سایر منابع:
سایر خبرها
معجزه وجعلنای علی آقا شاه حسینی + تصاویر
بار طی دو روز گذشته منطقه رو زیر و رو کرده بود بلکه آثاری از ما پیدا کنه. دیگه داشتند نا امید میشدن که ما بهشون ملحق شدیم. از آبی که از تلخاب آورده بودیم بهشون تعارف کردیم اونا خوردن ولی صداشون در نیومد. مام که بوی بد آب رو حالیمون نشده بود. خلاصه زیر بغل ما رو گرفتن و برگشتیم عقب. هیدک و صیدک قمقمه آبی که از تلخاب میمک آورده بودیم تو مقر وا کردیم که بچه ها بخورن. بوی بدش همه ...
مرحوم دولابی: همه چیزتان مال اوست
.... آیا دیدی حضرت یوسف چگونه تعبیر کرد؟ آن یکی را گفت: صبح آزاد می شوی. آن دیگری را هم که گفت دیدم یک طبق نان به سر دارم و پرندگان از آن می خورند، گفت: تو را به دار می زنند و مغز سرت را حیوانات می خورند گفت: دروغ گفتم و خواب را دروغی ساختم. گفت: قُضِیَ لامرُ. کار تمام شد. مُعَّبِر، صاحب اختیار است. تو زیبا تحویل بده ان شاء الله که تعبیر کن هم خوب باشد. او هم خوب تعبیر کرد. بد چیزی نبود؛ سفره را پهن کرده است و پرنده های آسمان می خورند. پی نوشت: کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 143 مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی منبع: ...
امانتی که در کردستان جا ماند
...؛ به سید گفتم من بی تابم. گفت: پاشو بریم نارمک/ هفت حوض. گفتم: نمیام، ناراحتم. گفت: هادی توی جبهه است، احمد(شوهر زهره)توی خاک عراق است، زهره با بچه اش توی باختران. تو فکر بچه ها هستی این طور بی تابی. از جلسه قرآن برگشتی، نماز بیا مسجد بعد باهم برمی گردیم دلت وا می شود. جلسه قرآن شلوغ بود. وارد که شدم، همه نگاه ها به طرف من برگشت. چندتا خانم کنار خودشان جا ...
رفاقتی که هنوز نفس می کشد...!
نیروهای لشکر چقدر بر روحیه حاجی تاثیر می گذاشت؟ حاج احمد برای شهادت همه از فرمانده بگیر تا یک نیروی جز به یک اندازه ناراحت می شد. ولی چیزی که بود توی جمع ناراحتی اش را نشان نمی داد. همه را جمع می کرد توی خودش، تا یک جا که تنها می شد ،خودش را خالی می کرد. بی تابی اش را در شهادت کدام یک از بچه ها بیشتر دیدید؟ همه بچه های لشکر می دانند که حاجی از شهادت شهید حاج مهدی قامشلویان در ...
خاطرات اسارت/ آمادگی شهادت در شب قدر(1)
رادیو و تلویزیون مشخصات من را دریافته اند.بنابراین من را به زندانی که در نخلستان ها قرار داشت بردند. دیگر خود را آمادۀ اعدام کرده بودم، برای همین شروع کردم به خواندن قرآن و نماز. صبح تا آخر شب مشغول دعا و نماز بودم. شب سوم ، مسئول زندان در را باز کرد و گفت: مگر تو ایرانی نیستی؟ گفتم:چرا. گفت: مگر ایرانی ها مجوس(آتش پرست)نیستند؟ گفتم: اگر ایرانی ها آتش پرست و مجوسند، پس من هم هستم و اگر ...
اسمال گوریل
نام پرت کردم. او هم جاخالی داد و گفت: کچل جنگی! بقیه هم با او هم صدا شدند: - کچل جنگی! - کچل جنگی! احساس می کردم پشتم می لرزد. کف دستم را به سرم کشیدم. خیس عرق بود. نمی دانستم چه کنم که یک دفعه گوریل مرا به عقب هل داد. آن لحظه واقعاً شبیه گوریل شده بود. می ترسیدم جمجمه ام را خرد کند، اما رو به بچه ها گفت: نامردا! چند نفر به یک نفر؟ نایستادم که بقیه اش ...
