سایر منابع:
سایر خبرها
عمل زننده و بسیار زشت پسر جوان با مادرش / پسرم تازه از خارج برگشته بود
مخالفت ما مواجه شد به خاطر طرفداری از آن دختر تبعه خارجی به من فحاشی کرد و به سمت من حمله ور شد. با این حرکات و رفتار پسرم دلم شکست و شروع به گریه کردم باورم نمی شد فرزندی را که با شیره جانم پرورش داده بودم این گونه با بی احترامی، شخصیت مرا زیر پایش بگذارد و به خاطر دختری که 3 بار ازدواج ناموفق را تجربه کرده است مرا این طور در برابر چشمان همسایگان خوار و ذلیل کند. در این میان پدرش نیز که زمین گیر ...
رابطه پنهانی تازه عروس با دوست شوهرش
حرف ها نبود و تنها به ازدواج با کمال می اندیشیدم. رابطه پنهانی من و کمال هر روز بیشتر می شد و من با این کارها در نزد خانواده و بستگانم منفورتر می شدم ولی با گذشت 2 سال از این ماجرا کمال با من ازدواج نکرد و به دنبال زندگی خودش رفت. این در حالی است که علی هم مدتی قبل با دختر دیگری ازدواج کرد و من به زنی سرگردان تبدیل شده ام حالا دست به دامان قانون شده ام تا کمال تاوان فریب من را بدهد. ...
قصاص چشمهایم را میخواهم
دوبرادر به اتهام اسیدپاشی به همسر برادرشان و دخترجوانش با حکم قضات دادگاه کیفری به اعدام وزندان محکوم شدند. در این جنایت هولناک که 5 سال قبل در یکی از شهرهای استان ایلام رخ داد دختر 18 ساله بر اثر اسیدپاشی هولناک جان باخت و مادرش نیز از ناحیه دو چشم نابینا شد. خبرنگار جنایی ایران درباره این جنایت فجیع می نویسد: حالا پنج سال است که درد ورنج سوختن ونابینایی وغم فراغ دخترجوان، همدم روزها ...
عشق نافرجام
مهیا بود و هر چیزی را اراده می کردم به دست می آوردم. پدرم تاجر و مادرم خانه دار است. یک خواهر و یک برادر دارم که هر دوی آنها دارای تحصیلات عالیه هستند. من فرزند آخر و به قول خانواده عزیز دردانه پدرم بودم. من عاشق شنا بودم، یک روز در راه بازگشت از استخر با ماشین پسری تصادف کردم و همین تصادف باعث آشنایی من و رضا شد. آن موقع 19 ساله بودم و تازه دیپلم گرفته بودم. من و رضا یک دل که ...
مادر برزیلی نام دختر خود را زهرا گذاشت
به زهرا تغییر داده با زهرا نعمتی دیدار کرد. وی درحالیکه از عشق دیدن زهرا نعمتی می گریست گفت: اسم زهرا به من الهام شده بود و عاشق این اسم بودم به همین دلیل خواستم اسم دخترم را زهرا بگذارم اما بسیاری مخالفت کردند چون اسم زهرا در برزیل خیلی کم است و مرا منع می کردند اما من اسم دخترم را زهرا گذاشتم. این مادر به اتفاق همسر و دخترش با حضور در کنار زهرا نعمتی عکسی به یادگار با او گرفت. ...
همسرم با مرد دیگری ارتباط داشت / من به شدت مخالف این ارتباط بودم
عکس با دوستم در خانه تنها بودم / او را به داخل حمام بردم دوستم پیشنهاد بی شرمانه ای به من داد / من هم به ناچار قبول کردم به گزارش سرویس حوادث"جام نیوز" ، متهم ارهان هاواولگلو 35 ساله درجنایتی فجیع، همسرسابق اش کامرون را با 12 ضربه چاقوبه قتل رسانده بود.وی روز گذشته دردادگاه جنایی اسکاتلند گفت:همسرم پس ازطلاق با مرد دیگری رابطه داشت وآنها تصمیم گرفته بودند با هم ...
اخاذی برای خرید حلقه ازدواج !
