سایر منابع:
سایر خبرها
بلایی که جواب اشتباه یک آزمایش درست کرد/زندگی مرد 60ساله در 7سال گذشته نابود شد
آزمایشگاه بردند. بعد از اینکه مشخص شد جواب آزمایشش مثبت و مبتلا به ایدز است بیمارستان از من هم خواست این آزمایش را انجام دهم. ابتدا به انجام این آزمایش تمایلی نشان ندادم چون برایم عجیب بود که فقط با انتقال یک شخص معتاد مبتلا به HIV، من هم به این بیماری مبتلا شده باشم اما در پی تأکید بیمارستان، آزمایش را انجام دادم و در کمال ناباوری با جواب مثبت آزمایشم روبه رو شدم. بعد از شنیدن جواب آزمایش ...
زندگی خصوصی آیت الله
یاد دارم، در دومین نماز جمعه که یکی از دوستانم نیز همراه من بود، در صف های جلو، جایی برای نشستن پیدا نکردیم. به او گفتم بیا برویم عقب جا پیدا کنیم و بنشینیم. دوستم گفت نه، آن قدر عقب نباید برویم. به همه فریاد می زد که این دختر فلانی است و شما باید به او جا بدهید! شما بروید عقب بنشینید که ما اینجا بنشینیم! من تعجب کرده بودم! گفتم من همان عقب ترها جایی پیدا می کنم. تو می خواهی اینجا بنشینی، بنشین ...
ویلیام فاکنر: نمی دانم خدا چرا مرا انتخاب کرد
واقعا خیلی حیرت انگیز است که در زندگی توانستم به موفقیت دست پیدا کنم. نمی دانم این نعمت از کجا آمد و نمی دانم خدا چرا مرا انتخاب کرد. بعدها البته کسانی که زندگی نامه او را نوشتند، در مورد این نوع نامه ها و اظهارات قضاوت دیگری داشتند. زندگی نامه نویسان فاکنر گفتند که این ادعای فاکنر که می گوید نسبت به توانایی هایش در کسب موفقیت بی اعتقاد بوده، درست نیست. فاکنر برای تبدیل شدن به یک نویسنده ...
پدرم میگوید به خاطر عدم تمکین همسرم زن دوم بگیرم اما ...
. دو سال بلاتکلیف مانده بودم تا اینکه به همسرم گفتم از پدرت خواهش کن یک برگ چک تضمین به من بدهد، اما وقتی دنبال چک رفت دیگر برنگشت و بعد هم مهریه اش را اجرا گذاشت. حالا من نه تنها سندی برای اثبات مشارکتم ندارم بلکه مهریه همسرم را هم باید بدهم. با این حال زنم به همراه بچه هایم مرا ترک کرده و نمی دانم چه کنم... این بار پدر جمال که تا این لحظه سکوت کرده بود به حرف آمد و گفت: آقای قاضی ...
4خبر ویژه با طعم های مختلف
شوند و اطلاعات خود را به روز کنند، یقیناً حق را به وزارت نفت می دهند و در راستای اجرای این قرارداد، حتی وزارت نفت و دولت را هم تشویق می کنند. به خاطر دارم زمانی که بنده در مجلس ششم رئیس کمیسیون انرژی بودم، در جریان انعقاد قرارداد بای بک های اولی، همین مشکل را داشتیم. در آن موقع سخن بنده در قبال مخالفان این بود که اگر میدانی را برداشت کنیم و در دو سال اصل پول و سود حاصله را پرداخت می ...
ماجرای آزار و اذیت دختران جوان توسط مامور نمای شیطان صفت
این فیلم را پخش میکند و آبرویم را میبرد. او حتی چندین فیلم دیگر که در گوشیاش بود نشانم داد که در آنها دخترهای دیگری که هم سن و سال خودم بودند را مورد آزار و اذیت قرار داده بود. این فیلمها را که دیدم وحشتم بیشتر شد. او گفت که از همه فیلم گرفته و کسی جرأت ندارد از او شکایت کند، در نهایت نیز بعد از چند ساعت مرا رها کرد. وقتی به خانه آمدم ماجرا را به پدر و مادرم گفتم و تصمیم گرفتیم شکایت کنیم. ...
