سایر منابع:
سایر خبرها
پسرم با این که خیلی دوست داشتم ببینمت اما نشد
یادتان هستم. مواظب فاطمه رقیه و محمد حسینِ من باشید و به همسرم کمک کنید تا روزی که خدا می داند. گفتنی است؛ شهید سجاد طاهرنیافرزند پاسدار فتحعلی طاهرنیا که خود پاسدارو رزمنده داوطلب و اهل و ساکن رشت بود با وجود سی سال زندگی دنیویی وداشتن همسری مومنه ویک دختر سه ساله به نام فاطمه رقیه وپسری بیست روزه به نام محمد حسین که هرگز او را ندید، در راه دفاع از شیعیان حضرت علی علیه السلام و کودکان و زنان بی دفاع سوریه در حین عملیات مستشاری در استان حلب سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد. اولین سالگرد شهادت این پاسدار دلاور سپاه اسلام روز گذشته ر بر سر مزارش واقع در گلزار شهدای رشت برگزار شد. ...
ارتباط کثیف دختر جوان با شوهر خاله اش / شبانه به خانه ام رفتم و ترانه را در کنار همسرم دیدم
استخدام شده بود به همین خاطر پس از تولد پسرم به مشهد مهاجرت کردیم. زندگی آرام و بی دغدغه ای را سپری می کردم تا این که رفت و آمدهای خانوادگی به منزل خواهر بزرگ ترم زیادتر شد. در همین روزها بود که متوجه رفتارهای غیرمتعارف طاهر با دختر خوانده خواهرم شدم. وقتی کم کم به رابطه پنهانی آن ها پی بردم ماجرا را برای خانواده ام بازگو کردم اما همسرم به شدت این موضوع را انکار می کرد و پدر و مادرم نیز ...
ربودن عروس به صورتی وحشتناک!؟(+عکس)
بود به این خاطر که آن ها همدیگر را خوب نمی شناختند. بعد از عروسی، دینارا روز خود را آغاز و زندگی جدیدی را شروع می کند. خواهر 13 ساله احمد که در طول یک هفته جشن عروسی صبح ها زود از خواب بیدار می شود به زمین خیره شده است: من نمی خواهم در آینده ربوده شوم . دینارا بعد از کارهای پخت وپز عروسی در آشپزخانه می نشیند و نفسی تازه می کند. این زوج مسن قزقیزی در ...
16 ساعت کار در روز برای دختر فراری با آرایش غلیظ / شب ها به خانه فرهاد می رفتم
بود پرسیدم چرا فرار کردی؟ گفت : مدتها بود که داشتم به این موضوع فکر می کردم از محیط خانه بیزار بودم ، از سخت گیری های پدرم ، از بحث و جدلی که بین خانواده ام هر روز تکرار می شد ، خسته شده بودم. در خانواده ، پدر و مادرم همیشه به برادر هایم توجه و علاقه نشان می دادند و دو برادرم نیز بیشتر باهم سرگرم بودند. پدرم معتاد است و سر این موضوع والدینم همیشه با هم اختلاف دارند. پدرم بدخلق و عصبی ...
برای فرزندخواندگی با ما تماس بگیرید/ بی سرپرستی پایان دنیا نیست
به گزارش ایسکانیوز و به نقل از روزنامه آرمان امروز من اصلا با کسی دوست نمی شوم. تنهایی بهتر است. از وقتی که خودم را شناختم پر از عقده بودم. از دوران مدرسه بگیر تا الان که 27 ساله هستم و دارم با کار کردن در خانه های مردم خرج زندگی ام را در می آورم. این حرف های دختری است که دوست دارد آیسان صدایش کنیم. از او شرح حالش را می خواهیم که می گوید: می دانید تنهایی و بی کسی یعنی چه؟ به خدا اگر بدانید که من چه می گویم تا جا پای من نگذارید، نمی فهمید که درد ...
مادری که بخاطر زندگی سنگ می شکند!
