سایر منابع:
سایر خبرها
دردسر آشنایی با دختر دی جی برای پسر پولدار / از رزیتا خواستم دیگر به اینگونه مهمانی ها نرود
از آن روز به بعد دچار افسردگی شدیدی شدم و گوشه نشینی را در پیش گرفتم چرا که من تک پسر خانواده بودم و علاقه عجیبی به مادرم داشتم. با وجود آن که 2 خواهرم گاهی به من سر می زدند اما نمی توانستم به همین راحتی روزهای شیرین در کنار مادر بودن را فراموش کنم تا این که آن میهمانی شوم مرا به روز سیاه نشاند و ...جوان 23 ساله ای که به اتهام صدور چک های میلیونی بلامحل دستگیر شده بود و تلاش می کرد چهره اش را از ...
توصیه هایی که مداح را ماندنی می کند
جهانی اهل بیت(ع) لندن در روز عاشورا پزشکی را دیدم که به من می گفت، حاج آقا زمانی که لندن آمدم دانشجو بودم و در ایران اهل هیئت و روضه نبودم، اما در لندن با پافشاری یکی از دوستان در روز عاشورا به مرکز جهانی اهل بیت(ع) آمدم و در همان دفعه اول جذب و شیفته امام حسین(ع) شدم؛ بعد از این هیئت از لندن به کربلا رفتم و از آن روز به بعد مجالس امام حسین(ع) را ترک نکردم و حسینی شدم. این جوان در ادامه به من گفت بعد ...
چشم در برابر چشم
. قاسم اینها را دیده بوده و حالش بد می شود. همان جا استفراغ کرده بود. از آن به بعد اغلب کربلاست . جرعه ای از چایش سر می کشد و می گوید: البته پسرِ نامرد بود، آدم حسابی نبود، سابقه دار بود، به روح پدرم اگر سابقه مواد و زندان نداشت، نمی گذاشتم قاسم این کار را بکند؛ مگر آنکه از روی نعشم رد شود؛ اما پسره معتاد بود، از اراذل ورامین بود، ولی جوان بود و بدبخت. می دانی؟ من می گفتم دیه اش را بگیر بذار برای ...
سرنوشت رجال نامدار عصر پهلوی اول چه شد؟+تصاویر
در نامه خود، بیت مشهور مولانا: در کف شیر نر خونخواره ای/ غیر تسلیم و رضا کو چاره ای را هم خطاب به اسدی نوشته بوده است. اما چون نامه به دست رضاخان می افتد و او هم این بیت را می بیند عصبانی می شود و فروغی را برکنار میکند. لیکن باقر عاقلی، تاریخ نگار معاصر، که از دوستان محسن فروغی، پسر ذکاء الملک، بود از قول او روایت می کند: " پدرم می گفت من چنین نامه ای ننوشته ام. بعد از مرگم تکذیب کنید ...
شیرین ترین نمازی که خواندم
حجت الاسلام قرائتی می گوید: یک وقتی ما در ستاد نماز نوشتیم آقازاده ها، دخترخانم ها، شیرین ترین نمازی که خواندید برای ما بنویسید. یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله ما ریش سفیدها را به تواضع و کرنش واداشت. نوشت که ستاد اقامه نماز، شیرین ترین نمازی که خواندم این است: در سفری همراه پدر و مادرم در اتوبوس نشسته بودم و به زمین و آسمان نگاه می کردم، خورشید را دیدم ...
پسر جوان نمی دانست همکلاسی اش چه بلایی سر دختری درآورده است! / آبروی چندین ساله اش به باد رفت!
... من تازه فهمیدم این دختر در اثر ارتباطی که با حمید داشته متاسفانه باردار شده است. موضوع را به پلیس گفتم و برای خودم واقعا متاسفم که با چنین فرد فاسدی دوست شده بودم. با این کارابروی چندین و چند ساله پدر و مادرم را به باد دادم. حمید دستگیر شده است و پس از آزمایش های فنی از اتهام باردار کردن دختر جوان تبرئه شدم و فقط باید جوابگوی ارتباطم در فضای مجازی با این دختر باشم. ...
