سایر منابع:
سایر خبرها
10 سال زندان به خاطر بدهی 2 میلیونی به خواهر!
برای جبران گذشته بود. پدرم با من مانند پسرها رفتار می کرد و من از کودکی با پسردایی هایم همبازی بودم و در نوجوانی معتاد به هروئین شدم. تمایل به تهیه مواد داشتم و هر روز در خانه دایی ام پای بساط می نشستم. کسی متوجه اعتیادم نشد و پس از اینکه دیپلم گرفتم، به عقد یک مهندس عمران درآمدم. زندگی راحت و بی دردسری داشتم و فامیل همسرم مدام از کشورهای خارجی برایم هدیه می فرستادند. تولد دخترم زندگی مان ...
بازیگر معروفی که امام رضا(ع) او را شفا داد
صورت مرخص شدم اما بدون کمک دیگری نمی توانستم روی پا بایستم. به مشهد رفتم و شب نیمه شعبان در حالیکه زیر بغلم را گرفته بودند خودم را به صحن امام رضا(ع) رساندم و از ته دل شفای خود و یا مرگ را از حضرت خواستم. در حال راز و نیاز بودم که احساس کردم دست راستم داغ شد و می توانم آنرا حرکت دهم. چیزی نگذشت که پای راستم هم داغ شد. به همراهم گفتم؛ فریاد نزن تا کسی نفهمد فقط زیر بغلم را رها کن می ...
لحظه دیدار امام و عراقی پس از 14 سال دیدنی بود
حدود 7 هزار نیرو تدارک دیده شده بود. برادران وزارت نیرو سه اتومبیل استیشن و تعدادی بی سیم با برد 40 کیلومتر را در اختیار ستاد استقبال قرار دادند. برادران نیروی هوائی نیز دو دستگاه هلی کوپتر را در اختیار ما گذاشتند. وقتی اتومبیل حضرت امام به بهشت زهرا وارد شد، صفحه کلاج ماشین سوخت و ایشان را با هلی کوپتر به قطعه شهدا منتقل کردیم. امام خمینی فقط یک شب در مدرسه رفاه استراحت کردند و روز بعد، ایشان را ...
اندر احوالات آقای همسایه
و به مرد حقه باز تحویل دادم. قرار بود برویم و با پرداخت این پول خودرو را تحویل بگیریم. اما در یک چشم به هم زدن غیبش زد و نفهمیدم کجا رفت. هر چه منتظر ماندم خبری از این فرد نشد و تازه فهمیدم چه کلاهی سرم رفته است. من موضوع را به پلیس اعلام کردم و خوشبختانه این فرد شناسایی و دستگیر شده است. هیچ وقت فکر نمی کردم به این راحتی فریب بخورم. غلامرضا تدینی راد – خبرنگار پایگاه خبری پلیس خراسان رضوی ...
جای خالی همسرم!
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پلیس، پسر بچه سه ساله اش را در آغوش گرفت و دستبد به دست از خودروی کلانتری مهدیشهر پیاده شد. پشیمان و شرمسار از گناه بزرگی که زندگی اش را از هم پاشیده و مصیبتی که بر سرش آمده، سخن می گفت. زیاده خواهی من، "سعید" را مجبور می کرد تا دو شیفت کار کند. او شب ها تا دیروقت کار می کرد و وقتی به خانه می آمد از شدت خستگی، نای حرف زدن هم نداشت. ...
دانشجوی رشته پزشکی که دانشگاه را به خاطر جبهه ترک کرد/عهدی که شهید کاظمی با بردارش بست
تعدادی از اقوام که در جبهه بودند ، چند روزی به مرخصی رفتند و بعد از چند روز حین برگشت با ماشین در مسیر مریوان حرکت می کنند و راننده به ناچار از محور اصلی پاوه عبور می کند که با رفتن به روی مین منفجر می شود و ایشان نیز به شهادت می رسند. بعد از مدتی که من جهت تعدادی از کارهایم به آذربایجان غربی رفته بودم در آنجا با منزل تماس گرفتم. گفتند که دایی شهید شده است. گفتم ما هر دو چند روز پیش با هم ...
