سایر منابع:
سایر خبرها
تعرض دو جوان 18ساله به یک پسر نوجوان در قرچک
نیت شان عمل کنم. مرگ را جلوی چشمانم دیده و به آن راضی شده بودم. دست آخر هم موهای پشت سرم را با تیغ زدند. وقتی به خانه برگشتم، آنقدر شکسته و خجالت زده بودم که پدرم شک کرد. وقتی ماجرا را برایش تعریف کردم، گفت باید به پلیس مراجعه کنیم. با ثبت شکایت، تیمی از کارآگاهان به سرعت وارد عمل شده و هر دو عامل تعرض را دستگیر کردند. سعید در بازجویی ها منکر جرم خود شد و به کارآگاهان گفت: آن روز شاکی ...
وحید کاری با من کرده بود که هر زمان که او می خواست به آپارتمانش می رفتم
به گزارش " جوان ایرانی "، این پرونده در دادسرای بعثت تحت پیگیری است و پسر متجاوز می گوید دخترجوان دروغ پردازی می کند و آنها با هم رابطه دوستی داشته اند. ندا در مراجعه به پلیس تهران گفت: هنوز درگیر شکست عشقی ام بودم که با پسری به نام شایان آشنا شدم او خیلی مهربان بود و مدام می گفت با هم خوشبخت می شویم. وی افزود:همیشه در پارک نزدیک خانه مان همدیگر را می دیدیم و بعد از یک ماه ...
چرا باید جامعه ایرانی از برخی ها بیشتر از خدا بترسد؟
به گزارش آی سبک ، مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: در جریان جشن خانه سینما رضا عطاران بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون به نکته مهمی اشاره کرد که باید از آن احساس خطر کنیم. او گفت:" بعد از اتفاقات جشن حافظ برای پوشیدن پیرهن قرمز مردد بودم. از برخی دوستان بیشتر از خدا می ترسیم چون خدا خیلی جاها می گذرد اما دوستان به ما فحش ناموس می دهند." واقعا به نگاهی به رفتار امروز برخی افراطیون در ...
گفت و گو با عضو ایرانی داعش: تخریب قبور خودش راه انبیاء است! / یک جزیره بدهند سر ببریم و کنیز بگیریم
ترکیه می شود و پس از دو یا سه روز اقامت در یک خانه که محل اسکان اعضای جدید بوده به مرز سوریه می رود. در مرز به هیچ وجه بازرسی نمی شود. در دو سه کیلومتری داخل خاک سوریه توسط افرادی تحویل گرفته می شود و وارد یک پایگاه آموزشی می شود و پس از گذران یک دوره آموزشی هفت تا ده روزه به میدان جنگ اعزام شد. او در اشغال یکی از روستاهای سوریه توسط داعش حضور داشته است، هرچند وی در گفت وگو با ما مدعی است ...
کارآگاه بازی صداپیشه ها
...: علاقه مند بودم کاری انجام دهم که متفاوت باشد. من صدای مهربانی را برای درک انتخاب کردم و برای همین خیلی ها پسندیدند. در این مجموعه امیر زند هم نقش معاون درک را می گفت. جالب است خاطره ای برایتان بگویم. یک روز همراه پسرم وارد محدوه ای شدم که پلیس ما را نگه داشت. از خودرو پیاده شدم و گفتم امر بفرمایید و عذرخواهی کردم. پلیس صدایم را شناخت و پاسخ داد: ببخشید آقای درک و مرا بخشید! یک ...
نویسندگان بزرگ از کجا الهام می گیرند؟
دانشگاه رسیدم باور کنید حتی یک رمان درست و حسابی هم نخوانده بودم. چه کار کنم؟! خب، آن کارها را بیشتر دوست داشتم! گفتم که اگر تربیت درستی داشتم، شاید در مسیر دیگری پیش می رفتم! پل آستر: من بهار و تابستان بیس بال بازی می کردم ولی تمام سال کتاب می خواندم. کتاب خواندن یکی از نخستین دلمشغولی هام بود و هرچقدر بزرگتر می شدم، بیشتر می شد. به نظرم محال است کسی که در نوجوانی ولع خواندن ...
