سایر خبرها
سیدحامد محمودزاده ، چطور حامد همایون شد؟
میلیون تومان سرمایه گذاری کنم. رجب پور تاکید کرد: تا وقتی نسبت به هنرمندانم احساس صمیمیت کنم، نمی گذارم زمین بخورند، من با آن ها احساسی برخورد می کنم. او با بیان این که هنرمندان از سود من سهم می گیرند، گفت: روزی که با آریان ها قرارداد بستم، به پیام صالحی گفتم، برای آلبوم اول چقدر به شما بدهم؟ او گفت، یک میلیون تومان. پس از انتشار و فروش آلبوم، من با درصدی از سود خودم که برای آن ها قائل شدم، 29 میلیون تومان پول پرداخت کردم. در حالی می توانستم با یک میلیون تومان این کار را انجام دهم. ...
محاکمه پسردانشجو به اتهام 3 جنایت
...> تحقیقات پزشکی قانونی حاضردر محل جنایت نیز حکایت از آن داشت که اعضای خانواده در ساعات پایانی شب و هنگامی که همگی در خواب بوده اند با ضربات چاقو از پا درآمده اند. دوست میلاد که راز جنایت را برای پلیس فاش کرده بود به پلیس گفت: شب قبل، میلاد در تماس تلفنی به من گفت از زندگی خسته شده است و می خواهد اعضای خانواده اش را به قتل برساند. بعد از شنیدن این حرف آرام اش کردم تا اینکه ساعت 6 صبح دوباره زنگ ...
کشته شدن زن جوان پس از طلاق
بعد به خودم آمدم و وقتی فهمیدم مرده، به وحشت افتادم و سعی کردم با تنفس مصنوعی نجاتش دهم اما خیلی دیر شده بود و بعد هم به فکر مردن افتادم. برای همین شیر گاز آشپزخانه را باز کردم تا خودکشی کنم. در همان حال که بشدت نگران سرنوشت پسرمان بودم، با خواهرم تماس گرفتم و از او خواستم مراقب پسرم باشد و بعد منتظر ماندم تا با انتشار گاز بمیرم، اما انگار خواهرم از پلیس کمک خواسته بود که نجات یافتم ...
خاطرات خواندنی رهبر معظم انقلاب از شهید نواب صفوی
زیادی در توجه مردم به شعارهای سیاسی دکتر مصدق داشتند - لذا کسانی را به شهرهای مختلف میفرستادند که برای مردم سخنرانی کنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانی می آمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانیهایشان را کاملا یادم است. آن جا با مسائل مصدق آشنا شدیم و بعد، مصدّق سقوط کرد. در سال 1332 که قضیه 28 مرداد پیشامد کرد، من کاملاً در جریان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ یعنی من خوب ...
متهم: پدرم را کشتم، چون قاتل بود
پای درآمده اند. پسر جوان با انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران مورد بازجویی قرار گرفت و به قتل اعضای خانواده اش اعتراف کرد. مدتی بعد در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه نشست و به دفاع از خود پرداخت. قضات دادگاه با توجه به این که ابهاماتی در پرونده وجود داشت، آن را به دادسرا بازگرداندند. پس از رفع ابهامات قضایی، پرونده دوباره به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم به قتل ...
شهیدی که ثلث میراثش را وقف تحصیل دانش آموزان مستمند کرد
یک جوان متعهد و انقلابی تبدیل شد و عاقبت شانزدهم آبان ماه 1395 در جبهه مقاومت اسلامی به شهادت رسید. وقتی به همراه محمد گزیان از بچه های عقیدتی و نظارت حوزه 215 ایثار برای تهیه گزارش و گفت وگو به منزل پدری شهید می رفتیم، کمی بیش از دو ماه از شهادت هادی می گذشت. ما به خانه ای قدم می گذاشتیم که انقلاب را با خشت به خشت و آجر به آجرش درک کرده است. غروب یک روز سرد دی ماهی مهمان خانه ای در ...
ناکامی مرد شیشه ای در سوءقصد به جان مزاحم خیالی
. شوکه شده بودم. در همان موقع سلاحش را به سمت لاستیک خودرویم گرفت و شلیک کردکه منجر به پنچر شدن خودرویم شد و بناچار متوقف شدم. راننده مسلح زمانی که متوجه شد مردم در خیابان جمع شده اند، ترسید و بسرعت فرار کرد. ماموران با دریافت مشخصات خودروی مرد مسلح، او را تعقیب کردند و 15 دقیقه بعد آن را شناسایی کردند. باانتقال خودروی او به پارکینگ، متهم نیز بازداشت و برای تحقیقات به اداره پلیس آگاهی منتقل شد. در ...
