سایر منابع:
سایر خبرها
رونده پدر و پسر متهم به قتل دوباره رسیدگی می شود/ عشق خونین به زن معتاد!
شدم و پدرم هیچ نقشی نداشت. درگیری اصلی من با خواهرم بود. مدتی بود او به شیشه معتاد شده بود و مواد می کشید به خاطر این موضوع هم با شوهرش اختلافات شدیدی پیدا کرده بود و من و پدرم سعی می کردیم او را از این وضعیت بیرون بکشیم. تا اینکه متوجه شدیم جوانی به نام رامین در زندگی اوست. این موضوع ما را خیلی ناراحت کرد. البته مسائل دیگری هم مطرح است که در پرونده بازتاب داده شده و من نمی خواهم حالا آن را بگویم ...
سناریوی دختر جوان برای ثروت مرد میلیاردر
بود از سه گروگانگیر شکایت کرد. او در تشریح ماجرا گفت: چندی قبل زنگ خانه ویلایی ام درمحله نیاوران به صدا درآمد. وقتی در را بازکردم دخترجوانی را دیدم که مدعی شد به تازگی همسایه ام شده وپرنده خانگی اش- کاسکو- به خانه من پرواز کرده است. بعد هم اجازه خواست تا وارد باغ خانه شود و پرنده اش را بگیرد که من هم ممانعتی نکردم. غافل از اینکه ورود او به خانه ام، سناریویی برای برقراری ارتباط و اجرای نقشه آدم ...
گفت وگو با بیرانوند؛ از زندگی شخصی تا آغاز فوتبال/ منصوریان گفت نابودت می کنم!
. البته باید ببینیم چه کسی چنین پیامی را ساخته و در اختیار رسانه ها قرار داده است. درست است که دو ماه بازی نکردم ولی به تیم ملی دعوت شدم زیرا در تیم ملی کار خودم را انجام داده بودم و کاری که کادر فنی تیم ملی از من خواسته بود را انجام دادم. * یعنی منصوریان از اینکه به تیم ملی دعوت شدی، ناراحت بود؟ منصوریان به دنبال این بود که بگوید من تو را به تیم ملی فرستادم و اگر هم بخواهم از ...
نقشه زن عَلَم برای کشف عیاشی های وزیر دربار
گردد با ورود او به خانه پارس کند تا با سر و صدای سگ از شبگردی های شوهرش باخبر شود. یک روز صبح به خانم علم خبر می دهند که سگ تربیت شده اش به علت نامعلومی مرده و لاشه اش در گوشه ای از باغ افتاده، همسر علم به فکر افتاد حتماً شوهرش برای اینکه از پارس کردن های سگ در برگشت سحرگاهی از محافل شبانه راحت شود به یکی از مراقبانش دستور داده این حیوان را با خوراندن سم بکشد. این زن برای اینکه حقیقت قضیه روشن شود ...
هر بار به خواسته برادر شوهرم جواب منفی می دادم / او نیمه شب به اتاق خوابم آمد
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، روزها می گذرد اما ثانیه های تلخی که سال 1390 برای زیور پروین تجربه شد، از حافظه اش پاک نمی شود. زیور، زن جوانی است که سال 1390 در ایلام به همراه دختر 18 ساله اش، توسط دو برادر همسرش، مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفت. دختر زیور، یثری نام داشت که تنها 18 روز پس از اسیدپاشی جانش را از دست داد. اما خاطره یثری هنوز که هنوز است با زیور همراه است. حتی حالا که چشم هایش ...
خاطرات جالب یک مأمور سرشماری
تعدادی ظرف و قابلمه و کمی نان کلوخی کوهی. شام آبگوشت خوبی خوردیم. صبح قاسم و راهنمایش از ما جدا شدند. او برای سرکشی به نقاط دیگر رفت و من در نراسم کارم را انجام دادم و به چلیاسر و شالینگ چال و جاهای دیگر رفتم. در روستای سله بن هم که خالی از سکنه بود وظیفه سرشماری ام را انجام دادم و می خواستم به روستای ونه بن بروم که مش قربان مرا از رفتن به آن ده منع کرد. وقتی علت را جویا شدم گفت در ونه ...
