سایر منابع:
سایر خبرها
نگاهی بر زندگی مروارید درخشان خلیج فارس حسین ماوریک / شهیدی که در میان ژنرال های نیروی دریایی دشمن به ...
...، گفتم چطور؟ گفت: تا حالا 28 موشک برای ما شلیک کرده اند، ولی هیچ کدام به ما اصابت نکرده است. واقعاً معجزات بسیاری بود که ما تجربه اش کردیم ولی طرفه معجزه ای است این شهادت، به خصوص اگر سرت مثل مولایت حسین (ع) بریده باشد! یک روز مأموریت یافتم نیروی عراقی را پشت خرمشهر بمباران کنم، رضا کرمی که بچه خرمشهر بود روحیه عجیبی داشت، با لهجه خرمشهری می گفت: تحمل دیدن سقوط خرمشهر را ...
مهدی سلطانی از امیرکبیر محبوبش می گوید
حبس آزاد می شود و می خواهد انتقام بگیرد. (همسرم می گوید: تو در این فیلم آدم دیگری بودی و من اصلا تو را اینگونه ندیده بودم) خودم هم احساس بسیار غریبی نسبت به این نقش داشتم گاهی هنوز هم وقتی به آن فکر می کنم چشم هایم خیس می شوند. و اینکه چقدر یک انسان در جامعه در خانواده و در کشورش تنهاست مرا متاثر می کند و جالب اینجاست که در سریال دیوار، جمیل! به عنوان یک آنتاگونیست (ضدقهرمان) در نظر ...
گفتگویی با فریدون مجلسی درباره خودش
درنهایت تبدیل به شغل تمام مدت بقیه زندگی من در وزارت امور خارجه شد و بعد هم به مطبوعات کشید که هنوز ادامه دارد. چطور شد که به این راه کشیده شدید؟ برای این که من درحال تحصیل در دانشگاه جورج تاون بودم. کاری هم در سفارت نداشتم. پیش خودم فکر کردم که پول دانشگاه را دولت می دهد در عوض من هم که کاری ندارم، لااقل کاری هم برای کشورم انجام دهم. این بود که تحلیل هایی می نوشتم. ...
گفت وگو با جمشید مشایخی درباره مشکلات اقتصادی هنرمندان
. نگاه کردم، گفتم: اینکه صدا ندارد؟ گفت: ژست های استاد را نگاه کن. استاد از پرده جدا شد و آمد جلو من، بلند شدم، صدا کردم و با من دست داد. گفت: تو می خواهی نقش من را بازی کنی؟ گفتم: اگر اجازه بدهید. گفت: کار نانوا چی است؟ گفتم: نان می پزد. گفت: تو نمی توانی نقش من را بازی کنی. گفتم: اجازه بدهید درباره نانوا صحبت کنم. گفت: نمی خواهد. آن رفیق ما گفت: استاد اجازه بدهید جمشید توضیح دهد. گفت: نمی خواهد ...
واللّه بانکداری اسلامی امروزه دروغ است و چنین چیزی در اسلام نداریم
وقت است که کتابش هم نور و باقیات الصالحات می شود. لذا عرفا به دنبال اعمالی بودند که به بندگی برسند و بعد هم در آخر می گفتند: عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم. یک لحظه هم نمی گفتند: خدایا! ما تفسیر نوشتیم، نماز شب خواندیم، این همه شاگرد پرورش دادیم و ... . اصلاً این موارد به قوّه مخیّله شان هم نمی آید. من در آخر عمر آیت الله ادیب، به ایشان گفتم: امثال آسیّد عبدالعلای ...
قاچاقچیان نان
کسی جرأت نمی کرد حرکت کند، حتی مردها اما تو به حرف هیچ کس گوش نمی دادی و جلوتر از همه حرکت می کردی. وقتی می دیدی راه پاک است بقیه هم دنبال تو به راه می افتادند. رحمانی حجم قاچاق در مناطق غربی را ناچیز می داند در مناطق غربی به دلیل صعب العبور بودن راه نمی توان مانند مرزهای جنوبی با کانتینر حجم زیادی از قاچاق را وارد کشور کرد. عملا کار این کولبران درصد بسیار اندکی از قاچاق کل کشور است. در ...
