سایر منابع:
سایر خبرها
مهرداد در خواب بود که رازش برای مینا لو رفت!
مدتی که قلب مینا به عشق شوهرش می تپید و بی تابانه منتظر بازگشت او به خانه بود، سر مهرداد جای دیگری گرم بود. داستان از جایی شروع شد که مهرداد تصمیم گرفت گوشی گرانقیمتی بخرد تا شبکه های اجتماعی روی آن نصب کند. روزی که با ذوق و شوق گوشی را خرید، از راه نرسیده برنامه ها را سریع روی آن نصب کرد. از همان روز به قول مینا آرامش از زندگی شان پرکشید و رفت. زن جوان می گوید: دو ماه بعد از این که مهرداد ...
نگاهی اجمالی بر سبک زندگی امام محمد باقر علیه السلام
آن که پرسش هایش را مطرح می کند و پاسخ می شنود، هنگام برخاستن و خارج شدن، امام به او می فرماید: فردا همراه دوستت نزد من بیا . روز بعد به منزل امام می آیند، ولی ایشان را در اتاقی خاکی که فقط حصیری در آن پهن بود، پشمینه بر تن یافتند. امام به او فرمود: ای برادر بصری! اتاقی را که دیشب مشاهده کردی، اتاق همسرم بود و اسباب و اثاثیه ای هم که در آن بود، به او تعلق داشت. او خودش را برای ...
با پسر عمه مایه دارم عروسی کردم / او مجبورم می کرد که به میهمانی های کثیف بروم!
جزئیات فوت همسر افشین یداللهی + عکس راز شوهر خواهر و دختر13 ساله ای که با درد شکم بیمارستانی شد! صحنه بسیار تلخی را دیدم / شاگرد مغازه دخترم را به پشت یخچال برده و .. واکنش عجیب مدیر یک شرکت که یکی از زنان کارمندش را باردار کرده بود! خیلی شوکه شدم / زن همسایه واقعا مرا مورد آزار قرار می داد / من نمی دانستم این اتفاق برای شوهرم می افتد! عکس های نامناسب زنم را که دیدم متوجه شدم که آن مرد کثیف چه درخواستی از همسرم داشته است! + عکس بسیار شوکه شدم! / پیامک هایی که من از همسرم دیدم از یک ارتباط بسیار کثیف خبر می داد! ...
بسیار شوکه شدم! / پیامک هایی که من از همسرم دیدم از یک ارتباط بسیار کثیف خبر می داد!
این که همسرم کارخانه دار است و آن پسر جوان مدت کوتاهی در کارخانه همسرم کار می کرد و چند بار نیز خریدهای منزلمان را انجام داده بود از این طریق شماره تلفن همسرم را به دست آورده بود. او تحت تأثیر وسوسه های شیطانی قصد اخاذی از همسرم را داشت اما فکر نمی کرد که با این کار زندگی را در آستانه از هم پاشیدن قرار داده است. اگر چه به خاطر گریه های مادر کارگرش از گناه او گذشتم اما در واقع خودم را مقصر می دانم ...
وسوسه شدم و دعوت راننده سرویس را پذیرفتم و به باغ رفتم، اما او خیلی نامرد بود!
. دیگر دوست نداشتم مسیر مدرسه تا خانه تمام شود تا بیشتر در کنار او باشم. هم سرویسی هایم متوجه موضوع شده بودند اما به روی خودشان نمی آوردند. زمان به همین ترتیب می گذشت تا این که احد از من خواست برای صرف ناهار بعد از مدرسه با هم به خارج از شهر برویم. من هم به بهانه کلاس های جبرانی در مدرسه، خیال خانواده ام را راحت کردم و به همراه احد به راه افتادیم. او داخل خودرو مدام با گوشی تلفنش صحبت ...
پشت خط زن تیم ملی والیبال: هفته ای یک شایعه ازدواج درباره ما می سازند/ با معدنی به مشکل خورده بودم
. دوستمان دارند و ابراز علاقه می کنند و می خواهند با ما عکس بگیرند و به نوعی گفت و گو کنند. خیلی از افراد معروف هستند که ممکن است چنین شرایطی نداشته باشند، یعنی محبوب نباشند. اما خوشبختانه والیبالیست ها به دلیل نتایجی که در سال های اخیر گرفتند، محبوب شده اند. این دوست داشتن خیلی خوب است اما گاهی هم اذیت می کند. چند روز قبل در ترافیک اتوبان همت بودم. ترافیک سنگینی بود و همه اتومبیل ها یک سانت، یک سانت ...
