سایر منابع:
سایر خبرها
در سال 88 گفتم به رهبری ظلم نکنید؛ زنان حامی موسوی، من را کتک زدند!
من باور نمی کنم که کسی من را به عدم حمایت از رهبر انقلاب متهم کند. من در پل یادگارامام از زنانی که طرفدار موسوی بودند کتک مفصلی خوردم. چه کسی گفته است که من پشت سر آقا نایستادم؟!
طاهره دباغ بانوی مبارز انقلاب دعوت حق را لبیک گفت+ خاطرات و عکس
جواب هایی که برای سوال از من دارد دوست نداشته باشد من نوشتن یاد بگیرم. حل کردن این موضوع برایم خیلی سخت بود. هرچه اصرار کردم بی فایده بود. تصمیمم را گرفتم. خودم دست به کار شدم. پنهانی، از کاغذ باطله های پدرم برداشتم و با قلمی و کتابی به زیرزمین خانه مان رفتم که از تاریکی محضش، بزرگترها جرأت رفتن به آنجا را نداشتند. شمعی روشن کردم و کتاب را باز کردم و سعی کردم مثل نوشته های کتاب بنویسم ...
دعوای اسیدی عروس و خواهرشوهر در تهران
خانواده ای روی خواهر شوهرش اقدام به اسیدپاشی کرده است. فاطمه 30 ساله پس از ماجرای اسیدپاشی به ماموران گفت در خانه عروسمان خوابیده بودم که ناگهان دیدم زن برادرم دستش دور گردنم است که با او درگیر شدم که در این لحظه زن جوان اقدام به اسیدپاشی روی من کرد که خودش نیز قربانی اسیدپاشی شد. قاضی شهریاری در ادامه گفت: هر دو مصدوم این پرونده در بیمارستان مطهری بستری هستد و فاطمه از ناحیه سر و صورت و ...
حاتم طائی
...> حاتم رفت تا رسید به دوراهی. از دست چپ رفت. از دور شعله ی آتشی دید. جلو رفت و دید اژدهایی است و از دهانش آتش بیرون می آید. اژدها حاتم را بلعید. دو شبانه روز تو شکم اژدها بود و از بس راه رفت تا دل و روده ی اژدها را له کرد. اژدها دید غذایی را که خورده، نمی تواند هضم کند، دل و روده اش هم له و لورده می شود. حاتم را استفراغ کرد و بعد فلنگ را بست. حاتم رفت تا لب دریا و لباس هایش را کند که بشوید. ناگهان دستی ...
نامه ای که ساعت 2 نیمه شب سران ارتش را بیدار کرد
دکتر چمران مجروح شده. خیلی نگران شدم تا چمران را آوردند. و قضیه این طور بوده است که چمران و دو محافظش، که یکی همان شهید اکبر بود (و فامیلش را الان یادم نیست)، اینها مشغول جنگیدن بوده اند که تنها می مانند و عراقی ها آنها را به رگبار می بندند. ولی مرحوم چمران که آدم قوی و ورزیده ای در جنگ انفرادی بود، خودش بعدا می گفت من آن روز مثل ماهی می غلتیدم، برای اینکه مورد اصابت گلوله های عراقی ها قرار نگیرم ...
سیلور من چیست/ چه کسی سیلورمن را وارد ایران کرد
... جذاب ترین موضوع در این هنر ازنظر آقای همراه غافلگیری آن است. امری که از همان ابتدا باعث می شود به آن جذب شود. اولین بار وقتی برای یک کار نمایش عروسکی به رم ایتالیا رفتم، با سیلورمن ها آشنا شدم. در حاشیه یک جشنواره مجسمه شوالیه ای دیدم که روی سکویی ایستاده است که ناگهان مجسمه تکان خورد و شمشیرش را بیرون آورد و کنار گردن من گذاشت. نزدیک بود سکته کنم. (با خنده) آن قدر تحت تأثیر قرار گرفتم که همان جا ماندم تا کار این سیلورمن تمام شود و بتوانم با او صحبت کنم. قصه سیلورمن ها از همین جا شروع شد. منبع: فارس ...
