سایر منابع:
سایر خبرها
چپی ها می گفتند: نیم رخ تو شبیه لنین است!/ ماجرای گفتگوی تاریخی مسعود رجوی با آیت الله انواری
امور زندان ها، چقدر متوجه تفاوت زندانیان مسلمان با چپی ها شده بودند؟ زندانبان ها می فهمیدند که چپی ها زود از استقامت دست می کشند، یعنی واقعا زود می بریدند. در سال 41 که در 6 بهمن رفراندوم شاه بود، در روز 3 بهمن مرا گرفتند، چون در خیابان بوذرجمهری، روی دوش مردم سوار بودم و فریاد می زدم: رفراندوم مخالف اسلام است، رفراندوم مخالف قانون است. شب که رفتم خانه، مرا گرفتند. آن شب مرحوم آیت الله ...
روایت خواهرانه از شهیدی که طی 6 سال جنگ در سوریه حریفی در رزم نداشت
طرف دیگر درآمده بود. به او گفتم: “دیگر مجروح شده ای. چند وقتی را استراحت کن و به رفتن فکر نکن” گفت: “نه؛ تازه شرایطی پیش آمده و متوجه شدم اگر ما نباشیم این تکفیری ها چه کار می کنند و چه بر سر جامعه و رهبر می آید؟” وقتی کمی بهتر شد دوباره رفت. اصلا فکر نمی کردم شهید شود. به توانایی بالای رزمی اش غره شده بودم. به آموزش های زیادی که در این رابطه دیده بود و تسلط او در امور رزمی اطمینان داشتیم و اصلا ...
آمریکا عاشق برجام است و آن را پاره نمی کند/زمان مذاکره با تیم مذاکره کننده در ارتباط بودم/ پاره کردن ...
گروه احزاب خبرگزاری فارس -امین صبحی و مریم عاقلی: می گوید همان کیک ساعت 10 همیشگی را با قهوه برایش بیاروند، 21 روز از اقامتش در تهران می گذرد و فردای مصاحبه با ما هم باید به آمریکا بازگردد. لهجه غلیظ آمریکایی اش از پشت تلفن مرا نگران می کند که احتمالاً مصاحبه سختی خواهیم داشت و وقتی صبح روز مصاحبه با شلوار سفید، کت مشکی، کراوات رنگی و دستمال زردی که کت او را مزین و تیپش را کاملا ...
کسی که بهشت را دارد، چرا غم و غصه دارد
کردم و به حرم رفتم. دیدم آقا امام زمان ارواحنافداه در حرم خدمت جدش امام هادی سلام الله علیه است. من زیارت جامعه را مداح وار برایش خواندم و او گوش می داد و توجه می کرد. بعد به من گفت بیا جلو. ابهت آقا مرا گرفته بود و نمی توانستم جلو روم. فرمودند: جلو بیا و من خدمت آقا رفتم. آقا دست تلطف روی شانۀ من گذاشت و فرمود: نعمت الزیارة . گفتم آقا این از جدتان است و اشاره کردم به امام هادی. فرمودند بله. [11 ...
علیرام نورایی رکوردار گریم در فیلم یتیم خانه ایران
های طلا هم پایم شکست . در یتیم خانه ایران دو بار دچار سانحه شدم. یک بار اسب بعد از 12 برداشت که باید می پریدم روی کمرش و تاخت می رفتم، من را بیرون کادر زمین زد و کمرم آسیب دید. در کوه های آلوارز هم اسب تا گردن در برف بودم من هم تا کمر، دستش را خواست بالا بیاورد برد پایین و رویش بلند شد. شرایط سخت بود روز به روز راکورد برف ها متغییر بود باید می ایستادیم و کار می کردیم. ممکن بود برف میزانش کم شود و ...
ماجرای عشقِ یک داعشی!
بود "قصد داری به سوریه بیایی؟" پاسخ دادم: "و علیکم السلام. فکر نمی کردم یک جهادی با من صحبت کند. کار دیگه ای جز چت کردن نداری؟ LOL " در پیامم به او گفتم به اسلام تغییر دین دادم و از قصد با غلط املایی و همانند یک دختر نوجوان می نوشتم. " معلومه که کلی کار دیگه دارم. اما اینجا ساعت یازده شب است و کار مبارزها تمام شده. می تونیم با اسکایپ صحبت کنیم." با اسکایپ همه چیز ...
