سایر خبرها
صحبت های تکان دهنده پسر نوجوانی که بخاطر مواد جان مادرش را گرفت
دایی ام بود آشنا شدم تا برایش مواد بفروشم با خودم می گفتم که با این کار در عرض چند سال می توانم ماشین و خانه بخرم. حال و هوای مستقل شدن مرا به وجد آورده بود کارم را با داریوش شروع کردم توانسته بودم در عرض دو هفته پول خوبی بدست بیاورم که با یک ماه حقوق کارهای قبلی ام برابر بود برای همین اراده ام را قوی تر کردم تا کارم را با جدیت بیشتری دنبال کنم. تا اینکه خانواده ام کارهای مرا ...
ارتباط غیر اخلاقی در پارتی ها و عاقبت عقد بی سر و صدا برای دختر جوان
. وضعیت زندگی ما به حدی بحرانی شد که دیگر آتیلا پس از مصرف مشروبات الکلی از حالت طبیعی خارج می شد و به من حمله می کرد از این شرایط خسته شده بودم چرا که هر لحظه امکان داشت در حالت غیرعادی که دارد مرگ مرا رقم بزند. به همین دلیل فرزندم را برداشتم و برای مدتی به خانه مادرم رفتم اما هیچ تغییری در وضعیت روحی و روانی آتیلا به وجود نیامد و دیگر راهی جز طلاق ندارم... ...
پای صحبت های تلخ یک دزد صندوق صدقات
دنبال دوست بازی و رفیق بازی رفتم شب نشینی هایی همراه با موادمخدر و ... کار من شده بود، از زندگی خودم بیزار شده بودم... گفتمان ما: دنبال دوست بازی و رفیق بازی رفتم شب نشینی هایی همراه با موادمخدر و ... کار من شده بود، از زندگی خودم بیزار شده بودم... مجید 25 ساله ساکن بجنورد هستم. پدرم دیپلم و بازنشسته یک کارخانه و مادرم خانه دار است، یک خواهر و یک برادر دارم و وضعیت مالی ما مطلوب ...
رانده شده
سرزنش می کردند که مایه خجالت و آبروریزی برای آن ها هستم. این بود که مدتی بعد مرا از خانه بیرون کردند تا از آبروریزی بیشتر جلوگیری کنند. چند روز آواره بودم تا این که با کمک دیگران به بهزیستی معرفی شدم و تا حدودی مراحل درمانی را طی کردم اما دیگر نه خانواده ای دارم و نه جا و مکانی برای زندگی! این بود که آرام آرام به سوی خلاف کشیده شدم و امروز هم وقتی با پوشش زنانه کنار خیابان نشسته بودم، مورد ظن مأموران ...
مرخصی گرفتم تا به خانه بروم/ از دیدن فریبا در کنار ایرج بهت زده شدم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، به هر راهی متوسل شدم اما فرزین دست بردار نبود با دوستی که چند ماه اخیر زندگی ما را به هم ریخته بود به دنبال مواد مخدر بود تا جایی که همزمان شیشه و کراک می کشید. پسری که با دست های خودم بزرگ کرده بودم در چشم برهم زدنی خام ایرج شده بود. زنم را بسیار دوست داشتم کارمند اداره ای بودم که با باقی مانده ارث پدری و خانه ای که اجاره داده بودم با همان حقوق ...
رفتار بی شرمانه دو مرد تهرانی با زن تنها در اتاق خوابش +عکس
افراد غیر را کشف و ضبط کردند . آرش پس از دستگیری و انتقال به پایگاه سوم پلیس آگاهی صراحتا به طراحی و دادن پیشنهاد سرقت به شاپور اعتراف کرد و در اظهاراتش گفت: به واسطه همسایگی چندین ساله با مالباخته و ارتباط مادرم با وی ، اطلاعات دقیقی در خصوص تعداد اعضای خانواده، تعداد فرزندان شاکی و وضعیت مالی اش پیدا کرده بودم ؛ اطمینان داشتم که او شب ها به تنهایی در خانه اش که خانه ای ویلایی است زندگی ...