از تحصیلات پزشکی تا تدریس در دانشگاه حریم اهل بیت
ادامه می دهد: ما دفعه آخر که محمدرضا و همسرم رفتند، مخالف بودیم. چون خانواده ایران نبودند. ولی رفتند. بعد در جنگ و عملیات، همسرم می گفت صدا ناگهان زیاد شد و پس از اصابت موشک کورنت در نزدیکی ما، اکثر افرادی که دور من بودند شهید شدند. از قول شوهرش توضیح می دهد: من ترکش خورده بودم. گاهی بیهوش می شدم. ولی یک لحظه که به هوش آمدم، از رنگ لباس محمدرضا که با همه فرق داشت، او را شناختم و فهمیدم که ...
خوشگذرانی تازه داماد در شمال با پورشه یک بچه پولدار تهرانی+ عکس
آن گرفتیم تا شاید بتوانیم پول خوبی از این سرقت به دست آوریم. وی افزود: اسلحه را قبلا از دوستم گرفته بودم و همیشه همراهم بود، وقتی برای سرقت خودروی پورشه دست به کار شدم با کمک و تهدید اسلحه توانستم راننده را از خودرویش پیاده کنم و نقشه سرقت را به اجرا رساندم. حمید ادامه داد: ابتدا با پسرخاله ام تصمیم داشتیم خودرو را در قبال گرفتن پول پس بدهیم اما وقتی دیدیم می توانیم آن را با ...
خاطرات خواندنی اهالی قلم از مدرسه، کتاب و زنگ انشاء
دغدغه های زندگی من شده بود. اما در دوران دبیرستان تحت تاثیر معلم ادبیات و انشاء به این حوزه علاقه مند و به یکی از چهره های مطرح شعر، نویسندگی و انشاء در دبیرستان تبدیل شدم. این شاعر در پایان خاطرنشان کرد: در سالی که به عنوان مستمع آزاد به مدرسه رفتم، عمویم معلم من بود اما سال بعد که دیگر به صورت رسمی دانش آموز شدم، معلمی داشتم به نام خانم شاکری. با وجود آنکه تا به الان چیزی حدود 48 سال از آن زمان می گذرد، هنوز تصویر، نگاه و برخی حرکات او در ذهن من باقی مانده است. معلمان دریچه های دانش و بینش را به روی انسان می گشایند. گزارش و گفتگو از لیلا بیک زاده انتهای پیام/ ...
چند برش از زندگی مردی که همه دوستش داشتند؛نجیب بود،آرام رفت
پورحیدری شد. آن روز به زعم خیلی ها اگر رایکوف پورحیدری را در ترکیب اصلی تیمش قرار می داد شاید اوضاع فرق می کرد و حداقل تیم آبی پوش به آن شکل طعم شکست را نمی چشید. ابراهیم آشتیانی می گوید: همه کار خود را از جناح چپ آنها انجام دادیم و البته منصور هم نبود با این حال بعد از بازی یادم هست که یکی از مغموم ترین بازیکنان آنها منصور بود. آغاز حرکت روی شیروانی داغ ...
نرگس آبیار از نفس متفاوتش می گوید
به گزارش بلاغ ، نسیم نجفی: فیلم نفس از نظر تصویری، پیرو تمایل کارگردانش به واقع گرایی است. ظاهر فیلم با آنچه چشم در دنیای بیرون از فیلم می بیند مطابقت دارد و این در طراحی صحنه و لباس، بازی ها و آشناسازی حضور دوربین روی دست و از سطح نگاه کودک فیلم، اصل مهمی بوده است اما این واقع گرایی در طراحی ظاهر و نمای فیلم، قرار نیست در باوراندن حرفی که کامل نیست و وجود مهمی از واقعیت در آن حاضر نیست، نقش بازی ...
نگاهی به زندگی و فعالیت های حجت الاسلام احمدی+فیلم
به گزارش ایسنا، این نگاهی گذرا به حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی است؛ چهره ای که در بیست وسومین جشنواره کتاب سال دانشجویی مورد تقدیر قرار گرفت. در پی این موضوع و برای آشنایی بیشتر با این چهره فرهنگی و دانشگاهی، گزارشی از تلاش های علمی، آموزشی، تحقیقاتی و مدیریتی دکتر احمد احمدی در حوزه های دینی، دانشگاهی و آموزش و پرورش به قلم خودش در پی می آید: اینجانب احمد احمدی در ...
"لیبرالیسم" منشاء نابسامانی های کشور از بازرگان و بنی صدر تا احمدی نژاد و روحانی است/پایین کشیدن بنر ...
