سایر منابع:
سایر خبرها
راز شیطان شب با اثر ناخن دختر همسایه فاش شد
: هنگامیکه با برادر و خواهر کوچکم در خانه خوابیده بودیم، ناگهان متوجه شدم دستی دهان مرا گرفته است. ابتدا فکر کردم دست خواهرم است اما بعد حس کردم که جسم سنگینی بر روی بدنم افتاده است، از خواب پریدم و دیدم جوانی که بر روی صورتش دستمال بسته، دهان مرا گرفته است و من با ناخن به صورت و دست او چنگ زدم، او از تاریکی شب استفاده کرد و از دیوار خانه فرار کرد.افسانه افزود: با سر و صدای من، همسایه ها از خواب بیدار ...
مرد جوان همسرش را کشت تا دوباره ازدواج کند!
ببینم مشکل از کجاست. چندمتری کنده بودم که منیژه دوباره سر صحبت را باز کرد و بحثمان شد؛ آن قدر از دست او عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم. به سمتش حمله کردم و با هم درگیر شدیم. در این درگیری من که خشمم را نتوانستم کنترل کنم، به سمتش رفتم و کتکش زدم، بعد چاقویی را برداشتم سرش را کنار همان بخشی از خانه که کنده بودم، گذاشتم و شاهرگش را قطع کردم. وقتی به خودم آمدم، کار از کار گذشته بودو ...
ستاره دورگه جدید کی روش برای تیم ملی،کیست؟
تیم رده سنی زیر 18 سال بازی کردم و حتی کاپیتان تیم بودم. در کنار لوک شاو بازی کردم در ساوتهمپتون در کنار بازیکنان بزرگی مثل آلکس اوکسالاد چمبرلن، کالوم چامبرز و لولک شاو بازی کردم. ضمن اینکه آلن پاردیو شرایط قراردادم را مهیا کرد. با این حال می خواستم در تیم نخست باشگاهی بازی کنم که به همین دلیل به منسفیلد تاون رفتم. او در باره بازی در تیم ملی ایران هم گفته بود: درم خیلی در تماس با ...
پسر جوان نمی دانست همکلاسی اش چه بلایی سر دختری درآورده است! / آبروی چندین ساله اش به باد رفت!
نوش جان کردم. من تازه فهمیدم این دختر در اثر ارتباطی که با حمید داشته متاسفانه باردار شده است. موضوع را به پلیس گفتم و برای خودم واقعا متاسفم که با چنین فرد فاسدی دوست شده بودم. با این کارابروی چندین و چند ساله پدر و مادرم را به باد دادم. حمید دستگیر شده است و پس از آزمایش های فنی از اتهام باردار کردن دختر جوان تبرئه شدم و فقط باید جوابگوی ارتباطم در فضای مجازی با این دختر باشم. رادیو سهام ...
حسین تهرانی؛ کاشف ضربه های نو
. الفتی که شتابنده به سوی “شیفتگی” می رفت. شگفتی آور است که از میان تمام ساز ها که در بزم های پدر به گوش و چشم تجربه می کرد، بد نام ترین و کم اعتبار ترین آن ها را پسندید. حسین دل به تنبک بست و این دلبستگی از آن دست نبود که با خشم پدر و سرزنش دیگران از دست برود. عشق کودکی حسین تا پایان زندگی اش پائید. دست جز بر تنبک نسود وهیچ چیز را جز تنبک ننواخت. او خود می گوید: “بچه بودم و با مادرم به ...
شهیدی که سردارسلیمانی خود را وابسته به وی خواند +تصاویر
: به لطف پی گیری های پدر حافظ قرآن شدم در ادامه حامد رضایی فرزند شهید حسین رضایی به تشویق های پدرش برای حفظ قرآن اشاره کرد و گفت: پدرم انس عجیبی با قرآن داشت و همواره ما را هم به این موضوع تشویق می کرد و من به همین دلیل به کلاس حفظ قرآن رفتم و 21 جزء قرآن را امروز حفظ هستم. پدرم هر روز بعد از نماز صبح قبل از رفتن به سر کار به خواندن قرآن عادت داشت و از زمانی که من کار حفظ را آغاز کردم ...