روایت مردی که از همسرش کتک می خورد!
...: برم کلانتری چی بگم. بگم زنم من را می زند. کم توی خانه و در و همسایه مسخره شدم، حالا برم خودم را سوژه خنده ماموران پلیس کنم. اصلا کسی باور نمی کند که مرد از زنش کتک بخورد. مامور کلانتری از من نمی پرسد تو با 100 کیلو وزن چطور از یک زن 60 کیلویی کتک خوردی؟ روزگار عجیب و غریبی است. صحبت های مجید بیشتر به فیلم های کمدی شبیه است، اما داستان مجید و زنش واقعیت دارد. واقعیت تلخی که نشان می دهد در ...
ایجاد مراکز کاریابی ویژه زنان
کشور 92 مورد اصلاحی در مورد مشارکت اقتصادی زنان انجام شده است. معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنان خود در مورد بحث اشتغال در محور زنان کارگر در مشاغل سخت گفت: در جامعه روستایی همواره زنان کارگران روزانه و بدون مزد تلقی می شوند که عمدتا در قالب زنان خانه دار معرفی می شوند. مولاوردی با اشاره به ضرورت تدوین و ابلاغ قانون منع عقد قرارداد موقت، ادامه داد ...
واقعیت ماجرای واگذاری املاک شهرداری
نداشته است. این را اعلام کردند و نباید اعلام می شد. این امر در حال پیگیری است. امیدواریم هر چه سریع تر تمام شود تا برای خود ما هم روشن شود که چه اندازه این امر صحت دارد. س: آقا مصطفی صدایشان می کنید یا آقا مجتبی؟ چمران: اسم ایشان مصطفی است اما من نمی توانستم مصطفی صدا بزنم و خودم هم ایشان را مجتبی خواندم. آغازگرش هم من بودم و هنوز هم به او مجتبی می گویم. دیگر عادت کرده است ...
ثروت ربایی با کاسکو!
آبیاری درختان بودم که زنگ در به صدا در آمد. وقتی در را باز کردم دختر جوانی پشت در بود و گفت پرنده کاسکو اش به داخل باغ من آمده است و اجازه گرفت برای گرفتن آن به داخل باغم بیاید که من هم به او اجازه ورود دادم. او خودش را سهیلا معرفی کرد و گفت دانشجوی پزشکی و همسایه من است. دختر جوان آن روز پرنده کاسکواش را گرفت و از باغ من بیرون رفت، اما هر چند روز یک بار به بهانه ای به خانه من رفت و آمد داشت ...
دختر شیشه ای پشیمان است
اینکه من اعتراضی نکنم مرا نیز معتاد و بدبختی زندگیم را دو چندان کرد . پس از 5 سال دیگر دوام نیاوردم و از همسرم طلاق گرفتم و به خانه اولم یعنی پیش مادرم برگشتم . با کمک مادرم شیشه را ترک کردم و مدت 3 سال پاک بودم که با چند نفر رفیق شدم و چون آنها شیشه مصرف می کردند من هم مجدداً به وسوسه آنها دوباره شروع به مصرف کردم و این کار موجب شد تا با بردارم اختلاف پیدا کردم و دیگر به خانه مادرم نرفتم و ...
5 ساعت شکنجه اسیدی برای تصاحب اموال پیرمرد میلیاردر
سناریوی این گروگانگیری زمانی کلید خورد که یکی از دوستان دختر جوانی به نام میترا با او درباره پیرمردی صحبت کرد که خانه ای اعیانی دارد و به تنهایی زندگی می کند. دختر 25ساله وقتی اینها را شنید برای سرقت از پیرمرد وسوسه شد و نقشه اش را با 2نفر از آشنایان خود در میان گذاشت و چند روز بعد همه چیز برای اجرای نقشه مهیا شد. پرواز طوطی روز حادثه میترا زنگ خانه پیرمرد 70ساله را به صدا ...
