سایر منابع:
سایر خبرها
مدافعان حرم نمی گذارند این تاریخ دوباره تکرار شود
نداشتم و نمی دانستم چه بگویم در آن لحظه خودم را گناهکار می دانستم. در همین حال، یک دستگاه لندکروز فرماندهی عراق در خیابان نمایان شد. وقتی ما را دیدند جلوی پایمان متوقف شدند 5 نفر با لباس شخصی داخل آن بودند که آنها را می شناختم. آنها اهل سوسنگرد بودند و برای عراقی ها جاسوسی می کردند یکی از آنها پایین آمد و با زور، مادر ، دختر و طفل مجروحشان را سوار کرد بعد هم به سرعت از شهر خارج شدند ...
درحال و هوای نوشته ها و خاطرات حمید داودآبادی
آبی و قرمز را که داخل جیب شلوارم بود درآورد، جلوی صورتم گرفت و گفت: -کثافت آَشغال... با اینا شعار می نویسی؟ هیچی نمی توانستم بگویم. فقط هق هق می کردم. کیف پولم را که از جیب عقب شلوارم خارج کرد، یک اسکناس 20 تومانی را که داشتم، درآورد و با نگاهی به من، آن را در جیب خود گذاشت. برداشتن 20 تومانی برایم خیلی زور داشت. آن 20 تومانی برایم خیلی ارزش داشت. هر روز صبح، از پدرم 2 تومان می گرفتم ...
ابوخلیل فدایی حضرت زینب(س)
. خانواده ی شهید آرام و صبورند. زندگی ساده و بی ریایی دارند. پدر خودش از رزمندگان جنگ تحمیلی است و مادر خانه دار. وصیت نامه ی پسرشان را با عشق نشان می دهند. اتاق شهید، از روز رفتنش تا به امروز دست نخورده باقی مانده. فقط گاهی مادر گرد و غبار را از آن می زداید و با این کار خاطراتش را مرور می کند. کادوهای جشن تولدش هنوز باز نشده و دست نخورده گوشه ی اتاق است؛ او درست چند روز قبل از تولدش در نزدیکی حرم ...
خاطراتی از مجلس ترحیم تاریخی "حاج آقا مصطفی خمینی" در مسجد ارک تهران
ا ز شاگردان امام خمینی(ره) و از دوستان علمای بزرگی همچون آیت الله جعفر سبحانی بود و به شهرمان برگشته و مشغول برنامه های دینی و تبلیغی بود و مانند همه روحانیون انقلابی دیگر، در خدمت نهضت امام قرار داشت. من هم دستی در برنامه های انقلابی داشتم و با شور و هیجان جوانی، تلاش می کردم سهمی در مبارزات مردمی داشته باشم. چند روز بعد از شهادت حاج آقا مصطفی، متوجه شدم که انقلابیون بنا ...
بمب انرژی نابینایان هستم!
تدریج از دست می دهد؛ اما این قضیه مانع او در رسیدن به علائقش نمی شود. در خانواده ما من و دو خواهر و مادرم نابینا هستیم. من در نوجوانی صدای خوبی داشتم و با فکر کودکی خودم می گفتم چه خوب که هم خودم بخوانم و هم خودم بزنم! برای همین یک سنتور خریدم و حتی در کلاس موسیقی هم ثبت نام کردم؛ اما درنهایت پشمان شدم. البته از این صدا بعداً در منبرها برای مداحی و الان برای سخنرانی هایم استفاده کردم. من در جشن های ...
بازخوانی گفت وگو با هیچکاک سینمای ایران
.... در آنجا همه چیز عوض شده است.در خانه ما به یک کوچه باریک باز می شد و بعد از آن یک کوچه پهن تر بود که اسم نداشت. قبل از اینکه به خیابان اصلی برسیم یک پاساژ بزرگ سنگی وجود داشت که به آن داش مغازه می گفتند. داش در زبان ترکی یعنی سنگ و داش مغازه یعنی مغازه سنگی. بعد از این پاساژ سنگی به بزرگترین خیابان تبریز می رسیدیم که آن زمان پهلوی نام داشت و دو سینما در این خیابان بود. یکی سینمایی به نام ...
