سایر منابع:
سایر خبرها
کار زشت کارگر خدماتی با زن تنها در خانه / او را به داخل یکی از اتاق ها بردم
مخارج و پرداخت بدهی ام بودم که توسط یکی از دوستانم، برای نظافت خانه به این زن معرفی شدم. طی مدتی که به خانه اش رفت و آمد داشتم، از وضعیت مالی اش باخبر شدم.هر بار که برای نظافت به آنجا می رفتم، رشته گردنبند قیمتی را بر گردن پیرزن می دیدم تا اینکه تصمیم به سرقت پول و جواهراتش گرفتم؛ آن روز پس از ورود به خانه، در یک فرصت با روسری دهان و دست و پایش را بستم و او را به داخل یکی از اتاق ها ...
عمل زشت ناپدری مشهدی با پسر بچه بی گناه در دستشویی / من و محمدامین در خانه تنها بودیم
و به همین دلیل قاضی جنایی دستور بازداشت مادر و ناپدری او را صادر کرد. زن جوان در تحقیقات گفت: یک سال پیش به دلیل اعتیاد شدید شوهرم از او جدا شدم و با همسر دومم ازدواج کردم. مدتی قبل شوهرم بیکار شد و پس از آن بیشتر اوقات در خانه بود. من اما با ماشین مسافرکشی کرده و خرج زندگی مان را تأمین می کردم. چند روز پیش محمدامین سرما خورد. او را نزد پزشک بردیم و پزشک آمپول تجویز کرد. ...
نمی دانستم نامزد کثیفم از اینکه من زودتر به رختخواب می روم چقدر خوشحال می شود
همیشه مثل یک غنچه شاداب و با طراوات باشم. در این بیست و هفت سال چند خواستگار داشتم اما احساس می کردم اینها مرد آرزوها و رویای من نیستند.همیشه به زنهایی که شوهران متین و جنتلمنی داشتند غبطه می خوردم .اصولا از بچگی از مردهایی که اهل قرتی بازی بودند بدم می اومد. از نظر من مردی مرده که سنگین و نجیب باشه مردی که زن ها در حسرت یک کلام حرف زدنش بمونن. از مردهایی که خاله زنک بازی در میارن و خودشون ...
سرگذشت تکان دهنده دختر یک استاد دانشگاه تهران/ با پسرهای مختلفی حشر و نشر داشتم
، فرار کرد و آوارگی را به ماندن در آن خانه ترجیح داد. آواره شد و بار دیگر کارتن خواب. از این هم که به خانه همان آدم خیّر برگردد، شرم داشت. در عمیق ترین نقطه استیصال و در نهایت ناامیدی بود که با یک مؤسسه خیریه آشنا می شود. این نهاد دست او را می گیرد و شرایط اسکانش در سرای مهر را فراهم می کند. ادامه می دهد: از طرفی یقین داشتم النا در کنار من آینده خوبی نخواهد داشت و نمی خواستم همان حرف هایی که ...
پشیمانم که توبه ام را در عروسی شکستم و آلوده شدم
. پسر جوان افزود:بعد از آزادی ام, خانواده ام کمکم کردند روی پای خودم بایستم. بیچاره پدرم برایم مغازه ای جفت و جور کردوصاحب شغل آبرومندی شدم. اوضاع زندگی ام داشت رونق می گرفت. خانواده ام خوشحال بودند سر عقل آمده ام وحتی تصمیم داشتند برایم زن بگیرند. من واقعا توبه کرده بودم. اما... . (م) افزود:چند ماه قبل در مجلس عروسی یکی از آشنایان با اعضای باند آشنا شدند. آنها از من و زور و قوه بازویم تعریف می ...
رابطه عاشقانه خانم خبرنگار با یک داعشی!
پرسی کردند و سپس حرف هایشان را به فرانسوی ادامه دادند. بلند می خندیدند و به هم برای کشتن و قتل عام عده ای تبریک می گفتند. می توانستم پرچم سیاه وسفید داعش را در تصویر ببینم. آن مردها با احترام با ابو بیلل حرف می زدند. به نحوی بیلل را خطاب قرار می دادند که معلوم بود مافوق آن هاست. چند دقیقه بعد با هم رزمانش خداحافظی کرد. "اوه، هنوز اینجایی.. و همان قدر زیبا.." "آن مردها کی بودند ...