تأثیر شگرف تلاوتی که موجب عتاب میهمانان عرب به صدام شد
نماز جماعت را به ایشان اقتدا می کردند. همچنین، هنگامی که در خدمت آیت الله مرتضی تهرانی نیز که بودند هر زمانی که ایشان حضور نداشتند، مرحوم پدرم نماز جماعت را می خواندند. وی با اشاره به وابستگی موجود میان پدر و پسر یعنی مرحومان میرزا حسن و محمدتقی تسویه چی نیز اظهار کرد: بعد از وفات مرحوم برادرم، مرحوم پدرم تقریباً حالت ناراحتی پیدا کردند چراکه فقدان برادرم برای ایشان سنگین بود و پس از مدتی نیز ...
علامه مصباح یزدی :از "التقاط" بریدیم نه از "نهضت امام"
تعمّدی در کار نبوده، ولی در آینده هم چنین چیزهائی محتمل است. در میان منابع دینی، در کتاب های اهل تسنّن این جور چیزها را زیاد مشاهده می کنیم که یک جلد با جلد دیگرش فرق دارد و از یک کتاب، یک حدیث حذف شده، حتی در کتاب نویسنده ای عبارتی بوده که با مذاق چا پ کنندگان سازگار نبوده و در چاپ بعد، تغییرش داده اند. اینها بزرگ ترین خیانت به علم و فرهنگ و دین و انسانیت است، ولی به هر حال دست شیطان ...
پسرم شهادتش را 45 روز قبل پیش بینی کرده بود
بمباران ها به آنها هم آسیب برساند. علی دست تنها ماند و کار ساخت خانه نیمه تمام ماند. به علی گفتم دخترهای امروزی نمی آیند پیش مادر شوهر. برای من یا خانمت خانه جدا اجاره کن. علی گفت هر کسی من را می خواهد اول باید مادرم را بخواهد. همسر خوبی هم قسمتش شد و با من زندگی کرد. کمی بعد راهی میدان نبرد شد. من هیچ مخالفتی با حضورش در جبهه نکردم؛ چون خواست خودش بود. اگر بخواهید شاخصه های اخلاقی فرزند شهیدتان را ...
شهادت، جهشی است از آنچه هستی به سوی آنچه باید باشی
تن از همسایه ها برای نماز ظهر به مسجد رفتیم و مجتبی و پدرش در خانه ماندند. وی ادامه داد: وقتی به خانه برگشتم، پدرش تعریف کرد نزدیکی های ظهر در خانه را زدند وقتی پرسیدم کیست ؟ گفت: منم باز کن، وقتی در را باز کردم با دختر بچه ای برخورد کردم که سفره ای پارچه ای در دست داشت و به من گفت این را برای مجتبی آورده ام، پرسیدم : از طرف کیست ؟ گفت: زهرا ، و بعد سفره مرا از من خواست من سراغ نانها ...
سکوت محمدیان پس از 18 ماه شکست: دست روی قرآن می گذارم که دوپینگ نکردم
شان نسبت به تو عوض می شود، اما خدا را شکر من نزد مردم منفور نشدم و آنها فهمیدند که این اتفاق عمدی نبوده است. همه زندگی من به امید حضور در المپیک 2016 بود، اما هشت ماه باقی مانده به مسابقات المپیک به یکباره ورق برگشت و همه چیز به هم ریخت تا من از خانه نظاره گر المپیک باشم. *اینکه دست هایی پشت پرده دوپینگم بود یا نه را نمی دانم محمدیان در پاسخ به این سوال که آیا معتقد است که دست ...
بنیاد در آینه مطبوعات
ریختیم و با خودمان به قطعه شهدای مدافع حرم بردیم. دعای خیر شهدا را همیشه پشت سرم احساس می کنم بعد از این ماجرا بوده که علیرضا، پسر دوم خانواده خراسانی، تصمیم میگیرد این راه را تا زمانیکه به خدمت سربازی نرفته است، ادامه بدهد. پدر خانواده، سماور بزرگی برای این کار میخرد تا آماده کردن چای، ساده باشد و چند فلاسک بزرگ هم خریداری میکنند. خود علیرضا درباره این تصمیم میگوید: در زندگی ام ...