از کجا بدانیم آدم نفهمی هستیم یا نه؟
چیز به اندازهٔ این گونه عذرخواهی ها بیگانه نیست. البته اگر از این ایده احساس راحتی کرده و با خود فکر کنید ببین، چون من نگران نفهم بودن خودمم، و الانم نشستم و دارم یه مقاله دربارهٔ همین موضوع می خونم، پس قاعدتاً نباید نفهم باشم! و دست از نگران بودن بردارید، در همان لحظه نفهمی شما آشکار می شود. مانع مشخص دیگری که در راه خودشناسی نفهم ها وجود دارد عدم توانایی آن ها در گوش دادن است ...
هیچوقت فکر نمی کردم روزی در فیلمم از نریشن و انیمیشن استفاده کنم
دوباره کمک می گرفتیم از همان فضای مستندسازی خودمان و از آن پتانسیل بومی استفاده می کردیم. مثلاً صحنه عاشورا در فیلمنامه همین بود تصاویری از عاشورا را می بینیم یعنی به اندازه نیم خط بود، من می دانستم که منظورشان چیست رفتیم به منطقه اروندآباد یزد منطقه خود خانم آبیار، خدا رو شکر آنجا هم لطف دارند احترام قائل هستند رفتیم تمام هیئت هایشان 20 روز تقریباً هر شب می رفتیم هیئت این مردمی که بودند مطرح می ...
تأملی بر چند شبهه پیرامون پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)
دعوت عمومی توسط مردم : وقتی آیه ی فاصدع بما تؤمر نازل شد و پیامبر مأموریت یافت تا دعوتش را علنی کند، بر بالای کوه صفا رفته و مردم را به دور خود جمع کردند و فرمودند : اگر به شما بگویم دشمنان در پشت این کوه در کمین شما هستند مرا تصدیق می کنید ؟ مردم گفتند : آری ما هرگز از تو دروغی نشنیده ایم. سپس حضرت دعوت علنی خود را شروع کردند . 6- عدم نقطه ضعف : وقتی که قریش می خواست جنگ روانی بر علیه حضرت به ...
کسانی که به مقام شهود رسیده اند از آینده ترس ندارند
...: محشر پنجاه هزار سال است: کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ [3] اما برای این به قول امام صادق(ع) به اندازه ای کم می شود و این به اندازه ای لذت می برد که پنجاه هزار سال برایش یک لحظه می شود. آقا امام صادق(ع) به شما وعده داده که آن پنجاه هزار سال یک لحظه شود. آنگاه حساب و کتاب هم ندارد. محشر تمام می شود و به قول قرآن شریف اهل بیت(ع) جلو و اینها به دنبال و ملائکه اینها را با ...
بهنوش طباطبایی و عشق چریکی اش
مردانه درخواست می شد که البته آن ها هم انجام می دادند. این رو ماندن از جنسیت زیاد به درازا نمی کشید. شما به صحنه ای اشاره می کنید که متعلق به ابتدای داستان و جذب دانشجوی زن به سازمان در فلاش بک است و اعتقادات پرنور ابتدای راه. جلوتر که می رویم، آن تب و تاب از لیلا به نقش هانیه توسلی منتقل می شود. دو لحظه طلایی در بازی شما وجود دارد که اوج احساس لیلا به مجید را نشان می دهد ...
استاد نقاشی ایران مجسمه لبخند و مهربانی بود
انتظارش را در آن لحظه ندارید. این اصطلاح را بازی می کند. در لحظه ای به خودتان می گویید؛ ئه! شد! این لحظه تمام حس تو را که به کار منتقل کرده ای دارد. پرویز کلانتری تحصیلاتش را در نقاشی به پایان رسانده بود. سال ها بعد وقتی از او پرسیده بودند خودتان را نقاش می دانید یا نویسنده، گفته بود؛ من هرجا که نتوانم نقاشی کنم، می نویسم. او وقتی این حرف را می زند که همه او را به عنوان نقاش می شناسند. اما او ...
