سایر منابع:
سایر خبرها
دختر 17 ساله ای که نماد ایثار و فداکاری شد
، محبوبه پاهایش را به مادرم نشان می دهد که به خاطر راه پیمایی طولانی قیطریه تا میدان آزادی، تاول زده بود. بعد به اتاقش می رود. ساعت یازده شب بوده که مادرم به اتاق او می روند و می بینند که دارد قرآن و نهج البلاغه می خواند. فردا صبح زود، محبوبه از مادر خداحافظی می کند. مادرم می گویند چیزی بخور می گوید، میل ندارم. و به مادرم می گوید، اگر شهید شدم شما غمگین نشوید. مادرم می گفتند از خانه که رفت بیرون ...
شهیدی که هیچ گاه لباس نو نپوشید
که 10 سال بعد زمان بازگشت اسرا خواستند خانه مان را چراغانی کنند که ما نگذاشتیم. گفتیم هر وقت از لب مرز خبر آوردند چراغانی کنید. چون اگر نیاید حال مادرم بدتر می شود. اتفاقا یکی از اسرا دقیقا نامش ابراهیم هادی بود که اصفهانی بود. اسرا آمدند اما ابراهیم نیامد. بعد ازآن چیزی نگذشت که مادر هم حالش بد شد و فوت کرد. ابراهیم معمولا دیر به خانه می آمد اما هیچ وقت در نمی زد؛ چون نمی خواست اهل خانه را بیدار ...
بسته خبری سفیر یکشنبه 17 بهمن ماه 1395
...: نفرین بر کسانی که به آمریکا لبخند می زنند رئیس سازمان بسیج در دانشگاه تهران: لازم نیست برخی احساساتی شوند که چرا رییس جمهور تازه به دوران رسیده آمریکا ما را به آن کشور راه نمی دهد و ویزا نمی دهد. کجای این جای تعجب دارد؟ کدام رییس جمهور امریکا با ایران خوب بوده است؟ اینها اصلا مهم نیست. امروز برخی یادشان رفته دشمن در آن 8 سال با ما چه کرد؛ هنوز استخوان های ...
از ماجرای کَره تا اتاق های خانوادگی در اوین
انقلابی زندگی می کردند. در مراوده با بچه های آنها می شنیدم که آنها در خانه کَره دارند. یک روز به پدرم گفتم، این دوستان همسایه ما کَره دارند. پدرم جواب داد: وقتی همه مردم، کَره ندارند که بخورند پس ما هم نباید داشته باشیم. او خاطره دیگری درباره همین موضوع می گوید: روزی با پدرم به زندان اوین رفته بودم. پدر، رئیس زندان بود و من در فضای زندان می چرخیدم و بازی می کردم که ناگهان از محل تعاونی ...
مشهد با حضور 3 علمدار زودتر به پیشواز بهار آزادی رفت/ راهپیمایی 19 آذر 57 با شعار بی سابقه بگو مرگ بر ...
، سبزواری، مرحوم کفایی خراسانی می رفت و مدح و ثنای ائمه(ع) را می کرد. در گفت و گو با علی اصغر نعیم آبادی، عکاس و فیلمبردار مبارز وقایع انقلاب مشهد نشستیم تا روایت گری های روز های سقوط رژیم پهلوی و بهار انقلاب روایت می کنیم: رهبری و شهید هاشمی نژاد مرا در ثبت تصاویر دوران انقلاب تشویق کردند در سفر عمره ای که مادرم به عمره داشت برایم دوربین فیلم برداری سوغاتی آورد ...
زیباکلام: خلخالی می خواست مرا اعدام کند
...، یک نسخه اش را به سپاه و یک نسخه اش را هم به دکتر چمران دادم. دکتر چمران گزارش من را به هیأت دولت برد و فردای آن روز مرا خواستند و گفتند “نماینده تام الاختیار نخست وزیر در امور کردستان شدم”. بعد من را پیش مهندس بازرگان بردند و او گفت “گزارش خیلی فنی و خوبی نوشتی حالا چه کسی قرار است این کارها را انجام دهد؟ پس بهتر است خودت بروی و این کار را دنبال کنی”. از آن به بعد کار من در کردستان شروع شد و ...