فروش کتاب دختر شینا از مرز 160 هزار نسخه گذشت
یک دفعه رادیو را گذاشت زمین و بلند شد. بشکنی توی هوا زد و دور اتاق چرخید. بعد رفت سراغ خدیجه او را از توی گهواره برداشت. بغلش کرد و بوسید و روی یک دست بلندش کرد . به هول از جا بلند شدم و بچه را گرفتم. گفتم: صمد چه خبر شده. بچه را چه کار داری. این بچه هنوز یک ماهش نشده. دیوانه اش می کنی! می خندید و می چرخید و می گفت: خدایا شکرت، خدای شکرت! آمد جلو سرم را بوسید و گفت: قدم! امام دارد می آید. امام دارد می آید. الهی قربان تو بچه ات بروم که این قدر خوش قدمید. بعد کتش را از روی جالباسی برداشت . پایان پیام/ 37 ...
بنیاد در آینه مطبوعات
میت بر پیکر آن مرحوم به امامت آیت ا... سید احمد علم الهدی اقامه و پیکر این عالم ربانی در دارالزهد حرم رضوی به خاک سپرده شد. آیت ا... شرعی روز یکشنبه 12 دی ماه در 81 سالگی، دعوت حق را لبیک گفت. خراسان چهارشنبه 15/10/95 پدر شهید صادقیان به فرزند شهیدش پیوست یکی دیگر از اسوه های صبر و استقامت از خاندان معزز شهدا به فرزند شهیدش پیوست.به گزارش خراسان رضوی، مرحوم حاج محمد ...
جوانی که سرش رفت اما زبانش باز نشد!
اولینشون عباسعلی فتاحی بود. قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوقت با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره... و تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم ...
دیر آمدند!
عبور از معبر مین سعید مورد اصابت گلوله اسلحه فلامینگو قرار می گیرد و دوپایش از بدن جدا می شوند. رزمندگانی که همراه سعید بودند متوجه توقف سعید در کنار معبر می شوند. سعید با دست به آن ها اشاره می کند که شما بروید و مرا رها کنید. حدود ساعت 9 شب بود که دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار حق شتافت. عملیات نیمه کاره رها می شود و فرماندهان دستور عقب نشینی می دهند. شهید علی حمیدیان مقدم (یکی دیگر از ...
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی؛ به یاد دار محبان بادپیما را
کند و خاطره دیگری به ذهنش خطور می کند؛ همان روز خواستگاری یا زمان خواندن خطبه عقد بود که مادرم گفت: قول می دهد که سیگار نکشد. من هم گفتم: مجاهد فی سبیل الله که نباید سیگار بکشد؛ سیگار کشیدن دور از شأن ایشان است. وقتی برگشتیم خانه، رفت جیب هایش را گشت؛ سیگارهایش را درآورد، له شان کرد و داخل سطل ریخت، گفت: تمام شد، دیگر هیچ کس دست من سیگار نمی بیند. همین هم شد. یکی دو سال از ازدواجمون می گذشت، نزد ...
این هفت نفر به روانشناس نیاز دارند
.... راستی افشین پیروانی چه غلطی می کنه تو تیم میلی؟ یه اصلی هست تو روانشناسی که میگه هر کس رو مسئله خواصی تاکید میکنه یا خودش تجربشو داشته یا مثل یه گره روحی روانی از دوران کودکی همراهش بوده. تاکیید برزو هم رو این مسئله نشون از تاریخ وقایع زندگیش داره. به تحقیق اول رییس فدراسیون نیاز به روانپزشک داره بعد اون مجنون بی عقل یعنی کیروش لنگی ها از جلسات مکتب قرآن ...