داستان دخترِ تیغ زن و پسران هیوندا سوار!
بن بست قصد آزار و اذیت وی را داشته اند که مأموران به موقع از راه رسیده اند. بنابراین با چنین ادعایی مأموران دو پسر جوان را دستگیر کردند و بلافاصله پرونده در اختیار قاضی دادسرای جنایی تهران قرار گرفت. آدم ربایی و تجاوز این دختر جوان برای اعلام شکایتش وقتی در مقابل بازپرس قرار گرفت، گفت: روز حادثه از خانه دوستم برمی گشتم. نیمه های شب بود که خودروی پرایدم پنچر شد و در خیابان ماندم. در ...
اعتراف های هولناک زن جوان به قتل همسر و فرزندانش
از آنجا می گذشت با دیدن من گفت اگر خودت را بیندازی فقط دست و پایت می شکند ولی نمی میری. با شنیدن این حرف از تصمیمم منصرف شدم و به سالن برگشتم و روی مبل نشستم و همسایه ها پس از شکستن در وارد خانه شدند. زن جوان ادامه داد: 17 ساله که بودم در راه مدرسه با همسرم آشنا شدم. دوستی ما با مخالفت خانواده ام به ازدواج همراه شد. من قبل از ازدواج دارو مصرف می کردم. آن موقع ها نیز صداهایی می شنیدم که به خاطر این ...
تاج چگونه استقلال شد؟
، اصرار داشت که عوامل فنی هر رشته ای برگردند به رشته خودشان. برای همین من برگشتم به خانه ام یعنی بسکتبال و نزدیک به 10 سال سرمربی تیم ملی بسکتبال شدم. - آن وقت ها مانوک خدابخشیان، مرحوم اینانلو، قاضی زاده و ادیب زاده و در راس همه استاد بهمنش کار گزارش مسابقات ورزشی را انجام می دادند. یادم می آید سال 53، بعدازظهر از ساعت یک تا دوونیم، تلویزیون فیلم مسابقات NBA را پخش می کرد. به من زنگ زدند و ...
جزئیاتی از قتل عام اعضای خانواده به دست مادر
صورتش مثل گچ سفید شده، مطمئن شدم که مرده. من هم همان پتو را روی بدنش انداختم و از اتاق خارج شدم. این زن 32 ساله در ادامه اظهاراتش نحوه قتل فرزندانش را هم این گونه توضیح داد: وقتی از اتاق خواب بیرون آمدم، بچه ها را صدا زدم تا چایی بخورند، اما هیچ کدام به حرف من گوش ندادند، من هم یک لیوان چایی برای خودم ریختم و خوردم، بعد از آن با همان چاقویی که همسرم را کشته بودم، به سراغ بچه ها رفتم. درست ...
آنگاه که آرزوها دود می شود و قدها خمیده/نای نی در اینجا نوای خوشی ندارد
بهترین هستند و خیر و صلاح من را می خواهند در حالی که هیچ کاری هم برایم نکرده بودند، همیشه پشت مرا خالی می کردند. این بهبود یافته این مواد مخدر با بیان اینکه حتی چند بار به خاطر دوستانم زندان رفتم و سابقه پیدا کردم، تصریح کرد: در حال حاضر نه شناسنامه دارم نه کارت ملی، تا 15 سال محرومیت خوردم و سه سال به خاک قرمز قشم تبعید شدم، در حال حاضر شخصیت من در جامعه طوری شده که به من به چشم یه ...
قصه فداکاری دو جوان پاوه ای در مبارزه با آتش
... مظفر عبدی، جوان 34 ساله نیز همچون صلاح الدین، از آتش سوزی سال 86 زخم های عمیقی بر جسم و روح و گفتنی های بسیار در دل دارد: آن روز چند قدم تا مرگ فاصله داشتم و اگر کمی دیرتر نجات پیدا می کردم، من هم چهارمین کشته این حادثه می شدم. آن روز وقتی خبر آتش سوزی را به ما دادند، همه مردان روستا برای کمک به اطفای حریق از خانه ها بیرون زدیم. فاصله تا منطقه حفاظت شده بوزین و مره خیل زیاد بود اما به سرعت ...
