سایر منابع:
سایر خبرها
بی خبر از سرنوشت
بدهم می خواهی طلاقم بدهی؟ از هر دوی آنها خواستم روی صندلی بنشینند و در آرامش مشکل شان را بگویند. پیرمرد شروع به صحبت کرد: زنم پیر شده و نمی تواند کاری انجام دهد، من حوصله ندارم در این سن از یک پیر زن نگهداری کنم. طلاق می خواهم، تا حداقل این چند سال آخر عمر را در آرامش زندگی کنم. آخر شما بگویید من چطور می توانم با این حالم از او مراقبت کنم؟ زن سالمند که از شنیدن این حرف ها اشک به چشمانش ...
زن متهم به قتل: زندگی ام سراسر اشتباه بود
خاطر اختلاف با مرد قاچاقچی او را کشت. او پس از جنایت با همدستش فرار کرد، اما فرار او چند روز بیشتر طول نکشید و زن میانسال و همدستش از سوی کارآگاهان جنایی دستگیر شدند. او انگیزه خود را از این قتل اختلاف مالی با مقتول عنوان کرد. با گذشت دو سال از جنایت فرصتی پیش آمد تا گفت وگویی با او داشته باشم. سابقه داری؟ نه، فقط یک بار ماموران کلانتری به اتهام فروش مواد مخدر مرا ...
ماجرای عجیب مرد قاتل - 20 سال زندان؛ تاوان ربودن زن متاهل
به گزارش جوان ایرانی ، مرد قاتلی که عاشق زنی متأهل شده بود و برای اینکه بتواند با او ازدواج کند، بعد از تهدید شوهر و فرزند این زن، او را از خانه ربود و مدتی زندانی کرد، به 20 سال حبس محکوم شد. دی ماه سال 93 مردی با پلیس 110 تماس گرفت و از ربوده شدن همسرش از سوی یکی از دوستان خانوادگی شان خبر داد. این مرد به مأموران گفت جوانی که از دوستان خانوادگی ما بود، به عنوان میهمان به خانه ام آمد ...
روایت های دلخراش از تجاوز سربازان ارتش به زنان/عکس
پزشکان بدون مرز است و می گوید: می خواهم تمام رنج های گذشته را دور بریزم. فارزا، 17 ساله، حین صحبت در مورد تجاوز توسط ارتش میانمار احساساتی می شود فارزا 17 سال دارد و اهل روستای شیخالیِ میانمار است. او می گوید تا پیش از هجوم ارتش به روستایشان زندگی آرامش بخشی در میانمار داشته است. او می گوید که گروهی از سربازان در 16 ژانویه به خانه ها هجوم برده و او و اعضای خانواده اش را به ...
زندگی اشرافی با سرقت طلایی از خانه های اعیانی
زود به او علاقه پیدا کردم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. به خاطر اینکه به پیشنهاد ازدواجم جواب رد ندهد، خودم را مهندس و پسر پولداری معرفی کردم. بعد از آن بود که برای فریب دختر مورد علاقه ام، مجبور بودم خودروهای گرانقیمتی کرایه کنم. در همان ابتدای آشنایی هر چه پس انداز داشتم تمام شد تا اینکه تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم. پس از چند بار سرقت برای خودم زندگی اعیانی تشکیل دادم و خانه ای در شمال شهر و ...
قانون چند همسری نیازمند اصلاح با شرایط جامعه
داشتن چند همسر به صورت همزمان اشاره نشده است اما در برخی مواد قانون مدنی مربوط به ارث یا حرمت ازدواج همزمان بین دو خواهر و... مورد اشاره قرار گرفته و پذیرفته شده است. به موجب ماده 16 قانون حمایت از خانواده مصوب سال 1353: مرد نمی تواند با داشتن همسر اول، همسر دوم اختیار کند مگر در موارد زیر: 1-رضایت همسر اول 2-ناتوانی همسر اول به ایفای وظایف زناشویی 3-عدم تمکین زن از شوهر 4 ...
