سایر منابع:
سایر خبرها
آقای خاص سکوت خود را شکست
دارید کجا بروید؟ هنوز تصمیم نگرفتیم اما بدون شک به ایرانگردی می پردازیم. *یعنی سفر خارجی نمی روید؟ کشور ما زیبایی های زیادی دارد، پس چرا باید خارج برویم؟ خوشبختانه هم من و هم همسرم علاقه زیادی به ایران و ایرانگردی داریم. به خاطر همین تصمیم گرفتیم حالا که با هم هستیم، تمام شهرهای ایران سفر کنیم و از زیبایی هایش لذت ببریم. *مادرتان خیلی دوست داشت ازدواج شما را ببیند ...
خدایا مرا پاکیزه بپذیر
استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده ای را از خود به یادگار گذاشت. اسلحه ای که مهریه همسرش شد ازدواج مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح ...
منصوریان: برای پرسپولیسی ها فیگور خنده می گیرم!
کرده ام. بعد از خدا و خانواده ام، باارزش ترین چیزی که دارم استقلال و هوادارانش است. * چرا چهره شما و علی چینی خیلی بهم شباهت دارد؟ - علی چینی پدر ما را در آورده، به او گفتم ریش و سیبیل بگذارد. یک روز در تمرین با ضربه قیچی گل زد، فردای آن روز دوستی از شهرستان با من تماس گرفت و گفت عجب گلی زدی. من هم از روی رودبایستی گفتم من زدم! ** خوش تیپ نیستم، اما خوش شانسم ...
کارگر کارخانه دمپایی که بال شهادت یافت + عکس
پسر عمو و دخترعمو بودیم. ما 28 سال پیش به ایران مهاجرت کردیم. خوب به یاد دارم که ورود ما به ایران همزمان با رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی(ره) بود. من هشت فرزند داشتم و همسرم کارگر روزمزد بود. اگر چه کار دائمی نداشت اما با همان دستان پینه بسته کارگری نان و رزق حلال به خانه می آورد. ما پنج سال در مشهد زندگی کردیم. فرزند شهیدم مصطفی اول فروردین 1372 در مشهد متولد شد. بعد از تولد مصطفی به قم ...
علاقه من به آیت الله خامنه ای اعتقادی، روحی و معنوی است
، همچنین شفافیت و صراحت بیان ایشان مرا تحت تاثیر خود قرار داده بود. شما وقتی روبه روی ایشان می نشستید، احساس می کردید همه چیز مقابل ایشان روشن و بی پرده است از افراد گرفته تا حوادث و آینده. چرا از ایشان به عنوان پدر معنوی حزب الله نام برده اید؟ بعد از ارتحال امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)، اغلب مقامات حزب الله، چشمانشان در موضوعات روحی و معنوی و عرفانی به سمت و سوی حضرت آیت الله ...
رضازاده: سرمایه علی دایی 1000 برابر من است/ از سلفی گرفتن خوشم نمی آید!
. زمانی که ایوانف به ایران آمد وزن بدنم بین 108 تا 110 کیلوگرم بود. بعد کم کم وزن بدنم بالا رفت. واقعا هم زحمت کشیدم تا وزنم بالا برود. یادم می آید که از رستوران غذا می آوردم و شب قبل از خواب یک پرس دیگر غذا می خوردم تا وزنم بالا برود. بعد از المپیک سیدنی خانواده ها در اردبیل یا شهرهای دیگر بچه های خود را که چاق بودند می آوردند تا وزنه بردار شوند. (با خنده). پسرم ابوالفضل هم با وجود لاغر ...
کودکانی که در سال 95 شکنجه شدند...