فدرر: همه از کوهنوردی می نالند ولی من نه!
خطری برایم در حال به صدا درآمدن است. از طرفی زانویی که جراحی کرده بودم هم پیشرفت چندان زیادی نشان نمی داد. آماده نبودم و چنین احساسی را برای اولین بار بود که تجربه می کردم. اتفاقاً به خاطر همین موضوع بود که نگرانی ام بیشتر شد . راجر با بیان این جملات به تصمیم سختش برای خداحافظی موقت از دنیای تنیس اشاره می کند و می گوید: بعد از گرنداسلم ویمبلدون، اعضای کادر فنی و پزشکانم حرف مشترکی را به ...
روایتی دردناک از حال و روز مردم موصل+تصاویر
سعید می گوید: این تصویر نیازی به توضیح و شرح ندارد. قیافه اش کافی است تا بدانی چه بر سرش آمده و چه دردی را به کول می کشد. چند نفر از بچه هایش را از دست داده است؟ شوهرش را با دستان خودش خاک کرده؟ وقتی خانه اش که روی سرش ویران و ناچار راهی اربیل شد، در دلش چه خاطراتی را کُشت تا دوباره بتواند راه بیفتد و سر از اردوگاه پناهندگان دربیاورد؟ هم اتاقی هایش می گویند: با یک ساک کوچک مشکی وارد شد و ...
نبرد تلخ ناتاشا با "کفتارهای پیر"
کار شوم. حتی خانه داری هم کردم، اما علیرغم کار زیاد نمی توانستیم خرج مدرسه را دربیاوریم و پس اندازی کنیم. تن دادن به ازدواج اجباری از طریق یکی از خویشاوندانمان در مالاوی متوجه شدم که مردی حاضر است خرج تحصیلاتم را به شرطی که با او ازدواج کنم، بدهد. تازه داشت 16 سالم می شد و اصلا قصد نداشتم که در سن پایین ازدواج کنم. مادرم هم راضی به این کار نبود. از طرفی هم واقعا مصمم بودم تا درسم ...
امروز پس از پنج سال مقاومت، اوباما باید به جای بشار اسد برود/ 29 دلیل سردادن شعار مرگ بر آمریکا توسط ملت ...
به گزارش تهران نیوز ، نماز عبادی سیاسی جمعه در سراسر شهرستان های استان تهران با حضور پرشور مردم مومن و ولایتمدار برگزار شد. مشروح خطبه های نماز جمعه در استان تهران تهران؛ آیت الله محمد امامی کاشانی امام جمعه موقت تهران در خطبه های این هفته نمازجمعه با اشاره به سالروز شهادت امام سجاد(ع) و شرایط سخت زندگی این امام بزرگوار، اظهار داشت: در زمان امام سجاد(ع) بنی امیه تمام تلاش ...
سهیلا؛ دختری که دوست داشت مثل بالاشهری ها باشد!
او سلام می کند. زن میل چندانی به جواب دادن ندارد اما دختر یک نگاهش به مامور زنی است که کنارش نشسته و چشم دیگرش به زن کنار دستش است. رو به زن می گوید: شماره بابامو بهت بدم بهش زنگ می زنی بیاد اینجا؟ زن با چشم های خیره نگاهش می کند و همچنان ساکت است. دختر کیسه ساندویچش را جمع می کند و گوشه صندلی اش می گذارد و دوباره اطراف را تماشا می کند. با این دختر که به جرم آتش زدن ماشین دستگیر شده، گفت ...
اصغر فرهادی: نمی توانم سکوت کنم
انتقام جویی. انگار بعد از هر آزادی آدم ها به ورطه محاکمه گذشته و انتقام جویی می افتند و در چرخه ای می افتند که دوباره تلخی و شکست های گذشته را می تواند رقم بزند؟ جملاتی که هسمر ویلی در این سکانس می گوید از نوشته میلر است. زن ویلی در این صحنه دارد به او می گوید که آخرین قسط خانه را پرداخت کرده و آن ها دیگر آزاد شده اند. اما او آخرین قسط خانه ای را داده که دیگر مردی نیست تا در آن زندگی کند و ...