مردی که 7 سال با اشتباه پزشکان ایدزی بود!
مرد که حالا موهایش سفید است و دهه پنجم زندگی اش رو به پایان است با ظاهری خسته به بیان شرح اتفاقات افتاده پرداخت و گفت: 59 ساله متأهل و دارای سه فرزند هستم. سال 85 یکی از دوستانم که اعتیاد داشت و بدحال بود را به بیمارستان رساندم و وی را برای آزمایش HIV به آزمایشگاه بردند و بعد از اینکه مشخص شد جواب آزمایشش مثبت و مبتلا به ایدز است بیمارستان از من نیز خواست این آزمایش را انجام دهم. ابتدا به انجام این ...
اصغر فرهادی: رعنا نخواست آبروی خاطی، ابزار انتقام گیری شود
بچه های نوجوان چقدر شلوغ می کنند چقدر شیطنت دارند و برایم سئوال بود این ها چطور قرار است در آینده یک زندگی را اداره کنند و نگران آن ها بودم. شما در آن زمان چند ساله بودید؟ سنم کم بود، شاید 23 یا 24 ساله بودم. جالب است این را بگویم که غالب بچه های آن کلاس الان جزو آدم های موفق جامعه هستند. من وقتی شلوغی آن ها را می دیدم فکر می کردم آینده با این ها چقدر سخت خواهد بود، اما سال ها ...
معجزه ای که موجب ایمان یک زیدیه به امام جواد (ع) شد
خودم را در عبادتگاه خویش در شام دیدم. آن بزرگوار رفت و سال بعد نیز آمد و چنین کاری را انجام داد و هنگامی که خواست برود به او گفتم: به آن خدایی که به شما چنین قدرت و مقامی عطا کرده است، تو را قسم می دهم که به من بگو چه کسی هستی؟ او گفت: من محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب هستم، خبر ملاقات من با آن بزرگوار میان مردم پخش شد تا خبرش به گوش محمد ...
به هفت پشتم وصیت کرده ام که دیگر تیمداری نکنم
بازی ها ناکام بودم، اما هیچ کسی من را بازخواست نکرد که چرا اینگونه نتیجه می گیرم. بعد از این نتایج من استعفا دادم، ولی در نهایت به من گفتند اشکالی ندارد تو می خواهی تیمداری کنی، نه ما و اگر می خواهی بروی، پس ما نیز از لیگ انصراف می دهیم. این مربی فوتبال ساحلی ادامه داد: بنده سرمربی، مربی، تدارکات، روابط عمومی و دکتر تیم بودم متاسفانه آنقدر مشغله داشتم و برنامه ریزی درستی وجود نداشت ...
چرا هیچکس جلوی زنگنه را نمی گیرد؟/ آقایان در جلسات محرمانه کوتاه آمدند
نفت تولید کنید. این می صرفد که سرمایه گذار پولش را هزینه کند. چون قیمت نفت پایین است، اصطلاحا می گویند بهار سرمایه گذاری دکل های نفتی در قسمت های کم ریسک است. در این اوضاع و احوال ما می گوییم پول نیست. بعد با IPC پول بیاوریم که تامین مالی کند. یک زمانی می گفتند شرکت داخلی گران انجام می دهد. سال 91-93 میدان یاران شرکت داخلی 80 میلیون دلار زیر قیمت مصوب انجام داد و زودتر از زمان موعد هم ...
از کار های دوستانم تعجب می کردم / ناخواسته به اتاق استراحت شان رفتم
است و بدین ترتیب بازداشت شدم و بعد از آن هم همدستم به دام افتاد. ازدواج کرده ای؟ بله، با خانمی که پرستار است حدود یک سال و نیم قابل ازدواج کرده ام. با همسرت چطور آشنا شدی؟ دو سال قبل با خودرویی تصادف کردم و در بیمارستان بستری شدم. من در بیمارستان ساز می زدم و پرسنل بیمارستان و بیماران گوش می دادند. در بیمارستان بودم که با همسرم آشنا شدم و بعد از بهبودی با ...