کلاهبرداری یک خانواده از 1100 نفر به اسم برنده شدن در مسابقه تلویزیون
برنده 12 میلیون تومان شده ام. بعد هم ازمن خواست برای دریافت جایزه به مقابل نزدیکترین عابر بانک بروم تا مبلغ هدیه نقدی به حسابم واریز شود. با شنیدن این خبر بقدری خوشحال شدم که حتی یادم نبود من در هیچ مسابقه ای شرکت نکرده ام که بخواهم برنده شوم. به همین خاطر تحت تأثیر حرف های مرد جوان قرار گرفتم و پس از حضور پای دستگاه عابر بانک متوجه شدم دوازده میلیون تومان ازحسابم دریک چشم به هم زدن پریده ...
گوینده خبر: مراقبم حجابم کمرنگ نشود +عکس
استودیو خبر سخت نیست؟ نه الحمدلله مشکلی ندارم. در یک خانواده مذهبی و معتقد بزرگ شدم و از هفت سالگی چادر سرمی کردم تا الان هم یک بار بدون چادر نبوده ام. در محل کار هم مقید هستم. ظاهر و باطنم همیشه یکی بوده و مراقبم تا حجابم کمرنگ نشود چون این پوشش محافظ من است. افرادی که حریم ها را رعایت نمی کنند من را آزار می دهند. نکته ای که هست اغلب خانواده های مذهبی به راحتی به فرزندانشان اجازه ورود به ...
اعترافات قاتلی که شبح وار با مقتول زندگی می کرد
بهانه اینکه مأمور گاز هستم، وارد ساختمان شدم و بعد به طبقه پنجم رفتم و در آنجا مخفی شدم. قبل از آنکه از خوابگاه بیرونم کنند، چندروزی حواسم به آن خانه بود و می دانستم آنجا خالی است. در آن ساختمان پنج طبقه فقط زنی پیر با پسرش در طبقه سوم سکونت داشتند و برادر آن زن که همان مقتول است، در طبقه چهارم بود. کسی متوجه حضور من در طبقه پنجم نمی شد. متهم درباره اینکه چرا تصمیم گرفت در خانه ای مخفی ...
طلاق بخاطر دلتنگی بهار به مادرش که در ترکیه بود
در ترکیه زندگی می کردیم. چند سالی می شد که برای زندگی از ایران به ترکیه رفته بودیم. تا این که چهار سال پیش محسن را در ترکیه دیدم و با او آشنا شدم. محسن برای سفر به ترکیه آمده بود و قصد داشت به زودی به ایران برگردد. بعد از آشنایی با او ارتباط ما ادامه یافت تا این که تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. محسن از من خواستگاری کرد به خاطر این که عاشقش شده بودم جواب مثبت دادم. می دانستم که باید ...
راز مرد گرسنه با دست و لباس های خون آلود در خیابان ولیعصر تهران چه بود؟+عکس
تریاک آورده بودیم اما دوستم و ابراهیم با هم درگیر شدند و دوستم او را کشت. در حالی که در بررسی ها روشن شد ابراهیم هرگز به اعتیاد نداشته است محمد در بن بست اطلاعاتی قرار گرفت و به ناچار به اعتراف کرد. وی گفت: شش سال قبل از همسرم جدا شدم و در خانه دوستانم زندگی می کردم. تا اینکه سه ماه قبل به یک پانسیون در حوالی خیابان ولیعصر رفتم. من آنجا زندگی می کردم و چون کار درست و حسابی نداشتم سر کمد ...
این مرد را می شناسید / او از 6 سالگی در پرورشگاه بزرگ شده است+فیلم و عکس
حجم ویدیو: 183.23M | مدت زمان ویدیو: 00:15:22 به محض دیدن ما ، ما را به داخل هدایت می کنند. خانه ای کوچک و پر صفا که حکایت از سال های زحمت کشی این زن و شوهر پیر دارد. می نشینیم و با میوه و چایی پذیرایی می شویم. سوری خانوم همسر آقا غلام شروع به صحبت کردن می کند و از سرنوشت تلخ همسرش می گوید. می گوید وقتی کودکی 5 الی 6 ساله بوده پدرش از قائنات وی را به مشهد می آورد ...