دختر بزرگم خواستگار آمد. هر چه پس انداز داشتم برای دخترم جهیزیه خریدم و حتی مجبور شدم از بستگانم قرض هم بکنم. قرار شد هفته آینده مراسم عروسی اش را برگزار کنیم و حتی کارت های عروسی را هم نوشتیم و پخش کردیم اما من برای خرید حلقه نامزدی هیچ پولی نداشتم. به هر دری زدم تا پول حلقه ازدواج را فراهم کنم اما همه درها به رویم بسته شد. دخترم وقتی فهمید دیگر پولی ندارم، خیلی ناراحت بود و شب ها در اتاقش ...
نگران دخترم شدم / از صحنه ای که در حیاط خانه دیدم خشکم زد
به پول سرقت طلاهای بچه ها بود. بچه ها خیلی زود به آدم اطمینان می کنند و قدرت مقابله ندارد. درخیابان ها بی هدف به دنبال کودکی بودم که طلا داشته باشد که یکدفعه چشمم به دختر بچه افتاد. کودک داخل حیاط خانه بود که صدایش زدم.وقتی بیرون آمد در یک حرکت دخترک را بغل کرده و به طرف خیابان دویدم و سوار پراید مسافرکش شده و رفتم. بعد از آن چه کردی؟ چند خیابان آن طرف تر پارکی بود. با ...
دغدغه شیون فقط مردم بود/من و شیون دوست هم بودیم/از فرزندانم انتظار دارم تا راه پدرشان را ادامه ...
... وی افزود: زندگی ما همه اش شعر بود و او اکثرا شبها در خلوت خود شعر می سرود و همیشه من اولین کسی بودم که شعرش را می شنیدم. من و شیون دوست هم بودیم. همسر شیون فومنی در ادامه گفت: سعی می کردم تمام خرید و کار خانه را انجام دهم و حیف می دیدم ایشان وقتش را برای این کارها بگذارد. دغدغه شیون فقط مردم بودند. او حتی در زمان بیماری اش و با وجودی گه بستری بود می پرسید که قیمت کالا و میوه ...
زمانی که جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم
همه خواهران و برادرانم ازدواج کرده بودند. من آخرین فرزند خانواده بودم و سال آخر دبیرستان را می گذراندم. پدر و مادر پیرم سعی می کردند آنچه را که دوست دارم برایم فراهم کنند. در واقع آنها هیچ کاری به کارم نداشتند و مرا آزاد گذاشته بودند. آن روزها خودم را برای کنکور آماده می کردم که یک روز مردی به ظاهر آرام و با شخصیت که سر راهم ایستاده بود توجهم را به خود جلب کرد. رفت و آمدهای آن مرد 32 ...
ارتباط چندش آور زن شوهردا ر با مرد غریبه / به سروش علاقه ای نداشتم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، زن جوان حلقه دستبندهای فولادین قانون را بر دستانش جابه جا کرد و به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: کلاس دوم دبیرستان بودم که سروش مرا از خانواده ام خواستگاری کرد اما من هیچ علاقه ای به او نداشتم در واقع موضوع ازدواج را جدی نگرفته بودم. با خودم فکر می کردم اگر با سروش ازدواج کردم مدتی بعد وقتی خودم مستقل شدم از او جدا می شوم و با همسر دلخواهم ازدواج می کنم ...
تمرینی برای فراموشی
لیلا مقیمی در را محکم به هم کوبیدم و راه افتادم. پیاده روی صبحگاهی دیگر برایم عادت شده بود. یکی، دو سالی می شد که فاصله خانه تا محل کارم را پیاده گز می کردم. امروز اما از همین اول صبحی، کسل بودم. دیشب تا دیر وقت عمه خانم با نوه ها و نتیجه هاش آوار شده بودند روی سرم و تا نیمه شب از تنگ دلم جنب نخوردند. آنقدر فسقلی های تازه به دنیا آمده دختر عمه، توی گوشم ونگ ونگ کردند که هنوز صدایشان ...