ماهینی:فکر نمی کنم رامین با من مشکل داشته باشد
دفاع بودیم که در آن زمان هم اتاقی هم بودیم و من پوستر بزرگی از علی کریمی در اتاق داشتم. قرار شد علی انصاریان هم هم اتاقی ما شود و من سریعا پوستر علی کریمی را از اتاقم برداشتم و گفتم الان علی انصاریان می آید و من را مسخره می گوید چرا پوستر او را در داخل اتاقت نصب کردی. من در آن زمان بچه بودم و 21 سال سن داشتم. * تا چه سنی می خواهی فوتبال بازی کنی؟ همه به من می گویند استیلت ...
کی روش در فیس بوک: اقتدار وجود ندارد
پیش کیروش شاگردی کنند! بهانه ای بهتر از انتقاد به یک اردوی نصفه نیمه بدون بازیکنان لژیونر و بازی تدارکاتی پیدا نکردی؟؟ چی شده؟ باز پولت عقب افتاده؟ دیگه تو این شش سال شناختیمت جناب لمپن! برانکو مصاحبه ای با رسانه ها میکنه ، بلافاصله نود دعوت میشه تا حرفهایش را تکرار کند. نبض ورزش با دعوت از آقایان ذوالفقارنسب و حاج رضایی و تماس تلفنی با آقای مایلی کهن به جریانات پیش آمده دامن می ...
زندگینامۀ فرماندهی که مسیح کردستان لقب گرفت
حتی یک آخ هم از او نشنیدم. سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت درباره روحیه بالا، عشق به ولایت وتعهد عمیق محمد به آرمانش در آن ایام سخت اسارت درسیاهچال های آریامهری می گفت : در زندان عوامل رجوی و سایر همپالگی های منافقین به برادرانی که معتقد به ولایت فقیه و رهبری حضرت امام بودند از روی طعنه میگفتند فتوایی ! این هم یکی از مظلومیت های مضاعف بچه های حزب اللهی در آن سالها بود. بعضی ها در برابر ...
پیشنهاد عجیب سپیدرود انتقال مصلح را منتفی کرد
اردلان 2017-01-05 19:36 بچه ها پایه این تیم ملی که برگشت بریم استقبال سروش هم تشویقش کنیم به پرسپولیسی شدن هم قدرتمونو به کیروش نشون بدیم؟ اگه هستین بیاین همه جا اطلاع رسانی کنیم از الان. خواهشا همه هم تو 3090 6 رو بفرستین که کمک شه به تیم. ما هستیم همش که نباید حاج حسین پول بده. اصلا اطلاع رسانی کنید هر پرسپولیسی پنج یا ده هزار تومن فردا بریزه به شماره حساب باشگاه که تو سایت باشگاه هست تا ...
واهیک از دیدن حجله شهدای هموطنش شرم داشت
.... ما اصالتاً اهل روستای تلو در جاده لشکرک بودیم. وقتی خانواده با جمعیت زیاد همه زحماتش را خودش می کشد و کارهایش را خودش انجام می دهد بچه ها در آن خودساخته بار می آیند. در چنین خانواده ای، فرهنگی جز فرهنگ اصالت و عدالت نمی تواند به وجود بیاید. چراکه وقتی غذا سر سفره می آید و 10 نفر می خواهند غذا بخورند از همان جا یاد می گیرند که هر کسی سهم دیگری را نخورد و باید هوای همدیگر را داشته باشند. ما ...
ناگفته هایی خواندنی از زندگی و مرگ تختی
.... پس از آن تختی به اتاق دیگر رفت و خوابید. من به برادرم محمد گفتم یک وقت اطرافیان تختی نگرانش نشوند چون نمی دانند که او اینجاست و از غیبتش نگران نشوند اما برادرم گفت محله تختی الان شلوغ است و او به خاطر اینکه با بچه محل هایش روبه رو نشود و از شکست شرمنده نشود به خانه ما آمده است. وقتی تختی از خواب بیدار شد یادش بخیر ناهار را خوردیم که عکس آن هم دست برادرم بود. بعد از آن من یک سری به محل کارم که ...
