سایر منابع:
سایر خبرها
مسئول پرونده برجام نگران بحران آب است
ایران آنلاین / سید عباس عراقچی، معاون امور حقوقی و بین الملل وزارت امور خارجه عصر روز گذشته مهمان مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری بود. سلسله نشست های گفت وگوهای راهبردی این مرکز این بار با موضوع بررسی چالش های هیدروپلیتیک ایران و لزوم دیپلماسی آب در حل تنش های سیاسی – آبی، برگزار شد. سوژه ای که سیدعباس عراقچی می گوید از ابتدای کار در وزارت امور خارجه به آن علاقه مند بوده است. عراقچی که در سه سال اخیر بیشتر با عنو ...
دختر10ساله مقتول خطاب به قاضی:قاتل پدرم را طوری بکشید که بدجوری بمیرد
متوجه شدم جمشید و محمدرضا حالت طبیعی ندارند. همان موقع جمشید از پشت ضربه ای به من زد که در جریان درگیری کت و شلوار عاریه ای را که برای شرکت در یک عروسی امانت گرفته بودم، پاره و خونی شد.بعد خودم را کنار کشیدم، اما جمشید که نمی توانست خودش را کنترل کند شروع به فحاشی کرد و بعد هم عقب عقب رفت و سرش خورد به قفل در یک مغازه و بیهوش بر زمین افتاد. همان موقع او را به بیمارستان منتقل کردیم که چند ...
ترتیل استاد پرهیزکار مرا عاشق حفظ کرد
کلاس های حضور داشت. حیدری در دوران راهنمایی پس از موفقیت در یکی از مسابقات قرآن مدرسه به حفظ علاقه مند و دوم راهنمایی ترک تحصیل کرده و به جامعةالقرآن می رود و در یک سال حافظ کل قرآن می شود. در ادامه مشروح گفت وگوی فارس با زهره حیدری حافظ ممتاز قرآن کریم را می خوانیم؛ حضور در کلاس قرآن برایم جذاب نبود/ گوش دادن به تلاوت استاد پرهیزکار مجذوبم کرد خانم حیدری ...
با دست خالی مدرسه حفظ قرآن راه اندازی کردیم
امنا برای تدریس فن و فنون قرائت قرآن دعوت شده بود، من نیز در نخستین جلسه تدریس ایشان شرکت کردم. استاد، دستگاه نهاوند را روی صلوات با شور و هیجانی که سرکلاس داشتند، درس می دادند و من هم جذب تدریس استاد شدم. جلسات قرآن تا سال 91 ادامه داشت تا ارتباطم با استاد تنگاتنگ شد و یکی از مشوق های اصلی برای بنده ایشان بودند. از آشنایی خود با موسسه قرآنی بیت الاحزان بگوئید و چگونه ایده این مدرسه به ذهن ...
عبدالله کوثری چگونه مترجم شد؟
کتابخانه ملی رفتم و دو کتاب را امتحانی ترجمه کردم، بعد هم با آقای آشوری آشنا شدم و در دانشگاه صنعتی، ویراستار شدم و این کار را تا سال 56 ادامه دادم. او در توضیح نوع انتخاب هایش برای ترجمه گفت: وقتی کارم را به عنوان مترجم شروع کردم، همه کارهای خوب ادبیات جهان را که به فارسی ترجمه شده بود، خوانده بودم. اولین رمانی را هم که از ادبیات آمریکای لاتین خواندم، انفجار در کلیسای جامع با ترجمه ...
خاطره قزوینی ها از قزاق ها و سالدات های روس
پول گرفتن و چیدن و بردن زردآلوی آنها به طور عنف شده بودند. 5 یک سال تمام در زیرزمین خانه، شب ها فانوس روشن کردند تا بچه ها حمام کنند. ربابه که تا کلاس دوم درس خوانده بود، کتاب هایش را خواند و نوشت. تمام مدرسه ها بسته شده بود: بعد که امن و امان شد، کلاس 3 و 4 را هم خواندم. روس ها بعد از یک سال برای خودشان پایگاه درست کردند و گفتند دیگر کاری به مردم نداریم، مغازه هایتان را باز کنید، آرام شد ...