زن باید سیاسی باشد
اجناس منزلت همه خارجی باشد؟ آیا ماجرای خرید منزل به فرمان بانو خارج از ماجرای سیاست است؟ می دانیم که نیست. قرار و قوام ملی ما به تولیدات ما و ثبات تولید به خرید ماست. خانم ها معمولا همه می توانند بگویند که کدام جنس ارزان و یا باکیفیت تر است. این سیاست نیست و وقتی می گوییم سیاسی نیست یعنی چندان در جهت کمال انسانی نیست. کمال زن آن است که چیدمان خانه و خرید لوازم آن را در پرتویی از فهم ...
روشهای مقابله با سرقت و دزدی
جوانم دست بردار من نبود! / پدرم چهره واقعی زنش را نشناخته بود! بلایی که مادر کثیف در حمام بر سر دخترش آورد + عکس اظهارات تکان دهنده کودکانی که شاهد رفتار بسیار زشت با مادرشان بودند! + عکس من در حمام مخفی شده بودم که همسرم فراموز را به خانه آورد! + عکس روز حادثه سمانه از من خواست که به خانه اش بروم! / وقتی به خانه رفتم یک مرد در را برویم باز کرد! ...
منصوریان: برادرم غیر از دربی، همیشه استقلالی است/ دعای سال تحویلم، قهرمانی آسیا بود
در این باره می گوید: یک چیز به شما بگویم. در روزهایی که تیم می باخت من جرات نداشتم حتی به خانه زنگ بزنم. چند روزی هم دوروبر خانه پدر و مادرم پیدایم نمی شد. راستش خجالت می کشیدم. می دانستم پدرم چقدر ناراحت است. البته آنها یک پرسپولیسی در خانواده شان دارند؛ محمدرضا. برادر منصوریان از شانس آنها قرمز از آب در آمده است: بله، او پرسپولیسی است. ولی غیر از دربی که با تیم خودشان بازی داریم، در دیگر بازی های فصل طرفدار استقلال است و دوست دارد تیم برنده شود. ...
عقب ماندگی منابع سلامت ایران از 100 کشور/نقش منفی برخی هم لباسی ها/سفر به ایلام پس ازضربه مغزی همسر
خوردن دچار ضربه مغزی شده بود و چند روز در آی سی یو و قبل از سفر من در منزل بستری بودند ولی من چون به مردم برای سفر به ایلام قول داده بودم، تنهایش گذاشتم و سفرم را لغو نکردم. آقای دکتر هاشمی! خبرنگاران حوزه وزارت بهداشت وقتی می شنوند شما مثلا آخر هفته در سفر استانی هستید، خوشحال می شوند شنبه کم کارتری خواهند داشت، اما برعکس می بینند شما چندین برنامه و سخنرانی را در همان روز شنبه بعد از ...
پولی که امام آن را می بویید / نوع پوشش و لباس امام پنجم / حدود تجمل خانوادگی در بیان امام
.... هنگام خارج شدن از منزل، امام باقر به من فرمود: همراه با دوست ات، فردا هم نزد من بیایید. گفتم: بسیار خوب، خواهیم آمد. چون فردا شد، با همان دوستم به خانه امام رفتیم، ولی این بار به اتاقی وارد شدیم که در آن، جز یک حصیر، هیچ امکاناتی نبود و امام پیراهنی خشن بر تن داشت: هُوَ فِی بَیْتٍ لَیْسَ فِیهِ إِلَّا حَصِیرٌ وَ إِذَا عَلَیْهِ قَمِیصٌ غَلِیظ. ایشان در خانه ای است که جز ...
پدرم برای در امان ماندن میوه های عید، شکلات ویفری می خرید
پیشنهادی را نپذیرفتم اما سال گذشته اینطور نبود و بعد از رکود چندین و چندساله خیلی پرکار بودم. **آیا در عید فعالیت جدیدی دارید؟ بله برنامه طرح، رنگ، نقاشی بوده و با اضافه شدن دو شخصیت دیگر به این مجموعه، قرار بر پخش آن از شبکه آموزش است. **آیا در ایام عید به سفر می روید؟ مشغله کاری من در برنامه طرح، رنگ، نقاشی و همسرم در برنامه عموپورنگ موجب شده تا درحال حاضر تصمیمی برای ...
