزرگ کردید. حالا ...
رشیدی: جادوی تآتر مرا گرفت /از الف تا ی با داود رشیدی در دنیای هنر از تولد در خانواده ای مذهبی تا روزهای ...
همان موقع جرقه اش ... بله. جادویش گرفته بود. بعد آنجا یک خانم لاشنال بود که کلاس داشت. یک خانم پیر که با بزرگان تآتر فرانسه کار کرده بود و خیلی مرا دوست داشت. توی کلاس تآتر در مدرسه یا خارج از مدرسه؟ نه توی منزلش کلاس گذاشته بود. خیلی مرا دوست داشت. به من می گفت: بِ بِ کُ بِ بِ کُ ! یعنی چی؟ بِ بِ یعنی بچه کوچولو و کُ هم شاهکار. آنجا یک بچه ...
وصیتنامه شهید 10 روز قبل از شهادت
این انتقال صورت بگیرد. البته برخی فکر می کنند که اگر به این سفر نمی رفتم الآن سالم بودم و می دانم قطعاً به همسر و پدر و مادرم هم خیلی طعنه خواهند زد. جواب این افراد یاوه گو همان جواب قرآن است که اگر قرار بود مرگ من الآن فرا برسد، من اگر در خانه هم بودم با پای خودم به قتلگاه می رفتم. پس این سفر قرار نیست لوح ازلی حق را دچار تغییر و و نقصان کند. بلکه همه چیز در راستای حکمت خداوند متعال ...
چرا اردوغان به سوریه لشکر کشید؟/ خطای راهبردی ترکیه در بحران سوریه
. روسیه در جبهه حامیان اسد یعنی ایران و حزب الله قرار دارد اما هم مسکو و هم آنکارا اعلام می کنند روابط خود را در ماجرای سوریه بهبود بخشیده و در این مسئله، به یکدیگر نزدیک شده اند؛ این در حالی است که ترکیه در حال جنگ با بشار اسد یعنی دوست پوتین است! اما درباره این پیچیدگی ها گفتنی هایی هست: 1- تاکید مکرر مقامات ترکیه بر لزوم تغییر در سیاست خارجی این کشور به ویژه در موضوع سوریه، برخی ...
خدایا! هجرت برای رضای تو کردم
از آن استفاده کنیم . خداوندا! لذت عشق عبادت هایت را به ما بچشان، که بهترین لذت هاست . خدایا! تو که بهتر می دانی من علاقه زیادی به پدر و مادرم و برادر و خواهرانم و اقوام و دوستانم دارم، ولی برای من عزیزتر از آنها اسلام است. وقتی که اسلام در خطر باشد، باید برای رضای خدا از همه اینها گذشت. دیر یا زود باید همه این راه را بروند و چه بهتر است، آن طوری که حسین(ع) و یاران ...
رابطه و پول تاجران تراریخته سلامت مردم را به خطر انداخته /توسط مافیای تراریخته تهدید و تطمیع شدم اما زیر ...
گروهی نیستم؛ به عنوان یک مجری و خبرنگار باید دنبال واقعیتها باشم و نباید طرف شخص خاصی را بگیرم؛ اما در این مورد متوجه شدم که شخصیتهای سالم و علمی ما دارند با تجاری سازی این محصولات مخالفت می کنند؛ و در مقابل برخوردهای عجیب و غریب می بینم؛ در سایتها و گروهها می نویسند فلان آدم علمی دروغگو است! یا به راحتی زیر همه مدارک علمی می زنند؛ درصورتی که وجود دارد؛ اصلاً هم فکر نمی کنند که شخص مقابلش بعداً می ...
از گل فروش هایی با درآمد روزانه 800هزارتومانی تا گدایانی با شبی یک میلیون درآمد
میلیون جمع کردم و یک کیوسک جدید اجاره کردم. قرار شد غیر از این پول پیش ماهی 1 میلیون بدهم و از اول مهر در آن جا کار کنم . پدرش که می خواهد شروع به آه و ناله کند، حسین ادامه می دهد: پدرم ناله می کند اما بالاخره درآمد خوبی داشت که حالا دو تا زن دارد و سر مادرم هوو آورد. خانواده ما بزرگ است و خرج هم بالا . اکبر امان نمی دهد: باباجان درامد این کار قبلاً خوب بود آن موقع که روزی 800 هزار ...