حذف شود. به لطایف الحیل جنایت های ابوسفیان و معاویه به عنوان پدر و پسری که روبروی پیامبر (ص) و علی (ع) ایستادند را کنار می گذارند که چهره یزید را بزک کنند. 37 سال بعد از انقلاب آمریکا تا امروز چه ظلمی در حق ما کرد و چقدر از جوانان و مردم ما با ترفندهای آمریکا شهید شدند؟ می گویند تمام این ها را ندیده بگیرید قرار بود اسلام پیاده شود... لیبرالیسم دارد پیاده می شود لیبراسم یعنی اطاعات از قوائد کفار و ...
خاطره ای از زبان یک رزمنده عملیات محرم
شد و بعد از اقامه نماز مغرب و عشا سوار مایلرها و لندکروزها ساعتی حرکت کردیم و در محلی پیاده به ستون شده و به طرف منطقه عملیاتی روان شدیم ،در همین حین نم نم باران شروع شد. در دل تاریکی، با سکوت تمام بیش از شش کیلومتر زیر باران به سمت رودخانه حرکت کردیم. در بین راه شهید مصلحی که کنترل کننده ستون ما بود، کنارم رسید و گفت: مسعود! آماده ای؟ امشب شهید می شوی و با چهره ای بشاش دور شد. مرتبه ...
باید و نباید یک سفر معنوی
...؛ وقتی به باغ های نزدیک کربلا رسیدیم، شب را آنجا ماندیم. دوستان همه دور حاج آقا مصطفی را گرفتند و او صحبت را شروع کرد و بعد بنا شد هر کدام از رفقا در یک رشته از علوم حوزوی سؤالی بپرسد و وی جواب بدهد. سؤالات بسیاری از فقه، اصول، فلسفه، تفسیر، عرفان و اخلاق از وی پرسیده شد که حدود 4 ساعت به طول انجامید و حاج آقا مصطفی بدون اینکه مطالعه و مراجعه به کتابی کند، همه را کامل جواب داد که من بسیار متعجب شدم که او این قدر بااستعداد است . ...
وقتی شهریار معشوقه اش را در سیزده به در دید!
.... وای... ناگهان سرم گیج رفت، احساس کردم بین زمین و آسمان دیگر فاصله ای نیست... او بود... عشق از دست رفته من... همراه با شوهر و فرزندش...! آری... او بود... کسی که سنگ عشق بر برکه احساسم افکند و امواج حسرت آلود ناکامیش، مرزهای شکیباییم را ویران ساخت و این غزل را در آن روز در باغ سرودم: یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر ...
پورشه میلیاردی درخانه دزدان، راز آنها را فاش کرد
آبان ماه مرد کارخانه داری سوار بر خودروی پورشه اش کنار خیابان توقف کرده بود که ناگهان شیشه پنجره سمت شاگرد شکست. همزمان مردی که نقاب به چهره داشت با قنداق اسلحه کلت کمری خرده شیشه ها را کنار زد و پس از باز کردن در ماشین روی صندلی جلو نشست. او لوله سلاحش را روی سر راننده گذاشت و تهدید کرد که اگر از ماشین پیاده نشود، شلیک خواهد کرد. مردکارخانه دار از ترس جانش بیرون پرید و دزد نقابدار ماشین را به سرقت ...
پدر شهیدم محتاج اندکی حضورت در این زمانه پرهیاهو هستم/ قصه پُر غصه فرزند شهید از طعنه های بدسگالان
حتی برای جلسه آینده نیز تحقیقی در رابطه با مشکلات فرزندان شهدا نوشته و آن را در کلاس ارائه دهید، ابتدا از قبولش سر باز زد اما وقتی اصرارم را متوجه شد، قبول کرد. یک هفته منتظر ماندم تا آن روز فرا رسید اما در کلاس درس حاضر نشد تا آنکه هفته بعد این چشم انتظاری به پایان رسید. ابتدا وی را به عنوان نماینده ای از خیل عظیم فرزندان معظم شهدا در کلاس معرفی و دلیل ارائه این تحقیق به دانشجویان حاضر ...