شکایت کرد. اما چند روز بعد همسرش مهریه اش را به اجرا گذاشت و پدر معصومه را به زندان انداخت. هر چند معصومه با تلاش تیم درمانی به هوش آمد اما مادرش همچنان در انتظار محاکمه عاملان شکنجه فرزندش هستند. مرگ دلخراش محمدامین محمدامین پسرک 9 ساله ای بود که سال گذشته در مشهد مورد کودک آزاری بی رحمانه قرار گرفته بود. او که دچار مرگ مغزی شده بود به بیمارستان انتقال یافت اما متاسفانه به ...
آیت الله خامنه ای شایسته ترین فرد برای مقام رهبری است
زندگی بسیار سختی بوده است، مردم دوست دارند بدانند طی این 25 سال به شما چه گذشته است با توجه به شرایط امنیتی که به شما و خانواده شما تحمیل شده است، آیا خانواده شما از این وضعیت خسته نشده اند؟ انسان به وضعیت عادت می کند، اولا خانواده به این وضعیت عادت کرده اند بویژه همسرم و همین طور فرزندانم. تعداد خانواده ما زیاد نیست و بیشتر فرزندان من ازدواج کرده اند و به طور مستقل و جدای از ما زندگی می ...
سالروز شهادت شهید مهدی باکری
آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده ای را از خود به یادگار گذاشت. اسلحه ای که مهریه همسرش شد ازدواج مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه ...
کلید روحانی خیلی جاها مشکلات را پیچیده تر کرد/کی روش ماهی دو میلیارد پول می گیرد و معلوم نیست کجا هست؟
همسترینگم پاره شد از آنجایی که به قول شما در آن لحظات کسی نمی توانست من را بگیرد و به شدت عصبانی بودم ناگهان همسترینگم پاره شد و هنوز از ناحیه ران خونریزی دارم. بعد از یکی، دو روز عکس هم گرفتم و مشخص شد چه آسیبی دیده ام. آنجا هم که روی زمین افتادم مشکل قلبی و تنفسی نداشتم بلکه همسترینگم دچار پارگی شده بود. خودم هم می دانم که این عصبانیت ها برایم خطرناک است اما چه کار باید بکنم؟ مگر اینکه دوباره ...
خاطرات تلخ سه مجروح چهارشنبه سوری
الان درس عبرتی شود برای همسن و سال هایش، همان ها به گفته خودش هیچ وقت باورندارند که حادثه برای آنها هم وجود دارد. در ادامه گفت وگوی شهروند با او را می خوانید: علیرضا از چهارشنبه سوری سال گذشته برایمان بگو؟ نه از چهارشنبه سوری چیزی فهمیدم نه از کل عید. همه عید را بیمارستان بودم. دو هفته هم بعد از عید در خانه بستری شدم. نه بازی نه عید دیدنی و نه مسافرتی بدترین عید زندگی ام بود. ...
آرزو داشتم در لباس خادمی با او در معراج الشهدا قدم بزنم/ واسطه شهادتش شدم
...> همسر این شهید مدافع حرم در خصوص وداع با پیکر حمید عنوان می کند: من آخرین نفری بودم که وارد معراج الشهدا شدم. چشمش نیمه باز مانده بود، دستی به بدنش زدم، بدنش سرد بود. در گوشش زمزمه کردم که من تو را دیدم و تو هم داری من را نگاه میکنی. به حمیدم گفتم: خیلی دوستت دارم، سلام مرا به سیدالشهدا برسان، عزیزم شهادتت مبارک و اگر قصوری کردم مرا ببخش، اگر دلت را گرو گرفتم و مانع زودتر پرواز کردنت شدم ببخش و بعد ...
آزار و اذیت وحشیانه همبندی ها توسط یک شرورتهرانی / از زندانی شدن نمی ترسم
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، چندی قبل مرد جوانی به پلیس امنیت رفت و مدعی شد مرد شروری او را مورد آزار و اذیت قرار داده است. وی گفت: مدتی قبل دستگیر شدم و به زندان افتادم. در آنجا با یکی از اشرار شرق تهران که در همان بند بود، آشنا شدم. مدت محکومیت من کوتاه بود و مدتی بعد آزاد شدم اما یک روز همبندی ام را در خیابان دیدم. او مرا شناخت و خواست همراهش به خانه ای متروکه در همان حوالی بروم. نمی دانستم ...