بنیاد در آینه مطبوعات
خراسان پنج شنبه 4/6/95 همزمان با زادروز شهید مدافع حرم حسن قاسمی دانا انجام شد رونمایی از یادمان شهدای مدافع حرم تولدت مبارک حسن جان، این دومین سالی است که پدر و مادر خارج از خانه برایت جشن تولد می گیرند. حالا پدر در حسرت نبودنت، با نگاهی عمیق به قاب عکست آهسته با بغض می گوید: یادت گرامی ... . به گزارش خراسان رضوی، عصر سه شنبه همزمان با سالروز تولد شهید مدافع حرم حسن ...
ماجرای دختر 18 ساله ای که نیمه شب به کلانتری پناه برد!
خانواده ایرانی - زهرا” دختر 18 ساله ای که نصف شب خود را به ستاد فرماندهی انتظامی اردبیل رسانده بود پس از دستگیری توسط ماموران کلانتری 12 "فلسطین” التماس کنان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری کفت: از شما می خواهم مرا به بهزیستی تحویل دهید دیگر نمی خواهم با پدر و مادرم زندگی کنم. او ادامه داد: از وقتی چشم باز کردم پدرم مواد مصرف می کرد و آدم بی مسئولیتی بود ،من فرزند اول خانواده بودم ...
99 ضربه شلاق برای بازیگر معروف
ترتیب یک روز او همراه با مادرش به خانه مان آمد و در حضور پدر و مادرم از من خواستگاری کرد. از آن روز به بعد چند مرتبه با یکدیگر بیرون رفتیم تا اینکه او یک شب از من برای شرکت در مهمانی ای که در خانه اش گرفته بود دعوت کرد. آن شب حدود ساعت11 مهمانی تمام شد و به جز من و خواستگارم هیچ کس در خانه نبود. او یک لیوان شربت به من داد اما همین که شربت را نوشیدم دچار سرگیجه و دوبینی شدم. او در شرایطی که ...
نمی شود زیر باد کولر از مشکلات جامعه حرف بزنیم
وقتی جبهه رفتم این طور شدم. البته این طور نبود که توی جبهه مثلاً دائم در حال نگهبانی باشم و نتوانم بخوابم، ولی بالأخره این تأثیر را گذاشت. محرم ها که به محله ی قدیم سر می زنم می بینمشان. دوست هایی داشتیم از قبیل بهمن سویچی، حسن خیاط، ممد زاغول، قاسم لوله، ممد لبویی. بعضی از این لقب ها شغل پدرشان بود، مثلاً پدر ممد لبویی کارخانه ی لبو داشت. بله، دم و دستگاه بزرگی بود. صبح زود ...
اقدام زشت مرد تنوع طلب و اسیر هوس با سه همسرش
من خودم تو یه اداره دولتی کار می کردم. بعد از فوت شوهرم برنگشتم خونه بابام. تو خونه خودمون که پر از خاطره بود موندم. خواستم مستقل باشم. چرخوندن زندگی برام سخت بود امّا فقط به امید یاسر تحمّل می کردم. مطمئنم که نفرین دخترایی که بیچاره شون کرده دیر یا زود زندگی مون رو نابود می کنه. " شیمای" بیچاره رو هم دو سه روز قبل طلاق داد. بچه هفت ماهه رو هم داد به شیما اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده! حرفهای مهدیه سخت ذهنم را مشغول کرده بود. تصویر چه ...
پژاک یا داعش هر که باشد از ما سیلی می خورد
سرش آب ریختم به امید اینکه برگردد. بار اول در حیاط منزل و بار دوم در فرودگاه شیراز. آخرین صحبت هایی که بین ما در دیدار حضوری رد و بدل شد در منزل خودمان و موقعی بود که ساک سفرش را بسته بود و قرار بود برای خداحافظی از پدر و مادرش به شهرستان برویم. آن لحظه حجت دو سفارش به من کرد. سفارش اولش در مورد پدر و مادرش بود که گفت پدر و مادرم را فراموش نکن. سفارش دومش هم در مورد مراسم ختمش بود که گفت اگر برای ...
کیهان و خوانندگان
33110065 ساعت 3 تا 6 بعدازظهر 33916546 تمام ساعات شبانه روز سامانه پیام کوتاه 30002323 * وقتی برای گزینش استخدامی هلال احمر اقدام کردم متوجه شدم افرادی در سازمان مشغول فعالیتند که بیش از 35 سال سابقه کار دارند و دو برابر نیروهای جوان حقوق دریافت می کنند، آنگاه جوانان برای پیدا کردن شغل با کمبود فضای کار مواجهند. 0745---021 * از واحد روشنایی معابر شرکت برق منطقه ...