شکنجه زن تنها برای سرقت طلا
کارآگاهان گفت: 4 صبح بود که داخل اتاق خواب مشغول استراحت بودم که ناگهان دو نفر را با صورت های پوشیده شده، بالای سرم دیدم. آنها با تهدید چاقو مرا تهدید کردند که در صورت ایجاد سر و صدا و درخواست کمک کردن از همسایگان مرا خواهند کشت. در ادامه این دو سارق پس از بستن دست و پا و دهانم، اقدام به وارسی وسایل داخل اتاق های خانه کردند؛ آنها نتوانستند پول و طلای زیادی پیدا کنند و به همین علت بسیار عصبانی شده ...
راننده آژانس مرا شیفته خود کرد / با هزار وعده و وعید توخالی فریبم داد
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، فهیمه 18 ساله است با مراجعه به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان جنوبی این گونه ماجرای زندگی خود را بیان کرد: در یک خانواده 6 نفری زندگی می کنم و فرزند سوم خانواده هستم. پدرم کارگر است و مادرم خانه دار؛ پدرم با سیلی صورتش را سرخ نگه می دارد و همیشه به مادرم می گوید ما که نتوانستیم درس بخوانیم و برای خودمان کسی شویم ، اما بچه ها باید درسشان را بخوانند و فرد ...
قصه غم انگیزکودکانی که معتادمتولد می شوند
داشتم پکی بهش میزدم. تا اینکه با پسری آشنا شدم که خود معتاد به هروئین بود ، بعد از مدتی او من را به خانه ای میبرد که همگی اعتیاد داشتند، پدر ، مادر وفرزندان ، وآن شخص پسر خاله کسی بود که الان همسر من است ، با رفت و آمد به آن خانه و مصرف مواد کم کم با دختر آن خانواده آشنا شدم وبا درگیر شدن عواطف و احساسات ناآگاهانه علی رغم رضایت خانواده خودم بدون هیچ مراسمی در محضر عقد کردیم. الان که ...
شکنجه پیرزن های تنها برای سرقت طلا و جواهر+تصاویر
خانه شد و مرا با دست و پای بسته شده ، داخل اتاق خوابم پیدا کرد که بلافاصله پس از باز کردن دست و پایم با پلیس 110 و در ادامه دخترم تماس گرفت و موضوع را به آنها اطلاع داد ” . مالباخته در خصوص نحوه نگهداری از پول و جواهراتش نیز به کارآگاهان گفت : “بنده تا چندی پیش طلا و پول زیادی داخل خانه ی خود نگهداری می کردم اما چند روز پیش بود که به پیشنهاد و اصرار دخترم ، پول های خودم را به یک حساب بانکی ...
زنی به خاطر 2میلیون تومان که از او سرقت شده بود،خواهرش را 10سال در زندان نگه داشت
ترک کردم و به خانه مادرم برگشتم. اما آنها اجازه ندادند در جشن عروسی شرکت کنم و حتی تلفن هایم را جواب نمی دادند. زخمی بودم دنبال راهی برای انتقامجویی و جلب توجه! بنابراین یک شب که آنها به مراسم پاگشا دعوت بودند، پنجره را شکستم و وارد خانه شدم. مقداری از طلاها را برداشتم و سراسیمه به خانه دوستم رفتم. طلاها را به برادرش امانت سپردم تا وقتی آتش کینه ام خاموش شد، فکری برای آن بکنم. اما روز بعد با شکایت ...
زندگی عجیب یک مداح بهبهانی که در کودکی یک بار مُرد و دوباره زنده شد / از شفاعت یک امامزاده تا کمک به راه ...
بار هست که این ماجرا را مطالعه میکنند بنده از یک خانواده پر جمعیت روستایی متولد شدم ، با توجه به مشکلات جسمانی که از سن 2 سالگی برایم پیش آمد در همان سن دچار عارضه تشنج شدم ، خانواده بنده را سریعا به بیمارستان شهیدزاده بهبهان منتقل کردند ، طبق گفته های مادرم آنقدر حالم وخیم بود که دکترها بنده را جواب کردند و اعلام کردند برگشت من به زندگی و زنده ماندنم تقریبا بعید هست ، کادر پزشکی بیمارستان ...
