سایر خبرها
شهید مدافع حرمی که با دعای پدر و مادر به مقام شهادت رسید
برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و مردم مظلوم سوریه، راهی آن دیار می شود که در 21 آبان ماه 94 و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش سید مصطفی موسوی ، مسعود عسگری و محمدرضا دهقان امیری به شهادت می رسد. در ابتدای این دیدار خواهر شهید گفت: خدا را شاکرم که احمد لایق بود که توانست این درجه را کسب کند و این توفیق نصیب من شد که بتوانم خواهر شهید باشم. احمد در راهی رفت که ...
امام با حرکت مسلحانه بدون فتوا مخالف بودند/ساواک تا آخر هم به وسعت فعالیت هایش پی نبرد
می کرد. یک روز او را سوار ماشین کرده بودم. صندلی جلو نشسته و کلاه شاپو سر گذاشته بود و عینک هم زده بود. در خیابان آبشار می رفتیم و برادری را که یک روحانی بود و با اندرزگو همکاری داشت و او را گرفته بودند، سوار کردیم، یعنی اندرزگو گفت که سوارش کنیم. بعد به من گفت که از او بیست سئوالی بپرسم که حدس بزند او کیست. من این کار را کردم و آن مرد نتوانست جواب بدهد. بالاخره گفتم که این اندرزگوست. آن روحانی ...
نان سخت کارمندی
نمی دهد هر دو شاکی هستند از اینکه 30 سال تمام مدام با ارباب رجوع های مختلف سر و کار داشته اند و بعد از این همه سال استهلاک هنوز حقوق معوقه شان پس از یک سال بازنشستگی پرداخت نشده است. زن و شوهری را می گویم که کارمند بوده اند. پروین بخشی پور پس از 30 سال و شش ماه خدمت اکنون بازنشسته شده است. او درباره شغل کارمندی به آرمان امروز می گوید: زندگی کارمندی زمانی خوب است که در محیط کار آرامش ...
محسن چاوشی: من تافته جدابافته ای از دیگران نیستم
خانواده را مدیریت کرد. پدرم مدتی مسئول شهرک بود. بنیادی بود به اسم بنیاد مهاجران جنگ تحمیلی که پدر مسئول آنجا شد. پدرم آدم باسوادی بود و است. وقتی پدرم بازنشسته شد با پیکانش کار می کرد. یکی از ترانه هایی که خوانده ام و حرف از یک پیکان دلتنگ می زند، همان پیکانی است که پدرم با آن روزگارمان را در زمان جنگ و بعد از جنگ مدیریت می کرد و نان حلال به خانه می آورد. این صحبت ها جرات و جسارت ویژه ای می خواست ...
امام در تشییع شهید عراقی شرکت کرد/ ماجرای صلوات های بودار حاج مهدی
کردند بلکه اسم هر دوی آنها در لیست ترور فرقان بود. ضارب شناسایی شد؟ بله فردی به نام یوسفی عامل ترور بود که دستگیر شد. پسر 22 یا 23 ساله ای بود که ضارب حاج مهدی عراقی بود که دستگیر شد. روز اجرای حکم اعدام وقتی به زندان رفته بودیم، همه کسانی که در جریان ترورهای انقلابی دستگیر شده بودند، خوشحال بودند اما تنها کسی که احساس ندامت داشت، همین یوسفی بود که پدرم را ترور کرد. ...
وهابیت ، ابن تیمیه را برتر از پیامبراسلام(ص) می داند؟!
در خانه هایتان ذخیره می کنید، خبر می دهم. جالب اینجاست که در صحیح ترین کتب اهل سنت، علم غیب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نسبت داده شده است. در صحیح مسلم یک باب روایت در مورد علم غیب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و آگاهی حضرت به علوم گذشته و آینده می آورد و می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی از صبح تا به غروب بر منبر رفته، خطبه خواند و تنها برای نماز ...