از شعری که مرضیه دباغ زیر شکنجه ساواک سرود تا جوابی که به یاسر عرفات داد
رندانم زهی عشق عشق آغاز منو پرواز من عشق دم ساز من و هم راز من من زبان عشق می دانم زهی عشق خط روی سبزه می خوانم زهی عشق گر تو هم بودی چونان مشتاق او مات او سرگشته سرگردان او نامت اندر جرگه عشاق بود نام تو با عشق هم میثاق بود لیک این عشق بلند بی شکست این چنین آسان نمی آید به دست ...
ماجرای شوخی خونین پسرخاله ها در برج 14 طبقه
ام با چاقو از داخل اتاق به سمتم حمله ور شد و یکی از کارگرها او را گرفت؛ چاقو روی زمین افتاد و درگیری در آنجا پایان یافت. وی ادامه داد: بعد از آن سر و صورتم را شستم که مجددا پسرخاله ام سراغ من آمد و گفت باید تو را بکشم، به او گفتم اتفاقی نیفتاده که می خواهی موضوع را بزرگ کنی، بعد نیز به حمام رفتم و سپس برای خوردن غذا به اتاق برگشتم و مشغول خوردن غذا شدم که پسرخاله ام نزد من آمد و گفت چرا ...
طنز؛ نکویی اهل کرم
مقامی باشیم- تبدیل به انسان های بهتری کند و اخلاق مان را بهتر کند، یادآوری دایمی مرگ است. مرگ برای همسایه نیست. مرگ برای من روزنامه نگار هم هست و همین که هر لحظه به خودم تذکر دهم که می میرم شاید باعث شود که کمتر زخم زبان بزنم، کمتر دیگران را بیازارم، کمتر نفسانیتم را در کارم دخالت بدهم. اصلا بحث مهربانی و نامهربانی نیست. بحث ناپایداری دنیاست و اینکه کلا و جزئا دنیا و مافی ها ارزش آن را ...
حجت الاسلام موسویان: دو عمل غیر باطل؛ زیارت و اشک بر سیدالشهدا(ع)/آه والدین، عمل صالح را باطل می کند
. لذا فرمودند کسی که معرفت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را می خواهد باید معنای غیبت را بفهمد. یک مثال کوچک می زنم وقتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف غائب است برکت و هدایت هم غائب است. تا وقی هدایت غائب باشد گمراهی حاضر می شود. اهل بیت علیهم السلام فرموده اند جایی که اسم ما برده شود آنجا حرم ما می شود. گاهی اوقات اسباب گناه در دست خودمان است. تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ...
ژنرال ایرانی که چند شهر سوریه را از دست داعش نجات داد
را در سوریه انجام داده، توانسته چند شهر سوریه را از دست داعش نجات بدهد و این مقامات را داراست امروز در فلان منطقه به شهادت رسید. آخرین تماس شهید با خانواده شهید جبار سه روز قبل از شهادتش با ما تماس گرفت. قبل از آخرین باری که به سوریه برود من از جبار پرسیدم که ما چطور می توانیم به سوریه اعزام شویم و باید چه کار کنیم در آخرین تماسی که گرفته بود به جبار گفتم قرار بود ما را هم ...
زیرکی و فراست مدرس امام را جذب کرد
می کنند تا محوریت انقلاب را به جای امام به افراد و جریاناتی غیر از خط حقیقی امام منتقل کنند. در این باره چه نظری دارید؟ حرکت امام حرکت ویژه و منحصر به فردی است. امام ویژگی های خاصی داشتند و مبارزاتشان هم با دیگران تفاوت های اساسی داشت؛ اما امام شخصیت هائی را که در راه اسلام و خدمت به مردم زحمت کشیده بودند، تکریم و نقاط برجسته شخصیت آنها را گوشزد می کردند؛ اما این معنایش به هیچ وجه این ...