پشیمانی در بازداشتگاه
ازدواج کرده است، دیگر از او نیز بریدم چراکه احساس می کردم آینده من برای مادرم اهمیتی ندارد. این بود که دوباره به گرداب مواد افیونی بازگشتم و آینده ام را به طناب پوسیده معتادان اطرافم گره زدم. از آن روز به بعد به یکی از توزیع کنندگان اصلی موادمخدر صنعتی تبدیل شدم تا این که پدرم بر اثر مصرف زیاد موادمخدر جان سپرد و تنها مشتریان معتادش را برایم به ارث گذاشت. من دیگر کاری جز فروش مواد مخدر نداشتم و با آن ...
پوستر فیلم "عروس" را در اتاقم نصب کرده بودم/ خودم را به "پاکت" نفروخته ام / همه هزینه هیئت اصفهان را از ...
بیدار می کردم و سوار بر ترک موتور حاج علی سه چهار تا مجلس می رفتیم. حتی بار اولی که به در خانه حاج علی رفتم ایشان مرا نشناخت. من خودم را معرفی کردم و گفتم همان جوانی که شش ماه پیش در قم گفتید باید مجالس تهران را ببینم. محرم آن سال هر روز کارم همین شده بود که صبح ها بیایم تهران و عصر برگردم قم که به مجلس شب برسم. بعد از آن بود که دنیای من تغییر کرد و آن اتفاقی که باید می افتاد ، افتاد. آشنایی ام با آن ...
شکنجه پیرزن تنها با نقاب های سیاه
.... در ادامه، مخفیگاه آنها در شهر جدید پرند شناسایی شد. کارآگاهان هر دو متهم را دستگیر کردند و در بازرسی از مخفیگاه آنها نیز اموال سرقتی و همچنین مدارک شناسایی متعلق به تعدادی از افراد ناشناس کشف شد. آرش در بازجویی ها به جرم خود اعتراف کرد و گفت: به واسطه همسایگی چندین ساله با این زن و ارتباط مادرم با او، اطلاعات دقیقی درباره تعداد اعضای خانواده و وضع مالی او پیدا کرده بودم. اطمینان ...
ازدواج بازیگر مشهور ایرانی با دختری 43 سال کوچکتر از خودش +عکس
بعد از بیماری وقتی کاری را خواندند و شنیدم اصلا مانده بودم که واقعا این صدای خودش است؟ چیزی که واقعا می خواهم این است که رضا یک بار دیگر بتواند بخواند. هیچ برنامه ای برای کار مشترک با همسرتان نداشتید؟ رضا: دلم می خواست اگر فیلمی ساختم که نقش خوبی داشت به او بدهم. طرحی از زندگی خودم را فیلمنامه کرده ام که اگر روزی آن را ساختم نقش مادرم را به تارا می دهم. شبیه مادرتان هستند؟ ...
دخترم در مراکز فساد پرسه می زند/ از لباس های زننده ای که به تن داشت خجالت می کشیدم
یک دختر کوچک است و به نصیحت و راهنمایی نیاز ندارد. پریا 17 ساله بود اما در چشم ما دختری خردسال جلوه می کرد تا این که عصر دیروز وقتی از او پرسیدم کجا می روی؟ مانند همیشه فریاد زد شما اگر به فکر من بودید مرا تنها نمی گذاشتید حالا هم به خانه دوستم می روم! من هم طبق معمول مخالفتی نکردم تا این که امروز از کلانتری تماس گرفتند وتازه فهمیدم که پریا در یک لانه فساد در حال مصرف ...
عروسی به نام ما، به کام مردم
تیرماه به نیمه رسید. شنبه صبح بود که جهیزیه ام را به خانه خودمان بردیم. من بودم، مادرم، خاله ام و دخترش. تا شب قسمت زیادی از جهیزیه را چیدیم، بسیار مرتب و منظم. موقع رفتن در خیابان یکی از فامیل هایمان را دیدیم و به خیال اینکه او هم از جهاز بُرون من خوشحال شده به او گفتیم که همسایه اش شده ایم. به یک ساعت نرسید که تماس ها و پیام های عمه و زن عمو و عمو زاده ها و عمه زاده ها و دایی زاده ها و این و آن ...