محیط زیست، زندگی من است
کارهای اداری می کنم که اکثرا کار من با پاسگاه و کلانتری است و تخلفات برق که باید آنها را راست و ریس کنم. بعد از اداره، نوبت کارهای محیط زیست و عمران محل است و گرفتاری های متفرقه مردم محل که به من مراجعه می کنند و من هم تا جایی که می توانم مشکلات آنها را رفع می کنم. برای رضای خدا این کار را انجام می دهم و از طرفی به پدر و مادرم که سال ها برای من زحمت کشیده اند سر می زنم. هر موقع، هر کجا ...
کلمات کلیدی کارآفرینی پول حلال، کارهدفمند و رعایت حق الناس است
سالانه چندین میلیون دلار صادرات دارند. با لجهه شیرین یزدی صحبت می کنید، اهل این شهرید؟ متولد چه سالی هستید؟ بله، اصلیت من یزدی است، پدر و مادرم یزدی هستند ولی خودم متولد کرمانم، پدرم در کرمان معلم بود. حاج محمدباقر فنائی (پدرم) جزو اولین لیسانسیه های دانشگاه تهران بود و در سال 1316 فارغ التحصیل شد و بعد به کرمان رفت و معلم شد، به همین دلیل هم من متولد 17/3/1327 در کرمان هستم ...
سرنوشت شوم دو خواهر بعد از زندانی شدن پدر
برادرش را در سرآسیاب ملارد شناسایی و او را دستگیر کنند. در نخستین جلسه تحقیق که صبح دیروز برگزار شد دختر نوجوان درباره آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: مدتی قبل پدرم به دلایلی توسط پلیس دستگیر و زندانی شد. در این مدت من و خواهرم گاهی به خانه همسایه مان می رفتیم و برای دختر همسایه درد دل می کردیم. در این مدت ما با یکدیگر صمیمی شده بودیم و رفت آمدهای مان ادامه داشت تا اینکه یک روز پسر همسایه با ...
مادرم خواستگارهای مرا فراری می دهد و تهمت های ناروا می زند
دختر جوان که به خاطر رهایی از کتک های مادرش با 110 تماس گرفته بود در حالی که عنوان می کرد با همه این بدبختی ها، همچنان مادرم را دوست دارم و نمی توانم از او شکایت کنم، قصه تلخ زندگی اش را از دوران کودکی آغاز کرد و به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: از زمانی که به خاطر دارم همواره تهمت ها، سرزنش ها و رفتارهای غیرمتعارف مادرم موجب مشاجرات و درگیری های خانوادگی می شد اما همیشه این پدرم بود که ...
موضوع علاقه مندی ام به خواهرش را به او گفتم / نمی دانم با چه رویی به صورت خانواده ام نگاه کنم!
ساده و زحمتکش است. همیشه نصیحتم می کرد . حرف هایش را به مسخره می گرفتم و به پدر و مادرم دهن کجی می کردم. حالا نمی دانم با چه رویی به صورتشان نگاه کنم. رادیو سهام 110 این اخبار داغ را از دست ندهید: حکمی عجیب / زن جوانی که با همدستی مردی به نام محمد نقشه قتل شوهرش را کشیده بود تبرئه شد! + عکس شدت آسیب به زن جوان توسط این دو مرد به قدری بود که ...
اعظم آه بلندی کشید و ماجرای کثیف زندگی و دلیل زندانی شدنش را تعریف کرد!
به مدرسه رفته بودم، نمی دانم چه کسی مرا لو داده بود یا لباسم بوی سیگار می داد که آمدند توی کلاس و کیفم را گشتند و یک نخ سیگار پیدا کردند. بعد هم مادرم را به مدرسه خواستند و پرونده ام را زیر بغلم گذاشتن و اخراجم کردند. اخراج که شدم دیگر قید درس و مدرسه را برای همیشه زدم. داد و بیداد پدرم هم هیچ تاثیری رویم نداشت. یادم است یکبار پدر و مادرم تصمیم گرفتند ترکم دهند. مادرم مقداری تریاک تهیه کرد و بعد ...