نوجوان دهه هشتادی عکاس خبری می شود!
تماس گرفتم و گفتم که دوست دارم کار یاد بگیرم. او هم به پدرش انتقال داد تا اینکه این انتقال ها به گوش پدرم رسید و موافقت کرد. قرار شد من عکاسی و ویرایش عکس و نرم افزار را یاد بگیرم. یک ماه از تابستان گذشت و من هر روز منتظر بودم که با من تماس بگیرند که برای کار بروم. تا اینکه خودم تماس گرفتم و آنها به من گفتند که هر روزی که خواستم می توانم بروم. روزی که وارد خبرگزاری شدم. حس بسیار خوبی داشت. با جمع ...
جستاری در مکتب عرفانی مرحوم آیت الله قاضی طباطبائی
او فرض کرده ام، نسبت به من، تقرّب نمی یابد؛ و به تحقیق که او با انجام نافله ها به من تقرّب می یابد تا این که من او را دوست می دارم؛ و وقتی او را دوست داشتم، گوش او می گردم که با آن بشنود و چشم او می گردم که با آن ببیند و زبانش می شوم که با آن سخن بگوید و دو دستش می گردم که با آن بردارد؛ (چنین بنده ای) هرگاه مرا بخواند، اجابت می کنم و هرگاه چیزی بخواهد، عطا می نمایم. مرحوم علّامه سید ...
می خواستم مردم آمریکا، پشت پرده کودتای 28 مرداد را بدانند/ اشتباه بزرگ مصدق کشاندن طرفدارانش به صورت ...
نابودی اولین دولت دموکراتیک در خاورمیانه شده است. چرا تلاش نکردید چهره جدید ایران را به نمایش بگذارید؟ دوست دارم به تهران بیایم و خیابانی را که خانه ما در آن قرار داشت پیدا کنم اما مهم تر از این مسائل، قصد دارم طراوتی که اکنون در این کشور پس از 56 سال وجود دارد را به نمایش بگذارم. خیلی مسائل تغییر کرده است. من خبرها را از طریق رسانه ها دریافت می کنم و الان، قادر نیستم ایران باشم ...
اختلاف سنی 43 ساله بازیگر معروف با همسر 26 ساله اش
... تارا: اتفاقا پدرم مخالف بود و حتی خواهر بزرگم بود که مدام به من می گفت که چه اتفاقی افتاده تو اصلا برنامه دیگری برای زندگی ات داشتی و نمی خواستی ازدواج کنی اما به هر حال این اتفاق افتاد. رضا: البته الان خانواده اش خیلی مرا دوست دارند. تارا: این را بگویم که در این زمینه حرف مردم برایم مهم نبود. شاید خیلی ها می گفتند و هنوز هم می گویند که رضا جای پدرت است؛ حتی به رغم ...
مهریه؛ پشتوانه ای پوشالی برای زنان است
خیره شد؛ دوباره اشکهایش جاری شد و اینگونه ادامه داد: یک روز اصرار عجیبی داشت که مرا به خانه مادرم بفرستد، مشکوک شدم و هنگام خروج گوشی ام را به عنوان شنود در اتاقمان مخفی کردم، وقتی بازگشتم و صحبت های ضبط شده را شنیدم دنیا بر سرم آوار شد، متوجه شدم همسرم به من خیانت می کند. دیگر شکّم به یقین تبدیل شده بود، شوکه شده بودم. وی اضافه می کند: شکستم و گریه کردم باورش مشکل بود اما اتفاق افتاده ...
آزار و اذیت دختر تهرانی توسط بازیگر معروف در پارتی
روز نو : دختر جوانی به دادگاه کیفری یک استان تهران رفت و مدعی شد از سوی یکی از بازیگران معروف مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. مدتی قبل از طریق یکی از دوستانم با بازیگر معروفی آشنا شدم و دوستم گفت که او از من خوشش آمده و قصد ازدواج دارد. یک روز او همراه با مادرش به خانه مان آمد و در حضور پدر و مادرم از من خواستگاری کرد. تا اینکه او یک شب از من برای شرکت در مهمانی ای که ...
گفتگو با زنی که با یک اعدامی ازدواج کرد
...> بسیار خب، من می خواهم بدانم تو چطور از طریق چند بار تماس تلفنی فهمیدی همسرت آدم خوبی است؟ این را حس می کردم، بعد هم من عقل و شعور دارم، با آدمی هم کلام شدم که کاملا باشخصیت و فهمیده بود، آرام بود و زخم خورده، آدمی که زندگی اش به خاطر یک اشتباه نابود شده بود. تو که نمی توانی با همه آنهایی که زندگی شان نابود شده ازدواج کنی تا نجاتشان بدهی... . چنین قراری هم نداریم ...