هلهله زنان بصره با دیدن اسرای ایرانی / استقبال با سنگ و چاقو از رزمندگان
از روی خاکریز به سوی میدان مین دوید و داد زد: بچه ها به آن سمت نرید، نیرو های دشمن اونجان. که ناگهان یک تک تیر انداز دشمن به سویش تیر اندازی کرد ، مجروح شد. وقتی حمید برگشت و به ما رسید، سراسیمه به طرفش رفتم و با صدای بغض آلود گفتم: حمید! نگاهی به من انداخت و گفت: هان! چی شده؟ چرا خودت رو باختی؟ مگه چی شده؟ جنگ همینه... چی فکر کردی این جا جای کشتن و یا کشته شدنه، ولی فرق می کنه که ...
پایان بر آستان اشک به یادحسنین علیهم السلام
کوچکت اما هزار لشکر شد محمد رسولی شاعر جوان که شعرهای بسیاری در زمینه روضه، آیینی، مدح و مرثیه اهل بیت(ع) سروده، در رثای حسنین(علیهم السلام) به شعرخوانی پرداخت. اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه خود منزل شماست دلم اگر که شیعه شدم از دل شماست دلم که از اضافه آب و گل شماست دلم من آفریده شدم تو دل مرا ببری طفیل هستی عشق ...
داستان 50 سال خودروسازی در ایران
زمانی که برگشتیم به این فکر بودم که قندچی را پیدا کنم. تا اینکه یکی گفت من او را می شناسم. اصغر به من زنگ زد و خواستم که همدیگر را ببینیم. در اولین ملاقات یک عکس یادگاری از زمانی که من و وزیر صنعت وقت او را در کارگاه خیابان قزوین ملاقات کردیم قاب کرده بود و برای من آورد. اصغر از روزگار خود در سال های بعد از انقلاب تعریف کرد و گفت که تلاش های بسیاری برای حمل و نقل بار و تانک به جبهه در سال ...
ناگفته ها یی از دکترین اعتدالی صدوقی ها
احساسی برخورد کردم. گفتم که سریع خاموش کنید و در را عوض کنید. می دانید که نحوه خبر دادن مهم است. به من زنگ زدند و گفتند این طور شده است. رفتم و گفتم که خاموش کردند. بسیار آرام گفتند: چرا خاموش کردند؟ . گفتم در را عوض کنیم؟ گفتند: نه هیچ کس حق ندارد دست به در بزند! . و نزدند؟! من خیلی تعجب کردم. بعد که فکر کردم دیدم خودش یک سند است تا مدت ها در همان طوری بود خیلی ها می دیدند، می گفتند چیزی نشده فقط ...
خاطره ناصر ملک مطیعی از خاکسپاری تختی
شدم تا از این فضا دور باشم و برای خودم وقت بگذارم. حتی مدتی در گوشه حیاط یک شیرینی فروشی درست کرده بودم که از خودم کار بکشم. به امریکا هم که رفتم در یکی از سوپرمارکت ها مشغول کار شدم تا بیکار نمانم و بعد دیدم وقتی می توانم اینجا کار کنم گفتم چرا در مملکت خودم کار نکنم. می خواهم بگویم فضای سینما همیشه هم دلچسب نیست و گاهی آدم خسته می شود و دلش می خواهد خودش را رها کند، چون خستگی روحی بالایی دارد ...
نگاهی به تاریخچه زیارت بارگاه ائمه اطهار(ع) با پای پیاده
گردیده است. *** زیارت خانه خدا و مراقد ائمه اطهار(ع)، از امور مهم معنوی شمرده شده و روایات بسیاری درباره آن وارد شده است. پاداش های اخروی مختلفی برای زیارت بیان شده و در روایت آمده است که اهل بیت(ع) به زیارت زوار رفته و هول و هراس قیامت را از آنها دور کرده[1] و ایشان را مورد شفاعت خود قرار می دهند[2]. زیارت امام حسین(ع) نیز مورد سفارش فراوانی قرار گرفته و روایات و پاداش های زیادی ...