افزایش 100 درصدی کشف خودرو در ایام نوروز
...! / پدرم چهره واقعی زنش را نشناخته بود! بلایی که مادر کثیف در حمام بر سر دخترش آورد + عکس اظهارات تکان دهنده کودکانی که شاهد رفتار بسیار زشت با مادرشان بودند! + عکس من در حمام مخفی شده بودم که همسرم فراموز را به خانه آورد! + عکس روز حادثه سمانه از من خواست که به خانه اش بروم! / وقتی به خانه رفتم یک مرد در را برویم باز کرد! 2 پسر تهرانی در 5 ماه با چند خانم کاری کردند که اعدام می شوند! همسرم را که با آن مرد دیدم تابم تمام شد! / قصد کار دیگری داشتم! مار وحشتناک سه متری که روی تیر چراغ برق گیر افتاده بود! + عکس ...
ما بی نهایت هستیم
یک سال عید باجناق جانم به اتفاق خانواده اش آمدند تهران. با جناق و خانواده چهار نفر بودند و چون خواهرزاده اش را هم با خودشان آورده بود، می شدند پنج نفر. یکی دو روز خوش و خرم توی خانه به مهمان و مهمان بازی گذشت. بعد ناگهان در برابر یک پیشنهاد عجیب قرار گرفتم: بیایید برویم شمال! - شمال؟ البته شمال رفتن به خودی خود بد نیست. ولی مشکل این جا بود که ما 9 نفر بودیم و یک ماشین بیش تر ...
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز؛گردیدعیان ماه تمام از رخ باقر
هایش را مطرح می کند و پاسخ می شنود، هنگام برخاستن و خارج شدن، امام به او می فرماید: فردا همراه دوستت نزد من بیا . روز بعد به منزل امام می آیند، ولی ایشان را در اتاقی خاکی که فقط حصیری در آن پهن بود، پشمینه بر تن یافتند. امام به او فرمود: ای برادر بصری! اتاقی را که دیشب مشاهده کردی، اتاق همسرم بود و اسباب و اثاثیه ای هم که در آن بود، به او تعلق داشت. او خودش را برای من زینت ...
نسخه شفابخش اقتصاد در گرو اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی/ تدوین طرح جامع قانون مربوط به نظام حسابرسی تا ...
تهران هستم. پورابراهیمی درخصوص زندگی شخصی خود افزود: پدر و مادرم در طول دوران زندگیم برایم زحمات زیادی کشیدند و هم اکنون به رحمت ایزدی پیوسته اند. با همسرم در کرمان آشنا شدم ایشان دارای مدرک فوق تخصص پزشکی در رشته قلب است. علاقه به کارهای هنری مهران مدیری و جواد رضویان پورابراهیمی افزود:گاهی به سینما می روم به فیلم های طنز علاقه دارم و جواد رضویان،سیروس گرجستانی و ...
اعتراف پسر افغان به عمل کثیف با مادرش در تهران!
...> زن بابای جوانم دست بردار من نبود! / پدرم چهره واقعی زنش را نشناخته بود! من در حمام مخفی شده بودم که همسرم فراموز را به خانه آورد! + عکس روز حادثه سمانه از من خواست که به خانه اش بروم! / وقتی به خانه رفتم یک مرد در را برویم باز کرد! 2 پسر تهرانی در 5 ماه با چند خانم کاری کردند که اعدام می شوند! همسرم را که با آن مرد دیدم تابم تمام شد! / قصد کار دیگری داشتم! مار وحشتناک سه متری که روی تیر چراغ برق گیر افتاده بود! + عکس ...
نقشه شیطانی کارمند جوان برای همسر مدیر عامل + عکس
چهره واقعی زنش را نشناخته بود! من در حمام مخفی شده بودم که همسرم فراموز را به خانه آورد! + عکس روز حادثه سمانه از من خواست که به خانه اش بروم! / وقتی به خانه رفتم یک مرد در را برویم باز کرد! 2 پسر تهرانی در 5 ماه با چند خانم کاری کردند که اعدام می شوند! همسرم را که با آن مرد دیدم تابم تمام شد! / قصد کار دیگری داشتم! مار وحشتناک سه متری که روی تیر چراغ برق گیر افتاده بود! + عکس ...