نماد درخشان آزادگی ( آزاده سرافراز، سیدعلی اکبر ابوترابی)
گفتم شما راحت باشید، خسته می شوید. سخت است این همه در مقابل افراد بلند شوید و تعداد افرادی که به سراغ شما می آیند، زیاد است. فرمود: با هر کس که مواجه می شوم، احساس می کنم با پدرم برخورد می کنم. بنابراین، برخود واجب می دانم بایستم و احترام بگذارم . تأثیرگذاری بر دشمن نقل شده است که برخی از نگهبانان عراقی، در حضور حاج آقای ابوترابی از نشان دادن شلاّق، شرم می کردند و با رسیدن ایشان آن ...
زنی که 8 سال پیاپی برای جبهه ها نان پخت
.... برای سالم برگشتن پسرها نذر هم می کردید؟ بله، دیگ بزرگ آش می گذاشتم به سلامتی بچه ها . گردو و بادام و نخود و لوبیا می فرستادم جبهه. روزه هم می گرفتم. چند نوبت هم بزغاله خریدم، کشتم و به مردم دادم. یک بار هشت روز پشت هم بدون این که افطار کنم روزه گرفتم. روز نهم ازحال رفتم و من را بردند دکتر، ولی باز هم افطار نکردم . حالم اصلا خوب نبود. مگر چه شده بود؟ ...
حق جانبازی نگرفت و گفت با خدا معامله کردم
که پرسیدم، گفتند چیزی نیست گفتم خبرهایی هست؟ برادرم گفت آبجی مادران شهدا افتخار کشور هستند و شما هم افتخار ما هستید. آنجا بود که متوجه شدم مهدی من هم شهید شده است. رو به رو شدن با چنین خبری خیلی برای یک مادر سخت است. فرزندت را بزرگ کنی و جوانش کنی و بعد خبر شهادتش را بشنوی. مهدی در 29 سالگی به شهادت رسید. اما خب کمی بعد متوجه شدم شهادت تاج بزرگی است که پسرم مهدی بر سر ما گذاشت. افتخاری بزرگ تر از این نیست و من هم راضی ام به رضای خدا. ...
تنها در خانه؛ باهم در آسایشگاه
این حال دست روزگار چین و چروک های عمیقی بر چهره اش نشانده است. می گوید: همه فرزندانم خارج از کشور زندگی می کنند. وقتی به ایران آمدند با کلاهبرداری و جعل امضا خانه من را به نام خودشان زدند.آن زمان مأموران قضایی به خانه من ریختند و مرا بیرون کردند.وقتی ثابت کردم که آن ها جعل امضا کردند دیگر دیر شده بود و به خارج از کشور رفته بودند. او با قلبی شکسته نمی داند که تقاص کدامین گناهش را به روزگار ...
مایلی کهن: من روانی هستم که حقیقت را می گویم
به گزارش پایگاه خبری اجتماعی فارس عرب ، محمد مایلی کهن پس از پیروزی یک بر صفر مقابل آلومینیوم اراک در نشست خبری گفت: ابتدا باید به صائب محبی تسلیت بگویم که دیشب به او اعلام شده پسرعمویش فوت شده و با وجود اینکه او به شدت گریه می کرد و به او گفتم که می تواند برود ولی او در بازی امروز حضور پیدا کرد و تمام وجودش را برای این بازی گذاشت. این برد ارزشی نداشت ولی آن را به عزیز از دست رفته و محبی تقدیم می ...
قلعه نویی:برانکو پروفسور است و حرف غیرفنی نمی زند
استقلال بمانم. من هم به او گفتم سه چهارماه سرت را پایین بینداز و فوتبالت را بازی کن. من هم پشتت هستم. برو جام جهانی و بعد از جام جهانی فکر کن و تصمیم بگیر. حتی آن روز هم که به دادگاه رفتیم. در حضور آقای حیدری، آرش برهانی و امیر عرب همین حرف ها را گفتم و خود نکونام تایید کرد. من در آن مقطع به خود جواد هم گفتم که مطمئن باش اجازه نمی دهم کسی پشت سر تو حرفی بزند. من حرف های پدرانه به او زدم اما او ...
حسین عسگری: جو تبریز قربانی می خواست، من برکنار شدم! رئیس پیشین دپارتمان داوری در کافه خبر: فقط یک داور ...