حسین فریدون به من پسته می داد که برای فرزندانش به آمریکا ببرم/وقتی احمدی نژادرئیس شد دشمنش شدند و گفتند ...
مذاکرات را دور از دسترس رسانه ها انجام دهد. امیراحمدی: این طور نیست، من به آقای ظریف ایمیل زدم و گفتم شما اشتباه می کنید که مذاکرات را سری نگه می دارید، حتی به او گفتم اینجا ایران است که یک روز صبح زنده باد مصدق و شب مرده باد مصدق می گویند. اینجا ملتی هستند که فقط 24 ساعت وفادارند. ما ایرانی ها ملت بسیار باهوشی هستیم، اما متأسفانه خرد و عقل مان آن قدر نیست، بنابراین ما مانند نارنجک می شویم ...
خارج از مستطیل سبز با الماس سیاه فولاد
شغل خوبی است. خیلی طبیعی است که فردی که خانه اش نزدیک استادیوم باشد و در چنین جوی قرار بگیرد، فکرهایی در مورد فوتبالیست شدن هم داشته باشد. آن زمان در همین زمین فوتبال که نزدیک خانه مان بود، شش تیم، فوتبال بازی می کردند. من این شغل را دوست داشتم و به خاطر همین به سمت این رشته رفتم. زمانی هم که سال آخر دبیرستان و 16 ساله بودم، کارم را در لیگ جوانان کامرون آغاز کردم. در ادامه نیز ...
حفظ قرآن سخت نیست همت می خواهد
بسیاری در زمینه حفظ اصولی قرآن کریم دارد. تشویق خواهران برای حفظ کل قرآن در خانواده به غیر از شما سایر اعضای نیز حافظ قرآن هستند؟ بله زمانی که من به سمت حفظ رفتم خواهرهایم نیز اقدام به حفظ کردند به طوری که هم اکنون یکی از آن ها حافظ کل و دیگری حافظ 27 جزء از قرآن است. در پایان اگر صحبتی دارید، بفرمایید. از همه افرادی که مرا برای حفظ قرآن یاری کردند به ویژه همسرم که در پیشرفت قرآنی ام نقش بسزایی داشت، سپاسگزارم. امیدوارم حفظ قرآن به عنوان فرهنگی در جامعه نهادینه شود و ما بتوانیم با عمل به دستورات قرآن و توصیه های ائمه اطهار(ع) دل امام زمان(عج) را شاد کنیم. ...
مهندسی که سعادتش را با شهادت معماری کرد
جالب است پدرت هم خواب مصطفی را دیده است. همان روز نزدیک های ظهر خواهرم به مادرم زنگ زده و گفته بود که من خواب مصطفی را دیدم که آمده است. این گذشت تا چند روز پیش که به ما اطلاع دادند پیکر مصطفی آمده و می توانید او را ببینید. وقتی پیکر مصطفی را دیدم، دیدار تازه کردیم. آخر من زمان رفتن مصطفی با او خداحافظی نکرده بودم. گفتم خوش به حالت عاقبت بخیر شدی و رفتی و من ایمان دارم با یاران امام حسین(ع) محشور می ...
3 بار ورشکست شدیم ولی ناامید نشدیم/ وجه مشترک همه کسب وکارهای دنیا نه هوش بلکه پشتکار است
نسترن صائبی، گروه علم و فناوری آنا- یکی از این سایت ها که در قالب یک کسب وکار اینترنتی در ایران دایر شده است، سایت فرانش است. فرانش با داشتن بیش از 120 هزار دقیقه ویدئوی آموزشی، یکی از مهم ترین و معروف ترین پلتفرم های آموزشی در ایران است. وب سایت فرانش مجموعه متنوعی از دوره های آموزشی با موضوعات متفاوتی را عرضه می کند. در عرض مدت کوتاهی این وب سایت از یک پروژه کوچک دانشجویی به سایتی تبدیل شده است که سال گذشته بیش از 2 ...