اعترافات قاتل دختر افغان در دادگاه
؛ آن قدر مشروب خورده بودم که نمی دانستم چه می کنم. روز حادثه از مدرسه به خانه آمدم، ناراحت بودم؛ چون دوست دخترم به من گفته بود برایش خواستگار آمده و می خواهد ازدواج کند. چهار لیوان مشروب دست ساز خوردم و برای اولین بار کاملا مست شدم. قبلا هم مشروب خورده بودم؛ اما این طوری نمی شدم. من هر روز مشروب می خوردم و حدود دو سال بود که استفاده می کردم؛ اما مشروب دست ساز برای اولین بار بود که می ...
پدرم همیشه فرزندانش را به آوردن لقمه حلال سفارش می کرد
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بهارانه ، با این مادر هم کلام شدیم و از وی وضعیت خانواده و فرزندانش را جویا شدیم.او گفت: 6 دختر دارم و 3 پسر که همه بچه ها به غیر از یک پسر و یک دخترم سر خانه و زندگیشان رفته اند. او ادامه داد: هم اکنون 13 نوه دارم که دو تای دیگر هم در راه هستند و یک نتیجه دارم. دختر خانواده زهرا از وضعیت تحصیلی و شغلی خواهرها و بردارهایش گفت : از ...
پرستار بچه ها شوهرم را دزدید
نیازهای من را کامل برآورده کردند اما... نفس عمیقی کشید و به فکر فرو رفت انگار که خیلی دلش برای زمان مجردی و دختر خانه بودن تنگ شده بود لبخند تلخی زد و گفت: وقتی فرزند اولم بدنیا آمد مرخصی گرفتم تا دخترم را از مهر و محبت مادری سیراب کنم، ولی در بارداری ناخواسته ای صاحب 2 فرزند2 قلوی پسر شدم و رسیدگی سه بچه واقعا مرا درمانده کرده بود. برای همین به فکر گرفتن پرستار برای فرزندانم افتادم تا ...
درخواست مجازات مرگ برای قاتل ستایش
ساز تهیه کنم. وقتی از آن الکل می خوردم حس خوبی به من دست می داد به خاطر همین چند بطری دیگر تهیه کردم تا برای مراسم خاص استفاده کنم. روز حادثه وقتی با دختر مورد علاقه ام تماس گرفتم ،گفت: برایش خواستگار آمده و می خواهد با او ازدواج کند. وقتی از مدرسه برگشتم از ناراحتی سراغ شیشه مشروب دست ساز رفتم و چهار لیوان خوردم و به قول معروف سیاه مست شدم. ساعتی بعد بود که ستایش به خانه ما آمد. آنجا بود که نیت ...
نیم قرن عاشقی
هم دوست دارد متوجه می شوی که چقدر دلشان جوان است و ناخودآگاه با شنیدن این جمله لبخند روی لبانت نقش می بندد. سرور خانم تنها 12سال داشته که به خانه شوهر می رود و می گوید: آن زمان ها انتخاب همسر از طرف پدر و مادرها بود. اینطور مثل امروز نبود که دختر و پسرها بتوانند همدیگر را انتخاب کنند. پدر همسرم فامیل پدرم بود. وقتی به خواستگاری من آمدند من تنها 12سال سن داشتم. همسرم هم هنوز سربازی نرفته بود. 17 ...
افسانه را به بهانه ای به خانه باغ کشاندم / یکی از دوستانم هم به آنجا آمدم
بازیگر جوان برایش دردسرساز شد عکس تجاوز وحشیانه بازیگر زن ایرانی در یک میهمانی خصوصی عمل وقیحانه پسر جوان با مادر تنها در خانه زمانی که جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم شیما را به خانه ام دعوت کردم / او در اتاق خواب با من کاری انجام داد که هرگز فکرش را نمی کردم مردان مزاحم من و دوست دخترم را به زور به بیابان بردند/ من مجبور به پذیرفتن خواسته شان شدم عکس ...