بازخوانی پرونده های جنایی
، او از تاریکی شب استفاده کرد و از دیوار خانه فرار کرد. افسانه افزود: با سر و صدای من، همسایه ها از خواب بیدار شدند، من به خانه همسایه مجاور رفتم و جریان را به آنها گفتم. در این وقت برادر همسایه از در داخل شد وقتی از او سؤال کردند که تو کجا بودی؟ او که شاهرخ نام دارد، گفت: دنبال دزد رفته بودم. ناگهان من نگاهم به دست شاهرخ افتاد و روی دست او اثر ناخن و خراشیدگی دیدم و فوراً دریافتم شخصی ...
عصبانیت مهماندار هواپیما از مجری مشهور تلویزیون در یک پرواز ایرانی+عکس
اشتباه زده بودم. میثاقی ادامه داد: با دانشگاه قبول شدن من، خانواده ام از کرج به کرمانشاه آمدند. به خاطر دارم روزی در خانه مان در کرج بودم که پدرم زنگ زد و گفت صدا و سیمای مرکز کرمانشاه آگهی جذب همکار داده است و من برایت فرم پر کردم. او افزود: وقتی برگشتم کرمانشاه تست صدا و تصویر دادم. قبول شدم و کارم را در رادیو کرمانشاه شروع کردم. بعد با گروه اجتماعی تلویزیون کرمانشاه همکاری ...
مرگ وحشتناک مرد با رگبار گلوله/ افشای راز قتل همسر، پس از دومین جنایت/قتل همسر به خاطر ازدواج ...
باز کرد و بحثمان شد؛ آن قدر از دست او عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم. به سمتش حمله کردم و با هم درگیر شدیم. در این درگیری من که خشمم را نتوانستم کنترل کنم، به سمتش رفتم و کتکش زدم، بعد چاقویی را برداشتم سرش را کنار همان بخشی از خانه که کنده بودم، گذاشتم و شاهرگش را قطع کردم. وقتی به خودم آمدم، کار از کار گذشته بودو منیژه فوت کرده بود. چاره ای نداشتم جز اینکه جسدش را از بین ببرم و خودم ...
اتفاقی هولناک و عجیب حین جراحی یک زن!
خدا بود که با من بود چون هیچ شکی در ذهن من نبود که او در کنار من است. و بعد صدایی را شنیدم که می گفت: "هر اتفاقی رخ بدهد، مشکلی برای تو پیش نمی آید". در این مرحله می دانستم چه زنده بمانم و چه بمیرم، همه چیز خوب خواهد بود. در تمام مدت این ماجرا در حال عبادت بودم تا ذهنم را مشغول کنم، برای خودم آواز می خواندم و به شوهر و فرزندانم فکر می کردم. اما وقتی این حضور با من بود، فکر کردم: لطفا ...
با کفش پاره 5 گل به پرسپولیس زدم
، شاهین، پاس، اغلب قهرمانیها چه در بازیهای حذفی باشگاهی، لیگ شهرستان، سالنی، یادواره ها در تیم پاس بودم و در اواخر فوتبالم به شاهین اهرم رفتم و یکبار در بازیهای حذفی و یکبار در بازیهای باشگاهی شهرستان قهرمان مسابقات شدیم در همین تیم شاهین هم که اخر فوتبالم بود یکی دو بار آقای گل مسابقات شدم. هنوز در فوتبال فعالیت دارید؟ چرا؟ با توجه به پیشنهاد برای مربی گری فعلا در فوتبال ...
نوزادی درآتش خطای پزشکی سوخت
اینکه دردی دیگر را باید تحمل کنند. پدر این نوزاد توضیح می دهد: خوشبختانه، دو روز بعد فرزندم وضعیتش مساعد شد و زمانی که برای ملاقات رفته بودم، متوجه شدم پای فرزندم به صورت عجیبی دچار سوختگی شده است. زمانی که از کادر درمانی دلیل سوختگی را پرسیدم، آنها اعلام کردند که شب گذشته مقدار سرم را برای نجات جان کودکتان افزایش دادیم و این مسئله به منظور احیای آن بوده، نگران نباشید زیرا ترمیم سوختگی آن به راحتی ...