بقای عمر رهبر ایران از بقای هر یک از ما مهم تر است | راز ارادت ویژه به آیت الله بهجت(ره)
ازدواج کرده و او نیز چهار فرزند دارد و دانشجوی حوزه و دانشگاه است و او هم در خانه خود به صورت عادی زندگی می کند. شنیدم همسر زینب خانم، محافظ شماست، همین طور است؟ نه درست نیست. او جزو تیم همراه من نیست. او نیز در تشکیلات حزب الله کار می کند و به دور از هر گونه ارتباط مستقیم با من. اصولا من تمایل ندارم نزدیکانم به صورت مستقیم با من کار کنند. ارتباط او با من این است که او داماد ...
زنده از پشت صحنه: اندرو لینکلن با کارت هایش بازمی گردد
به گزارش خبرگزاری برنا به نقل از گاردین، بودن سر صحنه فیلم های ریچارد کرتیس، مثل حضور داشتن در فیلم های ریچارد کرتیس است. در این خانه شهری در لندن که این کارگردان 60 ساله در آن مشغول فیلمبرداری ادامه فیلم به یادماندنی اش در واقع عشق در قالب یک فیلم کوتاه است، همه خوش تیپ و پرانرژی و باهوش هستند. کرتیس این فیلم کوتاه که ادامه Love Actually است را برای کمک کردن به بنیاد خیریه کامیک ریلیف ...
با کار تلگرامی خرج سرطانم را در می آورم
... سمانه متولد سال 52 است که در جوانی با یک جانباز اعصاب و روان ازدواج می کند و حالا مادر دو فرزند است سمانه از همان آغاز زندگی مشترکش شروع به کار می کند. اوایل زندگی مان خوب بود. خودم چند سالی را در اداره تعزیرات کار می کردم؛ اما بااینکه کارم خوب بود و خیلی آن را دوست داشتم، حتی بیمه هم نداشتم و پس از چند سال اخراج شدم. بعد از آن شرکت های خصوصی کار کردم که باروحیه ام جور نبود. بعد از آن داخل ...
سالروز شهادت شهید کاظم نجفی رستگار
که این تیپ به نام مبارک سیدالشهدا(ع) مزین شد و با جمعی از یاران و دوستانش،فرماندهی عملیات تیپ را عهده دار شد. در مهرماه سال 1361 ازدواج کرد و چند روز بعد به جبهه رفت. تا اینکه پس از حضور مداوم در جبهه در جریان عملیات بدر ، روز پنجشنبه 25 اسفند ماه 1363 هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل ...
داغ (سوگ) و افسردگی ناشی از آن
.... روزی نیست که برایش گریه نکند. هر هفته و اگر او را منع نکنیم هر روز می خواهد سرمزارش برود و به شدت بی تابی می کند. او تنها دختر مادرش بود و رابطه ای بسیار صمیمانه و همراه با وابستگی با هم داشتند و روزی نبود که یک دیگر را نبینند یا با هم تماس تلفنی نداشته باشند. واقعیتش را بخواهید من و بچه ها خسته شده ایم. او دیگر آن همسر قبلی نیست و به زندگی اش هم نمی رسد. تصمیم گرفته ام او را نزد روان پزشک ببرم ...
50 درصد افراد به رضاییان فحش می دادند و 50 درصد به من
خوشحالم حضورم با سه امتیاز همراه شد . در این بین همه دوستان و بازیکنان تیم و حتی پدر و مادرم با من حسابی صحبت کردند و از نظر ذهنی حسابی ریکاوری شدم . تک تک بچه های تیم به من گفتند دیگر نباید به آن موضوع فکر کنی و باید بهترین عملکرد را داشته باشی . * بعد از این دو عذرخواهی یعنی اصلا نرفتی کامنت ها را بخوانی و بفهمی در مورد تو چه قضاوتی می کنند؟ - اگر بگویم نرفته ام که دروغ گفته ...