محسن مسلمان: دایی گفت شادی گلت به کسی ربطی ندارد
که تحسن همه را برانگیخته است. عیادت از یک کودک دیالیزی که پرسپولیسی بود. - ما هم در فضای مجازی و اینستا این خبر را شنیدیم. آن روز که در بیمارستان بود تولدش بود. در تمرین صحبت کردیم و گفتیم فردا هرکسی توانست قبل از تمرین به او سر بزند. الان مرخص شد و در خانه اش است. من با فرشاد رفتم. بعد آقای هدایتی و ماهینی و نورالهی و چند پیشکسوت پرسپولیس هم رفتند. * تو از آن دسته آدم ها ...
زیارت اربعین با پای دل!
رفته است هم بهره های مادی می برد و هم فواید روحی اما در باب زیارت معصومین(ع) می توان گفت که در حقیقت، زیارت، حضور عارفانه عاشق در دیار معشوق، اعلام وفاداری صادقانه مرید است به مراد و سفری مشتاقانه، آگاهانه و عاشقانه است که از سرای دل آغاز می شود، از راه دل عبور می کند و سرانجام نیز در منزل دل به مقصد و مقصود می رسد. در منابع روایی تأکید فراوانی بر زیارت امامان معصوم(ع) به ویژه زیارت ...
روایت جالب از رسیدن به علمداری هیأت در بارش سنگین برف
بود و همچنین بارش برف موجب بازماندنم از علمداری هیأت شد که در آن سال پدرم رفته بودند و بنده محرم را در کردکوی گذراندم. علمدار هیأت عزاداری امام حسین (ع) ادامه داد: در محرم آن سال در روز هشتم ماه محرم که هیأت های عزاداری از شهرستان کردکوی به منطقه ولاغوز می روند با مشاهده علم ها و از اینکه امکان علمداری هیأت عزاداری را ندارم،حسرت می خوردم. همان شب خواب عجیبی دیدم که علم از دستم به زمین ...
خانه ای متحرک و جالب در ایران! تصاویر
سنگ های عتیقه و قیمتی و گلدان ها و گیاهان منحصر به فرد از بین رفت. دیگر از آپارتمان و خانه های سیمانی متنفر شده بودم. یک سال بلاتکلیفی و سرگردان بودم که ایده ساخت کلبه سیار که برخاسته از داغ دل سوخته ام بود به سرم زد. برای ساخت این کلبه 4 سال زحمت کشیدم شافعی یکهو به سرش می زند که یک وانت بخرد بعد از آن کمک فنرها و زیرسازی خودرو را حسابی تقویت می کند. اسکلت کلبه را نیز می سازد ...
به برادر شوهرم علاقه مند بودم و بدون او نمی توانستیم زندگی کنم / طبق نقشه برادر شوهرم به خانه ام آمد
زیرزمین خانه جسد شوهرم را در آنجا دفن کردیم. این راز میان ما دو نفر از همان شب باقی ماند. چند روز بعد از گم شدن او به خانواده اش گفتم که شوهرم خانه را ترک کرده و کسی از او خبری ندارد . بعد هم با شکایت دروغین سعی کردم وانمود کنم که او گم شده است. یک سال بعد از این ماجرا نقشه بعدی مان را-که ازدواج با برادر شوهرم بود - اجرایی کردیم، اما خون مقتول دامن ما را گرفت و بعد از چند سال از هم جدا ...
گردشگری موتور اشتغال است
باعث وفاق ملی می شود. آذری به خانه گیلک می رود، گیلک به خانه مازنی و به همین ترتیب. در تعریف دیگر توریسم صادرات نامرئی است. هدف از صادرات چیست؟ شما یک انارستان ساوه را پیش خرید می کنید. بعد از 6 ماه که از بلایای طبیعی مصون ماند، می چینید، مجزا می کنید، بسته بندی می کنید، بازاریابی می کنید و صادر می کنید که ارز وارد کشور کنید. توریسم ارز وارد می کند بی آنکه کالایی صادر کند. مشتری را می ...
قاصدکِ خیالِ من+تصاویر
مجید کمالی پور*: سالها پیش رفته بودم شنبه (shonbe ) ... بعد از زلزله هم نتونستم برم. این جمعه بارو بندیل را به مقصد دیدین روستاهای مسیر از خورموج تا کناره رود هنوز زنده مند بستیم. حساب کتابام را بر اساس جاده ان سالها بسته بودم .. فکر میکردم اگر حتی شنبه را هم ببینیم خوبه .. ساعت هشت کاروان اینبار کوچک ما راه افتاد .. نزدیکی های سه راه گادویی اهرم خانمی مَلپینه میفروخت .. حتما تو فکرین ...