گویا پدرم چهره واقعی زنش را نشناخته بود / زن بابای جوانم دست بردار نبود!
جایی که دیگر مرا هم کتک می زد. وارد کلاس اول راهنمایی شده بودم که روزی پدر و مادرم به دادگاه رفتند و از یکدیگر جدا شدند. چند ماه بعد وقتی از مدرسه به خانه بازگشتم زن جوانی را کنار پدرم دیدم و از آن روز به بعد زندگی در کنار نامادری را آغاز کردم اما از همان روز اول، هیچ گاه از دیدن او خوشحال نشدم و او نیز هیچ وقت به من به عنوان فرزندش نگاه نکرد. همین رفتارها و کینه ها حس تنفر را در هر دوی ...
هنوز از ازدواجم چیزی نگذشته بود که او زنگ زد / عرفان گفت قصد دارد با من ازدواج کند!
...... ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی خراسان 110 تمام واقعیت کار زشت پسر جوان آبادانی با دوربین مداربسته لو رفت! زن بابای جوانم دست بردار من نبود! / پدرم چهره واقعی زنش را نشناخته بود! من در حمام مخفی شده بودم که همسرم فرامرز را به خانه آورد! + عکس روز حادثه سمانه از من خواست که به خانه اش بروم! / وقتی به ...
خواهرم شوکه شد وقتی وارد اتاق شد و با این صحنه روبرو شد و .. + عکس
بازسازی صحنه قتل را صادر کرد و بدین ترتیب فرزند پدرکش روانه زندان شد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند. شایان ذکر است شانزدهم آذر سال گذشته، زنی به پلیس آگاهی مراجعه کرد و گفت: همسرم 2 روز قبل از منزل خارج شده و دیگر بازنگشته است. در پی اعلام این گزارش، تحقیقات کارآگاهان برای رمزگشایی از پرونده فقدانی آغاز شد.14 ماه بعد از این ماجرا کارآگاهان با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی ...
مریم شناسنامه اش را برداشت و فردای شب خواستگار فرار کرد
شد و هر بار با بحث و دعوا ار خانه ما بیرون می رفتند. صبح روز بعد از خواستگاری که برای خرید نان صبحانه بیرون رفته بودم در راه بازگشت به منزل در کمال ناباوری دخترم را دیدم که وسایلش را برداشته و به همراه محمد سوار یک پراید سفید رنگ شد و با سرعت دور شدند وقتی که خودم را به اتاق دخترم رساندم دیدم نامه ای روی آینه چسبانده که نوشته بود: من شناسنامه ام را برداشتم و به همراه محمد رفتم و دیگر به ...
اینگونه به رضای الهی برسیم
به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، یادم می آید از مادربزرگ پیری که سال ها قبل صبح تا غروب در منزل می نشست تا کسی در را به رویش باز کند، نزدیک غروب در سن کهنسالی با پای دردمندش به خانه فرزندش می رفت تا از محبت آن ها بهره مند شده و از کنار هم بودن لذت ببرد. وقتی کودکی بیش نبودم هر زمان مرا می دید و می گفت: برایم دعا کن از پا افتاده و محتاج کسی نشوم معنی این جمله را نمی ...
عاشق طبقات منفی دو هستم/ خبرنگاران پیچش مو را هم ببینند
دبستان شهید سلخی بوشهر درس می خواندم. باز هم به خاطر ماموریت پدرم، کلاس پنجم ابتدایی را در اصفهان گذراندم و از آن زمان تا 21 سالگی، یعنی بعد از اتمام دوره دبیرستان در این شهر بودم . * بعد از دبیرستان، به دانشگاه نرفتید و به جایش رفتید حوزه علمیه. چرا؟ خیلی علاقه مند بودم خودم دروس دینی و حوزوی را بخوانم و تجربه کنم و این برایم بسیار مهم بود. البته آن زمان که در هنرستان، سال آخر ...