ناگفته های همسر شهید برونسی از شناسایی پیکر/ صحبت با رهبری آرامم کرد
.... بچه ها هم که نمی دانستند این دعای پدر چه معنایی دارد، به حرفش گوش می کردند و آمین می گفتند. سبک خیز اظهار کرد: همیشه از خداوند طلب شهادت می کرد و دوست داشت همجوار خاک شود؛ می گفت اگر دوباره متولد شوم، دوست دارم همیشه در راه خدا به شهادت برسم، بالاخره آرزویش برآورده شد و علاوه بر شهادت، پیکرش نیز سال ها مفقودالاثر شد. چیزی که در راه خدا داده ایم، دیگر پس گرفتن ندارد ...
تشویق های رهبری آغاز علاقه مندی به سبک مصطفی اسماعیل
حضور در محافل مرا با مرحوم استاد مختاری که افتخار شاگردی ایشان را دارم، آشنا کرد. روغنی گفت: تا سال 1372 از هر لحظه ای برای کسب فیض از محضر استاد مختاری استفاده کردم تا اینکه در آن سال ایشان بدرود حیات گفتند و بعد از آن هم من همچنان به طور مستمر در جلسات حسینه خیاط ها و مسجد کرامت شرکت دارم و از محضر اساتیدی چون سیدمرتضی سادات فاطمی و محمدکاظم محمدزاده بهره بردم. همراهی رهبر معظم انقلاب ...
وقتی تمام آرزوهای زنی جوان سقط می شود!/ گناه جنین سه ماهه من چه بود؟
از روزی می گوید که تمام آرزوهایش سقط می شود... 25 ساله بودم که ازدواج کردم، ازدواج من و همسرم هم با عقل بود و هم با عشق... بعد از گذشت 5 سال دوا و درمان بلاخره حامله شدم، ذره ذره وجودم سراسر عشق بود و نشاط، از حسی که داشتم لذت میبردم و لحظه شماری می کردم تا کودکم را به آغوش بکشم. یادم می آید ماه سوم بارداری بودم که برای خرید عید با مادرشوهرم روانه بازار شدیم، اندکی خرید کردیم ...
نگاهی به زندگی و شهادت محمدنبی باقری از شهدای قرآنی لرستان
که هق هق کند، شانه هایش می لرزید و سر بر روی زانو می گذاشت و اشک می ریخت. بار و بنه اش را بسته بود و راهی بود.می خواست برود به جبهه، همه را می بوسید و خداحافظی می کرد.این بار حالش جور دیگری بود.هوای خانه هم بوی ماتم می داد: به دلم افتاده بود که شاید برنگردد.خوب نگاهش کردم.یک دل سیر چشم هایش را دیدم.دست در گردنش انداختم.شانه هایش را بغل کردم.چند روز بعد وصیت نامه اش رسید که نوشته بود: دوست ...
بدترین شب زندگی برایمان شب عید است
به گزارش سلام خبر، در این گزارش می خوانیم: مهدی 27 سال دارد و زمانی که شش سالش بود، پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و هر کدام به دنبال زندگی خودشان رفتند و او هم بعد از چند سال تصمیم گرفت تنها زندگی کند و خودش زندگی اش را بسازد! تمام درددل مهدی به یک کلمه ختم می شود: محبت . انگار هنوز هم در رویای کودکی اش مانده و تنها چیزی که از پدر و مادرش که حالا هر کدام ازدواج کرده و زندگی جدیدی ...