داوود رشیدی: جادوی تآتر مرا گرفت
با تماشاچی آشنا می شدیم. و حتما با زبان فرانسه. بله. و بعد از کنسرواتور در آنجا کار حرفه ای را آغاز می کنید؛ تو خود ژنو. چه مدت کار می کنید تا قبل از اینکه به ایران برگردید؟ تقریبا سه سال. خودتان تصمیم می گیرید برگردید ایران یا خانواده برمی گردد؟ من از همان روز اول تصمیمم این بود که برگردم ایران. قبل از آن توی تآتر کاروژ که یک تآتر ...
رازت را بر ملا نکن
را می گیرد. یک بار توی اتوبوس به خانمی که کنارم نشسته بود گفتم: خانم من ایدز دارم از ترس و تعجب صورتش را به هم کشید و چشم هایش از حدقه بیرون زد. اتوبوس بی آرتی شلوغ بود. زن بلند شد و تند تند آدم ها را کنار زد تا از من دور شود. همه نگاهم می کردند. ناگهان زن در گوش یکی گفت: اون طرف نرید. ایدز داره . اینطور بود که میان آن جمعیت انبوه توی اتوبوس من تک و تنها روی دوتاصندلی نشسته بودم و راهروی جلویم را ...
دو نامه رهبری به غرب، آمریکا را به دست و پا انداخت/ در میان مدیران داعش در "رقه" شخصیت های آمریکایی و ...
و جلوی سگ های خود می انداختند تا بخورند و تعداد زیادی از خانواده برّی در حلب را که زندانی آنها بودند به این طریق کشتند و غذای سگ ها کردند. یکی از زندانیان در پای خود دملی داشت که او را آزار می داد و آنها به او گفتند تو را درمان می کنیم و او را از زندان بیرون آوردند در حالی که گمان می کرد قرار است او را درمان کنند، اما ناگهان متوجه شد می خواهند پای او را ببرند و جلوی سگ ها بیندازند و همین کار را ...
برادر شهید رجایی: رئیس جمهور با مردم صادق و اهل کار باشد
گروه همان کسانی بودند که کشمیری را در این قضیه همراهی کردند و تمام توان خود را به کار گرفتند تا افکار عمومی را نسبت به این مقوله مهم گمراه کنند. وی گفت: افرادی برای دلجویی از خانواده شهدا به منزل آنها می رفتند. در همین راستا به منزل کشمیری هم سر زدند که متوجه شدند تقریبا یک هفته بعد از حادثه انفجار، خانواده کشمیری به خارج رفته اند. از این جهت می توان اطمینان حاصل کرد که این اقدامات با ...
شهید ابراهیم هادی راهنمای دوستانش در فتنه 88
خواب چه تعبیری داشت؟! پسرم از دانشگاه به خانه آمد. بعد با خوشحالی به سمت من آمد و گفت: مادر، یک هدیه برایت گرفته ام! بعد هم کتابی را در دست گرفت و گفت: کتاب شهید ابراهیم هادی چاپ شده ... به محض اینکه عکس جلد کتاب را دیدم رنگ از صورتم پرید! پسرم ترسید و گفت: مادر چی شد؟ من فکر میکردم خوشحال میشی؟! جلو آمدم و گفتم: ببینم این کتاب رو... من دقیقًا همین صحنه روی جلد را دیشب دیده بودم ...
ماجرای مثله شدن پاسدارها در پاوه
ساواک بود. این ساختمان پس از پیروزی انقلاب تحویل سپاه شده بود. ما به همین ساختمان منتقل شدیم. در آنجا افراد پیشمرگان کُرد مسلمان از قبل حضور داشتند. دقیقا یادم هست پانزدهم یا شانزدهم ماه رمضان بود، که ما به پاوه رسیدیم. شب نوزدهم ماه رمضان در پشت بام همان ساختمان احیا گرفتیم. بعد از استقرار به همراه تعدادی از پیشمرگان کُرد مسلمان که همگی سلاح برنو و شکاری داشتند یک چرخی در شهر زدیم. روز ...