پشت سر گذاشته است، از روزهایی گفت که تن به ازدواج با مردی داد که 45 سال از او بزرگ تر بود. با لهجه غلیظ اما دلنشین خود - که به سختی می فهمیم - می گوید: دوران کودکی ام با یتیمی گذشت. وقتی 5 سال داشتم، پدرم از دنیا رفت و پس از ازدواج مجدد مادرم، به پسرعمویم سپرده شدم. زندگی عشایری ما در ییلاق و قشلاق سپری می شد و هر روز همراه با فرزندان پسرعمویم گوسفندان را به دشت و کوه می بردیم. از آنجایی که ...
موتورش را فروخت به سوریه برود
گل به آب داده و این شاه پسر شاد و بازیگوش ما به خاطر این که قیچی کوچکی را توی پریز برق فرو کرده، این بلا سرش آمده است. در همان کودکی و در حال و هوای کودکانه، من را مادر جون صدا می زد، بزرگتر که شد، جان را انداخت و مادر صدا می کرد. در دوره دبیرستان هم می گفت: مامان. *نیم وجب بچه را ببین وقتی مادرم به سفر حج مشرف شد، مسعود دوازده ساله بود. جثه ریزی داشت. با توجه به خصایص اخلاقی ...
زیبایی های زندگی ورزشی یک قهرمان!
مجروحیتم و عفونت ها بیشتر شد. مثلا" این تب ها اگر هر 6 ماه یک بار بود، شد ماهی یک بار! کل زندگی ام را فلج کرده بود. مثلا" من درسم را می خواندم. صبح که می خواستم بروم سر جلسه امتحان، تب و لرزم شروع میشد! دوستانم به شوخی می گفتند مهدی مشمول ماده 48 شد. می رفتم بیمارستان می خوابیدم، نمی فهمیدند تب های مدیترانه ای ست. ده روزی مرا بیمارستان نگه داشتند، دیدند قوی ترین آنتی بیوتیک ها هم به من ...
مردان خشن
خانم جوانی که برای طرح مشکل خود به مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان آمده بود گفت: پدرم زیاد تمایل نداشت که دخترها درس بخوانند و می گفت که زن آخرش بایستی کهنه بچه بشوره، برای همین با اولین خواستگاری که در خانه ما را زد من در حالیکه 16 سال سن داشتم ازدواج کردم. در ابتدای زندگی مدام مشکل داشتیم شوهرم 8 سال از من بزرگتر بود و رفتارهای من را بچگانه می دانست و توقع داشت وقتی با دوست ...
اینجا آرامگاه فرشته هاست+عکس
... مهرانه هفت ماهه شاید مهمان ناخواسته بوده، اما بعد از تولد، پیش پدر و مادر و چهارخواهر و برادر قبل از خودش حسابی عزیز و دوست داشتنی می شود. ناراحتی قلبی مهرانه در دوران بارداری مادر مشخص نمی شود و بعد از تولد او متوجه این موضوع می شوند. خانواده از مهرانه در لباس بیمارستان و درحالی که دستگاه های ویژه به او وصل شده، عکس های زیادی دارند. مادرش می گوید اصلاً به خاطر همین فیلم و ...
سه سخنرانی حضرت زینب(س) بعد از وقایع کربلا
، با صدایی حزین و نوایی غم انگیز که همه دلها را به درد می آورد گفت: ای حسین! ای محبوب رسول خدا، ای زاده مکه و منی، ای زاده فاطمه زهرا بهترین زنان، ای زاده دختر مصطفی! نوحه سرایی زینب(س) همه اهل مجلس را گریاند. یزید که تا آن زمان ساکت نشسته بود، شروع کرد با چوب خیزران بر لب و دندان امام حسین(ع) بکوبد و اشعار کفرآمیز ابن زبعری را که در احد سروده بود بخواند.حاضران در مجلس بر اثر تبلیغات گسترده بنی ...
امیدوارم که حضرت زهرا (س) شما را شفاعت کند
صبر را بیشتر به همسرم بدهد. فکر می کنم این دعا بیشتر در وجودم اثر کرده است. فرزند هم دارید؟ بله یک دختر یک سال و پنج ماهه به نام زهرا دارم. دخترمان هشت ماهه بود که پدرش به سوریه رفت. خیلی زهرا را دوست داشت. نمی دانم آنجا چه دیده بود که دل کند و رفت. چگونه از شهادتشان مطلع شدید؟ همکارانشان به من گفتند پای علی آقا قطع شده است و بایدپیوندی روی پایشان انجام ...