نارنجک های چهارشنبه سوری، داعش را نابود می کند
من کش آمد که یک اتفاق طبیعی در تمرینات بدلکاری و ورزشی است؛ ولی همین موضوع منجر شد تا روز آزمون پای من در گچ باشد و من جا بمانم؛ اما بیشترین چیزی که باعث شد تا من رسمی نشوم به خاطر مادرم بود او سال های سال استرس شغل پدرم را داشته؛ پدری که ساعت سه صبح یک دفعه بلند می شد و با بیسیم از خانه بیرون می رفت برای همین هم به من گفت که دیگر نمی تواند استرس کار مرا هم تحمل کند. آتش نشان ها یکی دو ...
25 اسفند دکتر سیما فردوسی: شادی ملی نیاز امروز ایران
راه پزشکی را انتخاب نکردید؟ من از دوران کودکی کاملاً فردی اجتماعی بودم وعلاقه زیادی به مردم و مسائل آنها داشتم. همیشه دوست داشتم در مهمانی ها و مجالسی که پدر و مادرم حضور دارند بنابر مصلحت آنها، من نیز شرکت کنم و در جمع حضور داشته باشم. دوست نداشتم در گوشه ای از اتاق بنشینم و کارهای علوم محض انجام بدهم. علوم محض و رشته پزشکی را اصلاً دوست نداشتم. همیشه ...
راز شرم آور گریه های شبانه خواهر در شب عروسی فریبا!
با اینکه فریبا هر روز به دیدنم می آمد اما بی تابی هایم اعصاب مادرم را خرد کرده بود. من 17ساله هستم و با پدر و مادرم تفاوت سنی زیادی دارم . برای همین هم احساس تنهایی می کردم. از مدتی قبل به پیشنهاد یکی از همکلاسی هایم در تلگرام با پسری جوان آشنا شدم. اوایل احساس خاصی به این پسر نداشتم. اما سعید با حرف های عاشقانه ، جک های خنده دار و عکس و فیلم، حسابی مرا سرگرم کرده بود. کم کم احساس می کردم دوستش ...
فیلمبرداران؛ صنفی که تلاشهای زیادی کردند، اما کمتر دیده شده اند
فیلمبردار داشتم، چراکه اغلب صحنه های این فیلم روی آب فیلمبرداری می شد و به تبع فیلمبرداری کار سختی بود. بعد از جستجوی فراوان به این نتیجه رسیدم که با نعمت حقیقی کار کنم. زمانی که آقای حقیقی فیلمنامه را خواند خیلی تعریف کرد و گفت که فیلم خوبی خواهد شد اما صادقانه گفت که فیلمنامه سختی است و سن و سال اش اجازه همراهی مرا نمی دهد. من هم از حقیقی خواستم که به تشخیص خود یکی از فیلمبرداران جوان را معرفی کند ...
طبقه طردشده
روزهای بارانی مخصوصا روزهایی که باران شدید می بارد، کار معتادان سخت می شود و آنها با پناه بردن به زیر آبچک های فلزی خانه ها لرزان لرزان به مصرف ادامه می دهند. مجید مرا به یک کوچه 6متری هدایت می کند که 3خانه قدیمی در آن واقع شده است، جلوی یکی از خانه ها می ایستیم. 2کودک 4، 5 ساله در یکی از خانه ها را باز کردند و یواشکی از پشت در به اطراف نگاه می کنند، بعد پدرشان با چشم های گود و براق بیرون می ...
ماجرای دختر دانش آموز و دو پسر خیابانی / مینا با پای خودش نزد ما آمد و هیچ اجباری در کار نبود!
پسر دروغ بود. چند بار می خواستم از آنجا فرار کنم. اما هیچ جا را بلد نبودم. هر لجظه خودم را نفرین می کردم که چرا چنین اشتباهی کردم تا اینکه دل به دریا زده و از خانه روستایی بیرون آمدم و سرگردان بودم که پلیس مرا بازداشت کرد. دختر جوان با صدایی بغض آلود گفت: برای خودم متأسفم. نمی دانم چه طور به چشمان پدر و مادرم نگاه کنم. آنها مرا خیلی دوست دارند و برایم زحمت می کشند اما خودم را ...