سایر خبرها
تقاضای مادر شهید ارمنی از رهبر انقلاب
انقلاب و اعتصاب، جلودار بود و حالا در این شرایط بحرانی کشور، تجربه اش برای اداره ی کشور و ادامه ی جریان نفت در لوله ها واجب بود. خودش هم پای رفتن نداشت، گرچه دلش حسابی تنگ شده بود. جنگ که شروع شد، بچه ها را فرستاد خانه ی برادرش در تهران و خودش ماند اهواز. دیشب که با آن ها تلفنی صحبت کرده بود، از همه بیشتر مادرش اصرار می کرد که برگردد تهران. - پسرم، گالوست جان! پس فردا عراقی ها اهواز را ...
شهید بهشتی زنان ارمنی را برای داشتن حجاب متقاعد کرد/ بهترین دوستانم مسلمان و شیعه بوده اند
شروع فصل جدید زندگی اش که تجربیات جسورانه ای را برایش رقم زده است. می گوید حکومت پهلوی مردم را تحت فشار گذاشته بود و این فشار مسلمان و مسیحی نمی شناخت همه ما از حکومت شاهنشاهی ناراضی بودیم و برای ایجاد تغییر در وضعیت کشور تلاش می کردیم. وضعیت زندگی ما چه پیش از انقلاب و چه پس از آن راحت و آزادانه بوده است؛ البته باید بگویم که در سال های ابتدایی بعد از انقلاب ما با مشکلاتی مواجه بودیم ...
ننه ابوالفضل حالت چطور است؟
به گزارش بی باک نیوز، روی تخت در گوشه ای از خانه کوچکش نشسته و کیسه های دارو اطرافش و قاب عکس ابوالفضل هم بالای سرش است. آرام و شمرده صحبت می کند. گاه لبخند می زند و گاه بغض راه گلویش را می بندد. همه او را به نام ننه ابوالفضل می شناسند. بانویی که تنها مادر ابوالفضل نیست، بلکه ننه همه بچه های محله است. دل ننه ابوالفضل به اندازه تمام بچه های روی زمین جا دارد. سواد ندارد و یادش نمی آید چند سالش است ...
گلایه مادر سردار شهید علی شفیعی از اسراف و بد حجابی جامعه امروز/نانی که خدا فرستاد
بودیم او میزبان . آنقدر عزیز بود که مثل مادربزرگمان بود انگار آمده بودیم منزل مادربزرگ احساس بسیار خوبی داشتیم خانه بسیار ساده و بی آلایشی بود وقتی که از در وارد اتاق می شوی نگاهت به شهید سردار علی شفیعی می افتد که در حال لبخند به شماست و انگار که دارد به شما خوش آمد می گوید ناخودآگاه شما لبخند می زنی و به او سلام می دهی. فضای خانه فضای معنویست ، مادر همچنان نشسته و با همکاران گفت و شنود ...
توصیه های رهبری به مادر شهید ارمنی برای رفتن به جمکران
آلفرد گذشته. حالا زنگ زده اند که می خواهیم بیاییم دیدار خانواده شهید! هیچ کدام مان حوصله نداریم. می گوییم دستتان درد نکند، اما ما آمادگی نداریم. پدر و مادر پیر هستند و کم حوصله. به ویژه مادرم که از بعد شهادت آلفرد تا حالا اصلاً حوصله مهمان و مهمانی ندارد. هر چه می گوییم که نیایند، می گویند شما شب منزل باشید، چند دقیقه بیشتر طول نمی کشد. یکی دو ساعت بعد از غروب سه نفر میان سال می آیند دم در ...
یک جان ناقابل دارم، برای حضرت زینب(س) می دهم
روم ؟ آنها موشک هایی دارند که با آن آدم می کشند و از تجهیزات قوی آنها برایم می گفت . بعد که می دید ناراحت می شوم، می گفت من پشتیبانی ام... امیر علی در صحبت هایش حتی پیش بینی این روزها را هم می کرد و می گفت یک روز بعد از شهادتم ، به خانه مان می آیند و درباره من از شما می پرسند... مادرشهید محمدیان می گوید: امیر علی، دلش کربلایی شده بود... شهدا را باید از مادرانشان سراغ بگیری. مادرانی ...