افخمی: نامه حمید فرخ نژاد به فراستی بی ادبانه بود/ خردمندان: به اعتراض ما در خانه سینما رسیدگی نشد
و گفتند این کار فعلا امکان پذیر نیست. بروید بعدا خودمان بهتان زنگ می زنیم! وی درخصوص ایده اصلی شکل گیری این فیلم گفت: اصل داستان مربوط به 3 سال پیش است و زمانی که خودم درگیر ماراتن بیست و یک روز بعد بودم. در داورخانه 13 آبان ایده این کار برایم شکل گرفت و به مرور تصویر کار در ذهنم رسیده بود. ایده قطار در این فیلمنامه هم کاملا ارجینال و دست نخورده است و پیش از این جایی بکار برده نشده بود ...
ابتهاج: هرگز توده ای نبودم، هنوز سوسیالیستم
، سانسور، ارغوان و حزب توده. تاریخ ایرانی بخش هایی از این گفت وگو را انتخاب کرده که در پی می آید: زهرایی بی موقع مُرد بعد از مرگ زهرایی خانم همشیره زهرایی در آلمان، مراسمی گرفتند بسیار بزرگ و خوب و شامی دادند مفصل. آمده بودم بیرون سیگار بکشم که معصومه خانم خواهر او آمد و با حالت تاثربرانگیزی گفت که آقای سایه خوشحالم که لااقل یکی از آرزوهای برادرم برآورده شد. زهرایی می گفت خدا ...
روایت رزمندگانی که مثل ابوالفضل (ع) جنگیدند و مثل امام حسین (ع) شهید شدند
عباس نیا گفتم چند نگهبان بگذارد. روی روزنامه نشسته بودم که خوابم گرفت، ساعتی بعد از سرما و درد شدید دستم بیدار شدم. طاهر گفت: آقا مهدی باکری آمده بود. سوال پرسید بچه هایی که جلو رفته بودند، برگشتند؟ عرض کردم بله؛ چیزی جلو نبوده. اجازه بدهید جلالی را صدا کنم. آقا مهدی گفت: نیازی نیست. بگذارید کمی استراحت کند. گردان علی اصغر (ع) امروز کار بزرگی کرده است. به امید خدا تا صبح جاده طلاییه باز می شود و اول ...
علامه مصباح یزدی :از "التقاط" بریدیم نه از "نهضت امام"
ایشان در چه حدّی و در چه عرصه هائی بود و چگونه ادامه پیدا کرد تا برسیم به مقطع آغاز نهضت. مصباح یزدی: ارادت بنده به حضرت امام مثل هر طلبه دیگری که در آن زمان زندگی می کرد، از حضور در درس ایشان یا شنیدن فرمایشاتشان و یا خواندن کتاب هایشان حاصل می شد. شروع طلبگی من از سال 26 بود، یعنی دوره ابتدائی مدرسه که تمام شد، بلافاصله مشغول تحصیلات دینی شدم. تا سال 30 در یزد بودم و در این مدت، نام ...
ورزشگاه های گیلان صد برابر بدتر از ساختمان پلاسکو هستند
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا محمد مایلی کهن در مورد تماس تلفنی وزیر ورزش با خودش گفت: دو بار برای دیدن ایشان به وزارت ورزش رفتم و ایشان تشریف نداشتند و بعد رئیس دفترشان محبت کرد و با من تماس گرفت و من با وزیر تلفنی صحبت کردم. وی افزود: در این گفت و گو از ایشان عاجزانه خواستم که به وضعیت ورزشگاه های گیلان رسیدگی کنند و ایشان هم قول تشکیل یک کارگروه ویژه برای رسیدگی به وضعیت این ...
بسته شعری ویژه شهادت حضرت زهرا (س)
...> برخیز ذوالفقارِ نبردِ مرا ببند فردا برایِ نبشِ مزارِ تو می رسند باید که چند قبر برایت درست کرد باید مرا به جای تو در قبر جا دهند دست پدر رسید تو را گیرَد از علی شاید که زخم آتش در را شفا دهند حسن لطفی خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد مادرم او را گرفت و تازیانه پشت ...