طعنه یک روحانی نامدار: حاجی سن جوانسان؛ بیز پیشه وری گورموشوخ!/ علی رغم دستور آیت الله قاضی، آقای بنابی ...
کرده است؟ هیئتی برای پیگیری قضیه به تبریز آمده بود. در تبریز هم علاوه بر اعضای دادگاه ، مرحوم دکتر ابوالفتح که از مستشاران قضائی بود و مورد احترام و اعتماد مردم و روحانیت و در احقاق حقوق مردم مظلوم فعال بود؛ به عنوان حکم دعوت شده بود. مرا خواستند و رفتم به خانه ی آیت الله قاضی. آیت الله قاضی در غیابم معرفی ام کرده بودند که زندان کشیده است و از مبارزان و حالا هم علاوه بر سرپرستی دخانیات در ...
جان باختن تلخ 2 سیم بان در سکوت
مرغ ها خراب شوند. به داریوش زنگ زدم و کمک خواستم. او برای این که دل مرا نرنجاند، از خانه اش به روستای ما که 50 کیلومتر فاصله دارد آمد و برق خانه ام را وصل کرد. او می خواست دل مرا نرنجاند. چطور گریه نکنم؟ عموی پیام، پسری که نشد خانواد اش رخت دامادی را بر تن او ببینند هم می گوید: روز تشییع خیلی شلوغ بود. تا به حال چنین جمعیتی ندیده بودم. حتی از اورامان که چندین کیلومتر با ما فاصله دارد هم ...
انگیزه جنایت های هولناک و قتل های تکان دهنده از نگاه کارشناسان
عامل مشکلات خانوادگی می دانستند. خانواده جوان مقتول به خانواده ام فشار می آوردند که باید از شهر اراک کوچ کنند و به جای دیگری بروند حتی پدرم را به خاطر این فشارها از دست دادم. و.... آنها بارها به مادرم اهانت کرده بودند و من نمی توانستم این توهین را تحمل کنم. از زندان آزاد شدم تا تشکیل خانواده بدهم ولی آنها نگذاشتند. من هم خواستم از آنها انتقام بگیرم با خودم می گفتم هر کسی به من خیانتی کند، او را خواهم کشت و همین انگیزه باعث شد بروم و همه را به قتل برسانم./روزنامه ایران ...
همبستگی و همدلی مردم در انقلاب
همراه چند اعلامیه پیدا کردند و مرا به همراه پدر همسرم به زندان بردند. سه روز در زندان بازداشت بودم تا اینکه به دادستانی ارتش منتقل شدم و آنجا با این اتهام روبه رو شدم که می خواستم شاه را به قتل برسانم. در جواب به دادستان گفتم، من فرصت این کار را ندارم زیرا از صبح تا ساعت 3 در تلویزیون هستم و بعد از آن مشغول عکاسی برای روزنامه ورزشی هستم و حتی روزهای تعطیل هم کار می کنم و فرصت چنین کاری را ندارم ...
روایتی رسانه ای از انداختن زندانیان سیاسی به دریاچه نمک قم
اجساد در دریاچه مرسوم بوده و اجساد زیادی را در لجن های اطراف دریاچه کشف می کردند. یکی شان تعریف می کرد که یک روز چند نفری آمدند اینجا و گفتند دنبال بستگان شان می گردند که گفته اند به زیارت حرم حضرت معصومه از تهران به قم آمده اند اما هرگز برنگشته اند. ژاندارمری و بیمارستان ها هم جوابی به ما ندادند، ما نمی خواستیم جوابی به آنها بدهیم چون شک کرده بودیم که مأمور باشند. اما ناگهان دو جوان چوپان ساده گفتند ...
بخشی از یادم تو رو فراموش بازسازی واقعیت است / داستان فیلم زندگی شهلا جاهد است
عاشق فیلم بگذاریم. در همین راستا جلسه ای با پیمان عباسی داشتم و کاملا اتفاقی برای من تعریف کرد که طرحی درباره زندگی شهلا جاهد و ناصر محمدخانی و اتفاقاتی که برای او رخ داده است، دارد. مدتی با عباسی صحبت کردم و متوجه شدم این داستان با توجه به جذابیت های فرامتنی که دارد می تواند همان داستانی باشد که من دنبال آن می گردم. به هر حال مساله این است که مخاطبان مدت ها است که یک فیلم عاشقانه خوب ...