ترجمه عربی روایت های بازدید رهبر انقلاب از خانواده شهدای مسیحی رونمایی شد
مسیح در شب قدر که مربوط به حضور رهبر انقلاب در منزل شهیدان موسسیان است می خوانیم: (بخش های آبی رنگ سخنان رهبر انقلاب است) آقا سر برمی گردانند سمت مادر و می پرسند: شما همین یک فرزند را دارید، خانم؟! سه تا پسر داشتم. یکی همین بود که شهید شد. دو تا پسر دیگر هم دارم. پسر بزرگم ازدواج کرده و از ما جدا زندگی می کند. البته تا یک سال پیش همین جا پیش ما زندگی می کردند، منتها نوه ام ...
انتشار ترجمه عربی روایت های بازدید امام خامنه ای از خانواده شهدای مسیحی
حضور رهبر انقلاب در منزل شهیدان موسسیان است می خوانیم: (بخش های آبی رنگ سخنان رهبر انقلاب است) آقا سر برمی گردانند سمت مادر و می پرسند: شما همین یک فرزند را دارید، خانم؟! سه تا پسر داشتم. یکی همین بود که شهید شد. دو تا پسر دیگر هم دارم. پسر بزرگم ازدواج کرده و از ما جدا زندگی می کند. البته تا یک سال پیش همین جا پیش ما زندگی می کردند، منتها نوه ام بزرگ شده بود و جایمان تنگ بود ...
چگونه از عقده ای شدن فرزند در جامعه جلوگیری کنیم؟
دیگری رحم نداشته باشد، خدا هم به او رحم نخواهد کرد . بنا به نقل دیگری فرمود: اگر خدا رحم را از دل تو کنده است، من چه کنم؟! راستی، فرزندی که از پدر و مادر محبت ندیده و سخن گرم و عشق آفرین نشنیده است، آیا به این نتیجه نمیرسد که دوستش ندارند و در خانه جایی ندارد و کسی او را به حساب نمی آورد؟ و آیا این عقده، بعدها برای او چه پسر باشد و چه دختر، مشکل به بار نمی آورد؟ کودکانی که از خانه فرار ...
سعید پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود
نشان می داد. سعید برای دفاع از حضرت زینب(س) به سوریه رفت و فردای قیامت پیش امام حسین(ع) سربلند هستم. خدا را شکر می کنم. زهرا مسلمی خواهر شهید شما خواهر بزرگ تر شهید بودید. به عنوان یک خواهر بزرگ تر آقا سعید ته تغاری خانواده تان را چطور تعریف می کنید؟ برادرم متولد 19 فروردین 1370 بود و 9 آبان 1394 به شهادت رسید. من دو خواهر و چهار برادر داشتم که آقا سعید فرزند آخرخانواده بود ...
همسر شهید: موقع کار در اتاقش نمی نشست، می گفت خجالت می کشم کارگرها زیر آفتاب کار کنند و من زیر کولر ...
بیشتر باشد. یک سال بعد سال 91 هم زندگی مشترک مان را شروع کردیم، بدون هیچ جشنی، برای شروع زندگی مان به زیارت امام رضا(ع) رفتیم و با پیامک همه فامیل و آشنایان مان را هم به این سفر دعوت کردیم. که اگر دوست دارید در جشن ازدواج ما شرکت کنید در حرم حضرت رضا(ع) منتظر شما هستیم. وقتی از مشهد برگشتیم مهمانی گرفتیم و این شد مقدمه زندگی ما. از هدایایی که اقوام به ما داده بودند خودرو خریدیم و خانه ای هم در شهرری ...
شهیدی ارمنی که خبر شهادتش را به مادر داد
شهادتش خبر می دهد:" آخرین بار رفت عکاسی و یک عکس جدید گرفت. قاب عکسش را که آورد یک روبان مشکی زده بود.از شهادتش خبر داشت. اجازه ندادم عکس را به دیوار بزند. اما حالا همان عکس مونس لحظات تنهایم است. هر روز که از خواب بیدار می شود با عکس حرف می زنم و درد و دل می کنم. آنقدر نیامد که بعد از 27 سال دیگر حرفهایم تمام شده ..." منبع: همشهری محله ...