قاتل: زنم را کشتم چون بدون اجازه بیرون رفت
من اجازه نگرفته بود، خیلی ناراحت شدم و با زنم دعوا کردم و او را به شدت کتک زدم. بعد زنم گریه کنان به اتاقی رفت و من هم شب را در هال خوابیدم؛ صبح که بیدار شدم، دیدم همسرم هنوز بیدار نشده است. وقتی دستم را به بدنش زدم تا بیدارش کنم؛ متوجه شدم بدنش سرد است و فوت کرده است. خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم خودکشی کنم. اول رگ دستم را زدم؛ اما نشد. بعد تصمیم گرفتم خودم را حلق آویز کنم، باز هم نشد ...
عبدولی: به فکر طلای المپیک 2020 هستم
... اندیمشک: کشتی فرنگی المپیک 2020: طلا خانواده: بهترین مکان برای آرامش در پایان این گفت و گو از آقای عبدولی پرسیده شد که نظر همسرتان در خصوص حضور شما پس از مدت ها در خانه چیست؟ که او ترجیح داد جواب این سوال را همسرش پاسخ هد و همسر آقای عبدولی این گونه جواب داد. واقعا سخت بود و بچه ها دائما بهانه او را می گرفتند و از من می پرسیدند چرا بابا در خانه نیست و چرا ما را می گذارد و می رود؟ در کل واقعا سخت بود ولی با گرفتن مدال المپیک، به نظرم تحمل این سختی ها ارزش داشت و ما این دوران را فراموش کردیم. ...
خداداد: حالم از این فوتبال به هم می خورد
هیچ کاره نبودم، اسیرم کردند. به قدری خسته شدم که از دیشب تا همین حالا خواب بودم. بعد می آیند می گویند چرا فوتبالمان اینطور است؟! خودمان باعث می شویم فوتبالمان اینطور شود. این ستاره ها هرجای دنیا و آسیا می رفتند، برخورد خوبی با آنها می کردند و وقتی برمی گشتند از خوبی ها می گفتند اما الان به ایران آمدند و با خاطره ای بد کشورمان را ترک کردند. حالم از فوتبال ایران به هم می خورد در ...
آداب حضور در محضر امام زمان(عج)
بن مریم می گوید: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را بعنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟! او می گوید: منزهی تو! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست، بگویم! اگر چنین سخنی را گفته باشم، تو می دانی! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهی و من از آنچه در ذات(پاک) توست، آگاه نیستم! به یقین تو از تمام اسرار و پنهانی ها با خبری. ادب هشتم: همه نعمتها را از امام بداند و خود را هیچکاره ...
حمیدرضا صدر، اشراف زاده ای از جنس فوتبال
نوشتن درباره فوتبال ایران برایم سخت شده، که این هم نشان از پیر شدن و محافظه کاری است. البته در ذاتم هم هیچ وقت خودم را شجاع قلمداد نکرده ام. ما یک مدت پشت سر شما قرار گرفته بودیم. ببینید مطلب مردی که می خواست سلطان باشد واکنش های زیادی داشت و دامان خانواده ام را هم گرفت. چندتایی از طرفدارهای علی آقا به خانه مان زنگ زدند و همسر و دخترم را تهدید کردند. همسرم خیلی اذیت شد. بعدها یک ...
ناگفته های داود رشیدی از نیم قرن فعالیت هنری اش
آمد و گفت: داود می خواهم یک فیلم با تو بسازم . سناریو را داد و خوشم آمد و بعد در پشت بام خانه با هم نشستیم و صحبت کردیم. او آدم روشنفکری بود که متأسفانه سال های آخر عمرش درگیر بیماری شد. گفتند مواظب بهروز باش این بازیگر با اشاره به همکاری اش با بهروز وثوقی یادآور شده بود: به من می گفتند مواظب بهروز باش. او سوپراستار است و نقش تو را می خورد و سر تدوین می رود و نقش را کم و زیاد ...