فریادهای فیدل!فیدل! خبرنگار کرمانی برای مصاحبه با رهبر انقلاب کوبا
محافظان خودش، دورش را گرفته بودند، تازه به عنوان لایة اول! دولت زیمبابوه هم چهل نفر محافظِ خوش هیکلِ خودش را با لباس نظامی گذاشته بود که لایه دوم محافظان بودند! اصلاً نمی شد به کاسترو نزدیک شد. یکی، دوبار سعی کردم نزدیک شوم، اما همان لایه دومی ها با دست های سنگین و بلند، پرتم کردند عقب. دیدم این طور نمی شود. گفتم باید خودم را به آب و آتش بزنم. از صبح رفتم در سالن منتظر ایستادم. روز قبل، مسیر آمدن ...
ماجرای شوخی خونین پسرخاله ها
داخل اتاق به سمتم حمله ور شد و یکی از کارگرها او را گرفت؛ چاقو روی زمین افتاد و درگیری در آنجا پایان یافت. وی ادامه داد: بعد از آن سر و صورتم را شستم که مجددا پسرخاله ام سراغ من آمد و گفت باید تو را بکشم، به او گفتم اتفاقی نیفتاده که می خواهی موضوع را بزرگ کنی، بعد نیز به حمام رفتم و سپس برای خوردن غذا به اتاق برگشتم و مشغول خوردن غذا شدم که پسرخاله ام نزد من آمد و گفت چرا مثل گراز غذا می ...
واگویه های مادربزرگی که به حرم نرسید/اثر برگزیده جشنواره بین المللی دلنوشته ای به امام رضا(ع)
...> می گوید: کاش می آمدم و دو دستی می چسبیدم به ضریح فولادیت، سبز می بستم و دخیل می نشستم. برایتان درد دل می کردم. می گفتم، قربان کفترهایت، چندرغاز پول نداد، بیام دیدنتان... پول خودم را نداد. حقم را و شدم آواره ی خانه به خانه. مادربزرگ این ها را می گوید و من فقط می نویسم. ولی نمی دانم اشک هاش را چه کنم؟ چطور بفرستم؟ می گوید: بعد مرگ مش عبدالحمید خدا بیامرز، ده دیگر چیزی ...
خواهر بزرگ شهید می گوید: هیچ وقت حرف سوریه را نمی زد. حدود دو سال پیش وقتی آمده بود برای همه ما سوغاتی ...
میان سوغاتی هایش بود که مارک سوریه داشت. به او گفتم: "داری ما را گول می زنی؟ به ما می گویی می روی جنوب. شکلات هایت هم که مال سوریه است". او می گفت: "مگر از این شکلات ها فقط در سوریه هست؟ مگر نمی شود در شهرهای خودمان شکلات های سوریه را بفروشند؟"، حرف هایش را در دل نگه می داشت. هیچ کس از او ناراحتی ندید خواهر هم حرف های جالبی در مورد ارتباط عجیب یدالله با بچه ها دارد. او می ...
کیمیایی بخواهد گوزن ها را بسازد اجازه می دهند؟
خودم خیلی دوست داشتم برای مراسم تشییع ایشان بروم ولی گفتم استاد پورحیدری که به حضور من نیازی ندارد و حضور من چیزی را عوض نمی کند. نه دل کسی را آرام می کند و نه اتفاق خاصی رخ می دهد. حضور من تنها نمایش خودم است. من بروم که چهارتا عکس و سلفی بگیرم و بگویم استقلالی هستم؟ به نظرم با این شکل برگزاری مراسم، ما بیشتر خودمان را نشان می دهیم و شروع می کنیم به نظر دادن درباره همه مسائل. زمانی که آقای ...
همراه با استاد جمشید مشایخی به بهانه هشتاد و دومین سالگرد تولدش
. علی خوشحال شد و از پیشنهادم استقبال کرد و مرا در آغوش گرفت. به او گفتم: حالا تو برای این لحظه دیالوگ بنویس و اینجا بود که علی حاتمی دیالوگ ماندگار فیلم را نوشت: همه عمر دیر رسیدیم. از خشت تا آینه همه عمر از گلایه کردن، پرهیز کردم اما بگذارید یک بار هم ما در زندگیمان یک گلایه کرده باشیم. من در فیلم سینمایی آبادان به کارگردانی مانی حقیقی بازی کردم و دیگر هیچ وقت ایشان را ...