فرهاد برایم شیرین ترین بود
سکوت می کند. بعد انگار چیزی یادش آمده باشد ادامه می دهد: این خاطره پشت جلد کتاب جای پای فرهاد (زندگینامه فرهاد به روایت خودم) چاپ شده است. 3، 4 سال قبل در نمایشگاه کتاب، وقتی رهبر معظم انقلاب این کتاب را دیدند، ایستادند، متن پشت جلد را خواندند و رو به حاضران گفتند: بفرمایید! این، مادر شهید ایرانی است. همین یک جمله ایشان باعث معرفی کتاب فرهاد و نایاب شدن آن شد. کتاب جای پای فرهاد آماده چاپ چهارم می ...
طنزنامه کشاورز سیاسی جنوب کرمان
نرسیده . اصلا شاید این یارو ترامپ با ما دوست شد . . خنده ی تلخی زد و در جوابم گفت : سگ زرد برادر شغال . این ها همه سر و ته یک کرباسند . همه شان حرامزاده اند . این از آن بدتر است . بدچشم و ناپاک است . . . ...گرم شکایت بودیم که مردی معتاد با موهای به هم ریز که آب بینی اش به چاله ی دهانش سراریز میشد و شلوارش هم به کمرش بند نبود و به سختی حرکت میکرد از کنارمان رد شد . خالو چند لحظه ای نگاهش ...
ارامنه ایران کریسمس را چگونه می گذرانند
ایران آنلاین /کریسمس به صورت سنتی روز 25 دسامبر برگزار می شود، اما برخی کلیساهای ارتدکس شرقی روز 7 ژانویه را به عنوان کریسمس جشن می گیرند که با 25 دسامبر در تقویم جولیان یکسان است. این تاریخها تنها سنتی بوده و به نظر نمی رسد تاریخ حقیقی تولد مسیح چنین روزی بوده باشد.کریسمس در بسیاری از کشورهای سراسر جهان جشن گرفته می شود و این امر به چگونگی پراکندگی مسیحیان و فرهنگ غربی و ترکیب آن با جشن ها ی زمستانی ارتباط دارد. ...
منافقین پیکر مجروح پسرم را به آتش کشیدند
بیدار باشند نمی گذارم همسرم بیدار شود، چشم هایشان را می پوشانم و شیر شان را درست می کنم و می دهم و بعد به دانشگاه می روم. مادر خانمش گفته بود منصور تو که داری این همه ثواب می کنی و به زن و بچه ات می رسی اینجا هم مثل جبهه ا ست، اگر به اینها برسی ثوابش بیشتر است. منصور هم گفته بود هیچ چیز سد راه من نمی شود، من باید خودم را به خدا برسانم. زمان انقلاب در مبارزات و تظاهرات حضور داشتند؟ قبل ...
مدرسه خانه اول ماست
سال کمی دارند در مقابل دوربین صورتشان را می پوشانند اما بعضی دیگر در مقابل دوربین ژست می گیرند. دخترها وقتی می فهمند از روزنامه آمده ایم دستی به سر و رویشان می کشند و می خواهند اسم همه شان را در روزنامه بنویسیم و پسرها از در و دیوار بالا می روند تا توجه ما را به خودشان جلب کنند. عزت الله با اینکه می تواند به راحتی از نیمکت خارج شود اما از روی میز به پایین می پرد و به سمت ما می آید. او ...
بازیگر ارمنی که سیمرغ دار است
بودیم البته من در آن سال ها علاوه بر اینکه بازیگر تئاتر بودم سوفلور هم بودم. نام نمایشنامه های بعدی شما چه بود؟ آرسون هوید یعنی دریای گریه و چاروگی به معنی ....روح شیطان چطور با سینما آشنا شدید؟ من درتئاتر با ساموئل خاچیکیان کار می کردم.او یک بار کسی را دنبالم فرستاد و پرسید که آیا حاضرم در فیلم بازی کنم؟ در جواب گفتم که راه بازی کردن ...