با مرگ نمی میرند داوود رشیدی ها
به آن افتخار می کند. آثار ارزشمندی که استاد رشیدی در آن نقش آفرینی کرد به ویژه فیلم ها و سریال هایی با مضامین تاریخی و مذهبی هیچگاه از یاد و خاطره ها نخواهد رفت. در آخرین دیداری که با این هنرمند مردمی در ماه مبارک رمضان امسال داشتم به ایشان گفتم که نسل جدید باید اخلاق و مردمداری را از شما هنرمندان اصیل بیاموزد. درگذشت استاد داوود رشیدی را به همسر محترم شان سرکار خانم احترام برومند و فرزند ...
14 هزار میلیارد تومان رقم تقریبی بدهی دولت به شهرداری است/ انتخاب شهردار موضوعی تخصصی است و نباید آن را ...
، خودم بودم و یکی از دوستانمان. آقای احمدی نژاد نبودند. رفتم و گفتم: چه کار می کنید؟ دیدم علاوه بر این تخلف، ساعت 10 صبح، دو کامیون هم آمده اند و دارند بار خالی می کنند. متأسفانه یک افسر راهنمایی هم همراهشان است و دارد از آن ها حمایت می کند و با آن مهندس آنجا دارند خوش وبش می کنند. آن مهندس و افسر احترام گذاشتند چون من را شناختند. گفتم: این کار تخلف است. گفتند: شورای شهر آدم ندارد که تو خودت آمده ...
دودی که هلهله ها را برد!
چند هفته ای به نوروز مانده بود اما تک درخت انار حیاط به خاطر گرمای زودرس، برای جوانه زدن عجله داشت. خبری از ویراژ موتورسیکلت ها در کوچه باریکشان نبود و آرامش صبح، نوید یک روز خوب را می داد. خواب و بیدار بودیم که زنگ خانه را زدند. کاظم طبق معمول به خاطر مصرف مواد، گیج بود. از پشت در پرسیدم: کیه؟ گفت: مأمور گاز. در را که باز کردم 4نفر لباس شخصی آمدند توی حیاط. اسم دو نفر را می گفتند که ...
بدرود آقای تئاتر
بیش از نیم قرن حضور موثر روی صحنه را تجربه کرد، غیر از چند سال آخر که بیماری امان نداد و خانه نشینش کرد، تمام سال های زندگی اش در تئاتر و سینمای این سرزمین گذشت. پسربچه ای هفت ساله بود که به واسطه دختردایی اش طوسی حائری، نخستین گوینده زن رادیو به تئاتر مردم کاری از عبدالحسین نوشین معرفی شد و به ایفای نقش پرداخت. بازی که نه، در واقع آن نمایش چند پسر بچه محصل برای کلاس درس می خواست، او هم جزو چند ...
چرا اردوغان به سوریه لشکر کشید؟/ خطای راهبردی ترکیه در بحران سوریه
... در ابتدا به خانواده رشیدی، بخصوص خانم احترام برومند و همچنین تمام عزیزان دوستدار هنر و آشنا به هنر تسلیت عرض می کنم. دوستی من با داوود رشیدی به سال 1339 بازمی گردد. سالی که او از فرانسه بازگشته و در اداره هنرهای دراماتیک استخدام شده بود. قصد داشت نمایشنامه ایوانف چخوف را اجرا کند. نقش ایوانف را به من پیشنهاد داد، بعد از چند جلسه تمرین من انصراف دادم. چرا که آن زمان منتقدان خیلی حساس ...
اشک ریختن شهید هنگام نماز
روز به او گفتم: چرا با ماشین نمی روی؟ به من گفت: ماشین جزو اموال بیت المال است و نمی شود از آنها استفاده کرد. من در آن دنیا دنبال خانه ساختن هستم به او گفتم: تو که این همه کار برای مردم انجام می دهی، برای خودت خانه ای هم دست و پا کردی یا نه؟ گفت: بله، دارم برای خودم خانه درست می کنم. به او گفتم: می خواهم خانه ات را ببینم. گفت: من در آن دنیا دنبال خانه ساختن هستم . ...