قتل عام یک خانواده به دست مادر
دختر بزرگ خانواده از جنایت جان سالم به در برده بود. مادر خانواده، پس از اینکه با شوهر خود به اختلاف خورده با چاقوی آشپزخانه و وارد کردن دو ضربه، محسن 39 ساله را از پا در آورده بود و بعد از اینکه از قتل شوهرش مطمئن شد به سمت فرزندانش رفته بود. بعد از آن نیز این مادر سنگدل با 24 ضربه چاقو، پسر کوچکش را به قتل رساند و با نزدیک به 30 ضربه نیز دختر کوچک تر خانواده را کشته؛ پس از آن نیز تمامی اسباب و اثاثیه خانه را به هم ریخته و شکم بزرگ ترین فرزند خانواده را که دختری حدودا 10 ساله است را دریده است. ...
برایم سخت بود در اتاقی که مردها هستند، بخوابم
.... گفتم: ان شاالله جنگ که تمام شد و اینجا حکومت اسلامی برقرار شد، می روم. گفت: الآن هم حکومتش اسلامی است. گفتم: اگر اسلامی بود، با ما جنگ نمی کردید. گفت: شما جنگ را شروع کردید. گفتم: نه، همین وجود من در اینجا نشان دهندة این است که ما جنگ را شروع نکردیم. من یک آدم معمولی هستم و شغلم هم در ارتباط با زن هاست و نباید اینجا باشم. ولی به خاطر حمله ای که شما کردید، من مجبور شدم دست از کارم بکشم و به ...
فریبا: تا حالا اینطور هق هق نزده بودم
منصورخان هم رفت بهتاش... بله، متاسفانه اتفاقی که نباید می افتاد افتاد. البته ما از چند روز قبل منتظر بودیم که تکلیف مشخص شود. دو روز قبل از اینکه منصورخان فوت کند با علی پسرش حرف می زدم که متوجه شدم امروز، فردا تکلیف روشن می شود که همین اتفاق هم رخ داد. کی خبر درگذشت را شنیدید؟ من شب قبل از فوت منصورخان سری به بیمارستان زده و به خانه برگشتم. عادت دارم که تا ظهر جمعه تلفن همراهم را خاموش کنم چون همیشه این زمان را به استراحت می گذرانم. به همین دلیل از اخبار ع ...
چگونگی شهادت غم انگیز حضرت رقیه (س)
حکومت رسیدن امام علی(ع) وی حاضر به بیعت با امام نشد و از ایشان امارت شهر شام را درخواست کرد و به سبب آن که امام امارت شهر شام را به وی واگذار نکرد، جنگ صفین و ماجرای حکمیت روی داد. پس از مرگ عثمان و به قدرت رسیدن معاویه او دست به جنایات بسیار عجیب و خطرناکی در عالم اسلام زد. اثرات ظلمی که معاویه در حق اسلام و مسلمین کرد قابل توصیف و شمارش نیست. جریان سازی خطرناک معاویه علیه ...
بچه دار نشدم چون همسرم بیمار مجازی است
خوبی برای بچه مان فراهم کنیم. ولی پویا دست بردار نیست. برای همین من هم دیگر نمی توانم در کنارش زندگی کنم. در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی می گوید: آقای قاضی من زندگی مشترکمان را دوست دارم، ولی نمی توانم در مقابل تکنولوژی های جدید خودم را کنترل کنم. دست خودم نیست. همسرم هم به جای این که در این راه کمکم کند، مرتب تحقیرم می کند و به من سرکوفت می زند. او زندگیمان را به خاطر این موضوع بی اهمیت به جهنم تبدیل کرده است. برای همین من هم دیگر نمی توانم در کنار چنین زنی زندگی کنم. در پایان قاضی دلیل این زوج را برای جدایی کافی نمی داند و آنها را به یک مرکز مشاوره می فرستد. ...
طیب حاج رضایی از کسی خط نگرفت
تحصیل کردم و در میدان امین السلطان مشغول به کار شدم. *چطور وارد میدان امین السلطان شدید؟ پسرخاله ام حاج میرزا باقر کلباسچی مرا به مغازه بارفروشی اش که در میدان امین السلطان بود، برد و من شاگرد بارفروشی شدم. بعدها که مسئولان میدان تصمیم گرفتند میدان امین السلطان را به میدان انبار غله منتقل شود، رفتم انبار غله و آنجا مشغول شدم.گمانم در میدان انبار غله بودم که مستقل شدم. ...