عناوین مهمترین روزنامه های دوشنبه 1395/10/27
وقتی بود که خواندن در زبان مادری خودم را که فارسی است یاد گرفتم، و این موقعی بود که سطر شعری از یک شاعر که اسمش میرزاده عشقی بود خواندم که گفته بود گاو بدزدید در شباب شکسپیر. وقتی که این شعر را خواندم شاعرش را دیگر کشته بودند و من در سال دوم دبستان ابتدایی بودم و برایم دزدیدن گاو کاری غریب و دشوار می نمود که تهور زیاد لازم داشت. این را هم بگویم که قتل آن شاعر به صورت و سبب نوعی واکنش ادبی و انتقام ...
بازیگری که زمانی همه دنبالش بودند!
خیلی دوست شده بودم و پشت صحنه بازیگوشی و شیطنت می کردیم. آنقدر رابطه خوبی بین مان شکل گرفته بود که آقای طالبی مرا برای فیلم سومش نیز انتخاب کرد و در فیلم تو آزادی نقش یک شاگرد قهوه خانه را داشتم. وی ادامه داد: برای بازی در فیلم کیسه برنج 70 هزار تومان دستمزد گرفتم. مادرم می خواست برایم بانک بگذارد اما به آنجا نرسید چون هرچه می خواستم؛ خریدم. خوشحال بودم که مدرسه نمی رفتم، دو سه ماه برای ...
بغض در گلو خفته زنان مبتلا به اعتیاد در کمپ امید یزد
شعار سال: بررسی وضعیت زنان معتاد یزد بهانه ای به وجود آمد تا در یک روز پائیزی سری به این خانه پر از فریاد بکشیم و گفتگویی با چند بیمار که در حال ترک و سالم شدن هستند را داشته باشیم . به محض ورود به داخل کمپ با خانه ای نه چندان بزرگ رو به رو شدیم که دور تا دور آن دیوارهایی از نوع غم و تنهایی موج می زد. بر روی دیوارها شعرها و نوشته هایی به چشم می خورد؛ اما آنچه در بدو ورود توجه ما را به ...
قتل همسر یک سال پس از جدایی
حضانت فرزندمان را به او بدهم. من هم عصبانی شدم و با یک متکا به طرفش رفتم. او روی زمین افتاد و من متکا را چند ثانیه ای روی دهانش گرفتم. اما او دیگر نفس نمی کشید. خیلی ترسیده بودم. پنجره ها را باز کردم تا هوای تازه وارد خانه شود. هر کاری از دستم بر می آمد انجام دادم اما فایده ای نداشت. من ناخواسته باعث مرگ همسرم شده بودم و از شدت عصبانیت تصمیم گرفتم خودم را از بین ببرم. به همین دلیل شیرگاز را باز کردم و تلفنی همه چیز را به برادرم خبر دادم اما زنده ماندم. من همسرم را دوست داشتم و مرگ او یک حادثه بود. از پدر و مادر همسرم می خواهم که من را ببخشند. با پایان دفاعیات متهم، ختم جلسه اعلام شد. ...
واکنش اصغر فرهادی همزمان با اکران یک فیلم + پیام کتبی مهناز افشار
که یک تست برای فیلمساز محسوب می شود تا بداند چه سلیقه ای دارد و دوست دارد چه فیلمی را بسازد. البته منظورم این است که خود فیلمساز فیلمش را ببیند و بداند چه اثری را دوست دارد، نه اینکه چه اثری ممکن است بفروشد مثل فیلم رقص در غبار که خودم متوجه شدم، شاید آن سلیقه من نیست و دیگر ادامه ندادم. وی در پایان اظهار کرد: بار دیگر به حمید (قربانی) تبریک می گویم و امیدوارم با این فیلم بداند که چه ...
محسن عاشق دختری که اسمش بد درفته بود،شد تا اینکه من او گلاویز شدیم و...