داود رشیدی: دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسم؛ آمد، دید و رفت
در فیلم های جدید دید اما می شد دیدار تازه کرد. تابستان سال 94 به اتفاق دوستان مطبوعاتی به منزلشان رفتیم. مثل همیشه خوش اخلاق و بذله گو و خندان بود. با دیدن کیکی تولد خوشحال شد و ما عصری به یاد ماندنی را کنار او و خانواده مهمان نوازش تجربه کردیم. صبح روز جمعه وقتی خبر کوچ همیشگی او را خواندم غم بزرگی در دلم نشست. شاید استاد دیگر توان بازی نداشت اما بودنش همچنان دلگرم کننده بود و می شد هرسال تابستان ...
روایت مردانگی پدری کُردستانی
شهادت رسید او 9 ساله بود. خودش می گوید: پدرم که رفت، ستون های خانه مان فروریخت و خانه بر سرمان آوار شد. او پشتوانه همه ی ما در زندگی بود. همه ی دلخوشی ما پدر بود. مادرم پس از رفتن پدر دیگر لبخند به لبش نیامد. مادر جوانم از روزی که پدر رفت، به بستر بیماری افتاد و چند سال بعد طاقت دوری اش تمام شد و او هم رفت. مادر که رفت، من ماندم و برادر کوچکترم. محبت پدر را می شود در کلمات پسر لمس کرد ...
وجود یک عنصر خائن به عنوان جاسوس انگلیسی در تیم مذاکره، باعث نمی شود زحمات بقیه نادیده گرفته شود
، جوادالائمه(ع) از شهر بیرون آمده بودم که آقازاده را گردش و سیر بدهم تا در فراغ پدر خیلی ناراحتی نکند، یک مرتبه دیدم آقازاده غایب شد، نیست، من سراسیمه که چه کنم؟ این آقا کجا رفت؟ جواب خانواده و امام رضا(ع) را چگونه بدهم؟ نکند به سرش بلایی بیاید؟ ناراحت به هر طرف می زدم که یک مرتبه دیدم آقازاده با گریه ظاهر شدند. گفتم آقا کجا بودی؟ کجا رفتی مرا مضطرب کردی؟ گفت من در توس بودم، سرزمین خراسان بودم، بابایم شهید ...
روایت مهران غفوریان از گریه اش با رقصیدن در یک فیلم سینمایی، پس از نقد نمادگرایی افراطی
کارگردان سر صحنه هستم. اما در یکی از فیلم ها یک بار کارگردان از من خواست یک سکانس کامل را برقصم و من قلبا دوست نداشتم. اما خیلی خوب رقصیدم اما شب که به خانه بازگشتم از شدت ناراحتی گریه کردم! اگر فیلمنامه و قصه ایجاب می کرد که من آنجا برقصم اصلا ناراحت نمی شدم اما کارگردان صرفا برای پرکردن فیلم خود و جذابیت آن این خواسته را داشت و این نمونه بازی کارگری بود. غفوریان همچنین به نمونه عجیب ...
برانکو, رضاییان را بخشید ؟
داستان تکراری این روزهای فوتبال ایران, کم کم تبدیل به فیلم هندی شده است. داستان از اینجا شروع شد. رضاییان با برانکو دعوا می گیرد وسایلش را جمع می کند و با عصبانیت خانه را ترک می کند. کادر بسته رضائیان را می گیرد “آه برانکو تو قلب مرا شکستی” و در را میکوبد برانکو فریاد میزند از این کارت پشیمان میشوی... رضاییان با دلی آزرده زنگ میزند به دوستش مهدی طارمی + کجایی ...
برای مردمی نواختیم که هرگز موسیقی زنده نشنیده بودند
موسیقی زنده محروم می شوند. طبعا وقتی خانواده ای از لحاظ مالی کم می آورد اولین چیزی که حذف می کند، خوراک هنری و موسیقی است. گالری رفتن، کنسرت رفتن، تئاتر رفتن و سینما رفتن را کنار می گذارند. حالا با درنظر گرفتن تمام این موارد این را هم لحاظ کنید که بچه هایی که در چنین خانواده هایی بزرگ می شوند خود بعد از مدتی سرپرست خانواده ای دیگر می شوند و چون خودش به چنین جاهایی نرفته است، بلد هم نیست که ...