راهی که رفتم، راه حسین(ع) بود
به گزارش خبرگزاری بسیج در قزوین، کلام شهدا دُر گوهرباری است که از عمق اقیانوس های دل آنان بیرون آمده است و این گنج امروز راه آینده ما را مشخص می نماید. شهید الیاس درضا و مادرش صغرا نام داشت. او تا پایان دوره ابتدایی تحصیل کرد و کارگر بود، در سال 1356 ازدواج کرد و نیز یک پسر و دو دختر داشت. شهید خزایی از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و در نهایت در فروردین 1361 در محور دزفول- شوش ...
تکدی گری و اعتیاد دو روی یک سکه/ زنگ خطر به گوش می رسد
را به پسربچه اش تعارف می کنم و با اندکی فاصله از وی می نشینم. از علت حضورش در کنار خیابان شهدای بیرجند می پرسم. نگاهش را به آسمان می دوزد و می گوید: خداوند هیچ انسانی را محتاج و نیازمند نکند. زهرا با بیان اینکه یک دختر یک و نیم ساله و یک پسر پنج ساله دارم، می افزاید: شوهرم یک سال پیش بر اثر بیماری از بین رفت. وی می افزاید: از ابتدای زندگی وضعیت مالی مناسبی نداشتیم و ...
موقع نماز خضوع خاصی داشت و بسیار منقلب می شد
از دست می دهم، جوان 17 ساله ی من نمازش را با عشق به جا می آورد و در نماز بسیار با ادب بود و در برابر پروردگار کوچک و خاضع بود و گردنش موقع نماز خمیده بود (گریه ی پدر شهید). بعضی اوقات وقتی به نماز می ایستاد من و مادرش بدون اینکه متوجه شود به او اقتدا می کردیم (گریه ی پدر). جوان های محله را برای تعلیم قرآن جمع می کرد و به مسجد می برد. محمد هنوز در ذهن اهالی محل مانده است، در ساختن مسجد ...
پس از شکست عشقی، به مواد مخدر پناه بردم
قاتل مرد قاچاق فروش گرفتار شد مرد افیونی که قاچاق فروش مواد مخدر را به خاطر گرانفروشی به قتل رسانده بود، به دام پلیس افتاد. متهم مدعی است به خاطر شکست عشقی به شیشه اعتیاد پیدا کرده است. به گزارش ، ساعت 22 و 30 دقیقه شامگاه شنبه 24 مهرماه، قاضی مدیر روستا، بازپرس ویژه قتل تهران با تماس مأموران کلانتری 157 مسعودیه از قتل مرد جوانی با خبر شد و همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس ...
به شایعات توجه نکنید، حالاحالاها در استقلال هستم
.... ما پنج برادر و سه خواهر بودیم که یکی از برادرانم سال 83 فوت کرد. من هم بچه هفتم خانواده رحمانی هستم. * چه زمانی حس کردی بختیار عشق فوتبال است؟ - از همان بچگی. سن و سالی هم نداشتم که در کوچه و خیابان فوتبال بازی می کردم. امکانات هم نبود، اما عشق بود. حوصله داشتم و هدف واسه همین فوتبال را با انگیزه دنبال می کردم. * صادقانه بگو از بچگی طرفدار چه تیمی بودی؟ ...
شهادت دختر 8 ساله علیه پدر متهم به قتل
قانون از سوی رئیس قوه قضائیه تعیین تکلیف می شد، بنابراین دیه قانونی از سوی رئیس قوه قضائیه درخواست شده است. سپس خانواده مقتول به عنوان اولیای دم دیگر پرونده، درخواست قصاص را مطرح کردند. سپس دختر مقتول که حالا هشت ساله است، در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من پدرم را دوست ندارم؛ چون مادرم را به قتل رساند. او روز حادثه با چاقو به مادرم حمله کرد و او را زد و بعد هم من از ترس در اتاق مخفی شدم. پدرم همیشه ...