.... یک روز به خانه آمدم و دیدم مثل همیشه محسن و عزیز دارند بر سر آن دختر حرف می زنند تا این که محسن صدایش را بلند کرد و به عزیز حرف هایی زد که من عصبانی شدم. دیگر نفهمیدم خودم را چطور به محسن رساندم. جلویش ایستادم و گفتم حق ندارد به خاطر دختری که معلوم نیست چگونه بزرگ شده با عزیز این طوری حرف بزند. من و محسن برای اولین بار و البته آخرین بار با هم دعوا کردیم و گلاویز شدیم. عزیز هاج و ...
مرا به خاطر پسرم ببخشید
به گزارش جام جم ، این مرد 42 ساله 25دی سال 93 همسر سابقش را به عنوان مهمان به خانه اش در میدان امامت تهران کشاند تا نظر او را برای ازدواج دوباره با وی جلب کند که موفق نشد. بعد با قرار دادن متکا روی دهان وی، او را به قتل رساند. متهم بعداز جنایت دست به خودکشی زد تا به زندگی اش پایان دهد که زنده ماند و بعد از دستگیری و بازسازی صحنه قتل روانه زندان شد. پرونده وی با صدورجلب به دادرسی به ...
شناخت ریشه فقر از آمار فقرا مهم تر است
قانون اساسی ما به ارتقای سطح رفاه یا بهبود سطح زندگی توجه کرده است. درآمد مردم که ایجاد می شود، صرف یک سبد هزینه ای می شود. یعنی درآمد کسب شده توسط گروه های کم درآمد و میانی معمولاً صرف هزینه های اساسی آنها می شود که بدون این هزینه ها نمی شود به زندگی ادامه داد. یکی سرپناه که به آن مسکن می گوییم که به صورت اجاره یا اگر وضع بهتری داشته باشد قسط خانه می دهد. دوم، معیشت و خوراک است. سوم هم ...
ناگفته های البرادعی از مذاکرات هسته ای/ آمارسازی اشتغال با شاغل جا زدن بیکاران/ هشدار به مدیران درباره ...
.... حمید حسینی در کانال تلگرامی خود نوشت: جمعه شب پس از شرکت در مراسم باشکوه و بی نظیر مردم رفسنجان درصدد ارسال چند فیلم کوتاه از مراسم بودم که اشتباها یک فیلم مربوط به آمبولانس را فرستادم وصبح موقع نماز متوجه اشتباه بزرگ خود شدم و آن را از کانال حذف کردم. از دوستان انتظار دارم از انتشار آن خودداری و آن را حذف نمایند. ارسال پرونده شهرداری آبیک به دادگاه شنیده شد که دادستان ...
درخواست طلاق به خاطر رفیق بازی پیر مرد بازنشسته!
.... همه حرف هایش دروغ است. من اصلا خسیس نیستم، از همان ابتدا اقتصادی بودم و از ولخرجی خوشم نمی آمد. او اگر زندگی اش را دوست داشت، نباید خانه اش را ترک می کرد. این کارش باعث شد تا فرزندانم نیز متوجه اختلافات مان شود. آن قدر از من بدگویی کرده که فرزندانمان نیز به من بی توجهی می کنند. حالا هم که تصمیم به طلاق گرفته و در این سن وسال پایمان را به دادگاه کشانده است. بعد از صحبت های وی قاضی وقتی دید آنها حاضر به گذشت نیستند و اصرار به جدایی دارند حکم طلاق را صادر کرد و زوج سالخورده با گرفتن برگه حکم جدایی از دادگاه بیرون رفتند. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
پدرم خواست با یکی از دوستانش ازدواج کنم /وقتی به او اعتراض کردم کاری کرد که مرگ را جلوی چشمانم دیدم !
زندگی سرد و بی روح خود را آغاز کردیم، محسن همچنان موادمخدر مصرف می کرد و تا می خواستم حرفی بزنم مرا به باد کتک می گرفت. تصمیم گرفتم طلاق بگیرم که متوجه شدم باردار هستم. خانواده ام می گفتند بچه به دنیا بیاید اخلاقش عوض می شود. ولی بعد از تولد این طفل معصوم هم هیچ تغییری در رفتار محسن ایجاد نشد. هر روز که می گذشت وابستگی اش به مواد بیشتر می شد.به خاطر بچه ام سوختم و ساختم و چیزی نگفتم. حتی مجبور ...