تهران تا کربلا با پای پیاده
که مرا طلبیدند. روزی 40 کیلومتر راه می رفتم سفر آقای شیرافکن درست از صبح تاسوعا از در خانه اش در لواسانات تهران شروع می شود. او شب به هیئت همیشگی اش در خیابان کارگر تهران می رسد تا در آنجا استراحت کند و بعدازآن در روز بعد تا عوارضی اول جاده ساوه تهران پیاده می رود: روزی 40 کیلومتر راه می رفتم؛ اما دیدم طبق برنامه لازم نیست که این مقدار پیاده بروم و بعدازآن روزی حدود 20 ...
دست بافت
، غصه ناراحت و نگران کردن مامان هم اضافه شده. پتو رو می پیچم دور خودم و کتاب را توی بغلم باز می کنم. حواسم پی مامان است که به ذهنم می رسد، ملال شب های پاییز را با بافتنی کردن درمان کنم. شب ها بافتنی می کنم. هم حوصله ام سر نمی رود، هم یک لباس گرم با قیمت مناسب گیرم می آید. توی دلم خنده ام می گیرد، تا به حال یکبار هم میل بافتنی را دست نگرفته ام. کاش به دغدغه های مامان برای این که به قول خودش خانم گری ...
تلخی و شیرینی های زندگی فریبا
ها زبان به تشکر باز می کند: من با حمایت های مردم به اینجا رسیده ام. مردم از افرادی مثل من بسیار حمایت می کنند و قدر هنر ما را می دانند. یک بار به اصفهان و هشت بهشت رفتم. همان روز در جمع مردم گفتم زمانی که داشتم برای عروسک هایم دست و پا می بافتم با خودم گفتم ای کاش اینجوری که من دارم برای عروسک ها دست و پا می گذارم، خداوند هم این نعمت را به من عطا کند. همین حرف من باعث شد تمام عروسک هایم فروش برود ...
سفرنامه اجتماعی اربعین (قسمت اول)
...> متاسفانه کشور عراق کشوری خراب است. این را می شود از جاده ها، خانه ها، کوچه ها و زباله هایی که در سرتاسر مسیر پراکنده است به خوبی متوجه شد. از مهران که به سمت کوت می آمدیم ناگهان در دو طرف جاده یک دریاچه کم عمق از آب باران دیدیم. وسعت و آب فراوان این دریاچه همه را خیره می کرد و مرا به این فکر فرو برد که چرا از این آب انبوه برای کشاورزی و پرورش ماهی استفاده نمی شود؟ مردم در فقر شدیدی به سر می ...
هم نوایی شاعران آئینی با دو مادر دلسوخته کربلا
... در مدینه هرکسی یک جو لیاقت داشته تا ابد شرمنده ی عباس شد چون قبر او بیشتر از قبر فرزندش مساحت داشته مهدی جهاندار هم یکی از متفاوت ترین بخش های شب شعر بر آستان اشک را رقم زد. او دو غزل خواند و با غزل متفاوت و پر شوری که برای حضرت ابوالفضل العباس خواند، حال و هوای متفاوتی به این محفل بخشید و حاضران او را با چشم های گریان و نوای یا ابوالفضل همراهی کردند. ...
آلبر کامو، شوالیه ادبی نیست انگاری ابسورد (بخش سوم)
...، تنها گردنی لطیف و خیس که نظر مرا به خود جلب کرد دیده می شد. اما من بعد از لحظه ای تردید راهم را دنبال کردم. در انتهای پل، ساحل رودخانه را در جهت خیابان سن میشل که خانه ام در آن بود پیش گرفتم. تقریبا پنجاه متری رفته بودم که ناگهان صدای فروافتادن و برخورد جسم را بر سطح آب شنیدم، صدایی که با وجود فاصله زیاد در آن سکوت شب به نظرم وحشتناک رسید. خشکم زد و ایستادم، اما رو برنگرداندم. تقریبا درهمان ...