زنده باد تئاتر داستان گو
دوستش دارم و نمی دانم اگر بخواهیم دوباره آن را اجرا کنیم چه باید کنیم، نمایش نامه خانه است. تفاوت این اجرا با اجرای 17 سال پیش چیست؟ مرادی: مهم ترین تفاوت به نظرم، در شاعرانگی این اجراست که به نگاه من برمی گردد. آن زمان من مقهور تکنیک های نمایش ژاپنی بودم اما این بار ناگهان حین تمرین ها متوجه شدم جوان نیلوفری ام در صحنه سوم نیاز به آب دارد و آب را اضافه کردیم. سایه ها یکی از بزرگ ...
به مناسبت 7 آبان سالروز تولد کوروش کبیر
صدا کرده و به او گفت که فرمان پادشاه است و باید این بچه را از بین ببرد و نگذارد که زنده بماند و اگر این کار را نکند به کیفر و مجازات خواهد رسید. اما همسر چوپان که باردار بود در نبود او یک پسر زائید که مرده بود و وقتی که چوپان به خانه آمد و زنش بچه رادید او را راضی کرد که بچه را خودشان نگه داشته و بزرگ کنند. بجای آن جنازه مرده بچه خودشان را به هارپاگوس نشان دهند و بگویند که او همان بچه است. ...
وزیر بهداشت مانع فروش نوزاد قبل از تولد شد +عکس
هم به بجنورد رفته اند و حالا هم مدتی است کرج زندگی می کنند. مریم می گوید تا سه ماه پیش در کارخانه بسته بندی میوه کار می کرده و خرج زندگی را می داده اما بعد از بارداری ناخواسته، در خانه لیمو خشک آماده می کند. نگران است که بعد از زایمانش ناچار است دوباره مشغول به کار خارج از خانه شود؛ این یعنی نوزادی در راه است که نمی تواند او را نگاه دارد. می گویم خدا بزرگ است ، پاسخ می دهد ...
سردار غریب با دعای خیر یک شهید آسمانی شد
آرزویش رسید. من برای سجاد خیلی خوشحالم اما برای خودم ناراحتم که برادرم را از دست دادم و دلیل این همه بی تابی من دلتنگی برای اوست. برادر شهید از قول کتک زدن برادر هم می گوید: قبل از تشییع پیکرش از حال رفته بودم و در بیمارستان خواب سجاد را دیدم. سجاد به طرف من آمد و گفت آمدم از تو خداحافظی کنم. گفتم کجا؟ گفت باید بروم. گفتم تو قول دادی زود برگردی زود هم برگشتی، اما نباید بروی دیگر. تو مادر ...
ماجرای شیرین این 289 زن روستایی!/ دختران دانشجوی این روستا نه منشی گری می کنند، نه چشم شان به دولت است
مسئولیت مدیریت آن را عهده دار شدم. برای اینکه بتوانیم برای زنان روستایی اشتغال ایجاد و به اقتصاد خانواده های روستایی کمک کنیم، بر آن شدیم تا پارچه بافی سنتی یا به زبان خودمان هنر "تو بافی" را دوباره به وسیله پیشکسوتان خوراشاد احیاء کنیم. به همین منظور در مسجد خوراشاد جلسه ای برگزار و از مردم خواهش کردیم آن هایی که این هنر رو به انقراض و فراموش شده را بلدند و علاقه دارند، برای احیاء و آموزش آن به ...
دختر روس: بدون دلیل بی حجاب بودم/ این است مشکل بخشی از جوانان ایران +عکس
خصوص صحبت می کردند. برای من جالب بود که بدانم این چه دینی است و مطالعاتم را شروع کردم. خدا همه جا هست، کافی است نوع نگاهمان را عوض کنیم/خدا در قلب من است در سن 15 سالگی در سال 1999 شهادتین را گفتم و مسلمان شدم. در آن زمان همه احکام اسلامی را رعایت نمی کردم. من در آن زمان هنوز خود را به دسته های مسلمانان وابسته نمی دانستم، مسلمان بودم ولیکن خیلی مسائل را رعایت نمی کردم. از ...