نظر مهناز افشار در مورد شیر دادن به فرزند
روحم را زخم نکند. روزی که می خواستم ازدواج کنم، می دانستم همسرم پسر فردی خواهد بود که مجله رویش را به خاطر این که عکس من روی جلدش بود توقیف کرد اما فراموش نکنیم که هیچ کدام ما نه شبیه برادرمانیم، نه شبیه پدرمان، نه شبیه خواهرمان، نه شبیه مادرمان. وقتی کسی را دوست داری بابت دوست داشتنش باید تاوان بدهی و من مشکلی بابت تاوان دادن ندارم. او در مورد دخترش لیانا هم گفت: با به دنیا آمدن لیانا یک ...
نخوانید از جیب تان رفته...وانگهی میلیاردر نشدند/3
وجود داشت. احساس می کردم در این مملکت تک و تنها دست به کاری زده ام که نباید می زدم؛ اما دیدم حالا که کار از کار گذشته باید با اتکا به همان سرمایه ها دست روی سرم بگذارم و رنج بکشم تا هزار تیر بیاید و اگر بعد از آن زنده ماندم، چشمانم را باز می کنم و به کارم ادامه می دهم. اگر هم مرده بودم که هیچ! خدا خواست و زنده ماندم و بابت آنچه گذشت و ما از این ماجراها عبور کردیم، خدا را شکر می کنم؛ ولی الان که به ...
راز هووی فیلیپینی در دعوای عروس و مادرشوهر لو رفت / امیر به هر دو زن دروغ گفته بود!
صدایی پر از غم گفت که می خواسته انتقامش را از هووی خارجی بگیرد. زهرا درباره کتک کاری اش به ماموران گفت: از همان روز نخست زندگی ام رابطه خوبی با خانواده همسرم نداشتم و در این مدت با همه بدرفتاری های شان ساختم و زندگی ام را ادامه دادم تا اینکه چندی پیش وقتی به خانه مادرشوهرم رفته بودم، وی زیر لب کنایه می زد و از اینکه با امیر زندگی خوبی داشتیم، حرف هایی زدم که مادرشوهرم با نیش و کنایه من ...
همسر شهید: لحظه تحویل سال از خداوند برایش شهادت خواستم، دوست داشتم به آرزویش برسد
سید رفتیم و اولین جمع خانوادگی پر از مهر و محبت را من در کنار خانواده سید گذراندم. بعد از ازدواج مان خیلی خوشحال بودم. خانه خودمان سفره هفت سین انداختم و وسایل را آماده کردم. لباس سفید پوشیدم و سید هم کت و شلوار و یک پیراهن یاسی رنگ پوشید. پیراهن یاسی اش برایم غافلگیرکننده بود چون من رنگ بنفش خیلی دوست دارم. سید این رنگ را بدون اینکه من بدانم گرفته بود و خلاصه سال تحویل غافلگیر شدم. بعد ...
صلاح الدین اوزگوندوز: به سفارش امام خمینی(ره) به مسجدسازی روی آوردیم
. بعد از فوت ایشان هم آیت الله خویی، آیت الله شاهرودی و امام مراجع تقلید نجف بودند. ایشان از افراد مشهوری بودند؛ دیگران هم بودند، ولی شهرت چندانی نداشتند. من قبل از رفتن به آنجا مقلد آیت الله حکیم بودم. بعد از فوت ایشان مقلد آیت الله خویی شدم. در آن میان استاد خصوصی من آقای شیخ علی آل اسحاق خوئینی که یکی از برادرزاده هایش هم چند سال پیش وزیر بازرگانی بود. آن وقت یک پسر به نام آقا جواد داشت که شهید ...
وقتی رضایی سرلشکرجعفری را وسط بیابان رها کرد
.... بقیه را یادم نیست چه کسانی بودند. چند وقت بود از اهل و عیال خبر نداشتم. از مدت ها قبل از شروع عملیات طریق القدس فرصت نکرده بودم به اهواز بروم و سری به خانه ام بزنم. برای همین از همان بیابان اطراف دزفول از طریق تلفن FX با منزلمان تماس گرفتم و به همسرم گفتم: الان که نزدیک عید است شاید بهترین کار این باشد که شما بروی شمال پیش پدر و مادرت ، تا ببینیم بعدا چه می شود. چون خودم فرصت نداشتم بروم و ...