قاتل مَست از قصاص گریخت
بگیریم اما با مقاومت او مواجه شدیم، من هم برای اینکه بتوانم کیف را از دست او بگیرم، با چاقویی که از محمدرضا گرفته بودم ضربه ای به وی زدم که باعث مرگ او شدم، اما قصد من فقط قاپیدن کیف بود. سرانجام میلاد متهم ردیف اول پرونده به اتهام مباشرت در قتل عمدی مرد میانسال به قصاص نفس، به اتهام مشارکت در سرقتهای مقرون به آزار به پنج سال حبس و 74 ضربه شلاق، محمد رضا متهم ردیف دوم پرونده به اتهام ...
ازدواج سیاه
توانم این گونه ادامه دهم بهتر است از هم جدا شویم. اما من از جدا شدن از او می ترسیدم. به قدری به او وابسته شده بودم که تصور زندگی بدون او برایم محال بود. ساسان خانه مجردی داشت و من هم تقریباً به آنجا نقل مکان کرده بودم. از دانشگاه که فارغ التحصیل شدم هیچ هدفی نداشتم. خانه و زندگیم پیش ساسان بود بدون آنکه حتی کوچکترین نسبتی با او داشته باشم. سابقه دوستی ما به پنج سال رسیده بود اما ذره ای در ساسان ...
رکوردهای جالب و باورنکردنی گینس+عکس
قبلی بیشترین نیم پشتک متوالی با 57 حرکت بود را شکست دهد. همه نیم پشتک ها باید به روش درست و در دایره ای با قطر 5 متر انجام می شدند. بلندترین موی ابرو مرد هشتاد ساله چینی ژنگ شوسن بلندترین موی ابرو در جهان را دارد که 19.1 سانتیمتر طول دارد. ژنگ ابتدا در سال 2015 متوجه شد یکی از موهای ابرویش بسیار بلندتر از بقیه است، دست کم 18.5 سانتیمتر. او می گوید این ابروی بلند طبیعی اش گاهی ...
پدیده فراموش شده پرسپولیس: در تمرینات عمدا مرا می زدند تا مصدوم شوم
کرج ماشین نداشتم و جواد خیابانی من را در خیابان دید و سوار ماشینش کرد و گفت حالا یک گل شانسی هم زدی دیگر! وقتی وارد کرج شدم بچه محل هایم مرا روی دست خودشان تا منزل رساند. همه شیرینی می دادند و چند ساعت جلوی منزل مان جشن گرفتند. طاهرزاده در ادامه گلایه هایش از پرسپولیسی ها گفت: من به جز روزی که گل زدم و دربی را بردیم بقیه روزها را فقط گریه می کردم. نمی دانستم چرا همه مرا می زدند و مصدومم ...
کیف قاپی که دختر جوان را زیر چرخ های کامیون انداخت
جوان موتورسوار زندانی که هنگام قاپیدن کیف دختری، او را زیر چرخ های یک کامیون کشانده و باعث مرگش شده بود، به جرم خود اعتراف کرد. این موتورسوار کیف قاپ، وقتی با مقاومت دختر جوان روبه رو شد برای نجات جان خود و در حرکتی سریع دختر جوان را زیر چرخ های کامیون انداخت و بعد هم گریخت. به گزارش خبرنگار جنایی ایران ، صبح روز هشتم آبان سال گذشته، جسد این دختر در بلوار ارتش واقع در شمال ...
حضور متهمان پرونده برای محاکمه در دادگاه کیفری تهران
، آتوسا در همان ابتدای تحقیقات به قتل پدرخوانده اش اعتراف کرد و در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: حدود 10 سال قبل فهمیدم پرورشگاهی و فرزندخوانده کامران هستم، از چند سال قبل رفتارهای کامران با من تند شد و حتی مرا به مرگ تهدید می کرد، روز وقوع قتل با همسرم بیرون رفته بودم، زمانی که برگشتم کامران مرا کتک زد، به طرفم حمله ور شد و قصد خفه کردنم را داشت، همسرم که جلوی در منزل کامران بود به داخل خانه آمد ...