پسر ناخلف به قتل پدر اعتراف کرد
...: چند روز قبل از حادثه مادرم را از خانه بیرون کرد و او مجبور شد به خانه بستگانم برود. روز حادثه به طبقه دوم ساختمان که پدرم آنجا زندگی می کرد، رفتم. به او گفتم که چرا مادرم را اذیت می کنی. اجازه بده که او به خانه برگردد، اما توجه نکرد به خاطر همین مرتکب قتل شدم. او درباره اختلاف پدر و مادرش گفت: مدتی قبل از حادثه پدرم زن دوم گرفت و سر این موضوع همیشه بین آنها اختلاف پیش آمد. ...
دخترم با پدرش در خانه بود / زمانی که از سرکار به منزل آمدم رنگ از چهره دخترم پریده بود + جزئیات
این زن، قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد دستور بازداشت پدر دختر را صادر کرد و این مرد 36 ساله در محل سکونت خود واقع در خیابان شاهنامه مشهد دستگیر شد. وی که اعتیاد شدیدی به مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه دارد با انکار قتل به سرگرد سلطانیان (افسر پرونده) گفت: دخترم از پله های منزل به زمین افتاده است و من او را نکشته ام! متهم این پرونده جنایی ادامه داد: آن روز وقتی دیدم دخترم قوطی شیرخشک را روی ...
معجزه ای که بیمار سرطانی را شفا داد/ در امامزاده صالح، خدا را به حضرت زهرا (س) سوگند دادم
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از شبنم همدان ، زهرا ملکی از خودش می گوید او مادر دو فرزند است یکی 4 ساله به نام محمد حسین ویک دختر به نام زینب که 8 سال دارد او می گوید من 14 سالم بود که ازدواج کردم. با شوهرم زندگی مشترک را بدون هیچ امکاناتی و از صفر شروع کردیم. من کلاسهای آرایشگری می رفتم وشوهرم دوشیفت کار می کرد تا توانستیم یک خانه قسطی بخریم. کم کم وسایل جدیدخریدیم. بعد از چند سال ...
از کشمیرهندوستان تا سیوکی جلیل +تصاویر
مسئولان قرار گیرد. برای مردم روستای سیوکی جلیل جای تعجب نبود که یک مبلغ از هند آمده در محرومترین نقطه ایران کار تبلیغ دین را انجام می دهد؟ بله برای آنها جای تعجب بود و با توجه به اینکه مردم مهمان نواز این منطقه استقبال خوبی از ما داشتند و تمایل زیادی برای حضور در برنامه های ما نشان دادند ما تصمیم گرفتیم که یک بار دیگر برای تبلیغ به این روستا بیاییم و در کنار مردم و آماده خدمت ...
مزد دل کندن از تمامی تعلقات چیزی جز شهادت نیست
دارد که از او می خواهم یکی را برای مان بخواند. دل نوشته اش را با بسم رب الشهدا آغاز می کند: به نام خدای مهربانم. از مادر و پدر دلسوزترم. به نام خدای حسین و رقیه، به نام خدای دختر سه ساله، به نام خدای بزرگ شهید شش ماهه. به نام خدای شنوا و بینا، درد دل های دخترانه، به نام خدای بزرگم که پدر شهیدم را انتخاب کرد و خودش سرپرستی ما را پذیرفت. خدای مهربانم دلتنگم، درد دل های زیادی با پدر شهیدم دارم. نمی ...
یک ماه بعد از شهادتم به خانه برگشتم
زخم مردم می پاشی؟ اصلا هم به من نمی گفتند که قاسم شهید شده و اصل ماجرا چیست. یک بار هم پسرعمویم گوشی را برداشت و رفت و پدرم را آورد. دیدم حالش خوب نیست و درست صحبت نمی کند. حالا من هم فکر می کنم آنجا یک اتفاق بدی افتاده و آنها نمی خواهند من متوجه شوم. بابایم گفت قاسم خودت هستی؟ به ما خبر داده اند که پاهایت قطع شده؟ گفتم این حرف ها چیست، یک دفعه اینها را جلوی مادرم نگویید که حالش بد می شود. باز هم ...