دام کارخانه دار سالخورده برای دختر دانشجو
درگیری کیفم داخل ماشین بود که آنها چک را از داخل کیفم برداشتند. دختر جوان در آخرین صحبت هایش گفت: من 26 ساله هستم، در حالی که متهم 58 سال دارد. با این اختلاف سن فکر می کردم اگر داستان زندگی ام را برایش تعریف کنم، او به من کمک می کند. وعده هایش را به نیت دلسوزی گرفتم، اما سادگی کردم و نباید به این مرد هوسران اعتماد می کردم. او صاحب خانواده و دخترانی به سن من بود و حالا خیلی پشیمانم. در پایان هیئت قضایی وارد شور شد. ...
ازهمسرم طلاق گرفتم / به دنبال مردان هوسران در خیابان پرسه می زدم+ عکس
. هر کاری انجام دادم، او از این رفتارهای غیراخلاقی اش دست بردارد، بی فایده بود. سرانجام طلاق گرفتم و او فرزندم را نیز با خودش برد. خانواده درستی نداشتم که نزد آنها بروم، بنابراین دله دزدی هایم را شروع کردم. بعد از دو سال سرگردانی و خانه به دوشی با مردی آشنا شدم که از چاله به چاه افتادم. او معتاد بوده و مرا دوباره به دزدی مجبور کرد. فرزندم هم مدتی پیش من بود و اکنون که 21 ساله است به تنهایی ...
عبدالله سر سفره عقد آرزوی شهادت می کرد/ هنوز هم منتظرم برگردد + تصاویر
برای پسر خودش نشان کرده باشد. خدا خدا می کردم تا جلسه تمام شود و همه مکالماتم را که بین من و مادرم رد و بدل شده بود را برای مادرم بگویم. هنوز به خانه نرسیده بودم کل صحبت هایم با حاج خانم را برای مادرم گفتم. قرار نبود من به این زودی لباس عروس بپوشم و عبدالله هم لباس دامادی ، من چون تک دختر بودم مادرم همیشه می گفت من تو را بیست و پنج سالگی شوهر می دهم و عبدالله هم یک مأموریت آلمان برایش پیش می آید که ...
داستانسرایی قاتل کله پاچه خور
ایلخانی به قتل دختر 35 ساله اعتراف کرد و گفت: صبح حادثه به دنبال عاطفه رفتم. با هم به مغازه کله پاچه ای رفتیم و بعد از صرف غذا سوار ماشین شدیم. آنجا بود که عاطفه گفت سال هاست قرار است به خواستگاری ام بیایی اما به وعده ات عمل نمی کنی. بعد سر این موضوع مشاجره کردیم. من عصبانی شدم و او را خفه کردم. پس از آن جسدش را به خانه ام در شهرستان ایوانکی بردم و آنجا مثله کردم، سپس اجزای مثله شده را در سطل زباله ای ...
گفت از مکه برگردم می روم یمن/ آب پاکی را روی دستمان ریختند!
مشترک تهیه کنیم نداشتیم. من خانه پدرم بودم و ایشان در رفت و آمد بود. واقعاً سختی های زیادی را تحمل کردیم تا توانستیم این زندگی را بسازیم. بعدا که در وزارت خارجه مشغول به کار شد، 6 ماه به مصر رفت، یعنی زمانی که دختر من در سال 71 به دنیا آمد. این اولین ماموریت ایشان بود که به طور موقت 6 ماه رفت مصر، 3 ماه بود و بعد از اینکه دختر من به دنیا آمد، من هم من به ایشان ملحق شدم و سه ماه هم من کنار ...
آل سعود در سفر حج، جان همسفر زندگیم را گرفت/ وزارت خارجه مطالبات حقوقی و عزت خانواده شهدای منا را پیگیری ...
موجب شد که در جوار خانه خدا به شهادت برسد. او به معنای واقعی یک پشتیبان برای خانواده بود و بعد از او فهمیدیم که با چه سختی تلاش می کرد تا با روزی حلال امورات خانواده خود را بگذراند. _حال و هوای خانواده در روز حادثه منا در غیاب پدر و مادر چگونه بود؟ من روزی که پدر و مادرم عازم حج شدند سرباز بودم و دوره آموزشی تازه تمام شده بود و در پادگان منتظر جواب امتحان فوق لیسانسم بودم و قبل ...