54 ساعت جدال با سرمای مرگبار آرارات
اجازه خروجم از مرز را نمی دادند. تا اینکه به دلیل وخامت اوضاع فرمانده مرزبانی پس از طی مراحل متعدد، اجازه خروج را صادر کرد و با آمبولانسی به سمت تبریز روان شدیم. در تمام این مدت دست و پاهایم داخل ظرف آبی با دمای 41 درجه قرار داشت. چیزی به یاد ندارم تا اینکه ساعت 6 صبح فردا چهره بهت زده مادرم را بالای سر خود دیدم. سر به سجده گذاشته بود و می گفت خدا را شکر که از آن جهنم سرد زنده بازگشته ای. از روز ...
کمین مرگ درکمپ های غیرمجاز
کند و به قسمت پاگرد بیفتد. سریع خودم را به او رساندم تا وی را به طبقه پایین منتقل کنم اما در آنجا با هم درگیر شدیم و من که عصبانی شده بود، وی را به پایین پله ها هل دادم. او قبل از سقوط پای مرا گرفت و هر دوی ما پایین افتادیم اما جوان معتاد همچنان فریاد می زد و من برای اینکه وی را ساکت کنم، قسمتی از لباسش را پاره کردم و دهانش را با آن بستم. سپس وی را به داخل یکی از اتاق ها بردم و در آنجا ...
مرد اسیدپاش: او در بدنم دستگاه شنود نصب کرده بود!
شنود در بدن او کار گذاشته،او را با اسید سوزانده است. متهم که مدعی بود دیوانه است، برای مشخص شدن سلامت روانی اش به پزشکی قانونی معرفی شد که پزشکان نظر دادند او بیماری روحی دارد و باید بستری شود اما در روز حادثه جنون نداشته است. بنابراین این متهم مدتی در بیمارستان رازی بستری شد. چند روز پیش او از آنجا مرخص و برای ادامه تحقیقات به شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد ...
روایاتی از رحلت فرزند امام
احمد خمینی در این باره و نحوه اطلاع بیت امام می گوید: صبح زود، حدود ساعت 5 صبح من خواب بودم، با تکانهایی که به پایم داده شد چشمهایم را باز کردم. امام را دیدم که می گویند بلند شو و به خانه مصطفی برو! گفته اند بروی آنجا، فکر می کنم معصومه خانم ? همسر حاج آقامصطفی ? ناراحت هستند. چون ایشان مریض بودند و شب قبل هم برایش دکتر برده بودند. من با عجله به آنجا رفتم. دیدم یک تاکسی جلو در خانه ...
سرزمین موج های خروشان حادثه آفرید
ولی متاسفانه پزشک در اتاقش نبود و به دلیل نداشتن پیج و بی سیم داخلی مدت زمانی طول کشید تا پزشک مجموعه بالای سرم آمد و این در حالی بود که از شدت درد به خودم می پیچیدم. وقتی پزشک بالای سرم آمد که به حالت تشنج رفته بودم و بعد از این که برانکارد آوردند و مرا به اتاق پزشک مجموعه منتقل کردند که دارای هیچ امکاناتی نبود و پزشک مجموعه با ادعای این که مرفین تزریق می کنم تا دردت آرام شود در حالی که آمپول ...
3 نفر حادثه دیده در موج های خروشان / شکستگی مهره های کمر جوان 35 ساله در موج های خروشان
به گزارش مشهد پیام به نقل از تابناک، در آستانه مشهد 2017 و درحالیکه مدیران استانی و شهری خود را برای میزبانی پایتخت فرهنگی جهان اسلام آماده می کنند؛ باز هم یک حادثه تلخ در موج های خروشان طرقبه-شاندیز همجوار مشهد منجر به ایجاد موجی از نگرانی شد. سه جوان مشهدی به این مجموعه آبی رفته بودند روز گذشته آسیب دیدند که مصدومیت دو تن از آنان از گردن و مچ دست گزارش شد و نفر سوم که جوانی 35 ساله ...
قتل مادر به خاطر ازدواج
سرم دهانم را بست و با چاقو ضربه ای به کمرم وارد آورد که زمین افتادم در حالی که نیمه بیهوش بودم خودم را به کوچه رساندم و همسایه ها را با خبر کردم بعد فهمیدم جوانی که خواستگار دختر 14 ساله ام بوده، زنم را هم قبل از من به خاطر مخالفت با این ازدواج کشته و بعد هم مرا موقع ورود به آشپزخانه با چاقو زده است.وی گفت: این پسر چندی قبل به خواستگاری دختر 14 ساله ام آمده بود. اما من و همسرم بشدت با ازدواج غیر ...