عمه گلی
فدات شم برو بخواب نگران نباش دورت بگردم خودم انشایت را طوری می نویسم که معلم متوجه نشه قربونت برم. من هم بی معطلی رفتم خوابیدم و صبح بدون اینکه انشایی که عمه گلی نوشته بود را لااقل یک بار بخونم راهی مدرسه شدم. در کلاس وقتی روبه روی بچه ها ایستادم گفتم: موضوع انشاء گذر رودخانه، بعد صدایم را صاف کردم و بلند خواندم: صدای گوشنواز شرشر آب، صدای برخورد سنگ ها با آب گوارا، این روح بی ...
نمی شود زیر باد کولر از مشکلات جامعه حرف بزنیم
آمده بودند. وقتی به ایران برگشتم یکی از مراکز انقلاب خیابان سلسبیل بود. موقعی که پادگان باغ شاه را تصرف کردند در خانه ی ما فشنگ و تفنگ نگه داشته بودند. خانواده ی خود ما هم تقریباً یک گروهان مسلح بود. مدتی هم به صنایع نظامی و کارخانه هایی مثل مینو رفتم. سال 57 به جنوب لبنان رفته بودم که شهید چمران در آن جا یک هنرستان صنعتی را مدیریت می کرد. امام موسی صدر را هم همان جا دیدم. ...
همسر شهید اندرزگو در گفت وگویی مطرح کرد زجر های یک چریک اسلامی به روایت همسرش/پیش بینی وقوع جمهوری ...
.... *از سفر مرحله دوم بگویید. یک ماه در آن خانه بودم. بچه ام اسهال خونی گرفته بود. آن روزها شرایط بهداشت در زابل پایین بود. وضعیت من طوری نبود که بچه را به دکتر ببرم؛ اما زن صاحبخانه مرا به یاد آسیه زن فرعون می انداخت. این خانم با من خیلی خوب تا می کرد. درست بر عکس شوهرش که حتی به شهید اندرزگو خبر رسانده بود که من زن و بچه تو را از بین می برم و در خانه ام دفن می کنم. او می ...
ماجرای نام گذاری روح الله و برآورده شدن حاجت مادرش/ همسر شهید: می گفتم چه وقت بر می گردی، برای من از ...
که بعد از شهادت همسرش چه محکم ایستاده و بدون هیچ ترسی مثل کوه از شهادت همسرش صحبت می کند. شب شهادت روح الله یکی از اقوام به پدرم اطلاع داده بود، از نگرانی های پدرم و حالت مادرم مضطرب شدم و دلهره همه وجودم را گرفته بود که مادرم گفت همه نگرانی ما برای مادربزرگت است که بیمار است و مرا آرام کردند. از صبح مدام تلفن روح الله تماس های بی پاسخ از طرف دوستان و آشنایان داشت و پدرم که به مأموریت ...
متهم به قتل دخترجوان: به مادرم فحاشی کرد،خفه اش کردم
اینکه کارآگاهان احتمال می دادند حمید از ماجرای قتل با خبر باشد وی را بار دیگر به اداره دهم آگاهی احضار کردند و این بار راز جنایت را فاش کرد. پس از اعتراف حمید به قتل دختر جوان و انتقال وی به دادسرای امور جنایی تهران، او درباره جزئیات قتل دختر جوان به بازپرس پرونده گفت: از 18 سال قبل عاطفه (مقتول) را می شناختم و با او دوست بودم و با خانواده عاطفه هم ارتباط داشتم. صبح روز قتل با وی قرار ملاقات ...
متهم به قتل دخترجوان: مدت ها با او دوست بودم؛ به مادرم فحاشی کرد، خفه اش کردم
بار راز جنایت را فاش کرد. پس از اعتراف حمید به قتل دختر جوان و انتقال وی به دادسرای امور جنایی تهران، او درباره جزئیات قتل دختر جوان به بازپرس پرونده گفت: از 18 سال قبل عاطفه (مقتول) را می شناختم و با او دوست بودم و با خانواده عاطفه هم ارتباط داشتم. صبح روز قتل با وی قرار ملاقات گذاشتم و پس از خوردن صبحانه برای خرید قرار شد به بیرون برویم. زمانی که سوار ماشینم شدیم، با عاطفه درباره مسائل ...