این قاتل شیرین را بهتر بشناسید
تر از سابق شده بود، و در تهران، قیمت قند به جی آن که دو برابر سابق شود، نصف سابق شده بود.. (شرح زندگانی من، 1386: 856). این یعنی قند روسی در تهران، ارزان تر از مسکو بود! به این ترتیب دامپینگ روس ها جواب داد و تقریبا همه کارخانه های تولید داخل ورشکست شدند. قصه قند اما به همین جا محدود نماند و چند سال بعد، جرقه انقلاب مشروطه را زد. ناظم الاسلام ئیلان ئیل ترکی سنه 1323 هجری قمری و ...
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی
) به مرض سختی مبتلا می شود و از دنیا می رود. روزی مادر داغدیده بغضش ترکید و به همسرش گفت: آقا! یاد محمد لحظه ای مرا رها نمی کند. دلم برای کودک خردسالم خیلی تنگ شده. جز چند نفر هیچ کس حتی مرگ او را هم به ما تسلیت نگفت. بیا برگردیم. این جا دیار غربت است و ما هیچ کس را نداریم. چطور می توانیم این همه سال اینجا بمانیم؟ صدای در، مادر داغدیده را ساکت کرد، سید صدا زد: آمدم و با عجله به سمت در ...
اخلاق اجتماعی علامه طباطبایی (ره) از زبان شاگردان
و اصول امام خمینی روحی فداه شرکت می کردم و درس فلسفه را خدمت استاد علامه طباطبایی می خواندم و به این هر دو استاد ربانی بسیار علاقمند بودم و عشق می ورزیدم. آن روزها من در مدرسه حجتیه قم ساکن بودم. در یکی از روزها از این دو استاد دعوت کردم که برای صرف ناهار به حجره تشریف بیاورند. دعوتم را پذیرفتند و به حجره تشریف فرما شدند. در ضمن من علاقه داشتم که دو استاد ربانی را در بحث های فلسفی به مباحثه دو ...
پرده برداری علی دایی از درآمد همسرش!
فوتبالیست شدنم وارد بیزینس شدم. اولین پولی که گرفتم مربوط به سال 93 مقدماتی جام جهانی آمریکا می شود. آن موقع بهترین بازیکن و آقای گل شدم. با پول هایی که جمع کرده بودم با شراکت دوستم، مغازه ای در منیریه خریداری کردیم. از سال 93 تا الان این شراکت ادامه دارد. من دنبال ماشین عوض کردن نبودم و با توجه به اینکه پدرم کار فرش می کرد و قبل از آن در اردبیل برای خودش تجارتی داشت با بیزینس غریبه نبودم و به آن علاقه ...
در اوج با کتاب
و ریاضی است. پدر اعتقادی به کتاب های تاریخی درسی آن زمان نداشت. سال53 درحالی که 17 سال بیشتر نداشتم در کنگره بزرگداشت استاد شهریار در تالار موزه ایران باستان با ایشان ملاقاتی داشتم و دستخطی از ایشان به یادگار گرفتم. من جوان ترین شرکت کننده این مراسم بودم. گرفتن این دستخط انگیزه ای در من ایجاد کرد که به دنبال جمع آوری اسناد تاریخی و حفظ هویت و فرهنگ گذشته باشم تا به این ترتیب، خدمت بزرگی به ...
بهمن پرورش غواص نام آشنای کرمانشاهی:برای اعتلای نام کرمانشاه تلاش می کنم
کنار ماسک هست،( به آن می گویند اشنگر) خریدم. 38 هزار تومان پول آن را دادم. یک کفش فین دارم مال سال 62 که شبیه پای مرغابی هست که غواص ها می پوشند. آن را می پوشیدم و می رفتم توی سراب نیلوفر. محو زیر آب شدم. با ماهی های رنگارنگ، اما گذشت تا سال 68 با چند نفر رفتیم تالاب خضر الیاس آب روشنی داشت. هر جمعه می رفتیم یک بار با آقای رضا میهن پرست بودیم حین شنا تا مرحله ی غرق رفت و من هم 19 سالم بود و تجربه ...