در تمام این سال ها به فوت پدرمان مشکوک بوده ایم
.... من باید عمل قلب انجام می دادم، دفترچه بیمه نداشتم، گفتم دفترچه بیمه درمانی رایگان می دهند بروم بگیرم اما به من ندادند. به هر حال بیمارستان برای آن عمل 10 میلیون تومان پول از من گرفت. (خنده) من در مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیمه تکمیلی بودم، گفتم حالا اشکال ندارد مدارک هزینه بیمارستان را به مرکز اسناد انقلاب اسلامی می دهم و از بیمه تکمیلی پولش را می گیرم. رفتم حسابداری مرکز اسناد انقلاب ...
نقشه شوم پزشک پوست قلابی ناکام ماند
. او گفت: آن روز با زن جوان در نمایشگاه کتاب آشنا شدم و اصلا خودم را پزشک جا نزدم. من لیسانس پرستاری دارم و چون کتاب های پزشکی مطالعه می کنم، اکثر اصطلاحات پزشکی را می دانم. وی ادامه داد: پس از آشنایی و گپ با زن جوان، به او پیشنهاد دادم تا از سر دلسوزی و نیت خیری که داشتم او را به خانه اش برسانم. اما در بین راه چند پیامک مشکوک به موبایل زن جوان فرستاده شد و حتی زنگ های مرموزی ...
ترجیح می دهم جامعه [مردم] را نقد کنم، تا سران مملکت را !/ "کافه سینما" منتشر می کند: مصاحبه طولانی و ...
احتمالا در سطح جهانی دیده می شوند، بنابراین نسبت به کاری که انجام می دهم حساس تر هستند. این مسائل، کار را برای من کمی مشکل می کند، اما در این حین به پختگی هم رسیده ام، بنابراین راه های دیگری پیدا کرده ام تا از مشکلات احتمالی اجتناب کنم. گنجوی: شما به عنوان یک کارگردان در تعامل با نظام جمهوری اسلامی کاملا موفق بوده اید. به نظر شما دولت فعلی چه تفاوتی با دولت قبلی دارد؟ فرهادی: این دولت ...
55 سال طبابت با بیش از30 هزار جراحی مغز و اعصاب
...> بله، خب فکر کرده بودم. به محض پایان دوره رفتم جراحی مغز و اعصاب. آن موقع مرحوم جناب آقای پروفسور عاملی رئیس بخش بودند و دکتر حسین صالح که الآن بازنشسته هستند معاون. من گفتم می خواهم جراح مغز و اعصاب شوم. دکتر صالح گفتند؛ باید صبر کنی دکتر عاملی از سفر برگردند. بعد از تحویل مدارک و کارنامه را نگاه کردند و نشستند مصاحبه ای انجام دادند و من پذیرفته شدم. همان سال روزی ساعت هشت صبح یک جراحی را شروع ...
واکنش پایگاه اطلاع رسانی هاشمی به اظهارات ایشان درباره تضعیف بنیه دفاعی کشور
. خوشبختانه آنها هم موفق شدند در این سالها میراث عزیزان خودشان را حفظ کنند و راه آنها را ادامه بدهند و به یک قشر ممتاز در کشور تبدیل شدند. به هر حال، امروز منطقه ما با تهاجم آمریکا، انگلیس و بعضی از کشورهای دیگر آلوده است و اینها نشان دادند که گرگهای بی رحمی هستند و نشان دادند به هیچ یک از ادعاهایی که می کنند، پایبند نیستند. گفتند که برای آزادی مردم عراق می آییم، امّا بیشتر از همه چیز ...
حالا چند دختر و پسر دارم
؟ من خودم 27 سال دارم، شغلم کارگری است، نازنین پنج سال داشت و فرزند بزرگ من بود. یک پسر دوساله هم دارم. چه شد که تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟ من خودم جگرگوشه ام را از دست داده ام و از این بابت به شدت ناراحت هستم. با خودم فکر کردم و دیدم من که دخترم را از دست داده ام، آن قدر ناراحت هستم؛ چرا وقتی می توانم مانع ناراحتی چند خانواده شوم و جان عزیزانشان را نجات دهم، این کار را نکنم ...