موعود از ابتدا روی او سرمایه گذاری آکادمیک نشده. از سال 2010 او را به کلاس های آسیا می فرستادید. آقای پیام حیدری هم مثل او بود. وحید کاظمی بود که خودش مقصر بود تست نرفت، 15 هفته را از دست داد. باز دوباره در نیم فصل تست نداد و یک فصل را از دست داد. اینها داورهایی بودند که در فیوچر آسیا بودند. آقای زاهدی فر هم بود که در فیوچر نبود ولی سنش خوب بود. زمانی که من آمدم اینها دسته سه سوت می زدند ...
شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند
.... از اینکه دیگران متوجه او باشند یا اینکه کارهایش مورد توجه و در دید دیگران باشد فرار می کرد. حتی به گفته پدرش، یکبار قبل از شهادتش به منزل باز می گردد و همه عکسهایش را از آلبوم درمی آورد. می خواست تا اسیر شهرت و شهوت شهادت نشود و با خلوص بیشتری بار آخر به جبهه برود. باور قلبی او این بود، همین که خدا می داند کافی است حالا چه نیازی است بقیه بدانند. مجید 15 ساله بود که آقامهدی او را با ...
اگر دستم باز شود فقرا را بیمه تکمیلی رایگان می کنم/ وزارت بهداشت در شورای عالی بیمه یکرنگ نبود
گفتم کارت من را بگیرید و بچه ها را فرحزاد ببرید. ما سعادت آباد بودیم. البته گفتم شام را بیا خانه با هم بخوریم. ما افطار می کردیم، شام دیروقت می خوردیم و سحر بیدار نمی شدیم. عادت نداشتیم. این رفت و من دیدم خیلی از افطار گذشته است و نیامده؛ رفتم فرحزاد و تمام جاها را زیرورو کردم و دیدم در حال تعطیل کردن هستند و برخی جاها برای سحر باز بودند. اتفاقی رفتم کلانتری و گفتند بچه نبوده است چون هیکلی بود ...
می توانستیم یارانه ها را برای کاهش فقر، بهتر به کار بگیریم
پدر و مادرم را می بوسم و می خوابم- مادرم با من زندگی می کرد- من دیدم سه صبح سر جایش آمد و دست من را بوسید و خوابید. من در کتابی که به او تقدیم کردم گفتم طعم شیرین پدری را به من بسیار چشاندی. خیلی بچه دینی بود. نوحه خوان بود. اهل کتاب بود. اهل تئاتر بود. وقتی مرحوم شد جایزه دوم تئاتر آموزش و پرورش را فرستاده بودند. تصادف چیز خاصی بود؟ ماه رمضان بود و به من گفت من ...
مصاحبه جالب و مفرح با مسلمان / خدا کمک کرد گل چهارم را زدم
...> • یعنی در پرسپولیس محمد انصاری با کسی جور نیست؟ چرا با همه خوب است و همه دوستش دارند. • تو با فرشاد و کمال راحتی؟ فرشاد و کمال و مهدی؛ ولی این روزها بیشتر با مهدی طارمی هستم. • فرشاد و کمال رفتند کنار؟ نه این روزها چون بیشتر دنبال مهدی می روم بیشتر با مهدی ام. هنوز هم عروسی نگرفتم که برم زیر یک سقف. • فرشاد را هم می برید؟ ...
نظرمحمدی: مصلح می تواند در اروپا بازی کند / او با سپیدرود قرارداد سه ساله دارد
هادی 2017-01-07 15:12 باشه واسه خودتون اقای محترم خداروزی توجای دیگه بده نقل قول +17 #41 MYLOVE PERSPOLIS 2017-01-07 14:51 اینم برا ما زبون باز کرد اخه تو خودت تا سه سال دیگه معلومه تو تیم باشی؟؟ بازیکنت ارزونی خودت،بفرستش اروپا بازیکنه،اره اروپای دسته اول ایران،تا دیروز بازیکنتونو هیچکی نمیشناخت،تا پرسپولیس پیشنهاد داد......!!ای خدا قربونت برم،وای اگه اینا ...