سرطان برای من نعمت بود
و عمل کرد. روزی که عمل می کرد به تلفن همراه همسرم زنگ زدم، خواهرشوهرم جواب داد و گفت نشستم ام تا نوبت برای همسرت نوبت بگیرم. بعد فهمیدم در اتاق عمل بوده. در این مدت که بیماربودم، همسرم هم درگیر بیماری بود و 12 کیلو وزن کم کرد. من هم نمی توانستم برای او کاری بکنم، اما هیچ وقت حرفی نزد که باعث ناراحتی من بشود. با این همه دوا و دکتر که مرا می برد فقط می گفت خدا را شکر. گاهی به ...
بانوی موسیقی دان ایرانی: سازم را فروختم تا زنده بمانم
شما را تقبل نکرده اند؟ به هیچ وجه، از هیچ ارگان و سازمانی که وظیفه شان رسیدگی به امور هنرمندان و پیش کسوتان است، نه با من تماسی گرفته اند و نه یک ریال به من کمکی کرده اند! اگر پسرهایم نبودند، معلوم نبود چه بلایی سر من می آمد. 60 سال زحمت کشیدم، نواختم، نوشتم، درس دادم، هرگز به دنبال مادیات و پول و شهرت نبودم، اما هیچ از خودشان نمی پرسند آیا این زن اصلا زنده است؟ مرده است؟ الان کجاست و چه کار می کند؟ انگار نه انگار که اصلا شخصی به اسم ارفع اطرائی وجود دارد! 58241 ...
حضور چشمگیراقلیت های مذهبی در دفاع مقدس
قومیت ها در آن می تواند بار دیگر یأس و ناامیدی را بر دل بدخواهان نظام حاکم سازد. اقلیت های مسیحی ارمنی و آشوری، کلیمی و زرتشتی ایران در طول هشت سال دفاع مقدس صدها، جانباز و آزاده تقدیم کردند. رهبر انقلاب هم در دیدار سال گذشته اش با خانواده شهید آشوری روبرت لازار موکداً تأکید بر این حضور کردند و فرمودند: اقلیت مسیحی، هم ارامنه و هم آشوری، در انقلاب و جنگ سربلند بیرون آمدند. ...
تاثیر طلاق بر فرزندان، خودکرده را تدبیر نیست!
...> مسئله اینجاست که این نوزاد یا این کودک، حتی اگر برای چند روز رها شود و دور از آغوش گرم مادر یا خانواده باشد، بعد از آن مدام به بازسازی فضای سرد این بی عاطفگی اقدام می کند و به احتمال زیاد به بازتولید این فضا در آینده خواهد پرداخت که این امر ماحصل انتخاب پدر، مادر یا خانواده های این فرزند بوده است. قطعا این افراد زمانی برای این انتخاب محاکمه خواهند شد و اولین کسانی که این افراد را محاکمه می کنند ...
چه زمانی عمل صالح نابود می شود؟
به گزارش بلاغ ، امام جواد(ع) نقل می کند که یکی از یاران و دوستان نزد آن حضرت آمد و خیلی خوشحال و سرحال بود. امام جواد(ع) علت خوشحالی را پرسید! و او گفت: کارهایی را انجام داده ام که مرا شاد و خوشحال ساخته است. حضرت فرمود: مگر چه کرده ای؟ پاسخ داد: از پدر بزرگوار شما شنیده ام که فرمودند: روزی مومن باید شاد باشد که به مومن و برادر دینی خود خدماتی ارائه دهد. من هم امروز به مومنین خدمت کردم ...
روی چه کسی سیاه است؛ گور خواب ها یا...؟
...؛ احسان محمدی_ عادت دارم شب ها آنقدر دیر بخوابم تا روزنامه هایی که سایت دارند، مطالب فردا را آپلود کنند. گزارش صفحه نخست روزنامه شهروند با تیتر زندگی در گور به قلم مریم روستایی آنقدر تلخ بود که خواب از چشمم گرفت. تمام روز هم عکس ها را نگاه می کردم و می بستم. دیدن شهروندانی که در گور، زندگی( واقعاً زندگی؟!) می کردند روز و روزگارم را تلخ کرد. انگار شرم داشتم از دیدن آن چهره های ...