وقایع استان به میزان تناسب شغل و رشته تحصیلی شهروندان اراکی می پردازد/چی فکر می کردیم چی شد!
راضی هستم. جغرافی دان بلیت فروش طاهر در سینما بلیت می فروشد، فوق دیپلم جغرافیاست و می گوید: از رشته ام ناراضی و از شغلم ناراضی تر هستم. طاهر 30 ساله، بعد از پیدا نکردن شغل مرتبط با رشته اش، درسینما مشغول به کار شده است. او ادامه می دهد: رتبه ی کنکورم آن قدر افتضاح بود که مجبور شدم رشته ای را انتخاب کنم که اصلا علاقه ای به آن نداشتم. وقتی بچه بودم، دوست داشتم وکیل شوم، اما متاسفانه نشد ...
امروز هیچ نیازی در جامعه بالاتر از اشتغال جوانان نیست/سر مسائلی که برای جامعه مهم نیست وقت تلف نکنیم
، بلکه حتی از صبحگاهان در تمام نیازمندی های زندگی مان از آنچه که به عنوان صبحانه صرف می شود تا وسیله نقلیه ای که ما را به محل کار می برد و تا جایی که ما فعالیت می کنیم تا آنچه که نیاز داریم از مغازه ای می خریم و آنچه مغازه می خواهد از تولیدگر می خرد تمام زندگی ما احتیاج به دیگران است. رئیس جمهور بیان کرد: همه زندگی ما اینگونه است که همدیگر را یاری کنیم و سرمایه های جامعه را حفاظت کنیم، هر ...
امروز نیازی بالاتر از اشتغال جوانان نیست
یاری دیگران نمی تواند کمک کند نه آن روز که مریض می شود نیاز به پزشک دارد و نه اینکه آن روز فرزند خود را می خواهد به مدرسه بفرستد احتیاج به مدرسه و معلم دارد، بلکه حتی از صبحگاهان در تمام نیازمندی های زندگی مان از آنچه که به عنوان صبحانه صرف می شود تا وسیله نقلیه ای که ما را به محل کار می برد و تا جایی که ما فعالیت می کنیم تا آنچه که نیاز داریم از مغازه ای می خریم و آنچه مغازه می خواهد از تولیدگر می ...
مهرورزی های متفاوت یک روحانی جوان
او می گوید: زادگاهم آمل است، در قم ساکنم، اما محل کارم در بیمارستان فیروزگر تهران است! سال هاست که به عنوان مشاور بیماری های خاص فعالیت می کنم و با دادن مشاوره به بیماران خاص، آنها را برای ادامه درمان آماده می کنم. هشت ماه قبل برای انجام کاری به اسلامشهر رفته بودم. در بخش واوان در یکی از خیابان ها با توله سگی مواجه شدم که حال و روز بسیار آزاردهنده ای داشت. مشخص بود که از ...
رمز و راز توسعه کره جنوبی
مناسب برای رشد بالای اقتصادی را فراهم کنند. نرخ رشد اقتصادی کره جنوبی در نیم قرن اخیر به طور میانگین 3 درصد بوده و درآمد سرانه این کشور در حال حاضر 35 هزار دلار است. ارزش صادرات و واردات این کشور نیز تقریبا 2/ 1 تریلیون دلار گزارش شده است. اقتصاد این کشور از اوایل سال 1960 تا اواخر سال 1990، سریع ترین رشد را در بین اقتصاد کشورهای دنیا داشته است. این کشور از نظر تولید ناخالص داخلی رتبه ...