روی وصیت نامه اش می نوشت باطل شد، از شهادت خبری نیست
؛ البته آن روز هنوز خیلی بچه بودم. دیگر ندیدمش تا قضیه فتح خرمشهر. با خواهرم از کوچه رد می شدم که او را با پای گچ گرفته دیدیم. خودش گفته بود: صدام آبگوشت می خواسته، گوشت نداشته، ماهیچه پای حسن را برداشته! . خواهرم رفته بود جلوی در خانه شان تا از او دعوت کند برای سخنرانی به مدرسه مان بیاید؛ اما او قبول نکرده بود و گفته بود من به مدرسه ی دخترانه نمی آیم. ما از طریق مدرسه کم کم با ...
گوهر خیراندیش در کنار دخترش آناهیتا در آمریکا +عکس
از دانشکده هنرهای زیبا است. جمشید اسماعیل خانی همسر وی بوده است.گوهر خیراندیش در سال 1333 در شیراز متولد شد. از سال 1349 و در دوران دبیرستان فعالیت وی با گروه تئاتر در شیراز آغاز شده است و در همین سال بود که با جمشید اسماعیل خانی آشنا شد که این آشنایی منجر به ازدواج این دو گشت که حاصل این ازدواج یک پسر و دو دختر به نام های امید، آزاده و آناهیتا بود. او با همسرش در شیراز به ...
نامزدم در یک میهمانی مختلط چیزی از من خواست که فکرش را هم نمی کردم
. با این وضعیت نمی توانم ادامه بدهم. آریا 110 در منزل عمه ام زندگی می کردم / او پیشنهاد بسیار بی شرمانه ای به من کرد همسرم را به دست دو مرد غریبه سپردم / آنها کار بسیار زشتی با زنم کردند کار زشت و غیر اخلاقی دختر جوان با همکلاسیش این عکس پیرمرد 89 ساله را پولدار کرد! برای کار چند ماهی به شهر دیگری رفتم / زمانی که برگشتم با واقعیت تلخی روبه رو شدم عمل زننده پسر جوان با مادرش در خانه مجردی +عکس ...
پدری که برادر پسرش بود/عکس هایی که هرگز دیده نشد
با همسرم به اسلوونی آمده بودیم؛ پیش پدر و مادرم. در این فاصله بهترین دوستم، نرگس، ازدواج کرد. آن شب از اینکه در عروسی اش غایب بودم، ناراحتی رهایم نمی کرد. پدرم که متوجه ناراحتی ام شد، موضوع را از همسرم پیگیری کرد و بعد، برای اینکه ناراحتی ام را کاهش دهد، اعلام کرد شام عروسی نرگس را توی اسلوونی به همه خانواده می دهد. آن را که خبر شد، خبری باز نیامد تمام خاطره ها بی اختیار با ...
ازدواج چی بود و چی شد
امسال ازدواج کرده ولی شش ماه طول نکشید که همسرش رو طلاق داد و به خانه مان برگشت. هر بار که از او می پرسم که ازدواج خوب است یا بد؟ می گوید ” هر چه هست دیگر مثل گذشته ها نیست “ آقا اجازه؟! هزینه ی ازدواج دادشم اونقدر بالا بود که ما مجبور شدیم خانه مان را بفروشیم و الان مستاجر هستیم ولی من نگرانم که اگه من بخوام ازدواج کنم پدرم دیگه خونه نداره که بفروشه!!! ...
بلایی که برسر دختر جوان درشب عروسیش آمد
مراغه عمل زننده و بسیار زشت پسر جوان با مادرش / پسرم تازه از خارج برگشته بود مسئول شرکت بی رحمانه آزار و اذیتم کرد / او کاری با من کرد که نتوانم شکایتی کنم استخدام دخترجوان برای انجام کار بسیارعجیب و باور نکردنی عکس با دوستم در خانه تنها بودم / او را به داخل حمام بردم دوستم پیشنهاد بی شرمانه ای به من داد / من هم به ناچار قبول کردم ...