گفتگو با حسین و مهدی، پاکدل های سینما و تلویزیون
موفق هم بشوی ولی اگر دنبال چیز دیگری در زندگی هستی، اینجا نباید باشی. در این زمانی که اینجا هدر می دهی می توانستی یک فیلم ببینی یا یک کتاب بخوانی و به خودت اضافه کنی. در هر صورت من هنوز جواب سوالم را نگرفته ام که تو اینجا چکار می کنی. بعد رفت. این اتفاق همیشه برایم یک تلنگر بود که وقت و انرژی ام را مدیریت کنم و در راه درست مصرف کنم و باید کاری کنم که تایم هایی که مصرف می کنم به دردبخور باشد. این ...
اعتقاد به وجعلنا زیر پای عراقی ها! +عکس
راننده بودم. گفتند: نه، تو نبودی. باید راننده را معرفی کنی. هرچه گفتند، برادرم زیر بار نرفت. بعد به ناچار گفته بود: من خودم ماشین رو دادم، یه دور بزنه. هر چند برای برادرم گران تمام شد، اما این موضوع را فیصله داد. آمبولانس دست ساز زمان انقلاب یک موتور داشتم. راه ها و کوچه پس کوچه های تهران را خوب بلد بودم. سوار موتور می شدم و در تظاهرات می پلکیدم ...
بی پرده با عبدالله موحد
که یک بار من را با خود به باشگاه فردوسی برد. من هم دوبنده پوشیدم اما چون اصلا کشتی بلد نبودم مهدی زیر من را گرفت و با فن “برات کلندون” من را به زمین زد.به حدی گردنم درد گرفت که به او گفتم بی خیال من شو. کلا از کشتی نفرت پیدا کردم و گفتم دیگر به سالن کشتی نمی آیم! *وسوسه شدم و کشتی را نزد مرحوم غفوریان آغاز کردم یکی دو ماه بعد از آن ماجرا وسوسه شدم و به باشگاه تهران جوان رفتم ...
12 روز درخانه مرد کثیف زندانی بودم / همه بدنم را با سیگار سوزاند
. دعوا کردیم و بحث می کردیم. همه حرف او این بود که خانواده من باید به ما پول بدهند و من نمی خواستم از کسی تقاضای پول کنم. کم کم به من ثابت شد که محمد غیرت کار کردن ندارد و به خاطر وضعیت مالی پدرم با من ازدواج کرده است. تلخ بود، اما واقعیت داشت. دیگر زندگی شیرین نبود. همه اش دعوا بود و بحث. من باز تحمل کردم چون نمی خواستم به خانواده ام بگویم به این زودی پشیمان شدم، اما محمد کاری کرد که ...
مردی که با اجلاس غیرمتعهدها آسمانی شد + تصاویر
ذهن داشته باشید. حدود دو ماه قبل یعنی چهار سال بعد از آن ماجرا با تلفنی تماس گرفتم که بروم برای مصاحبه. فکر می کردم خانمی که با او قرار می گذارم همسر یک شهید مدافع حرم است اما در بدو صحبت گفت همسر من شهید امنیتی است. بیشتر که پرس و جو کردم متوجه شدم سردار حاج قاسم سلیمانی (که این سالها به شدت درگیر نبرد شام است) هم در مراسم تشییع، هم در مراسم بزرگداشت این شهید حضور پیدا کرده. این موضوع ...
خاکسپاری 4 قربانی حادثه پلاسکو در سکوت
.... به محل حادثه رفتیم و گفتند که پدرمان زیر آوار مانده است. در این مدت فقط انتظار کشیدیم. انتظاری تلخ و وحشتناک که هر دقیقه اش برایمان پر از عذاب بود و درد؛ باور کردنی نبود. همه اینها برایمان مثل یک کابوس وحشتناک بود. تا اینکه بعد از 10 روز جسد سوخته پدرم را به ما تحویل دادند. پدرم آنقدر سوخته بود که دیرتر از بقیه هویتش شناسایی شد. از روی آزمایش DNA او را شناسایی کردند. برای همین روز شنبه صبح او ...
همسر نگهبان پلاسکو: شوهرم قرار بود برگردد!