روایت آیت الله هاشمی از "سخت ترین روز زندگی اش"
. چادری را که برای نماز برداشته بودم، دور بدن آقای هاشمی بستم. فاطمه شروع کرد به جیغ زدن و گریه کردن. گفتم: جیغ نزن، برو ماشین خبر کن. او رفت. خودم هم دویدم داخل کوچه و داد زدم: همسایه ها یک ماشین. همسایه ها یک ماشین. در حالی که دو تا ماشین در خانه داشتیم، اما راننده نبود که بتواند ماشین ها را ببرد. آقایی وارد خانه ما شد، گفت: ماشین آماده است. من اول وحشت داشتم. گفتم نکند این آقا از ...
هیچ راهی نبود تا بتوانم وارد جمعشان شوم/ در دورهمی چند دختر و پسر/ شب، پارک، ورود ممنوع!
و وسایل ات متوجه نمی شود؟ مادرم که البته خبر دارد و پدرم هم این جا نیست. سمیرا توضیح می دهد که قبل از این که خانه مجردی داشته باشد و پیش از متارکه اش، همسرش در جریان سیگار کشیدنش بوده و به قول خودش پایه بود. - تا حالا خانواده ات متوجه شده اند؟ 14 ساله بودم که پدرم در کیفم سیگار پیدا کرد و خیلی ناراحت شد. طوری که انگار دلش شکسته باشد. نگاهم کرد ولی چیزی نگفت اما مادر ...
در عروسی کاری کردند که انگشت نما شدم / از زندگی زوج و فرد خسته شدم!
تلفن منزل را پرداخت نکرد تا این که شرکت مخابرات تلفن منزلمان را قطع کرد. به همین دلیل مادرم گوشی تلفن همراه برایم خرید تا بتوانم با او در تماس باشم اما پدرم خیلی زود متوجه موضوع شد و گوشی تلفن را از من گرفت. این موضوع برایم به یک عقده روانی تبدیل شد به طوری که در یک مجلس میهمانی خانوادگی گوشی دختر عمه ام را برداشتم تا با مادرم در ارتباط باشم ولی چند روز بعد از کاری که کرده بودم پشیمان شدم و خجالت ...
معلم روستا، دزد را که لباس های او را پوشیده بود شناخت و به کلانتری برد!
کار و زندگی جوان مسافر می گفت: چون عازم تهران بودم، قرار شد نزد شما بیایم زیرا پسر شما احتیاج به پول داشت و می گفت که خجالت می کشد که باز هم از شما پول بگیرد. البته من او را نصیحت کردم و گفتم بین پدر و فرزند خجالت نباید وجود داشته باشد، ولی پسر محجوب و با حیای شما آن قدر خجالتی است که حد ندارد. او حتی حاضر نمی شد که تقاضایش را در کاغذ برای شما بنویسد! ایرج با اغفال پدر و مادر و اعضای یک خانواده ...
راز اذیت های ناپدری که در کلانتری لو رفت / او مرا خیلی دوست داشت!
از او انتقام بگیرم. تلاش های حبیب آقا برای سر به راه کردن من هیچ نتیجه ای نداشت و من هر روز بیشتر تحت تأثیر حرف های دیگران قرار می گرفتم و از هیچ کاری برای زجر دادن حبیب آقا دریغ نمی کردم؛ تا این که خودم از این وضعیت خسته شدم و دوباره به شهرستان بازگشتم تا با پدربزرگم زندگی کنم. در همین حال، درس و مدرسه را رها کردم و تصمیم گرفتم برای تأمین هزینه های زندگی، نزد یکی از دوستان خانواده پدربزرگم شاگردی ...
سعیده را به خانه ام دعوت کردم ولی در آشپزخانه کنترلش را از دست داد و ...+عکس
را ببینم. سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. می خواستم او را کتک بزنم که کرد وپایش روی سنگ آشپزخانه لیز خورد و به زمین افتاد. من همان موقع بالشتی راروی صورتش گذاشتم و به او گفتم او برایم راحت است اما بعد از چند دقیقه که بالشت را از روی صورتش برداشتم متوجه شدم نفس نمی کشد. این متهم که اشک می ریخت گفت: شوکه شده بودم. به همین خاطر شیر گاز خانه را باز گذاشتم تا به زندگی ام پایان دهم. فقط با ...