حماسه را مردم آفریدند، ایثار را شهدا/ 25 آبان برای مردم اصفهان یعنی خون در کنار رشادت
، در همان حوالی با خانمی حدودا 70 ساله روبرو شدم و از او درباره 25 آبان پرسیدم، به محضی که گفتم: ببخشید خانم شما از 25 آبان سال 61 چیزی خاطرتان هست؟! در جوابم گفت: توی جنگ بوده درسته؟ همون روزی که خیلی شهید آوردند؟ پس از تایید شدن حرفش از جانب من کمی در خود فرو رفت، آه بلندی کشید و گفت: خاطره آن روز دقیقا مثل روز برایم روشن است، مگر می شود آن را فراموش کردند، هرجا را نگاه می کردی پر از ...
شرح حال میرزا صادق بیضائ اردبیلی از زبان خودش
بود وارد قهوه خانه شد. از دیدنش سخت شگفت زده شدم، چرا که استاد را هرگز در آن ساعت ندیده بودم که به قهوه خانه بیاید. پس از سلام و احوال پرسی گفتم: میرزا چه خبر از این طرفها ؟ با صدایی لرزان و گرفته جواب داد : شب خوابم نبرد هر چه تقلا کردم نتوانستم بخوابم. نیمه های شب برخواستم لباس بر تن کردم و از خانه زدم بیرون. در حاشیه رودخانه بالیقلو قدم زنان به سوی پل هفت چشمه ...
داستان خودکشی مارشال رومل
انتحار گرفت و با خوردن زهر به زندگی خود خاتمه داد. حالت انتظار در هرلینگن روزها به آرامی می گذشت. پروفسور البرخت به عیادت رومل می آمد و از بهبودی بیمار خود ابراز خوش وقتی می کرد. رومل رفته رفته قادر به راه رفتن و گردش در باغ گردیده بود. در اوایل دوره ی نقاهت او، اتفاق غیرمترقبه ای رخ داد. در اواسط ماه اوت، یک روز، اندکی پس از ورود مارشال به منزل خود، شخص ناشناسی سعی ...
من از صحبت با بنی صدر ابا داشتم/چمران موذی گری های بنی صدر را نمی دانست
را به کنار رودخانه حمل کنند و از آنجا با قایق عبور داده، از طریق جاده خاکی به حمیدیه و سپس اهواز منتقل کنند. از همین راه، تعدادی از نیروهای محاصره شده که تحمل فشار را از دست داده بودند، شهر را ترک کردند و در این بین در آخرین ساعت های روز نیروهای پراکنده در داخل و خارج شهر جمع آوری و ساماندهی شدند. مرکز فرماندهی نیز به مسجد جامع شهر منتقل شد. در حالی که سوسنگرد از یک سو در ...
شکوه تعزیه در گزارش خبرنگار لس آنجلس تایمز
. بنابراین در 1299 شمسی همه گونه تظاهرات مذهبی از جمله نمایش تعزیه ممنوع شد. ممنوعیت ممکن است دسته ها را از میان نبرد ولی نمایش را بی شک متلاشی می کند؛ دسته های تعزیه گردان از شهرها به قصبه ها و کوره ده ها رو می کردند تا شاید آنجا به کمک مؤمنان محل، دور از مراکز ممنوعیت، بتوانند به حیات خود ادامه بدهند. این آغاز یک دوران رکود بود. پس از کناره گیری رضاشاه، تعزیه که تقریبا شکوه سابق خود را از دست ...
مرگ پسر جوان در سقوط از بالکن
خریدم و به خانه بازگشتم. وی افزود: زمان خروج و بازگشت به خانه، مرد همسایه طبقه دوم ساختمان مرا دید و داخل خانه در حال عوض کردن لباس هایم بودم که ناگهان صدای کوبیده شدن در خانه به صدا در آمد که به سرعت به جلوی در رفتم که همسایه طبقه دوم با چهره ای آشفته ادعا کرد که برادر زنم به طبقه دوم ساختمان سقوط کرده است. مرد جوان افزود: وقتی ادعای مرد همسایه را شنیدم شوکه شدم چون برادر همسرم ...
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی
کم شیفتگی و علاقه طلاب به او، به حدی رسید که بعضی از آن ها حجره های مدرسه را ترک و در اطراف خانه اش اتاقی اجاره می کردند تا به او نزدیک تر باشند. هر روز یکی دو ساعت به غروب مانده به سراغش می رفتند و تا پاسی از شب حرف هایش را می شنیدند. کم کم آوازه سیدمحمدحسین قاضی بیشتر شد و همه قاضی معروف را شناختند. اما خود علامه برای آنکه لقب استادش، مرحوم آیت الله سیدمیرزاعلی قاضی فقط به استاد منحصر باشد و ...