مداح باید اشاره ای بخواند/ اخراجی ها کدام هیئت می روند
خانه فضایی را ایجاد کرده بودند که فرزندانشان با قرآن هم انس بگیرند. پدر بزرگم نیز با نوه ها کلاس قرآنی می گذاشتند و به بچه ها جایزه می دادند تا در این جلسات حضور پیدا کنند؛ یک کلاس قرآن هم خدمت حاج آقای مسگریان می رفتیم، ایشان یکی از قاریان و نماینده آیت الله نوری همدانی در استان همدان هستند، از چنین فضایی بود که وارد تشکیلات هیئتی شدیم و از هیئت های مذهبی هم وارد برنامه های ادارات و بعد از آن در ...
افخمی: آقای فرخ نژاد! ما به تو بیشتر از آقای پرستویی نیاز داریم/ فراستی: آدم فروش کسی است که ایران را ...
سبکی است که جای خود را در صنعت سینما دارد و باید از این دست فیلم ها ساخته شود و درباره فروش فیلم معتقد بودم، خوب هم می فروشد. درضمن حرف های مسعود فراستی در هفت هم گفته شد و تکراری بود. اعضای کمیسیون فرهنگی هم عاقل تر از آن هستند که بخواهند تنها بنا بر حرف مسعود فراستی که همگی سبک نقد او را می شناسند که در سال شاید یکی دو فیلم را تنها بپسندد، عمل کنند. وی افزود: بنظرم فیلمسازان باید عادت ...
گفت وگو با افروز فروزند نویسنده و کارگردان نمایش مافیا
شبیه باشند، یکی کم تر و یکی بیش تر. سیزده سال پیش نمایشی کار کردم که یکی از شخصیت ها شبیه به خودم بود. همه می گفتند خودت بازی بکن! گفتم اصلاً فکرش را نکنید، چون موقع کارگردانی آن قدر انرژی از من گرفته می شود که دیگر نمی توانم هنگام اجرا هم در صحنه باشم. یکی از لذت های زندگی من اینست که اجرای هر شب را تماشا بکنم. مثل مادری که به قد و بالای بچه اش نگاه می کند و قربان صدقه اش می رود و رشدِ روزبه روز ...
می خواهم خودم را قاطی بسیجی ها کنم
تدارک جهیزیه و خیرات، یا در مجمع ایتام. خدا این قدرت را به این زن داده بود. هر وقت بچه های مسجد توفیق به مرخصی می آمدند، موقع برگشتن به منطقه ناهار آخرالوداع، مهمان سفره فاطمه خانم بودند. این برنامه همیشگی خانه ما بود. من بودم یا نبودم، توفیری نداشت. خیلی از آن بچه ها شهید شدند و نیستند که به بزرگی و معرفت این زن شهادت بدهند. فاطمه همیشه می گفت: شاید نتونم تفنگ دست بگیرم و بجنگم؛ اما ...
کربلای 5 میثاقی برای پروانه شدن
بهشت نمی شوم. دستانم را گرفت و گفت: قبل از خودم دست 72 نفر را می گیرم، می گویم خدایا این ها برای من گریه کردند. دل شان سوخته. اول این ها وارد بهشت شوند، بعد من. خندیدم و گفتم: نمی دانم این طوری که ناراحتم و گریه می کنم، شفاعت تو نصیبم می شود یا نه! ابراهیم تاری، برادر شهیدچنین می گوید؛ وقتی رحیم در عملیات کربلای 5 شهید شد، آن جا بودم. نیروهای گردان امام حسین (ع)، میوه می ...
عوامل تحکیم خانواده از دیدگاه حضرت فاطمه زهرا(س)
تحمل می نمود و نزد کسی افشا نمی کرد؛ گاه رسول خدا(ص) مصرّانه از ایشان احوال پرسی می نمود، آن گاه ایشان به گوشه ای از آلامش اشاره می فرمود. روایت است، روزی در پاسخ پدر فرمود: اصبحنا و لیس فی بیتنا شئ یذوقه ذائقی و انا لنحمدلله تعالی (مجلسی، 1404ق: ج35، ص252)، پدر جان، صبح کردیم، در حالی که در خانه ی ما چیزی نیست تا با آن رفع گرسنگی بنماییم و ما در هر حال خدای بزرگ را سپاسگزاریم. آن حضرت(س ...