دیدار با آیدین آغداشلو در کتابفروشی آینده
تراوش نمی کند و مفهوم خانگی دارد. مثلا می روم و فیلم کیمیایی را در خانه اش می بینم. ولی خب وقتی به خانۀ عباس کیارستمی دعوت می شدم برایم دلپذیرتر بود، به دلایل مختلف که مهم ترینش این بود که سر کوچه اشان یک نان داغ، کباب داغ وجود داشت که وقتی فیلم را می دیدیم، زنگ می زد برایمان نان داغ و کباب داغ می آوردند! عجیب است آدم از تمام آدم های حاضر در زندگی اش به عنوان گذشته یاد می کند! پیری هزینۀ چیز مزخرفی ...
چرا 7 آبان ماه روز جهانی کوروش کبیر است؟ + زندگینامه و تصاویر
از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد. چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سِپاکو از موضوع باخبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. چوپان نظر همسرش را پذیرفت و جسد مردهٔ فرزندش را به مأموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به ...
همه خاطراتم از خورشید ...
هنوز به خاطر دارم ، بازی را ترک کردم و برای خبر دادن مادرم ، به طرف منزل دویدم ، دقایقی بعد دایی عزیز ..که آقا دایی صدایش می کردیم وارد منزل ما شد ، چهره ای متبسّم ، مهربان و زیبا داشت ، می دیدم که مادرم بسیار خوشحال و پرنشاط با برادرش حال و احوال و صحبت می کند... وقت خروج آقا دایی را ،کمی به خاطر دارم، در کنار باغچه کوچک خانه ما اندکی ایستاد ، از ورقه کاغذی که به درخت آویزان بود از مادرم ...
دلنوشته دکتر نوبخت برای خورشید درخشان شمال ایران/عالم گیلانی که رهبر انقلاب حتی چگونگی بستن عمامه ایشان ...
رفته بودند،ماشین این واعظ جوان و پر آوازه و محبوب را همراهی می کردند . برایم که کودکی 5 یا 6 ساله بودم همه خیابان پر از ماشین، جالب بود .... خواستم سریعاً از پله ها پایین بیایم و در جلوی درب منزل خودم را به آقا دایی برسانم که از پله ها افتادم ...! و همانطور سراسیمه به در منزل رسیدم، درست همان جایی که حالا درب دفتر ساختمان مراجعات مردمی من است دیدم گوسفند را آوردند و می خواهند قربانی کنند ...
چشم چرانی مرد همسایه برایش گران تمام شد
به گزارش " جوان ایرانی "، اوایل بهمن 85 زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد. آن سوی خط یکی از افسران اداره جنایی پلیس آگاهی شهریار خبر از قتل مردی در یکی از محله های شهر داد. با شنیدن این خبر سوار خودرویم شدم و به نشانی ای که ماموران گفته بودند، رفتم. با حضوردر محل مورد نظر مشاهده کردم افراد بسیاری مقابل یک مجتمع مسکونی تجمع کرده اند. همزمان با حضورم درمقابل ساختمان، گروهی از ماموران بررسی ...
به خاطر خوشبختی دخترم مجبور شدم تصمیم شومی بگیرم
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، این زن به دادگاه خانواده رفت و وقتی روبه روی قاضی Judge عموزادی قرار گرفت در این باره به او گفت: بعد از مرگ شوهر اولم، با تنها دخترم زندگی می کردم تا این که با محمود، همسر دومم آشنا شدم. ما بعد از مدتی آشنایی تصمیم گرفتیم که با هم ازدواج کنیم، اما درست یکسال بعد از ازدواجمان اختلافاتمان شروع شد، آن وقتی که دخترم در دانشگاه قبول شد. بعد از آن محمود می ...