حکمی عجیب / زن جوانی که با همدستی مردی به نام محمد نقشه قتل شوهرش را کشیده بود تبرئه شد! + عکس
نمی دانست همکلاسی اش چه بلایی سر دختری درآورده است! / آبروی چندین ساله اش به باد رفت! باور کنید این خودرو سوناتا کروک است / این تصادف در کشورمان به این روزش انداخته + عکس من و شوهرم هر کدام مان در عالم کثیف دیگری سیر می کردیم / مسائل خانوادگی برایمان اهمیتی نداشت! زنی که حتی حق عطسه کردن، غلت زدن در رختخواب هنگام استراحت را ندارد + عکس عمل قبیح و زشتی که پسر جوان تازه داماد در شب ازدواج با زن شانزده ساله اش انجام داد! ...
کاش من هم از آن عصاها برمی داشتم!
تکیه داد و نفسی تازه می کرد؛ بعد گفت: کاش من هم از آن عصاها برمی داشتم. آن زمان ده ساله بود. گفتم: این دیگر چه آرزویی است؟ جواب داد: بزرگ شدم به جبهه می روم، می بینی!. صلوات برای خوشه های گندم برادر شهید می گوید: یوسف علی کنار مزرعه می نشست و برای خوشه های گندم صلوات می فرستاد. در خانه همیشه از نماز و قیامت می گفت. برای همین در مهرماه 1365 برای ثبت نام در حوزه ...
قتل وحشتناک پدر/ خواهرم وارد اتاق شد و آن صحنه وحشتناک را دید
دیگر بازنگشته است. در پی اعلام این گزارش، تحقیقات کارآگاهان برای رمزگشایی از پرونده فقدانی آغاز شد.14 ماه بعد از این ماجرا کارآگاهان با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی کاظم میرزایی به رصدهای اطلاعاتی درباره تغییر ناگهانی وضعیت اقتصادی اعضای خانواده مرد گمشده پرداختند و به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد آنان مبالغی را از حساب مرد 55 ساله برداشت کرده اند. این گونه بود که خانواده این مرد، به شیوه تخصصی و با نظارت مستقیم سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) مورد بازجویی قرار گرفتند که در نهایت پسر 20 ساله مرد گمشده به قتل پدر و سوزاندن جسد وی اعتراف کرد. ...
سیّد احمد سام
. به شّدت بیمار است. توان مراقبت از خودش را ندارد. از بوی نجاست و ادرارش نمی توانیم زندگی کنیم. به ما کمک کنید. شنیده بودم جایی در منطقة کهریزک هست که از چنین افرادی نگهداری می کنند. نشانی آنجا را به مرد دادم. چند روز بعد باز درِ خانه را زدند. همان مرد بود. این بار از من خواست تا سری به آنجا بزنم و خودم وضع آنجا را ببینم . فردایش با همسر و دخترم به سوی کهریزک راه افتادیم.آن محل را نمی ...
هلالی که در یاد می ماند
ثبت نام می کردند. دو تا از همکلاسی هایم اسم نوشتند، بعدش هیچ اتفاقی نیفتاد. من هم نمی دانستم هلال احمر چه کار می کند. بعد از آن یک روز پدرم آمد خانه و دیدم دستش داروست. به مادرم گفت داروها را از هلال احمر خریده. آن موقع فکر می کردم هلال احمر جایی است که دارو می فروشد. جمعیتِ هلال احمر براساس بند 8 ماده 3 اساسنامه خود، نزدیک به 30 سال است به تأمین و عرضه دارو می پردازد و حالا 36 ...
هیس: وظیفه هنرمند در برابر صهیونیسم مقاومت است/ دیدن کشته شدن کودک فلسطینی دشوارترین لحظه بود
توانیم بدون نور فیلم برداری کنیم یا خیر. در آنجا، با پسر کوچکی مواجه شدم که هردو پای خود را از دست داده بود؛ شهرک سازان اسرائیلی، مواد منفجره ای را به داخل خانه آن ها پرتاب کرده بودند و او را درحالی که شام می خورد، زخمی کرده بودند. وقتی آن پسر کوچک را دیدم... آه ... اگر یک پدر یا مادر باشید، می فهمید. در آن حالت، خواب های بدی درباره ی دیدن فرزندان خودم می دیدم. آنچه آنجا اتفاق می افتد، وحشتناک است ...