ها در را برایش باز می کردند. لیلا چشم هایش را می بندد و جوانی های حیدر را به یاد می آورد: ما در مراغه همسایه هم بودیم. حیدر من را دیده بود. مادر نداشت اما با پدرش به خواستگاری ام آمد. سه سال با هم عقد بودیم و بعد ازدواج کردیم و آمدیم تهران. آه می کشد و گوشه روسری سیاهش را با دست مچاله می کند: حیدر مرد صبوری بود همیشه به این فکر می کرد که چه کار کند زندگی من و دوتا بچه هایش راحت تر شود. بهش می گفتم ...
محصولات مشترک سینمایی؛ مجالی برای نفوذ و تهاجم فرهنگی
با او به ایران بازگشته و پس از چهار سال به دعوت ماری به فرانسه فراخوانده می شود که می بیند همسرش نیز با مردی تازه به نام سمیر آشنا شده است. پس ماری و احمد با یک طلاق توافقی (با توجه به نداشتن بچه ای مشترک) از هم جدا می شوند، اما مشکل لوسی (دختر بزرگ ماری از همسر اولش) با ازدواج جدید مادرش و اتفاقی که برای سلین (همسر اول سمیر) افتاده است، گذشته ای را ایجاد کرده که به راحتی نمی توان از آن عبور کرد ...
ایران در کوله پشتی من است
...: من عهد کرده ام شکار نکنم. مدت هاست که به شکارگاه ها سر می زنم یا از آنها عکس و فیلم می گیرم. بعد به تماشای فیلم ها و عکس ها می نشینم و از زنده بودن حیوانات و پرندگان لذت می برم. از اینکه رابطه ام با طبیعت به رابطه ای سازنده تبدیل شده، خوشحال و مسرور هستنم. احمد فیروزفر، در مهر سال 80 پس از سال ها شکار، اسحله بر زمین گذاشت و دوربین به دست گرفت تا زیبایی طبیعت را آن طور که توصیف می کند، به تصویر بکشد. او در پایان این مصاحبه گفت: رابطه مرد و تفنگ را فراموش نکنید؛ من به خاطر سرزمینم اسلحه را کنار گذاشتم. ...
بیا یادداشت ها را فوت کن!
دفتر نمایندگی بیمه کار می کند و آن صفحه ی دوچرخه را هم در کشوی میز کارش نگه داشته است. حال خوب دوچرخه علی مولوی: 16سال پیش، 16سالم بود و برای اولین بار دوچرخه چاپ شد. 16سال پیش، به عنوان یک نوجوان 16ساله برای اولین بار به دفتر دوچرخه آمدم. از همان دوران نوجوانی پابند دوچرخه شدم و تصمیمم را برای ادامه ی زندگی ام گرفتم. ادامه ی زندگی من دوچرخه است؛ برای همیشه و تا ...
صورتش زیبا بود و سیرتش زیباتر
شهری و بازرسی قطار متروی مشهد بود. از طرفی پدر من و ایشان هشت سال با یکدیگر رفیق بودند و همدیگر را می شناختند. همین طور در هیئات مذهبی حسین آقا با برادرم دوست شده بودند. مادر آقا حسین در مراسم روضه ای که در خانه مان برگزار شده بود من را دید و بعد از گذشت مدتی از این موضوع ایشان من را برای پسرش خواستگاری کرد. یک روز خانواده حسین با خود حسین برای مراسم خواستگاری به خانه ما آمدند. قبل از نامزدی ...
شهید شد تا جان همرزم افغانش را نجات دهد
.... از صحبت های همکارانش که می گفتند علی آقا الان در حرم حضرت زینب(س) زیارت می کند، متوجه شدم او کجاست. بار بعد که زنگ زد گفتم سوریه ای؟ خندید و خودش را لو داد. بار اول مأموریتش دو ماه طول کشید. بار دوم هم که پارسال (1394) رفت. این بار مخالفت کردم. یعنی هربار که مأموریت می رفت برایم سخت بود. می گفتم اگر می شود نرو. در پاسخ می گفت شغل و وظیفه ام این است. رفت و مثل بار اول دو ماه بعد برگشت. بار سوم ...