اینفلوئنسرهای خوش رنگ و کپسول زمانشان!
گرفته اند. نجمه: من یادم نمی آید اولین بار کی پیجم را باز کردم. اما اوایل فقط عکس می گذاشتم. عکس هایی اغلب از خودم، دختر یا همسرم شاید با یکی دو کلمه کپشن. خیلی قبل ترها، پیوسته وبلاگ نویسی می کردم. از وقتی که در صفحه اینستاگرامم هم شروع به نوشتن و کپشن نویسی کردم، فالوئرهایم از 1300-1200 تا به تعداد تقریبی امروزش رسیدند. دخترتان از کی وارد پیجتان شد؟ نجمه: از همان ابتدا دخترم هم ...
رازهای زنانه بازرس بخش زنان در دادسرای جنایی
با وجود سن کم بچه هایم را به دندان کشیده ام و بزرگ کرده ام. چون خودم در سختی زندگی کرده ام دلم برای همه می سوزد. همیشه خودم را جای آنها می گذارم. می گویم این وظیفه ام هست چرا باید با مردم دعوا راه بیندازم، بگذار درک شان کنم تا آرام شوند. روزنامه اعتماد 110 این اخبار را از دست ندهید: شب عروسی وقتی از تالار به خانه برگشتیم شوکه شدیم / حال همسرم اصلا خوب ...
زخم افیون و داغ فقر بر تن حاشیه نشینان مشهد
می کند. خانه ها محقر و بافت فرسوده از مشخصه های این محله است. اهالی با دیدن گروهی نا آشنا با ظاهری متفاوت کنجکاوانه از پس پنجره ها یا از پشت درهای باز و نیمه باز به داخل کوچه سرک می کشند . راهنمایمان می گوید: بیشتر ساکنان این منطقه به دلیل خشکسالی و فقر از سایر شهرهای استان به مشهد مهاجرت کرده اند که این موضوع باعث توسعه حاشیه نشینی شده و مشکلات و آسیب های اجتماعی را به دنبال داشته است ...
به یک میهمانی مختلط رفتم / برهنه بودم و از ترس سریع لباس هایم را پوشیدم
رفت و وقتی به هوش امدم دیدم برهنه در توالت باغ هستم از وحشت سریع لباس هایم را پوشیدم صبح شده بود و در باغ هیچکس نبود داخل کیفم نه پولی بود و موبایلم هم به سرقت رفته بود با پای پیاده یک جاده خاکی را پشت سرگذاشتم و خودم را به خانه مان رساندم می دانستم به من تجاوز شده است اما از ترس آبرویم نمی توانستم به کسی حرفی بزنم تا اینکه مردی در تماس با تلفن خانه مان به مادرم گفت گوشی من در ماشینش ...
شایعه حضور گلشیفته فراهانی کار خود عطشانی است
...؛ تهیه کننده آن پروژه دست من است که براساس شکایت محمدرضا گلزار، رضا رشیدپور و من از مجید کریمی و بنا به حکم خانه سینما تا زمانی که کریمی با ما تسویه حساب نکند دیگر به عنوان تهیه کننده نمی تواند ظاهر شود، هرچند که در دیگر حیطه های سینمایی هیچ مشکلی برای فعالیت وی وجود ندارد. وی در ارتباط با فیلم سینمایی نقش و نگار گفت: در این اثر من قراردادی را به امضا رساندم که بعد از آن متوجه شدم ...
جزییات اسیدپاشی در گیشا / نیمه شب دوست پسرم را تحویل نگرفتم به من اسید پاشید
حادثه بیرون از خانه هومن رفته بودم و شب که به خانه هومن برگشتم به دلیل خستگی زیاد، خوابیدم اما هومن نخوابید و با خودش حرف می زد؛ اوایل صبح، با صدای هومن از خواب بلند شدم و به آشپزخانه رفتم و کمی آب نوشیدم؛ زمانی که مجدداً قصد داشتم بخوابم، هومن با بطری پلاستیکی نزد من آمد، فکر می کردم داخل بطری چایی ریخته است و با تکان دادن آن در حال سرد کردن آن است. وی ادامه داد: هومن گفت که قصد دارم ...