اخبار حوادث
ببرم ؛ ابتدای اتوبان آزادگان بود که متوجه شدم او قصد دارد تا مرا برای ترک اعتیاد به مرکز درمانی ببرد. با او درگیر شدم ؛ ابتدا گردنش را گرفته بودم که او به صورتم چنگ انداخت ؛ ناگهان با پیچ گوشتی داخل ماشین ، چندین ضربه به پهلو و کمرش وارد کرم که باعث مرگ او شد. بی هدف در داخل بزرگراه در حال حرکت بودم. داخل یک جاده فرعی شدم ؛ همچنان به راه خود ادامه دادم تا نهایتا در قسمتی از جاده توقف کرده و جسد ...
چکیده ای از خاطرات ارتشبد حسین فردوست، نزدیک ترین دوست محمدرضا پهلوی
ایران آنلاین / فردوست دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی بود، دوستی ای که به همان سال ها محدود نشد و تا آخرین سال های حیات رژیم پهلوی ادامه یافت و چنان بود که شاه در کتاب مأموریت برای وطنم تنها کسی را که دوست خود معرفی کرد، فردوست بود: در آن موقع دوست صمیمی من پسری بود به نام حسین فردوست که پدرش ستوان ارتش بود. حسین در دوران تحصیل در سوئیس با من همدرس بود و بعد هم با درجه سرهنگی سمت استادی دانشکده ...
حضور بختیار مورد حمایت ارتش نبود/پشت پرده رایزنی بازرگان با فرماندهان ارتش
نماینده آیت الله خمینی در تهران هستند بسیار وزین و سنگین است. معرفی با این لحن شجاعت و جسارت می خواهد که فرمانده لشگر باشی و اینگونه نماینده دشمن حکومت را معرفی کنی. وقتی این حرف را زد، بازرگان از روی صندلی بلند شد، من به طرفش رفتم و با یکدیگر دست دادیم و احوال پرسی مختصری داشتیم. من دوباره خواستم از اتاق خارج شوم که سرتیپ شمس تبریزی مجددا مرا صدا کرد و گفت شماره تلفن آقای بازرگان را بگیر، در تهران به ...
مبارزات سیاسی در خانه شماره116
در هیچ محفلی ابایی نداشت. مردم بارها به درِ این خانه مراجعه می کردند و ایشان را به سخنرانی تشویق می کردند. او در این خانه مرجعِ عام برای مردم بود. یک فرد جوانی به ایشان مراجعه می کند و می گوید من نسبت به افکار عقیدتی خودم شک کرده ام. شهید مطهری به او پاسخ می دهد که من هم اتفاقا در دوران جوانیم دچار حالات شک و تردید اعتقادی شدم ولی بعد از خدا کمک خواستم و به یقینی رسیدم که برایم فوق العاده بود. او ...
قتل خاله به خاطر فقر
شهرستان بروم. پول ها را به او دادم و بعد از خانه خارج شدم. طلاها را با خودم بردم که بفروشم. چند روز بعد از این حادثه با توجه به اینکه می دانستم مأموران دنبال من هم خواهند آمد، تصمیم گرفتم طلاها را بفروشم و فرار کنم که حین فروش طلاها شناسایی و بازداشت شدم. بعد از گفته های متهم و وکیل مدافع او، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند. ...
جان باختن تلخ 2 سیم بان در سکوت +عکس
و دو کیلو مرغ خریده بودم. آنها را در یخچال گذاشته بودم، اما نیمه شب، برق خانه ام رفت. نگران بودم مرغ ها خراب شوند. به داریوش زنگ زدم و کمک خواستم. او برای این که دل مرا نرنجاند، از خانه اش به روستای ما که 50 کیلومتر فاصله دارد آمد و برق خانه ام را وصل کرد. او می خواست دل مرا نرنجاند. چطور گریه نکنم؟ عموی پیام، پسری که نشد خانواد اش رخت دامادی را بر تن او ببینند هم می گوید: روز تشییع ...