معمای گم شدن فرزند پزشک سرشناس
داده بود. ازسوی دیگر بلقیس به کارآگاهان گفت که همسر سابق یکی از پزشکان معروف بوده که قبل ازطلاق اموال زیادی از شوهرش به وی رسیده است. شهرام؛ وقتی در مقابل بازپرس جنایی ایستاد ضمن انکار ماجرای آدم ربایی گفت: مدت هاست که از عمه سالخورده ام نگهداری می کنم. مدتی قبل که به خانه اش رفتم متوجه شدم آنجا بسیار بهم ریخته است. به همین خاطر تصمیم گرفتم عمه ام را به اینجا منتقل کنم تا به ...
گفتگو با دختری 17ساله که هرخلافی در زندگی کرده
مفهوم مشخصی دارد و او با قاطعیت می گوید: من نمی خواستم اون اتفاق بیفته خیلی هم جیغ زدم... . بعد از مدتی سکوت می گوید: برای اولین بار سه شب خانه نرفتم، خانه دوستم ماندم و همه چیز عوض شد... . مریم می گوید بعد از مردن پدرم وضع مالی مان خوب نبود، پدرم که مرد، خانواده اش به کلی رهایمان کردند و مادرم ماند و کلی قرض و بدهی و بچه ها. مادرم 14 سال آرایشگری کرد، ولی بعدش دکتر به او ...
این شخص مسن ترین فرد جهان است +عکس
شد و پس از آن مورانو تصمیم به ازدواج با هیچ فردی نداشت. صحبت های او توسط خواهرزاده اش آنتونیتا سالا در روزنامه ایتالیایی لا استامپا تایید شده است؛ اما درنهایت او مجبور به ازدواج با همسرش شد. او می گوید همسرم به من گفت یا با من ازدواج می کنی یا تو را می کشم. یک سال بعد از مرگ فرزند شش ماهه اش او همسرش را ترک کرد. او می گوید من نمی خواستم تحت سلطه هیچ کسی باشم. ژنتیک نقش مهمی در سلامت او ایفا می کند. افراد بسیاری در خانواده او عمر طولانی داشته اند؛ اما مورانو با خوردن روزانه دو عدد تخم مرغ خام طولانی ترین عمر را داشته است. منبع: قلم نیوز ...
مجازات مرگ برای داماد شیشه ای
محل همصحبت شده بود و به خاطر همین موضوع به او ظنین شدم و فکر کردم ارتباط های پنهانی دارد. اما بعد فهمیدم که این فقط یک خیال بود. با این حال نیمه شب که شیشه مصرف کرده بودم در حال غیر طبیعی او را با دست هایم خفه کردم بعد هم پا به فرار گذاشتم. وقتی صبح شد به خانه برگشتم که دستگیر شدم. محاکمه متهم به قتل در شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی بابایی و قاضی تولیت ...
زنی که با قدرت ذهن اجسام را جابجا می کرد+عکس
بود که هیچ کس فکرش را هم نمی کرد روزی به کارهای بسیار عجیبی دست بزند. او در سال 1926 میلادی در لنینگراد (سن پترزبورگ امروزی) به دنیا آمده و از 14 سالگی وارد ارتش سرخ مسکو شده بود. نینا عاشق کارش بود و تا زمانی که در جنگ جهانی دوم، هنگام خدمت زخمی نشده بود همچنان در ارتش کشورش خدمت می کرد. او در تمام این مدت هیچ کار خارق العاده یا عجیبی نکرده بود و یک زن معمولی به نظر می رسید. این زن شگفت ...
چهل برادر
برگشت پیش دیو و گفت آتشش خاموش شده و حالا سردش است و دیو لطف کند و چند گله آتش به اش بدهد. تا دیو خم شد که آتش بردارد، پسره با تمام قدرت انداختش تو آتش و با ضرب شمشیر سرش را از گردن جدا کرد. بعد رفت سراغ مردی که دستهایش را بسته بود و پرسید چرا امشب صبح نمی شود؟ مرد جواب داد اگر صد سال دست هایش بسته باشد، صبح نمی شود، چون باید اول نخ ها را بپیچد تا صبح شود. پسر گفت اگر دست هایش را باز کند و برگردد ...