باران کوثری: رابطه بین من و حامد بهداد کمک زیادی به ایفای نقشم کرد!
تجربه مثبتی را در آن فیلم نیز کسب کرده بودم. حضور حامد بهداد ویژگی های خاص خودش را دارد. نزدیک به دوازده سال است که ما با هم دوست هستیم. به دلیل رفاقتی که با هم داریم می توانیم در زمان کار درک بسیار خوبی نسبت به هم داشته باشیم. زوج خوبی برای بازی در نقش های مختلف هستیم و این تجربه در فیلم روز سوم و دندان طلا به خوبی مشخص بود. البته کاملا مشخص است که شناخت مناسبی نسبت به یکدیگر دارید، آیا ...
بازیگر معمای شاه : پول خوبی نگرفته ام
...> این بازیگر در ادامه با اشاره به نقش خود گفت: به دلیل اینکه نقش من را تعدادی از بازیگران نیز ایفا کرده بودند، نگرانی خاصی داشتم و برایم سخت بود. قبل از من آقای بنفشه خواه و گیتی جاه، نقش شاه را بازی کرده بودند. امیرمهدی کیا در ادامه گفت: من حدود 12 سال از بازیگری دور بودم زیرا محیط کار را دوست نداشتم و بعد از آن به سمت بازار رفتم اما زمین خوردم و در این راه بهزاد فراهانی من را دوباره ...
در برنامه هفت چه گذشت؟
سعید سهیلی کارگردان فیلم سینمایی گشت2 با اعلام اینکه قصد حضور در برنامه را نداشته مهمان شب گذشته هفت بود و درباره حواشی اخیر فیلمش توضیح داد. به گزارش خبرآنلاین، در برنامه هفت شب گذشته جمعه ششم اسفند ماه بهروز افخمی با سعید سهیلی درباره گشت2 و حواشی اخیرش به گفتگو نشست. سهیلی در ابتدای صحبت هایش در این برنامه گفت: به حضرت عباس به هزار دلیل نمی خواستم به برنامه هفت بیایم. اما ...
ان شاءالله این دفعه با تابوت برمی گردم/ الهام غیبی درباره برادر شهیدم +عکس
ما وارد شده اما ما این عزا را با فرد دیگری شریک هستیم. در این خواب من برادرم را دیدم که او را با ماشین هایی عجیب که همه رنگهای روشن داشتند می آورند. آن شب من نتوانستم بیشتر از این چیزی ببینم و از خواب بیدار شدم اما قلبم آگاه شده بود و می دانستم که این خواب به نوعی با سرنوشت برادرم ارتباط دارد. این بود تا اینکه چند روز بعد دیدم چند نفر از بچه های سپاه در حالی که سوار بر ماشینهای نظامی هستند آمدند ...
عجز خانواده مراغه ای آنها را همسایه رئیس قوه قضاییه کرد
گرفتند و اعلام کردند اقساط کامیون پرداخت نشده است و من را برای توضیحات احضار کردند. من با آن فردی که قرار بود اقساط را پرداخت کند تماس گرفتم و گفتم چرا اقساط را پرداخت نکردی؟ ابتدا ادعا کرد که تمامی اقساط را به موقع پرداخت کرده اما زمانی که از او فیش پرداختی را خواستم من را سرکار گذاشت تا اینکه متوجه شدم پول ها را خرج کرده است. بلافاصله برای پیگیری موضوع جلوی منزل این فرد رفتم ...
پسرم شهادتش را 45 روز قبل پیش بینی کرده بود
علی سمندریان در اول مرداد سال 1335 در تهران متولد شد. همسرم احمد آقا سمندریان شاعر، عارف و فردی مذهبی بود که اشعار زیادی را در رثای اهل بیت می سرود و همیشه هم و غم زیادی در تربیت فرزندانش داشت. علی 11 سال بیشتر نداشت که پدرش به رحمت خدا رفت و بعد از فوت پدر بچه ها همه مسئولیت خانه و خانواده به عهده من افتاد. تمام تلاشم این بود که با ایمان و فداکاری نقش مادر و پدری را در حد توان به خوبی ایفا کنم تا ...