یادداشت فرزانه طاهری درباره عباس کیارستمی
فرانسوی بودم، اما کسی مدرکی از من نخواست. فقط نامم را پرسیدند و نشانی و شماره تلفن گرفتند. همین. بیمارستان دوم که مرا به آنجا روانه کردند، چون ارتوپد خودشان نیامده بود هم به همین ترتیب. همان اطلاعات بیمارستان اول برایشان کافی بود. بی آنکه فورا پولی بگیرند، گچ گرفتند و روانه ام کردند تا چند روز بعد بروم باز عکس بگیرم. ماه ها بعد صورت حسابی به در خانه دخترم آمد. دست کم از آن زمان، چند نفری که این داستان ...
خورشید خراسان
دیدم و گفتم : می خواهم مانند همان چیزهایی را که پدرتان خبر داد، به من خبر دهید. فرمود: پدرم در زمانی بود که شدت و تقیه مثل این زمان نبود... از منزل که بیرون آمدم ، در ظاهر همه پسرانم و از جمله علی را وصی خود قرار دادم ؛ اما در باطن فقط علی را وصی نمودم ... مرا در این سال می گیرند و علی پسرم همنام علی ابن أبی طالب است و به او فهم و علم و نصرت و ردای عظمت أمیرالمومنین داده شده است ؛ وی حق تکلم و ...
فدراسیون نشین ها دلیل ناکامی بوکس هستند
نبود اتاق در هتل آکادمی و اینکه نمی توانستم هر روز در مسیر خانه و مجموعه انقلاب باشم مجبور بودم در ماشینم بخوابم. بوکسور ایران در المپیک ریو گفت: دبیر فدراسیون شاهد است که هزینه چند ماه اقامتم در هتل را از جیب پرداختم و بعد از آن نامه فدراسیون و هماهنگی ها با کمیته ملی المپیک انجام شد. مسئولان فدراسیون ابتدا خوابگاه نصرت را برایم در نظر گرفته بودند که دیدم خوابگاهی در شان یک ورزشکار المپیکی ...
عباس غزالی: ازدواج از من یک آدم دیگر ساخت
خوشحالی نخوابیدم و فردای آن روز برای تست بازیگری رفتم و خوشبختانه در نهایت از بین 60 دانش آموز داوطلب انتخاب شدم. یادش بخیر آن تئاتر در منطقه و استان مقام آورد و من هم جایزه بهترین بازیگر را گرفتم. یکی از داوران همان جشنواره وقتی متوجه علاقه و استعدادم شد من را به کانون فرهنگی حر که در میدان راه آهن قرار داشت معرفی کرد. جایی که پیش از انقلاب کاخ جوانان نام داشت و بعدها فهمیدم بزرگان بسیاری مانند استاد ...
شکنجه های قرون وسطایی 2 سارق نقابدار برای سرقت از زن تنها
مردادماه امسال یک دستگاه خودروی پرشیا از یک زن میانسال در خیابان گرگان زورگیری کرده اند. صاحب خودروی سرقتی با شناسایی آرش گفت: با خودروام از داخل پارکینگ خانه بیرون آمدم که ناگهان متهم به سمت من حمله کرد و مرا به شدت مورد ضرب و جرح قرار داد و داخل خودروام به پایین انداخت. پس از این برای اینکه مانع سرقت خودروام شوم، از پنجره سمت راننده آویزان شدم، اما او مرا به در و دیوار کوبید و بعد از اینکه به زمین ...
مشایخی: باور نمی کنم رشیدی رفته است/ نصیریان: بدن سینما و تئاتر ایران از ما جدا شد/انتظامی: دوستم از ...
. وی ادامه داد: ما در طول روز چند بار با هم تلفنی صحبت می کردیم و از حال هم خبر داشتیم. انتظامی تصریح کرد: بسیار دوست داشتم در مراسم وی شرکت کنم اما به دلیل درد کمر نمی توانم حتی در خانه به راحتی راه بروم. وی خاطرنشان کرد: به همسر، دختر و پسر رشیدی تسلیت می گویم و از خدا می خواهم دیگر شاهد هیچ غمی نباشند. رفیق صمیمی رفت/رشیدی به کارش مسلط بود ...