اشتباه کردم، بخشش نمی خواهم
. من بعد از قتل متوجه این ماجرا شدم روز حادثه هم می خواستم از باجناقم اعتراف بگیرم به همین دلیل هم گلنگدن را دست کاری کرده بودم که شلیک نکند و فقط به وسیله آن باجناقم را تهدید کنم اما نمی دانستم اسلحه روی رگبار است وقتی سلاح را مقابل او گرفتم یکباره گلوله شلیک و باعث مرگش شد. حالا هم مدتی است در بیمارستان روزبه بستری هستم هرچند پزشکان می گویند من بیمار نیستم اما من را حالا از بیمارستان روزبه به ...
جبر و اختیار مانکن ها
چیز عالی بود... . به نظر شما در پیکره شخصیت اصلی فیلم-مانکن- آیا روح ارتباط با تماشاگر وجود دارد؟ اصلا آیا مانکن ها باید با مخاطب ارتباط برقرار کنند یا نه؟ به نظر من که بله وجود دارد... همان طور که گفتم درست است که سوژه اصلی فیلم قدرت تکلم ندارد، اما باند صوتی فیلم و طراحی آن وظیفه دیالوگ را به دوش می کشد. نقش آقای میرفتاح غیر از نویسندگی در فیلم چیست؟ علی میرفتاح از دوستان خوب من است و معمولا هر کاری که بخواهم انجام دهم، گپی با هم می زنیم و از تجربیاتش استفاده می کنم. در بعضی اتفاقات در حد گپ وگفت می ماند و در بعضی مثل این مستند، کمی جدی تر می شود. ...
17شهریوراصلی ترین مقدمه شکل گیری انقلاب/گسست کامل ارتباط شاه وملت
، اجازه داد با آزادی قطره چکانی به مردم، احزاب کم کم فعال شوند. این موضوعات همه از عواملی بود که دست به دست هم داد تا مردم نسبت به حکومت پهلوی ناامید شوند. سرانجام در اردیبهشت سال 57 امام خمینی (ره) درباره شاه، حزب رستاخیز، جشن های 2500 ساله، چپاول ثروت ملت و جشن تاج گذاری صحبت کرد. در کتاب خاطرات اسدالله اعلم آمده است که یک سال بعد از جشن های 2500 ساله وقتی به اعلی حضرت فرح گفتم ...
آیت الله موحدی کرمانی: موضع جامعه روحانیت را من می گویم، نه مصباحی مقدم
اگر فردی گفتند، باید از خودشان بپرسید . همچنین روح الله حسینیان از اعضای ارشد این تشکل تأکید کرد: سخنگوی جامعه روحانیت که نمی تواند از طرف همه اصولگرایان صحبت کند، در ضمن آقای مصباحی مقدم آنقدر جایگاهی ندارد که حتی از طرف جامعه روحانیت هم تصمیم بگیرد. مواضعی که نشان می داد پایداری ها از اینکه آیت الله مصباح یزدی پدر معنوی این تشکل کنار گذاشته شود، برآشفته شده اند. چه این تشکل و نمایندگان آن ...
روزی 200هزار تومان درآمد از دستفروشی؟
بگو چه کار باید انجام دهم؟ حامد می گوید: پس همراهم بیا. با یک تعهد آزادم می کنند وقتی قطار در ایستگاه تجریش می ایستد، با حامد سوار قطار برگشت می شویم. می گوید: یک سال است از کرمانشاه آمده ام تا کار کنم و برای زن و بچه ام خرجی بفرستم. خیلی دنبال کار گشتم تا این که مثل شما با یک نفر به نام غلام آشنا شدم. او مرا با مردی آشنا کرد که عمده فروش آدامس است. هر روز آدامس ها ...
از جوی خون خیابان 17 شهریور تا پای قطع شده آقاجری در والفجر مقدماتی - افسانه ای که از مدرسه علوی سا
فعالیت هایتان در این دوره و ارتباط معنوی ای که با امام خمینی داشتید توضیح دهید. همیشه تصویری از مرحوم حضرت امام که در کودکی به دیوار اتاقمان آویخته شده بود را در ذهن دارم. وقتی بسیار کوچک بودم و در روستا زندگی می کردیم و هنوز به تهران نیامده بودیم؛ این تصویر در اتاق خانه مان بود. تا سال ها بعد از انقلاب نیز همان تصویر را در خانه ی روستا داشتیم؛ بنابراین، خانواده ی ما از ابتدای بحث نهضت ...