لحظه اولین دیدار همسر امام با امام
زیر انداختم و مادر بزرگم ساکت ماند. زیرا یک ساعت بیشتر نگذشته بود که پیش از آمدن پدرم خواب حضرت رسول و امیرالمومنین و امام حسین ( علیهم السلام ) را برایش نقل کرده بودم و او هم تعبیر کرده بود، ساکت ماند ... آقاجانم دست دراز کرد و شیرینی که برایش آورده بودم قطعه کوچکی از گز را در دهان گذاشت و رو به مادر بزرگم کرد و گفت: به خاطر رضایت شما دهنم را شیرین می کنم. این را گفت و رفت. رفت و سکوت بر خانه ...
12 خاطره ناب از شهید پلارک که تا کنون نخوانده اید!!
معبد شتافتید؟ شما در نماز شب هایتان با خدا چه گفتید که معبود این گونه زود پذیرفت تان؟ شما خدایتان را با دیده بصیرت چگونه دیدید که عاشقش شدید، عاشقتان شد و به حضور پذیرفت تان؟ ... پاسخم را بدهید، تو را به خدا بگویید، نگذارید که سوال هایم بی جواب بماند. البته! البته که جوابها روشن است. می دانم چه گفتید، می دانم چه خواندید، چه دیدید، کجا رفتید، در کجا هستید! شما همگی رفتید و ما ...
معلم عشایری که پدر پیوندکبد ایران شد
...> سرنوشت آدم ها مثل یک فرفره است می چرخد و می چرخد تا یکجایی می ایستد اصلاً انگار خودت در آن چرخش نیستی. سرنوشت من را با خود می برد. بعد رفتم روستایی به نام مزدک و سه سال معلم آنجا بودم تا رسیدم به سن سربازی و رفتم برای اینکه معافیت بگیرم چون کفیل خواهر و برادر هایم حساب می شدم. وقتی رفتم رییس پاسگاه گفت اگر می خواهی کفالتت را بگیرم باید 200 تومان به خود من بدهی. من از طرفی دوست نداشتم رشوه ...
گزارشی از حضور هموطنان ارمنی در جنگ
. به همین دلیل به سراغ خانواده اش می رویم، اما متأسفانه در همین نزدیکی ها این مادر داغدار به سوک عزیز دیگری نشسته و شرایط روحی مناسبی ندارد.با وجود این و باوجودغم جانکاهی که وجودش را فرا گرفته چند جمله ای از فرزند شهیدش برایمان می گوید: مادرها از فرزندانشان خاطرات زیادی دارند. ازهر کجا که رد شوند برایشان یادی زنده می شود، حتی اگر سال ها گذشته باشد. پسرم در دوران تحصیل همیشه شاگرد اول بود ...
هر گردی گردو نیست!
برای حضور در انتخابات. درصورتی که معلوم بود خودشان پشت کمپین بودند اما طوری وانمود می کردند که انگار مردم از آنها دعوت کرده اند که در انتخابات شرکت کنند. بسیاری از رجال سیاسی که عده ای ثبت نام کردند و عده ای هم نکردند. عده ای هم کمپین هایی مثل ما تشکیل دادند اما آنها از خط قرمزها عبور کردند و حرف هایی زدند که حاوی توهین بود؛ اما شکر خدا بین این کمپین ها ما توفیق بیشتری داشتیم و کمپین ما از خیلی از ...
9سال بعد از حال آن روزها/بغض، درد، حسرت، دلتنگی و چند عکس آیدین
آیدین و تیم جوانان به مالزی سفر کردند و بعد از گذشت این همه سال صمد دوباره به مالزی رفت و دست بر قضا در همان هتل و اتاقی که با آیدین بود دوباره ساکن شد. در همان سالنی که با آیدین بسکتبال بازی می کرد دوباره به میدان رفت و برایش همه آن خاطرات دوباره زنده شد. صمد از دلتنگی هایش گفت از این که چقدر در مالزی جای خالی برادر را احساس کرده و چقدر بیشتر از گذشته دلتنگ آیدین شده است. از این که اگر آیدین بود ...