پنج منهای یک / وداع در روز اخوان ثالث/ آمدم، دیدم و رفتم...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ از مرگ برای خودم نمی ترسم. مرگ، واقعیتی است که آدم باید آن را قبول کند. با این حال وقتی به مرگم فکر می کنم بُغض امانم را می گیرد. به خاطر درد و غمی که خانواده و نزدیکانم تحمل می کنند ناراحت می شوم. ناراحت می شوم مخصوصا برای نوه ام سینا که خیلی به من وابسته است و نمی تواند مرگ مرا بفهمد و باور کند. دوست دارم سرپا بمیرم. مثل پدرم. دوست دارم تلپ بیفتم ...
شکنجه زن 80 ساله به قصد سرقت جواهرات
آگاهی تهران بزرگ، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: ساعت چهار بامداد روز حادثه در اتاق خواب مشغول استراحت بودم که ناگهان دو نفر را با صورت های پوشیده شده، بالای سر خود دیدم. آنها با چاقو من را تهدید کردند در صورت ایجاد سروصدا و درخواست کمک از همسایگان، مرا خواهند کشت. دو سارق پس از بستن دست وپا و دهانم، وسایل داخل اتاق های خانه را جست وجو کردند، اما نتوانستند پول و طلای زیادی پیدا کنند به همین ...
ماجرای دختر 18 ساله ای که نیمه شب به کلانتری پناه برد
آن روز به بعد من هر بار با عمه ام مواد مصرف می کردم، ولی به خانواده ام چیزی نمی گفتم، چرا که آنها ارزش و اهمیتی به من قایل نبوده و بود و نبود من برای آنان فرقی نداشت. مادرم فردی عصبی و پرخاشگر بود و مدام با بهانه های مختلف به من سرکوفت می زد که باید در کارهای خانه به من کمک کنی، ولی من حوصله کار کردن نداشتم. برای اینکه هزینه خرید مواد را تامین کنم مجبور شدم در منازل مردم کار کنم. هر روز ...
مبارزات شهید اندرزگو از زبان رفیقدوست/ امام با حرکت مسلحانه بدون فتوا مخالف بودند
اول او را گرفتند و بعد هم مرا دستگیر کردند و عملاً این طرح معوق ماند. البته اعلامیه ها را از داخل خانه جمع آوری کرده بودیم و به دست ساواک نیفتاد. از آن به بعد ارتباطش با منافقین قطع شد. *کار سازمان جدیدالتأسیس به کجا رسید؟ ما که در نزدیکی های انقلاب از زندان آمدیم بیرون. اندرزگو هم دیگر دنباله کار را نگرفت. *زندگی مخفی ایشان هم از جهاتی به صورت معماست. کسانی که زندگی ...
حمیدرضا صدر، اشراف زاده ای از جنس فوتبال
آینده می سازد، ولی مورینیو مربی ای است که برای خودش مربیگری می کند و نه برای باشگاهش. به غلط و درستی این جمله ها کاری ندارم اما پشت آنها دیدگاهی نهفته که فوق العاده است. برویم سر سوال های مان. راستش ما که خیلی خوب شما را می شناسیم ولی شاید برای خوانندگان ما جالب باشد که بدانند شما بچه کدام شهر هستید. پدرم ارتشی و مهندس بود و پنج فرزندش در گوشه کنار ایران به دنیا آمدند. مثلا من ...
آیا کسی هست یاری کند؟/ آوارگی در جوار شقایق؛ پس از 54 سال زندگی آبرومند!
! فرزندانم نمی دانند 10 روز است ساکن پارک هستیم؛ فکر می کنند در یک انبار وسایلمان را نگهداری می کنیم و در خانه یکی از فامیل ها شب را تا صبح سپری می کنیم . خیالش را راحت می کنم که نام و عکس هایشان در نزد سبحان محفوظ خواهد ماند. بدون مقدمه می پرسم چه شد که کار به اینجا رسید؟ به چادر و وسایل زندگی اش اشاره می کند و می گوید: روزی که صاحبخانه خودم و فرزندانم را بیرون کرد، من را مورد ضرب و شتم قرار داد؛ تا ...