قدرت بی پایان ذهنتان(3)
اتفاقی می افتد و چه نتیجه ای حاصل می شود، بسیار مهم است. آنتونی رابینز در کتاب خود قدرت بیکران میگوید: جوان چاقی بودم که در اتاق زیرشیروانی یک آپارتمان زندگی می کردم یک روز خود را از دیدگاه دیگری نگاه کردم و به خود گفتم که چرا من باید اینگونه زندگی کنم؟ آیا من نمی توانم بهتر از این زندگی کنم؟ با خود گفتم که اگر تغییر کنم چگونه خواهم بود و به چه انسانی تبدیل خواهم شد؟ وقتی که ...
تلطیف فضای جبهه با مهر زنانه
مهمی انجام دهند که بخوبی دیده شوند. اما در ایستاده در غبار اصلا از این خبرها نبود و با وجودی که قاب ها و لنزهای دوربین را به خاطر تجربیات پیشین تصویری می شناختم، با وضعیت تازه ای مواجه بودم. گاهی وقت ها سر فیلمبرداری می دیدم دوربین در لانگ شات (نمای دور) قرار گرفته، من هم چون از شیوه کارگردانی آقای مهدویان در این کار اطلاعی نداشتم، با خودم می گفتم یعنی الان من در کجای این قاب هستم. البته همه ...
دویدن تا زیر 10 ثانیه
بخواهید تعریف کنید؟ لحظه لحظه المپیک برای یک ورزشکار خاطره است اما برای من یک خاطره تلخ بیشتر از همه در ذهنم مانده است و آن دیدن فینال دوی 100 متر از روی سکوها و حسرت حضور در آن بود. چون یک سال گذشته را با این تصور که بتوانم خودم را در فینال ببینم سخت تلاش کردم و تمام تمرکزم، فکرم و روز و شبم این بود که بتوانم به فینال راه پیدا کنم که متأسفانه این اتفاق نیفتاد، به همین دلیل دیدن فینال برایم واقعاً تلخ بود. /ایران ...
کار عجیب زن جوان در بزرگراه آزادگان / ایمان قصد اذیت وآزارم را داشت
... من هم قبول کردم و قرار شد مرا به اولین ایستگاه اتوبوس برساند و به این شرط سوار خودرویش شدم. اما وقتی از چند ایستگاه اتوبوس گذشتیم و دیدم نگه نداشت و درنهایت وارد اتوبان آزادگان شد، درحالی که از این رفتارش خیلی ترسیده بودم به اصرار از او خواستم نگه دارد. ولی به من گفت چند ساعتی را با هم باشیم و بعد مرا به خانه می رساند. من هم وقتی دیدم توجهی به خواهش هایم ندارد در ماشین را باز ...
رونالدینهو با دمپایی
با هیجان گفتم: آره. وایسا کفشم رو بپوشم. تا رفتم در جاکفشی را باز کنم، یادم آمد کفشم پاره شده و باز هم مجبورم با دمپایی بازی کنم. در آن دو هفته سعی کرده بودم که با زبان بی زبانی به پدر و مادرم بفهمانم برای کادوی تولدم از آن تایگرهای آبی ای که طاها دارد بخرند. دمپایی ام را پا کردم و از دم در جست زدم و خودم را به بچه ها رساندم. آن روز کفش های بقیه انگار می درخشیدند، اما هیچ ...
گولیت: شک دارم اگر بارسلونا در انگلیس بازی می کرد می توانست قهرمان شود؛ سبک بازی ما در میلان از بارسلونا ...
. حالا کمتر مسافرت می کنم. یک روز برای گفتگو در بی بی سی بودم و 5 روز به قطر رفتم و پسرم پیش مادربزرگش بود. همه سفرهایم همین بوده است. من لحظات ناراحت کننده ای در زندگی شخصی ام داشته ام اما حالا نه. دلیلی که سه سال گذشته در فوتبال نبوده ام این است که با خودم گفتم نه! دیگر می خواهم کنار پسرم باشم. این رضایت بهترین پیروزی زندگی ام است. ...