التماس های کودکانه به مادر قاتل
تر رفتم دیدم صورتش مثل گچ سفید شده، مطمئن شدم که مرده. من هم همان پتو را روی بدنش انداختم و از اتاق خارج شدم. این زن 32ساله در ادامه اظهاراتش نحوه قتل فرزندانش را هم این گونه توضیح داد: وقتی از اتاق خواب بیرون آمدم، بچه ها را صدا زدم تا چایی بخورند، اما هیچ کدام به حرف من گوش ندادند، من هم یک لیوان چایی برای خودم ریختم و خوردم، بعد از آن با همان چاقویی که همسرم را کشته بودم، به سراغ بچه ...
چگونه از دخترم محافظت کنم؟
عملی و آشوبهای عاطفی را در زندگی ایشان ایجاد کند. یکی از همکاران من معتقد بود: در خانه فرصتی برای مطالعه برای روز بعد ندارم، نمی توام سر کلاس به خوبی حاضر شوم، پس دردفتر دانشگاه تا دیر وقت می مانم و به کارهایم می رسم. وقتی به خانه می رسم فرزندمان خواب است و من عملا فقط آخر هفته کودکم را می بینم و او را در آغوش می کشم. پدر برای دختر بر خلاف پسرها نوعی تایید است و روابط بین آن دو ...
تهران تا کربلا با پای پیاده
تا اینکه امسال بالاخره راهی شد: چند سالی می خواستم بروم اما قسمتم نمی شد. همیشه دلم می خواست چندنفری برویم چون فکر می کردم تنهایی خیلی سخت باشد و اینکه از تنهایی رفتن هم می ترسیدم. امسال هم بنا بود با یکی از دوستانم بیایم؛ اما برای آن بنده خدا مشکلی پیش آمد و خودم راهی شدم. همیشه فکر می کردم که خودم را به مرز می رسانم بعد ازآنجا تا حرم را پیاده می روم. ولی به دلم افتاد که از در خانه پیاده بروم ...
راننده پراید مشکی به زودی اعدام می شود / او در حین عمل شیطانی مرا با اسم صدا می زد
...، از عصر دوم مهرماه 94 با مراجعه دختری 23 ساله به پاسگاه انتظامی هیو از توابع ساوجبلاغ آغاز شد. وی که با ظاهری آشفته و هراسان خود را به کلانتری رسانده بود، در اظهاراتی تکان دهنده گفت: مدتی قبل فارغ التحصیل شدم و برای یافتن شغلی مناسب به چند شرکت تولیدی، رزومه فرستادم تا اینکه مدیر منابع انسانی شرکت معتبری در شهرک صنعتی اطراف ساوجبلاغ مرا برای مصاحبه دعوت کرد و برای ساعت دو بعدازظهر قرار گفت و گو ...
الهه حصاری + جدیدترین تصاویر
و ظاهر نیست. با ورزش کردن و تغذیه مناسب داشتن توان جسمانی بدن هم بالا می رود و سالم بودن فیزیک انرژی آدم را بیشتر می کند. از بچگی عاشق ورزش بودم الهه حصاری: رشته تحصیلی من تربیت بدنی بود و از همان کودکی عاشق ورزش کردن بودم و دنبالش کردم. بعد از مدتی که ماجرا برایم جدی تر شد، دنبال مدارک فیتنس و بدنسازی رفتم. زمانی که ورزش یوگا در کشورمان مطرح شد خیلی به آن علاقه مند شدم و ...
زن مریوانی در اتفاقی نادر برای همسرش خواستگاری رفت! + عکس
عقد که خود بانی و سرپرست کار بودم حس عجیب و خوشحال کننده ای داشتم هرچند تصمیمم حالتی غیرطبیعی داشت، و حتی از جانب خیلی هاسرزنش می شدم ولی باز پشیمان نبودم. اکنون 5 ماه است شلیر خانم28 ساله به خانواده ما پیوسته و زندگیمان را گرم تر از قبل ساخته است. چون او برای من مثل خواهرم می ماند و واقعا به دنیای ما معنی بخشیده است و حتی مواقعی که جایی می رود دلم برایش تنگ می شود و بر عکس خیلی از ...