کابوسی که نزدیک بود به ویلچرنشینی منجرشود
سال بعد گذشت و المپیک برزیل آمد. من می توانستم مدال بگیرم و از هر جهت زندگی ام تغییر کند ولی یک باره این اتفاق افتاد، بالاخره آدم عصبانی می شود. 4 سال پیش از المپیک خط خوردم و 4 سال بعد تصادفی که کردم و پدربزرگم فوت شد و بعد مشکلی که برای پدرم و برادرم پیش آمد، همه اینها تاثیر داشت. از نظر فکری و روحی خسته بودم و مسلما باید مسوولین فدراسیون به من حق بدهند که یک سری گلایه داشته باشم الان حدود یک ...
قوانین احمقانه در تمام دنیا!
ویژه ای” به ارتکاب جرم دارند، حتی اگر چه آنها عملا جرمی مرتکب نشده باشند. 4. در عربستان زنان مجاز به رانندگی نیستند. عربستان سعودی تنها کشوری است که زنان را از رانندگی منع می کند. این قانون ممنوعیت خانواده ها را مجبور می کند راننده استخدام کنند و کسانی که از عهده ی هزینه ی 300 تا 400 دلار در ماه بر نمی آیند باید به اقوام مذکر خود رو بیندازند تا آنها را با خودرو به سر کار ...
16سال بیشتر نداشتم که متوجه ارتباط زشت مادرم با جوانی غریبه شدم / مادرم پس از جدا یی صیغه آن پسر شد
.... با دیدن این صحنه ها دچار افسردگی شده بودم تا این که مادرم، من و برادرم را رها کرد و از پدرم طلاق گرفت. او مدتی بعد به عقد موقت همان مرد غریبه در آمد و زندگی دیگری را آغاز کرد. از آن روز به بعد، من و برادرم مجبور بودیم در کنار پدر معتادمان زندگی کنیم اما پدرم اهل کار و تأمین مخارج زندگی نبود، به همین دلیل، من و برادرم درس و مدرسه را رها کردیم و به خانه مادربزرگم رفتیم چراکه احساس می ...
"شاعر خلوتگاه زنان..."/ "کافه سینما" با افتخار منتشر می کند: ماجرای عشق طولانی آقای لئونارد کوهن و ...
بلند اما زیبا را منتشر می کند. بیست و پنج ساله بود. در لندن در اتاق های سرد می نشست و شعرهای غمگین می سرود. با سیصد دلار کمک بلاعوض سازمان هنری کانادا گذران زندگی می کرد. سال 1960 بود. مدت ها پیش از آنکه مقابل 60 هزار نفر درجشنواره ی در ایسل آف وایت برنامه اجرا کند. در آن روزها یک یهودی رادیکال، شهرستانی خارج نشین و پناهنده ای از صحنه ادبیات مونترال بود. کوهن که خانواده اش صاحب نام و ...
قصاص کردم تا دنیای دختران را خراب نکنند
دفتر اجرای احکام شد تا مراحل پایانی اجرای حکم سپری شود. دخترک در گفت وگویی با جام جم از روز حادثه و سختی های زندگی در این هفت سال صحبت کرد. درباره روز حادثه بگو؟ ما مهمان خانه عمه ام بودیم. شوهرش آخر شب آمد. صبح، زودتر از همه بیدار شدم. او به بهانه این که می خواهد مرا به سرویس بهداشتی ببرد تا دست و صورتم را بشویم، مرا به بخش دیگر از خانه شان برد که مخروبه بود. با زانوهایش پاهایم را ...
شعر، من و سیلویا پلات را از هم جدا کرد
وقتی که به گذشته نگاه می کنم می بینم که بهترین اشعار من آنهایی هستند که در زمان خودشان سروده شده اند؛ یعنی وقتی که حالت روحی ام متناسب با آنچه که نوشته ام بوده است. حتی گاهی وقت ها به چیزهایی که می خواهم بنویسم دو تا سه سال فکر می کنم. گاهی وقت ها هم کاری را که در دو یا سه روز نوشته ام طی ماه ها ویرایش می کنم و از سر نو می نویسم. با وجود تمام اینها من به تغییرات علاقه خیلی زیادی دارم. ...