پسر قتل عام خانوادگی را به گردن پدر مرده اش انداخت +عکس
که چاقو در دست بالای سر مادرم ایستاده بود. خودم را به پدرم رساندم و آنجا بود که متوجه شدم او پدربزرگم را هم کشته است. سعی کردم چاقو را از او بگیرم اما به سمت من حمله کرد . من هم کارد اشپزخانه را برداشتم و بیش از 30 ضربه چاقو به پدرم زدم. من همان موقع با اشکان تماس گرفتم و از او کمک خواستم اما او به دیدنم نیامد. من هم در حالی که جنازه پدرم را در صندوق عقب ماشین گذاشته بودم مقابل خانه اشکان رفتم و ...
قتل سه عضو خانواده در سه دقیقه
خوردن محتوای داخل آن، از حال رفته بودند. در ابتدای جلسه دادگاه، اولیای دم پرونده شامل خواهر، خاله و دایی متهم پشت جایگاه ایستادند که به غیر از خواهر متهم، سایرین خواستار قصاص شدند. سپس متهم بار دیگر دفاعیات قبلی خود را تکرار کرد و با معرفی پدرش به عنوان عامل قتل مادر و پدربزرگش، درباره حادثه گفت: در بازجویی ها تحت فشار بودم برای همین مجبور شدم هر سه قتل را گردن بگیرم در حالی که من فقط ...
سپیده برای ادب کردن شوهرش 2 جوان را اجیر کرد/ او فهمیده بود که شوهرش به خواستگاری یک دختر رفته است...
همسرت آشنا شدی؟ آشنایی من و بهرام و خواستگاری او از من سنتی برگزار شد. برادرش همکار عمویم بود. همدیگر را دیدیم و با موافقت خانواده ها ازدواج کردیم. این ازدواج به میل خودت بود یا اجبار؟ پدرم در این مورد بچه هایش را آزاد گذاشته بود و من نیز به میل خودم با بهرام ازدواج کردم. البته به خاطر موقعیتی که در آن زمان داشتم به گونه ای مجبور به این ازدواج شدم. چه ...
عشق هیجانی به پسری که سال آخر دبیرستان به خواستگاریم آمد، نابودم کرد
سال آخر دبیرستان با پسری آشنا شدم. به خواستگاری ام آمد. پدرم جواب رد داد. اما من اسیر دلم شده بودم. نه نصیحت های پدرم، نه اشک و آه مادرم و نه حتی زهر چشم برادرم ، هیچ کدام نتوانست مرا از این عشق هیجانی دور کند. به عشق آن پسر از خانه کردم. پدرم که عمری با آبرو زندگی کرده بود، به ناچار با ازدواج ما موافقت کرد. آن موقع نمی فهمیدم چه بلایی بر سر سرنوشتم آورده ام. متاسفانه شوهرم از آب در آمد و تن به ...
ترسِ راز و بوی خون در داستان های گراهام گرین
...> اول بار که آثار آقای گرین را یکجا و به صورت انبوه خواندم زمانی بود که خودم شروع کرده بودم به نوشتن. دریافته بودم که نوشتن ورای خواست و اراده است و روندی شبیه یک سلسله اتفاقات خوشایند دارد، چیزهایی که فرد بعضی اوقات قادر به کنترلشان است. در آن زمان یکی از کتاب های آقای گرین که به نظرم سرشار از همین عنصر تصادف و شانس بود، کتاب مامور معتمد بود. فکر می کردم به طور قطع این اثر با رضایتمندی همراه با ...
بازگشت در سکوت، زندگی در سکوت
رفتن به جم هم احتمالاً برای گذران زندگی بوده. به خاطر همان مشکلات مالی زندگی در حوالی 80 سالگی که یک بار با اعتراض سعید راد، هنرمند قدیمی روبه رو شده بود. او گفته بود: برای چه نباید یکی مثل بهمن مفید بتواند روی سن برود؟ چرا مانع بازی ملک مطیعی می شوید؟ هر دوی این هنرمندان قدیمی پا به سن گذاشته اند و سال های زیادی از عمرشان را در محرومیت از پرده گذرانده اند. شاید رفتن به جم و تجربه ناموفق همکاری مفید تنها تلاشی بوده برای دوباره دیده شدن. دردی که می گویند باعث مرگ فردین شد؛ فریدون فروغی را از پای انداخت و سال هاست به حسرت ملک مطیعی تبدیل شده است. ...