سرنوشت حلقه اول رضاخان ؟ + تصاویر
بیند عصبانی می شود و فروغی را برکنار میکند. لیکن باقر عاقلی، تاریخ نگار معاصر، که از دوستان محسن فروغی، پسر ذکاء الملک، بود از قول او روایت می کند: " پدرم می گفت من چنین نامه ای ننوشته ام. بعد از مرگم تکذیب کنید. من حضوراً از اسدی توسط (میانجی گری) کردم ولی رضاشاه گزارش های پاکروان استاندار و سرلشکر مطبوعی فرمانده لشکر را جلوی من انداخت و با تغیّر و تعرّض گفت بی جهت از قوم و خویش خود دفاع ...
خریداران خودرو، فروشنده جوان را کشتند
.... وی گفت: ساعاتی قبل دو مرد جوان برای خرید خودرو به نمایشگاه آمدند. بعد همراه پسرم بهنام برای نشان دادن خودرو به یک تعمیرگاه رفتند. اما دقایقی قبل و در پی تماس تلفنی پسرم، خبردار شدم آنها بهنام را ربوده اند. به دنبال این شکایت تیم ویژه ای از کارآگاهان پلیس آگاهی ردیابی آدم ربایان را در دستور کار قرار دادند تا اینکه پس از 12 روز یکی از تبهکاران به نام سجاد شناسایی و دستگیر شد. ...
دوست صمیمی ام مرا به خانه شیطانی دایی متاهلش کشاند /من خودم را باختم
متوجه من و مادرم شده بود، با دیدن ما بی آن که چیزی بپرسد سریع اتاق را ترک کرد. من قربانی حماقت و زودباوری خودم شدم و هیچ گاه نباید از کسی گله کنم. نه از سپهر و نه از مهناز! بعد از آن ماجرا دیگر هیچ گاه آنها با من تماس نگرفتند و من هم هنوز نتوانسته ام ماجرای بی شرمانه خود را برای مادر و پدرم بازگو کنم و دیگر کار روز و شبم تنها گریه شده است. به راستی چگونه راضی شدم تا پاکدامنی خود را تنها در بستر ...
نوجوانی در مراسم تشییع جنازه اش زنده شد + عکس
مردان بی رحم تهرانی با پسر جوان! آخرین پیکر پلاسکو شناسایی شد + عکس در این تصادف قدرت تیبا در تصادف با X3 را مشاهده می کنید به هر طریقی که شده وارد خانه مجردیش شدم / با دیدن وضعیت پسرم شوکه شدم!
ماجرای باورنکردنی مرده ای که زنده شد! + تصاویر
آنجا ندارم. قدس آنلاین 110 این اخبار داغ را از دست ندهید: ا سیر لبخندهای شیطانی اش شدم! / گرفتار هوا و هوس شدم! ماجرای وحشتناک و سیاه خون بازی دختران! +عکس رفتار وحشتناک مردان بی رحم تهرانی با پسر جوان! آخرین پیکر پلاسکو شناسایی شد + عکس در این تصادف قدرت تیبا در تصادف با X3 را مشاهده می کنید به هر طریقی که شده وارد خانه مجردیش شدم / با دیدن وضعیت پسرم شوکه شدم! نوجوانی در مراسم تشییع جنازه اش زنده شد + عکس ...
اوصاف امام زمان(عج) در حدیث قدسی لوح
ولادت حسین علیه السلام تبریک گفتم، در دستش لوح سبزی دیدم که گمان کردم از زمرد است و مکتوبی سفید در آن دیدم که چون رنگ خورشید (درخشان) بود . به ایشان عرض کردم: دختر پیغمبر! پدر و مادرم قربانت، این لوح چیست؟ فرمودند : لوحی است که خدا آن را به رسولش صلّی اللَّه علیه و آله اهدا فرموده، اسم پدرم و اسم شوهرم و اسم دو پسرم و اسم اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را بعنوان مژدگانی بمن ...