رشیدی: جادوی تآتر مرا گرفت
خودش یک عاملی شد که شما جادو شدید. نه آنطوری، ولی در ذهنم مانده. جالب بود که آقای نوشین در صحنه اول می آمد و می گفت که یک فردی که خیلی به کارش اعتقاد دارد و کارش را در روز تمام می کند وقتی که برمی گردد خانه در چه حالی است؟ یکی از شاگردها دستش را بلند می کرد و می گفت آقا خسته است. خیلی مردم می خندیدند. من آرزویم بود که یک روز او نیاید و من بگویم. یا قبل از این که او دست بلند کند من دست ...
حکم شلاق برای بازیگر معروف
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از همشهری وی گفت: مدتی قبل از طریق یکی از دوستانم با بازیگر معروفی آشنا شدم و دوستم گفت که او از من خوشش آمده و قصد ازدواج دارد. - یک روز او همراه با مادرش به خانه مان آمد و در حضور پدر و مادرم از من خواستگاری کرد. - تا اینکه او یک شب از من برای شرکت در مهمانی ای که در خانه اش گرفته بود دعوت کرد. - آن شب حدود ساعت11 مهمانی تمام شد و به جز من و ...
آزار دختر 16 ساله توسط خواننده سرشناس / مرگ مشکوک در میهمانی شبانه/ جسد دست و پا بسته در کنار هتل اوین
مرا فریب داد. تصور می کردم او قصد ازدواج با مرا دارد. یک روز که با هم قرار داشتیم او به زور مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. حالا هم از او شکایت دارم . با این شکایت تحقیقات قضایی - پلیسی آغاز شد و این خواننده برای رسیدگی به شکایت در دادگاه حاضر شد. بخشش شوهر همسرکش بعد از 13 سال خبر مورد توجه دیگر در هفته منتهی به 5 شهریور بخشش شوهر همسرکش بعد از 13 سال بود. ...
سفرنامه غرب اروپا(15)ماجرای مامان مِرکر!
که فرودگاه بروکسل وچند جای دیگرشهر، هدف حملات تروریستی قرارگرفته بود. ساعت 9 و 30 دقیقه، دقیقا" سرساعت اعلام شده اتوبوس راه افتاد. شرکت اتوبوسرانی فلیکس باس به اکثرشهرهای اروپایی مسافرمی برد. قیمتش نیزمناسب است. گاهی تخفیف هم می دهد. اتوبوس بیشتراز10 مسافرنداشت وباهمین 10 مسافرراه افتاد. راننده درشروع سفر، پانزده دقیقه وبلکه بیشتر توی بلندگوی اتوبوس حرف زد. نمی دانم چه می گفت ...
دوست پسرم را به خانه ام آوردم/ از همسرم راضی نبودم
راهور توانستند هویت مالک آن یا همان مقتول را ش ناسا یی کنند. اظهارات ضد و نقیض در ادامه تحقیقات، ماموران پس از ش ناسا یی هویت قربانی،در نخستین اقدام تحقیقات خود را روی همسر او آغاز کرده و او را مورد بازجویی قرار دادند. زن در بازجویی های ابتدایی گفت:همسرم صبح زود برای رفتن به محل کارش از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. بعد از آن نیز هرچه با تلفن همراهش تماس گرفتم پاسخگو نبود ...
با هم تغییر کردیم
سعید برآبادی: ظهر جمعه، صدای زنگ تلفن، سکوت خانه جلال ستاری را می شکند. به همسرش، خبر درگذشت داوود رشیدی را می دهم. بغض می کند، می گوید همین الان داشتیم از او حرف می زدیم. تماس بعدی یک ساعت ونیم طول می کشد تا جلال ستاری 84ساله با خبر درگذشت یکی از صمیمی ترین دوستانش کنار بیاید. تلفن را می گیرد و چند کلمه ای با اشک و آه و حسرت با ما سخن می گوید. حدود سه ماه پیش، تلفنی با هم درباره بیماری ...