چگونه برای شوهرم یک زن جذاب باشم؟
وارد خانه شوید و شوهرتان را ببینید، دلتان می خواهد از پیاده روی ساده ای که در پارک انجام داده اید به اندازه حداقل پانزده دقیقه برای همسرتان صحبت کنید و صد البته تمام جزییات را هم مو به مو تعریف خواهید کرد، اما مردها این گونه نیستند. در طول زندگی اگر همسر شما از محل کار به خانه برگردد، خوشایندترین حس برایش سکوتی است که شما زمینه ساز می شوید؛ البته با بیان جملات متداولی مانند سلام و احوالپرسی ...
پسرخاله های قاتل دوباره محاکمه شدند
به مرد بنگاهدار که مرد 33 ساله ای به نام مجید بود، مظنون شدند و او را بازداشت کردند. او در شرح ماجرا به پلیس گفت: مقتول مرا می شناخت و برای او چند معامله انجام داده بودم، به همین دلیل به من اعتماد داشت. در این مدت وقتی متوجه شدم که رضا وضع مالی خوبی دارد، وسوسه شدم. با خودم فکر کردم با یک قرارداد ساختگی به بهانه فروش یک ملک از او پول زیادی بگیرم و با آن کار کنم و بعد از گذشت چند ماه معامله را فسخ ...
شوک در کوچه تیر
در تلگرام دیدم. از شوهرم خواستم از او جدا شود، اما شوهرم انکار می کرد تا اینکه شماره آن زن را به دست آوردم و تلفنی با او حرف زدم. با خواهش و التماس از زن جوان خواستم از زندگی ما بیرون برود. به او گفتم که سه فرزند دارم، زندگی ما را خراب نکند، اما او مدعی بود که شوهرم دست بردار نیست. ما هر چند روز یک بار با هم مشاجره داشتیم. زمستان سال قبل بود که دوباره صدای و ز وز به سراغم آمد و مرا آزار می داد ...
فرمول یک؛ بازگشت به خانه؛ فیلیپه ماسا چگونه برای آخرین بار در برزیل رقابت خواهد کرد
دانستن این که چند روز دیگر من برای آخرین بار مقابل هوادارن فوق العاده و در خانه مسابقه خواهم داد، این مرتبه را خیلی خاص می کند. بی صبرانه منتظر حضور در پیست هستم. با این حال وظیفه ای برای انجام دادن وجود دارد و با توجه به مسابقه های اخیر فکر نمی کنم در رده های میانی تغییراتی پیش بیاید. باید تلاش کنیم و بهترین نتیجه ممکن را به خانه ببریم. اگر یک جا باشد که من امیدوار باشم چیزی بیشتر در آن به دست بیاورم آن اینترلاگوس است. حمایت هواداران و بهانه ای که باید به آنها بدهیم تا از بابت آن سرحال بیایند، به معنای آماده سازی برای آخر هفته ای است که هیچ گاه فراموش نخواهم کرد. ...
اعتراف مرد بیگانه به قتل پیرزن تنها
آبان ماه در جریان بازجویی های فنی در اداره دهم پلیس آگاهی تهران لب به اعتراف گشود و حادثه قتل را شرح داد. متهم گفت: از چند ماه قبل یکی از دوستانم من را برای نظافت خانه پیرزن به او معرفی کرد. من در این مدت خانه اش را نظافت می کردم. او زن مهربانی بود و رفتار خوبی هم با من داشت. در جریان رفت و آمدها بود که متوجه شدم وضع مالی خوبی دارد به خاطر همین تصمیم گرفتم از خانه اش سرقت کنم. متهم ادامه داد: از ...
جزئیات قتل عام شوهر و 3 کودک توسط زن جوان تهرانی
...> مرد سریدار گفت: مادر بچه ها ساکت روی مبل خشکش زده بود که ماموران داخل اتاق رفتند و با جسد محسن و مازیار که از ناحیه گردن و سینه هدف ضربات چاقو قرار گرفته بودند روبرو شدند که در ادامه بازپرس جنایی و چند تیم ویژه برای تحقیقات پلیسی وارد خانه شدند و من مجبور به ترک خانه محسن شدم. این مرد ادامه داد: صحنه دلخراشی بود و شنیدم که زن جوان از چندی پیش متوجه رابطه شوهرش با زن دیگری شده است و از ...