هادی غفاری: اجازه انتقال جنازه هویدا را گرفتم/ نوشته های فردوست محرمانه است
...، آقای صباغیان پشت تریبون رفت و شروع کرد به حرف زدن و هرچه خواست گفت. آقای علی محمد بشارتی که بعداً وزیر کشور شد خطاب به هاشمی گفت ایشان همه انقلاب را زیر سؤال بردند باز هم شما می گویید سکوت کنیم که هاشمی پاسخ داد بله و باز هم می گویم سکوت کنید. لطفاً ساکت باشید. 10 دقیقه وقت که تمام شد آقای هاشمی زنگ زد ولی صباغیان پایین نیامد و 10 دقیقه دیگر هم صحبت کرد. بعد از پایان ده دقیقه دوم آقای هاشمی ...
تهران قدیم زنده می شود
کوچه هایش خرابه های خانه های پراتاق و قدیمی را می توان دید. این محل حتی تا دوره پهلوی هم جایگاه خودش را حفظ کرده بود تا سال 1340 که تحولات اقتصادی با سرعت زیاد شهر را شمالی و جنوبی کرد. محلاتی که در جنوب شهر قطب اقتصاد و قلب فرهنگی تهران بودند مورد بی توجهی قرار گرفتند و کم کم محله هایی همچون عودلاجان که روزگاری مسکن بزرگان شهر بود، تبدیل به خرابه هایی با کاربری فروش مواد یا کارگاه ها و ...
حزب ندای ایرانیان حزب آینده است
ندا باشد . الان این فرد وارد مجلس شده درحالی که هیچ نظارتی روی او نیست. یعنی به جای اینکه در مرحله قبل از انتخاب دست احزاب باز باشد که بتوانند آزادانه فردی را انتخاب کنند که با آن شاخصه ها همخوانی داشته باشد، چنین چیزی وجود نداشته و دستشان باز نبوده و الان که افراد وارد مجلس شدند هیچ تقیّدی به احزاب موجود ندارند. بالاخره وقتی یک نماینده منتسب به یک جناح سیاسی و حزب چارچوب دار سیاسی هست ...
اسیدی که لوله را باز نکرد اما دختر جوان را سوزاند
برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفت. پیش از ظهر امروز آرزو با حضور در شعبه ششم دادسرای امورجنایی تهران درباره جزئیات اسیدپاشی به بازپرس پرونده گفت: سه سال از دوستی من و هومن می گذرد و اگر این اتفاق نمی افتاد، قصد ازدواج داشتیم؛ روز قبل از این حادثه بیرون از خانه هومن رفته بودم و شب که به خانه هومن برگشتم به دلیل خستگی زیاد، خوابیدم اما هومن نخوابید و با خودش حرف ...
قاعده تحذیر و قوانین ایران
حفاظت فنی و بهداشت کار، وسایل و امکانات لازم را در اختیار کارگر قرار داده باشند و کارگر خود با وجود آموزش های لازم و تذکرات قبلی، بدون توجه به دستورالعمل و مقرّرات موجود، از آنها استفاده نکند کارفرما مسئولیتی نخواهد داشت. در صورت بروز اختلاف، رأی هیأت حل اختلاف نافذ است. در ماده 27 لایحه قانونی حفاظت فنّی، مصوّب 11/1/1336 آمده است: کلیه کارگاه ها باید به وسایل کافی اعلام خطر مجهّز شوند، به طوری ...
فکر می کردم عاشقم است اما به رویم اسید پاشید
دختر جوانی که یک ماه قبل از سوی نامزدش مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود، پس از بهبودی به دادسرای جنایی آمد و ماجرا را شرح داد. به گزارش جوان، صبح روز دوشنبه 29 شهریور امسال بود که مأموران پلیس از حادثه اسیدپاشی به صورت دختر جوانی در خانه ای حوالی منطقه گیشا با خبر و راهی محل شدند. بررسی ها نشان داد لحظاتی قبل پسر جوانی به نام شایان روی نامزد 24 ساله اش شیما اسید پاشیده و پس از ...