آزمون: من سردارم، نه مسی
می کردی؟ صادقانه بگویم فکر می کردم نتیجه بازی به سود ما باشد اما بعد از گلی که دریافت کردیم و بازی یک بر صفر به سود بایرن شد گفتم کارمان خیلی مشکل شد. یعنی آن لحظه فکر می کردی که شکست می خورید؟ شکست که نه اما نظرم این بود که دیگر نمی توانیم ببریم. ولی یک لحظه برای تو کافی بود تا همه چیز را بر هم بزنی. فرار، سر توپ و در نهایت باز کردن دروازه یکی از بهترین ...
بنیاد در آینه مطبوعات
گذشته اما این زمان برای فراموشی داغ فرزند زیاد نیست. خیرالنساء دهقان، هنوز به خوبی لحظه لحظه حضور فرزندش را به خاطر دارد و برایمان روایت میکند. وقتی اولین بار گفت که میخواهد به جبهه برود، احساس کردم پشتم خالی شده است. آن زمان چهار فرزند کوچک داشتم و ابراهیم، بزرگترین آنها و کمک دست من بود. گفتم پسرجان پدرت هم در جبهه است؛ تو کجا میروی! من تنها میمانم. گفت مادر تو تنها نیستی، خدا ...
کولاک فرمانده برای شناسایی پیکر یک شهید
خودمان را گرا دادم. نیروهای قرارگاه تصور می کردند که من به اشتباه گرا می دهم اما سرانجام با دستور فرماندهی گلوله شلیک شده و باعث عقب نشینی نیروهای رژیم بعث شد. از بی سیم مطلع شدم که شهید نجفی به سمت ما می آید، هر قدر اصرار کردم که در قرارگاه بماند، قبول نکرد. او به همراه یکی از سروان های ارتش با موتور به سمت ما می آمد که ناگهان خمپاره ای در کنارش به زمین افتاد و ترکش به سرش اصابت کرد. او ...
اولین گفتگوی - حامد همایون - ستاره این روزهای موسیقی پاپ: هیچوقت هیچ خواننده ایرانی خواننده مورد ع
دست می آوردیم. *پس در کنار درس، موسیقی را هم جدی پیگیری می کردی؟ اساتیدم می گفتند اصلا ولش کن. تو همان دنبال موسیقی باش(خنده). زیاد سرک کاس نمی رفتم، البته درسم را هم می خواندم. *جالب است که با این وضعیت فوق لیسانس هم خواندی! خانواده ما اینجوری است. همه در این حد را درس می خوانند. *یعنی کمتر از فوق لیسانس را تایید نمی کنند؟ (خنده) علاقه اصلی من ...
همه فن حریف طهران
. همه روایت های جعفر شهری، مشاهدات و تجربیاتی است که زندگی، باور و فرهنگ مردم را در 10 سال آخر قرن گذشته و پنج سال ابتدای این قرن، ترسیم می کند. او در کتاب شکر تلخ فضای سال های 1295 و 1296 و قحطی عامه در تهران را چنان دقیق تصویر کرده که وقتی شنیدم اخیرا فیلمی به اسم یتیم خانه ایران براساس آن دوران ساخته شده، با خودم گفتم، اگر تهیه کننده این فیلم از کتاب جعفر شهری بهره ای نبرده باشد، قطع به یقین ...
صادق خلخالی از احکام اعدام تا حضور در فیلم کیارستمی
ایران آنلاین / عمامه سفید بر سر گذاشته است. انگار که نیم خیز است. تسبیح به دست راست دارد و آن را به جلو آورده است. هنوز نه از آن محاسن تنک خبری هست و نه از آن عینک نیم گرد. کنار مرحوم مصطفی خمینی و یک طلبه دیگر نشسته و برخلاف آن دو، به دوربین خیره شده است. بعد ها با همان قامت کوتاه و شکمی برآمده درحالی که عینک نیم گردی به چشم دارد، در تصاویر متعددی، گاه پشت سر امام و گاه هم در کنار و ...