در زمان شهادت فرزند حاج رضا، امام فرمود فرزند ما شهید شده است
متوجه درگیری در اطراف منزل امام شدم ، دیدم فردی از دست ماموران امنیتی در حال فرار است؛ زمانی که متوجه شدم این فرد حامل اعلامیه های حضرت امام (ره) می باشد سریع به جلوی درب منزل رفتم و او رابه سرداب خانه بردم تا مخفی شود و دست ماموران امنیتی شاه به او نرسد. ماموران وارد منزل شدند و تمام خانه را زیرو رو کردند ولی ناموفق از منزل خارج شدن و آن بنده خدا نجات پیدا کرد. درزمان های بیکار کتاب ...
با پیکان از نائین تا سراوان و چابهار برای دیدن علمای تبعید شده می رفتم/ تضادهای دوران پهلوی و انقلاب ...
قرار دادند؛ فردی به نام سید یونس هاشمی که یک طلبه تازه معمم 18ساله بود، فرار کرد به طبقه سوم رفت که مامورین اورا از بالا به وسط مدرسه پرت کردند و مغزش متلاشی شد. مامورین دیگر شروع به زدن طلبه ها کردند؛ شهیددکتر مفتح پایش شکست و بدنش مجروح شد. حجت الاسلام شیخ عباس حسنی از ناحیه سر، دست و پا مجروح شد. وحشت بسیاری ایجاد کردند اما نتوانستند روحانیت را از میدان به در کنند. به سمت خانه امام رفتیم که ایشان ...
فرزندان دو پزشک سرشناس که پزشکی را دوست نداشتند
و استاد آناتومی دانشگاه تهران بود) و همچنین برادر ایشان. پس پزشکی را باعلاقه و شناخت انتخاب کرده بودید؟ بله، ولی رشته دیگری که من دوست داشتم حقوق بود.آن سالی که ما کنکور داشتیم چون رشته طبیعی بودیم ، نمی توانستیم رشته حقوق شرکت کنیم.بنابراین من فقط پزشکی امتحان دادم و قبول شدم. اما اگر می توانستم حقوق شرکت کنم احتمالاً به آن سمت می رفتم. یعنی اگر به گذشته برگردید حقوق می خوانید ...
دو تابعیتی ها بلای جان جشنواره بی جان فجر شدند
برای فیلمهای " سارا و آیدا " و "یک روز بخصوص " نام برده شده است ! این در صورتی است که ایشان از همکاران بدلکار هستند و فعالیت حرفه ای ایشان هیچ سنخیتی با انجمن جلوه های ویژه میدانی ندارد و چندی پیش در برنامه هفت مدعی شدند جلوه های ویژه میدانی بیست سال عقب تر از سینمای دنیاست ! و امروز شاهد این هستیم که نام ایشان در حوزه جلوه های ویژه میدانی آمده است که این اتفاق از بعداز حضور ایشان در ...
پول نداشتم خاله ام را کشتم
حضور داشت، گفت: مادرم بعد از فوت پدرم تنها زندگی می کرد. خواهرانم خارج از کشور زندگی می کنند، به همین دلیل هر روز به او سر می زدم. امروز چند بار تماس گرفتم، اما مادرم تلفن ها را جواب نداد، به همین دلیل به اینجا آمدم تا از حالش باخبر شوم. هر چه زنگ خانه را زدم، در را باز نکرد. احتمال دادم داخل خانه برایش اتفاق بدی افتاده باشد به خاطر همین در را شکستم و وارد شدم. در خانه بوی گاز پیچیده بود. بعد داخل ...
ماجرای خواب شهاب و یک آیه و دو پرواز/ روایت سردار شوشتری از شهادت شهید همتی
شوم و می خواهم شما و تمامی پهلوانان اسفراین و دوستانم، آخرین کشتی ام را تماشا کنید، چون این آخرین کشتی من خواهد بود، من به جبهه می روم و شهید می شوم. من را خطاب قرار داد و گفت : خوب به کشتی من دقت کن زیرا دیگر مرا نمی بینی . راوی حسین علی مرادیان شهید علی اصغر همتی جانشین گردان حزب الله لشکر5نصر خواب و رویای شهادت حدود 12- 10 روز به عملیات والفجر 8 ...