نمی شود زیر باد کولر از مشکلات جامعه حرف بزنیم
هایی را که شب به هتل می رسیدند، تحویل بگیریم و تا اتاقشان ببریم. یک اتاق استراحت هم داشتیم که من کتاب هایم را می بردم و در آن درس می خواندم. بعد هم راننده تاکسی شدم. امتحان رانندگی خیلی سخت بود. شش بار امتحان دادم. یک بار توی شهر، یک بار توی جاده، یک بار روز، یک بار شب، یک بار توی هوای بارانی... بعد هم یک گواهی نامه ی موقت دادند با دو تا برچسب به شکل حرف اِل (L) که روی ماشین بزنم. ...
شکنجه پیرزن های تنها برای سرقت طلا و جواهر/ دزدان نقابدار دستگیر شدند+تصاویر
زمانیکه اطمینان پیدا کردند که تمامی پول و طلای داخل خانه را سرقت کرده اند ، به آرامی از خانه خارج شده و متواری شدند " . این پیرزن در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت : "حدودا ساعت 08:00 صبح بود که پرستار خانه طبق روال هر روز وارد خانه شد و مرا با دست و پای بسته شده ، داخل اتاق خوابم پیدا کرد که بلافاصله پس از باز کردن دست و پایم با پلیس 110 و در ادامه دخترم تماس گرفت و موضوع را به آنها ...
از شوهرم خواستم مرا رها کند تا با دوستش ارتباط داشته باشم(عکس)
دادم و دیگر نسبت به علی بی علاقه شده بودم و هر روز زندگی را بر او سخت می گرفتم تا مرا طلاق بدهد. اگرچه علی هیچ گاه راضی به این کار نبود اما وقتی از رابطه نزدیک من و کمال مطلع شد با طلاق توافقی موافقت کرد. خانواده من هم وقتی در جریان این موضوع قرار گرفتند نه تنها سرزنشم کردند بلکه دیگر مرا به خانه پدرم راه ندادند. با این وجود گوشم بدهکار این حرف ها نبود و تنها به ازدواج با کمال می اندیشیدم. رابطه ...
اقدام زشت مرد تنوع طلب و اسیر هوس با سه همسرش
من خودم تو یه اداره دولتی کار می کردم. بعد از فوت شوهرم برنگشتم خونه بابام. تو خونه خودمون که پر از خاطره بود موندم. خواستم مستقل باشم. چرخوندن زندگی برام سخت بود امّا فقط به امید یاسر تحمّل می کردم. مطمئنم که نفرین دخترایی که بیچاره شون کرده دیر یا زود زندگی مون رو نابود می کنه. " شیمای" بیچاره رو هم دو سه روز قبل طلاق داد. بچه هفت ماهه رو هم داد به شیما اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده! حرفهای مهدیه سخت ذهنم را مشغول کرده بود. تصویر چه ...
دزدان خشن، طعمه هایشان را شکنجه می کردند
پرستارم به خانه اش می رود در خانه تنها هستم. شب قبل(14خرداد) در خواب بودم که ناگهان صدایی شنیدم و وقتی چشم باز کردم، 2مرد نقابدار را بالای سرم دیدم. آنها با چاقو تهدیدم کردند و خواستند ساکت بمانم. بعد هم دست و پا و دهانم را بستند و شروع به جست وجوی داخل خانه کردند اما نتوانستند پول و طلای زیادی پیدا کنند. آنها که عصبانی بودند مرا روی تخت انداختند و زیر پایم آتش روشن کردند و می خواستند که جای پول ...
کیهان و خوانندگان
33110065 ساعت 3 تا 6 بعدازظهر 33916546 تمام ساعات شبانه روز سامانه پیام کوتاه 30002323 * وقتی برای گزینش استخدامی هلال احمر اقدام کردم متوجه شدم افرادی در سازمان مشغول فعالیتند که بیش از 35 سال سابقه کار دارند و دو برابر نیروهای جوان حقوق دریافت می کنند، آنگاه جوانان برای پیدا کردن شغل با کمبود فضای کار مواجهند. 0745---021 * از واحد روشنایی معابر شرکت برق منطقه ...