مرگ مشکوک مرد میانسال بعد درگیری با همسایه اش
همسایگانش درگیر شد و بر اثر درگیری پایش از چند ناحیه شکست همچنین پرده گوشش نیز پاره شد که من او را به بیمارستان بردم و بعد از مداوا به خانه اش آوردم و از اینجا رفتم؛ امروز صبح نگران حالش بودم، هر چه با وی تماس گرفتم پاسخگو نبود، به همین دلیل نگرانی ام بیشتر شد و به اینجا آمدم اما زمانی که رسیدم با جسد برادرم مواجه شدم. پس از کشف جسد مرد میانسال، مراتب این اتفاق به محسن مدیر روستا؛ بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد که بازپرس دستور انتقال جسد متوفی به پزشکی قانونی برای بررسی علت دقیق مرگ و سایر تحقیقات را صادر کرد. ...
نخستین افتتاح کنندگان حساب صندوق پس انداز یکم پس از یک دوره انتظار یکساله و تکمیل فرآیند تشکیل پرونده ...
افتتاح حساب تسهیلات خود را دریافت کردم. طی حدود 4 سال اخیر که زندگی مشترک خود را آغاز کردم مستاجر بودم تا اینکه با دریافت وام خود موفق به تهیه مسکن شدم.تازیکه با بیان اینکه مبلغ اقساط این تسهیلات در ابتدا 870 هزار تومان بود که با کاهش 2 درصدی نرخ سود به 850 هزار تومان کاهش یافت، گفت: هزینه منزل خریداری شده بنده 115 میلیون تومان بود که بیش از 50 درصد یعنی 60 میلیون تومان آن از محل دریافت تسهیلات تامین ...
مرگ قاتل، یک روز قبل از اجرای حکم اعدام
مقابل در پارک کرده بودم، نیست بعد به پلیس گزارش کردم که اتومبیلم را دزدیده اند تا اینکه مأموران به خود من ظنین شدند و به این ترتیب راز جنایت فاش شد. این مرد قاتل بیست و پنجم دی ماه به جنایت خود اقرار کرد و پس از چند مرحله رسیدگی به پرونده در شعبه دهم دادگاه کیفری با رأی قضات به قصاص محکوم شد. با تأیید رأی اعدام از سوی دیوانعالی کشور قرار بود صبح روز هجدهم مرداد امسال این قاتل ...
کار زشت و هولناک موتورسوار مزاحم با زن جوان در بلوار ارتش
قاپ بودن مرد موتور سوار شدم اما در یک قدمی آنها بودم که دزد تک رو با دیدن من زن جوان را به عقب هل داد و پا به فرار گذاشت. این در حالی بود که به خاطر بالا بودن اتاقک کامیون متوجه زیر کردن زن جوان نشدم و به مسیرم ادامه دادم. ماموران در ادامه برای دستگیری دزد تک رو وارد عمل شدند و در تحقیقات پلیسی مشخص شد که چندی پس از مرگ زن جوان ماموران پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران سارق جوانی را که به ...
ابد و یک روز | پیشتاز جشن سینمای ایران
...> نوید محمد زاده هم پس از دریافت جایزه خود با ابراز خوشحالی از دریافت این جایزه و این که سال گذشته جایزه داد و امسال گرفته است گفت: همیشه شاگرد حبیب رضایی بودم و خیلی ذوق دارم که جایزه را از او گرفتم. ان شاءالله که تا ابد و یک روز برای ابد و یک روز جایزه بگیرم. این بازیگر همچنین ادامه داد: ما همچنان منتظر اعلام رای پرونده پزشکی عباس کیارستمی هستیم. در بخش معرفی بهترین بازیگر نقش ...
ماجرای قتل خانوادگی یک زن و شوهر
کاری رفته بودیم و در راه بازگشت به خانه اش بودیم که ادعا کرد با همسرش فریبا اختلاف دارد و از من خواست به خاطر رابطه نزدیکی که با همسرش داشتم، برای حل مشکلاتشان وساطت کنم و شب ساعت سه بامداد بود که مرا جلوی در خانه مان پیاده کرد. صبح روز حادثه به فریبا زنگ زدم تا برای حل مشکلاتشان با هم حرف بزنیم؛ به همین دلیل به خانه شان رفتم و در حال صحبت کردن بودیم که رسول وارد خانه شد و با دیدن من درگیر شد و به ...