حاشیه امن خطرناک برای سلبریتی ها
. خبر شلاق خوردن یک بازیگر دیگر به جرم عمل منافی عفت با یک دختر، بدون ارائه کوچک ترین مشخصاتی از این بازیگر رسانه ای شد. مطابق با گزارش رسانه ها درباره این حواشی، دختر جوانی به دادگاه کیفری یک استان تهران رفت و مدعی شد از سوی یکی از بازیگران معروف مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. بر اساس اظهارات شاکی این پرونده: مدتی قبل از طریق یکی از دوستانم با بازیگر معروفی آشنا شدم و دوستم گفت که او از ...
مرگ جوان ثروتمند درگروگانگیری میلیاردی
. برادرم با افراد زیادی در ارتباط بود و مدام خودرو خرید و فروش می کرد. عصر یازدهم خرداد، برادرم را همراه دختر مورد علاقه اش دیدم. آنها دوستانه از هم خداحافظی کردند و برادرم با خودروی اپتیمای مشکی اش از ما دور شد. اما چند ساعت بعد با تلفن همراهم تماس گرفت که حدود یک میلیاردتومان پول برایش تهیه کنیم ولی صحبتش ناتمام ماند. شوکه شدیم و منتظر تماس او ماندیم که پیامکی تهدیدآمیز دریافت کردیم. جان ...
عروسی به نام ما، به کام مردم
اردیبهشت ماه بود. یک جمعه شب نیمه ابری با رگبارهایی که مدام قطع و وصل می شد. ما، یعنی من و مسعود، به همراه خانواده های هر دو طرف برای شام به پارک رفته بودیم. بعد از شام که زحمت آن را مادرهایمان کشیده بودند، پدر مسعود دوباره سر حرف تاریخ عروسی را باز کرد. پدر من هم در تأیید اینکه ما نباید بیشتر از این عقد باقی بمانیم پی حرف را گرفت و برادر کوچکم را فرستاد تا از ماشین تقویم را بیاورد. تقویم که آمد ...
سبک زندگی مجری صدا و سیما
...! وقتی نوجوان بودم، خجالت می کشیدم از پدر و مادرم پول بگیرم .معمولا خودشان مایحتاج ما را می گرفتند. وقتی حقوق بگیر شدم، چیزهایی را که دوست داشتم، می خریدم البته با اجازه پدر و مادر. استقلال مالی داشتم اما بدون اجازه والدینم چیزی نمی خریدم. یادم هست با اولین حقوقم برای خواهر و برادر کوچک ترم اسباب بازی خریدم. اما نسل امروز اگر استقلال مالی داشته یا نداشته باشند، خیلی از کارها را بدون اجازه ...
راننده آژانس مرا شیفته خود کرد / با هزار وعده و وعید توخالی فریبم داد
با چرب زبانی مرا خام خودش کرد و با هزار وعده و وعید توخالی فریبم داد و مرا مورد سوءاستفاده قرار داد. شرمنده و پشیمان بودم از خطایی که کردم واز طرفی عفتم لکه دار شده بود نمی دانستم چه خاکی باید بر سرم بریزم هرچه سعی می کرد آرامم کند فایده ای نداشت . این هم جزو سناریوی او بود که دلداری ام بدهد. وقتی به گناهم فکر می کردم و اینکه چرا با هوس آنی و زود گذر خام او شدم دلم می خواست زمین دهن باز ...
شهریور 20؛ بازگشت تیم ملی فوتبال از میان شعله های جنگ
کوچه رفتم. پس از چند قدمی که رفتیم گفت: من ستوان مشکین هستم. او را شناختم و در آغوش گرفتم و بوسیدم و ماجرا را پرسیدم. با حالت نزار و گریه آلود گفت: همین که کشور ما مورد حمله قرار گرفت و بمب باران شد، شب در دانشکده افسری خواب بودم که شیپور بیدارباش زدند، همه بیدار شدیم. فرمانده دستور آماده باش داد. فی الفور اوامر او را اجرا نمودیم و خبردار ایستادیم که ناگهان رضاشاه با عجله وارد شدند و بلافاصله اظهار ...
حسین فهمیده؛ آموزگار مدرسه ایثار و شهادت
تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم. پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا این که به معشوق خود یعنی الله برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد... *گروه اطلاع رسانی **پژوهشم**2059**9131 ...