ناگفته هایی از خشونت عوامل رژیم شاه علیه روحانیت/ سلام ساواکی ها به یزید و اهانت به امام حسین(ع)
و به ارتباط با گروه های مسلح متهم شدم. رؤیای صادقه و فرار از دست دو گرگ! شبی در خواب دیدم بالای تلّی از لجن ایستاده ام و شخصی پایین، با شلاق ایستاده و بر سر من فریاد می زند که: بگو ببینم چه کسانی بودند؟ فهمیدم اوضاع حساسی است. من در تهران بودم و همان زمان مأموران به خانه ام در قم رفته بودند و طلبه ای از شاگردان ما (که خواسته بودیم برای حفاظت، در منزل باشند) گفته ...
ساره بیات: این چه بازی مسخره ای بود که با من کردید
اعلام نامزدها اکران شد و بسیار ناراحت شدم؛ از همین رو در تمام اکران های مردمی کنارش بودم. نکته ای است که دل مرا شکسته است، از سال 85 تا 95 که وارد سینما شدم من هر سال نامزد شدم و تقدیر شدم و جایزه مردمی و کانون منتقدان و جوایز خارجی دارم. رقیب من در جشنواره ای مریل استریپ بود. خردمندان را نادیده نگیرید و من از جانب همه از خردمندان و تیمش عذرخواهی می کنم. من ساره بیات هستم و این پاکت را نمی فهمم. چرا ...
یادی از شهدای انقلاب شهرستان تفرش+تصاویر
جان ایستادگی نمایند. همچنین عضو هیأت مدیره یکی از مهمترین هیأتهای مذهبی تهران بود که سخنرانش آیت الله سیدمهدی لاله زاری بود. شهید محمد تقی سعدی شهید محمد تقی سعدی در روستای دادمرز از توابع شهرستان تفرش در یک خانواده کوچک مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار و دارای 5 خواهر و یک برادر بود. او دوران کودکی را پشت سر گذاشت و در سن 7 سالگی وارد مدرسه حسابی دادمرز شد ...
ظلمی که اسماعیل رضایی را پای چوبه اعدام کشاند+عکس
به گزارش دیار آفتاب ؛به نقل از ندای تفرش ، شهید اسماعیل رضایی یکی از چهره هایی است که پس از قیام 15 خرداد 42 دستگیر، محاکمه و سپس اعدام شد. شهید رضایی در سال 1304 در خانواده ای تفرشی متولد شد. وی از دوران نوجوانی به شغل بارفروشی در میدان میوه و تره بار تهران روی آورد. مقلد امام خمینی(ره) بود و در رسیدگی به خانواده های بی سرپرست تلاش را را به نهایت می رساند. به ساخت مسجدی در ...
چرا 40 درصد از ابلاغیه های دادگاه ها به دست افراد نمی رسد؟
با بیان اینکه شوهر این زن است، گفت؛ من هیچ مشکلی با همسرم ندارم و قصد طلاق دادن او را نیز ندارم. ما سه سال است که زندگی می کنیم و هیچ مشکل خاصی با هم نداریم. اما مدتی است که به رفتارهای همسرم مشکوک شده ام. به همین خاطر یک روز به تعقیبش پرداختم و در نهایت متوجه شدم مقصد او دادگاه خانواده است. با زیر نظر گرفتن همسرم متوجه شدم او پیگیر پرونده طلاق است. به همین دلیل به واحد رایانه ای دادگاه مراجعه کردم ...
اینکه بگوییم همه مشکلات آب به کشاورزی برمی گردد، ساده سازی صورت مساله است
به تهران کشیده نشده بود، معنای واقعی جنگ را درک نکرده بودم. ما از جنگ فقط سرودش را شنیده بودیم ولی معنای واقعی آن را درک نمی کردیم. جنگ برای ما فقط شهادت و حجله جوانان و صوت قرآن بود. اما من اولین پیامدهای جنگ را زمانی از نزدیک حس کردم که موشکی به نزدیکی خانه ما اصابت کرد و مادرم زخمی شد. آن وقت بود که جنگ چهره واقعی اش را به ما نشان داد. اما باید در نظر داشته باشیم که شاید همه جنگ ها به این شکل ...