افشاگری مجری صندوق های فروشگاهی/ هیچ قراردادی با شرکت بورسی نیست
قراردادی ندارد. اتاق اصناف در همان زمان هم چندین بار اعلام کرد هیچ قراردادی با این شرکت ندارد. لطفا با توجه به نامه افشا شده اخیر اتاق اصناف از سوی سازمان بورس مبنی بر عدم قرارداد بر سر صندوق های فروشگاهی ، توضیح دهید چرا در اواخر سال قبل و حتی در برخی مصاحبه ها با خبرگزاری ها عنوان کردید این قرارداد بسته شده و به دنبال آن قیمت سهام شرکت کنتور سازی هم در ابتدا تا 8 برابر جهش کرد؟ ...
جایگاه ترامپ لرزان است
یعنی سال گذشته من اگر جای برخی از آقایون بودم، وارد پیش بینی سیاسی و تحلیل سیاسی نمی شدم. چون سؤالی که مطرح است اینکه کدامیک از این حرف هایی که مطرح کردید درست درآمده چه در حوزه برجام و چه در حوزه خارج از برجام؟ یکی از مشکلات ما متأسفانه این هست که به نظر می رسد سطح تخصصی دوستان آن چیزی که باید باشد نیست و حرف ها بیشتر حرفهای سیاسی - انتخاباتی به نظر می رسد. یکی اش برجام است و ظرفیت ...
حجابم کامل است و ایرادی ندارد
دانشسرای تربیت معلم در این شهر کردیم . در قائن یک دبیرستان فنی و حرفه ای برای دختران روستایی ساختیم که یک خوابگاه شبانه روی هم در کنار آن قرار دارد. در بم هم یک دبیرستان فنی و حرفه ای این بار برای پسران ساختیم؛ همه این اقدامات با کمک های نقدی مردم انجام شده است. در یکی از روستاهای تبریز بعد از زلزله سال 91 یک مدرسه 6 کلاسه ساختیم . در مشهد هم چند مدرسه ساخته ایم که شامل یک مدرسه برای کودکان تیزهوش و کم ...
بزرگ مردی که ثمره وجودش را فدای میهن کرد
می کردم، دو سال با جهاد سازندگی بودم در زلزله سیرچ و گلباف در منطقه حضور داشتم، بعدا که برای تدریس در مدارس شهرهای کرد نشین نیرو می خواستند من هم ثبت نام کردم. وی ادامه داد: از جهاد بیرون آمدم و عضو رسمی سپاه شدم، زمانی اعلام شد، آذربایجان غربی نیرو لازم دارد، بچه های سپاه کرمان خیلی راحت تر اعلام آمادگی می کردند. میرزایی بیان داشت: مرحله اول هفت نفر و مرحله دوم 11 نفر شدیم ...
خداحافظ کوهن افسانه ای !
تمام عیار به نظر می رسد: خداحافظ کوهن افسانه ای ! * از نوجوانی درگیر موسیقی شدم. نه ساله بودم که پدرم از دنیا رفت. در یک مغازه لباس فروشی کار می کرد. اما آنقدر تمکن مالی داشتیم که من به موسیقی و شعر روی آورم. گروهی به نام باک اسکین بویز تشکیل دادیم و در سراسر کانادا کنسرت هایی اجرا کردیم. دور هم می نشستیم، می نواختیم و آواز می خواندیم اما کاری از ما ضبط نمی شد. ...
ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی
را ادامه می داد. از همان اوان کودکی، از باغ و کوه خیلی محظوظ می شدم. جمعه ها دایی های من، مرا به کوهسار مشهد که به کوه سنگی و کوه خلج و کوه سنگتراش ها معروف است، همراه می بردند. آنها پیاده بودند، و اوایل که من چهار یا پنج ساله بودم، مرا به دوش نهاده، می بردند، و از سن شش و هفت به بعد، با آنها پیاده راه می پیمودم. از دیدن گلهایی که در دامنة کوه و خود کوه روئیده بود، از قبیل لاله های ...