ابهام در پرونده جنایت خانوادگی
19ساله در زمان بازداشت به قتل اعتراف کرده و به مأموران گفته بود: همراه رسول به مأموریت کاری رفته بودیم و در راه بازگشت به خانه اش بودیم که ادعا کرد با همسرش فریبا اختلاف دارد و از من خواست به خاطر رابطه نزدیکی که با همسرش داشتم، برای حل مشکلاتشان وساطت کنم و شب ساعت سه بامداد بود که مرا جلوی در خانه مان پیاده کرد. صبح روز حادثه به فریبا زنگ زدم تا برای حل مشکلاتشان با هم حرف بزنیم؛ به همین دلیل به ...
طنز؛ پخت و پز شیشه تحت لیسانس والترِ امریکا
آهی از نوکش در داد و گفت: دلت خوش است؟! کدام زوج، کدام قله، کدام اوج! میدانم که من هرگز تخمی از آن خود نخواهم داشت. من لبهایم را گاز گرفتم و گفتم دور از جون! کبوتر سری تکان داد و گفت: دور از جون نداره، برای تولید تخم های درشت که روزی مبدل به خاندان من شوند باید که لانه ای داشته باشم اما مرا نه لانه ای هست و نه امیدی به داشتن لانه! دلم سوخت و گفتم: اگر مشکل جا است من ...
فیلم فروشنده، سیری در دو اسم رئوف و منتقم
آن خانه ی اجاره ای هنوز باقی مانده؛ مستأجر قبلی خانمی روسپی بوده و مردانی بی خبر از نقل و انتقال هائی که صورت گرفته هنوز به آنجا رفت و آمد می کنند! ...رعنا در خانه تنها است و می شنود که کسی وارد خانه شد. به تصور اینکه عماد است شروع می کند به حرف زدن، اما عمادی در کار نیست. شب همان روز عماد به خانه برمی گردد و وقتی که از پله ها بالا می رود، ردپای خونی در راه پله ها به چشمش می خورد و ...
سعید روستایی و "ابد ویک روز" فاتح هجدهمین جشن خانه سینما
... در ادامه مراسم رضا عطاران و هانیه توسلی برای اهدای جوایز بخش عکس به صحنه آمدند و تندیس بهترین عکس به محمد بدرلو برای فیلم "اعترافات ذهن خطرناک من" رسید. رضا عطاران در سخنانی گفت: امشب به طور اتفاقی شلوار هانیه توسلی و پیراهن من به رنگ قرمز درآمده است، بعد از اتفاقات جشن حافظ برای پوشیدن رنگ قرمز تردید داشتم، برخی از دوستان از خدا ترسناک تر هستند زیرا به هر حال خدا می گذرد ولی این ...
بهیار 15 ساله جبهه های جنگ که لقب شیرزن گرفت/ افزایش سرانه مطالعه کتاب، راهی برای آگاهی جوانان
سطح فرهنگی و تربیتی بسیجیان است،با چند نفر از این افرادی که اظهارات شان خواندنی و مفید است به گفتگو پرداختیم، که مطالعه آن می تواند خواندنی باشد. بهیار جبهه های جنگ بودم در ابتدا با مسئول حوزه حضرت زینب س ، که سابقه 28 سال خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران را دارد و به مدت چندماه در منطقه مریوان و همین طور در دزفول و اندیمشک به عنوان بهیار فعالیت داشته است، گفتگو کردیم. ...
همسرتان را مقدم بر والدین تان بدانید!
زمانی که مرد شغل خود را از دست داده بود می گفتند. مرد می گفت، همسرم همیشه کنارم بود و تشویقم می کرد. حتی وقتی بیزنسم شکست خورد، باز کنارم بود. می دانستم بااینکه ممکن است والدین و دوستانم بخاطر اینکه این ریسک را کرده بودم سرزنشم کنند، ولی او همیشه کنارم بود. هیچکس خودش تصمیم به شکست خوردن نمی گیرد، ولی اگر این اتفاق بیفتد، آرامش بخش است که بدانید همسرتان برای انگیزه دادن به شما کنارتان است. این شامل ...