پرسه در حاشیه مشهد با تیم کمیته امداد
بود و برای بهتر شنیدن باید سمعک می زد ولی خوب معلوم بود که او هم دوست داشت زود بزرگ شود تا بتواند این فقر تاریک را از سر خانه خود دور کند. دومین پسر این خانواده هم دچار شکاف کام بود و منتظر بود تا در سن هشت سالگی عمل پیوند کام را انجام دهد. دختر این خانه هم مهربان و با وقار در کنار برادرانش نشسته بود و او هم از بیماری قلبی رنج می برد. مادر خود 41 سال داشت و از 22 سالگی درگیر ناراحتی قلبی ...
"اسیران و جانبازان کربلا" کتابی در توصیف 3 تن از شخصیت های کربلا
. به طوری که نقل کرده اند حتّی در شب یازدهم محرم که شب شام غریبان بود نماز شبش ترک نشد؛ منتهی به خاطر ضعفی که بر وی مستولی شده بود نماز شب خویش را در آن شب نشسته خواند. مرحوم نقدی در کتابش آورده که: حضرت زینب (س) در عبادت ثانی حضرت زهرا (س) بود، تمام شبها را به عبادت، تهجّد و تلاوت قرآن سپری می کرد. وی هم چنین از برخی از بزرگان نقل می کند که در طول عمر تهجّد و شب زنده داری اش ترک نشده ...
قصه قهرمان معلولی که در اوج کنار رفت
و دبیر ورزش است، وارد گود شدم و سپس کارم را زیر نظر مرحوم فهیمی در رشته پرتاب نیزه شروع کردم." او ادامه می دهد: "دایی ام ورزشکار و مادرم نیز یک والیبالیست بود و در یک خانواده ورزشی بزرگ شدم و زمینه فکری و نگاه کلی به ورزش داشتم ولی هیچ زمینه فکری به ورزش قهرمانی نداشتم. در ابتدا نیز به خاطر آشنایی با ورزش، وارد این عرصه شدم و اصلا به بُعد قهرمانی آن فکر نمی کردم. من گاهاً در تلویزیون ...
برادرم عطش شهادت داشت/ شهید رسول پورمراد رفت تا راه زینبی باقی بماند
زمان کنونی شد. لطفا خودتان را معرفی کنید و از خانواده بزرگوارتان برایمان بگویید؟ هدی پورمراد خواهر شهید رسول پورمراد هستم. دارای 5 برادر و 3 خواهر که یکی از برادرانمان در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. از برادر شهیدتان بگویید. برادر شهیدم متولد سال 1367 بود و در رشته مهندسی الکترونیک فارغ التحصیل شد. چند ماهی بود که با دخترعمه 19 ساله ام عقد کرده ...
گناه باعث می شود آدم از چشم خدا بیفتد
پروردگار مطلب دوم این است که هر قدر هم عمل ما، عبادت ما، احسان ما، جبهه رفتن ما، زیاد باشد، در برابر یکی از نعمت هایی که خدا به ما داده است حتّی در برابر یک نعمت هم نمی شود این را به عنوان مقابل او حساب کرد. حالا اگر خدا ما را کور می کرد، چه کار می خواستیم بکنیم؟ هر قدر عبادت بکنی خدا به تو چشم داده است، داری می بینی. خدای متعال به تو زبان داده است، داری حرف می زنی. عبادت های عمر تو در ...
از نرگس خواستم همسرم را تعقیب کند / زمانی که واقعیت را فهمیدم دنیا روی سرم خراب شد
به گزارش سرویس حوادث"جام نیوز" ، نه چهره اش شبیه کارآگاهان تلویزیونی بود و نه لباس پوشیدنش به شخصیت های داستان های آگاتاکریستی می ماند. با این حال بعد از چند ماه تعقیب و گریز توانسته بود دست همسرش را رو کند. سمیرا زنی 39 ساله بود که چندان پرحرف هم به نظر نمی رسید. او مقابل قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده نشسته بود تابه پرونده اش رسیدگی شود. با آنکه از همسرش دلخور و عصبانی بود، اما باز هم ...