متهم به قتل دخترجوان: مدت ها با او دوست بودم؛ به مادرم فحاشی کرد، خفه اش کردم
فاش کرد. پس از اعتراف حمید به قتل دختر جوان و انتقال وی به دادسرای امور جنایی تهران، او درباره جزئیات قتل دختر جوان به بازپرس پرونده گفت: از 18 سال قبل عاطفه (مقتول) را می شناختم و با او دوست بودم و با خانواده عاطفه هم ارتباط داشتم. صبح روز قتل با وی قرار ملاقات گذاشتم و پس از خوردن صبحانه برای خرید قرار شد به بیرون برویم. زمانی که سوار ماشینم شدیم، با عاطفه درباره مسائل مختلفی صحبت کردیم که ...
بیماری عجیب شهره سلطانی را بشناسید
زمان برد تا احیا شوم اما به عشق مادرم، خانواده ام و مردم با بیماری ام مبارزه کردم تا دوباره زندگی ام را از نو بسازم. به بهبودی ایمان دارم برای درمان در طول بیماری از داروهای شیمیایی استفاده کردم و ماهی یک بار ویتامین D و هر سه روز در میان، ویتامینB تزریق می کردم که البته با بهبود وضعیت جسمانی به تدریج مصرف دارو و ویتامین کاهش پیدا کرد. به لحاظ تغذیه اگرچه قبلا گیاهخوار بودم اما ...
شکنجه های قرون وسطایی 2 سارق نقابدار برای سرقت از زن تنها
نشان دهد، اما بعد فهمیدیم که غیر از این پول و طلای دیگری در خانه نیست و از خانه خارج شدیم. شاپور هم در بازجویی ها با اعتراف به جرم خود، حرف های همدستش را تأیید کرد. اعتراف به سرقت های مشابه مأموران در ادامه بررسی های مدارک و اسناد کشف شده از مخفیگاه متهمان دریافتند، دو سارق خشن به چندین خانه افراد سالخورده دستبرد زده اند. همچنین مأموران دریافتند دو سارق روز سوم ...
پاسخ های صادقانه نرگس محمدی به مهران مدیری
واقعیت این است که من کمی در موسیقی خنگ هستم و هر کاری می کنم نمی شود. کلاس سنتور رفتم و آخرش آهنگ تولد یاد گرفتم و برای گیتار سه چهار ماه استاد به خانه ما آمد، اما الان هیچ چیزی از نواختن گیتار یادم نیست. او همچنین در پاسخ به این سئوال که چرا در سن 32 سالگی ازدواج نکرده است، چنین پاسخ داد: تا سن 24 و 25 سالگی خواستگار داشتم، از 25 سالگی به بعد دیگر خواستگار نداشتم و به خصوص از وقتی وارد ...
خانه سلامت؛ کورسوی امید در فراسوی ناامیدی
حس خوبی که داشت مرا به این فکر انداخت که هر روز با افرادی که دارای مشکلات روحی و روانی و اجتماعی هستند برخورد می کند، ولی چقدر روحیه محکم و سرشار از امیدی دارد؛ حتی همکار او که مسئول پذیرش بود فردی بسیار بشاش و مهربان بود. از خانم تورانچه می خواهم اطلاعاتی از مرکز ارائه دهد؛ اینکه چه کسانی و چگونه به اینجا مراجعه می کنند و وی می گوید: افراد از طریق خط تلفن 123، خدمات سیار و یا از طریق کلانتری ...
کاش صدای بلبل به موسیقی ایران برگردد
معتبری برای کشورش باشد. متولد شدن در خانواده ای که تقریبا همه اعضای آن اهل موسیقی هستند، چطور است؟ آیا شما در مهمانی های خانوادگی هم ساز می زنید و در کنار هم می خوانید؟ همه ما از کودکی با موسیقی بزرگ می شویم. من جزو نوه هایی بودم که سعی می کردم در تمام تمرین ها و کنسرت های گروه کامکارها حضور داشته باشم. اصلا در کنار کامکارها قرار گرفتن یکی از آرزوهای کودکی ام بود. آرزویی که ...