دوئل باجناق ها در جنوب تهران
مجله اینترنتی کمونه (Kamooneh.com) : به گزارش جام جم آنلاین، سحرگاه بیست و پنجم اسفند سال 93 جسد مرد 35 ساله ای در جاده های خاکی اطراف تهران پیدا شد. مأموران پلیس در بررسی لباس های قربانی، شناسنامه اش را یافته و به تحقیق در این باره پرداختند. بدین ترتیب کارآگاهان پلیس شهرری برای رازگشایی از این جنایت تحقیقات شان را شروع کردند تا اینکه در بررسی های جنایی به باجناق فریدون ...
سارا به من زنگ زد ومرا به خانه شان دعوت کرد - من هم با یکی دیگر از دوستانم به آنجا رفتم
جوان را عامل قتل تنها دخترشان دانسته و برایش قصاص خواستند. سپس متهم به شرح روز واقعه پرداخت و گفت: من و سارا دو ماهی بود که دوست شده بودیم. او با من درد دل می کرد و از جدایی پدر و مادرش بسیار ناراحت بود. روز حادثه هم به من زنگ زد و گفت: دوستانش را به خانه شان دعوت کرده و از من هم خواست به آنجا بروم. من هم با یکی دیگر از دوستانم به نام تینا به آنجا رفتم. اما دقایقی نگذشته بود ...
واقعیت های چند پهلوی زندگی آدم های در تردید
...، مطمئن باشید که فکر آخرتان درست بوده و دوباره باید رویش کار کنید. این را هرگز هیچ نویسنده ای نباید فراموش کند که اگر داستانی بد از کار درآمد، اشتباه از او بوده، نه از داستان... آیا حسابش را دارید که تاکنون چند داستان را پاره کرده و دور انداخته اید؟ مثل تمام نویسندگان وقتی جوان و کم تجربه بودم، قطعا داستان های زیادی دور انداخته ام. تعدادش را البته نمی دانم اما در مورد سال ...
شهدای منا را دسته بندی نکنند
خانه خدا را بسیار عالی توصیف می کند و می گوید: در پرواز تهران به جده جز کاروان های مدینه اولی بودیم و من ازاین جهت که در کنار پدر و مادرم به این سفر آمده بودم برایم بسیار دل انگیز و شیرین بود. لیلا رحیمیان در آخرین دیدار با پدرش دو روز قبل از فاجعه در صحرای عرفات از پدر جدا می شود و بعدازآن چون مردان وزنان مراسم رمی جمرات را جداگانه انجام می دهند به همراه مادر راهی سرزمین منا می شود و ...
حکایت 20 روزه مادر از انتظار شهادت فرزند
الانبیاء (ص) تهران و شاید بهترین شانس ما این بود که 20 روز آخر عمر بابرکتش با مادرم سپری شد. صاحبی درباره عروج برادر، توضیح می دهد: محمود جمعی تیپ 12 قائم آل محمد(ص) سپاه شاهرود بود داوطلبانه برای کار تبلیغی به جبهه می رفت اما همیشه می گفت من باید در کنار کار تبلیغی، بجنگم و برای همین همیشه همراه با عمامه، لباس خاکی نبرد بر تن داشت و با همان لباس هم در منطقه ماووت به شهادت رسید. ...
مدافع حرمی که بالاخره سیمش وصل شد+تصاویر
ثبت نام کردم که با مخالفت مادرم مواجه شدم. پدرم تازه فوت کرده بود و مادرم اجازه نداد که بروم و می گفت: معصومه جان مادر وقتی ازدواج کردی هر کار خواستی می توانی انجام بدهی، اما حالا که کنار من هستی من اجازه نمی دهم. تا اینکه سال 64 آقا سید به خواستگاری من آمد، سید پاسدار بود. در جلسه خواستگاری سید گفتند: ان شاالله زندگی مان بر مبنای حقانیت الهی باشد. محور خدا باشد. همیشه هم در زندگی، سبک و شیوه اش ...