سایر منابع:
سایر خبرها
دختر 13 ساله گفت: فکرش را هم نمی کردم که خواستگارم چنین کار وقیحانه ای را با من انجام دهد!
کرد چرا که او یک جوان افغانی بود و تناسب سنی هم با من نداشت ولی من می خواستم با او ازدواج کنم. آن شب هم به خاطر همین موضوع با پدرم درگیر شدم و پس از یک مشاجره طولانی با دوست پسرم تماس گرفتم و به او گفتم می خواهم از خانه فرار کنم!! او هم گفت: حالا که می خواهی فرار کنی من خودم به دنبالت می آیم ! این بود که سوار موتورسیکلت خواستگارم شدم و به خانه آن ها رفتم ولی روز بعد وقتی فهمیدند پلیس در جریان ماجرا قرار گرفته است مرا در نزدیکی منزلمان رها کردند. گزارش خراسان حاکی است با توجه به ساختگی بودن ماجرای آدم ربایی مذکور، این پرونده برای تعیین تکلیف به مراجع قضایی ارسال شد. خراسان 110 ...
طلاق، پایان خیانت اینترنتی همسر
.... شیرین کم کم در این شبکه مجازی غرق شد و حتی یک لحظه هم نتوانست از آن دوری کند. هر 24 ساعت شبانه روز گوشی تلفنش در دستش بود و اینستاگرامش را چک می کرد. تا جایی که در مدت کمی، توانست چند هزار دوست آنجا پیدا کند و مرتب به دنبال این بود که تعداد لایک هایش بیشتر شود. دو سال است دارم این رفتارهایش را تحمل می کنم. بارها مرا فراموش کرده و هر بار می خواهم با او صحبت کنم آن قدر غرق در گوشی اش است که از ...
زندگی هایی که بر آب رفت
، مادرم، دو برادرم، دو برادرزاده به همراه همسر برادرم به یکباره همراه با خانه ای که پدرم ساخته بود، رفتند و دیگر هرگز آنها را ندیدم. شوکه شده بودم، نمی دانستم چه باید کنم؛ نمی دانستم آیا باز آنها را خواهم دید یا نه. پس از اینکه سیل فروکش کرد دو روز تمام به دنبال آنان در رودخانه گشتم، اما هرگز نتوانستم آنها را پیدا کنم. در ته دلم هیچ شکوه ای از هیچ چیز ندارم، کار خدا بود و احساس می کنم در آینده ...
امید تازه دختر نوجوان برای نجات پدرش از قصاص
های دقیق نیز گفت: من قصد قتل نداشتم، اما از مدت ها قبل با همسرم اختلافاتی داشتم و مدتی قبل از قتل هم مبلغ 200 هزار تومان از او قرض کرده بودم که روز حادثه او برای چندمین بار موضوع پول را مطرح کرد و جروبحثمان شد و چند دقیقه بعد از درگیری درحالی که در خانه نشسته بودیم و من دستم را به سمت ظرف بردم تا شیرینی بردارم، به من پرخاش کرد و ماجرا بالا گرفت و من گردن او را فشار دادم، بعد او روی زمین افتاد و ...
انجام 37 عمل جراحی بر روی صورت جوان کهگیلویه و بویراحمدی + تصاویر
باورش نشد تا اینکه مدارکم را نشان دادم بعد بهم گفت این چند روز که تهران بودی چقدر هزینه کردی مبلغ را گفتم و همان مقدار را بهم داد وقتی می خواستم بیرون بروم بهم گفت می خواهی سروسامان بگیری و ازدواج کنی بعدش ما بهت بیشتر می توانیم کمک کنیم گفتم نه من شرایطشو ندارم اما سرآنجام قبول کردم و قضیه را به پدرم گفتم . در حالی که من تهران بودم پدرم با خانواده همسرم صحبت کرد و قرار خاستگاری گذاشتیم و ...
پزشکی همه عشق من است
کنکور رشته های ریاضی و انسانی و تجربی باهم برگزار می شد که من در سال 1357 در رشته پزشکی و در دانشگاه ارومیه قبول شدم. در انتخاب دانشگاه اول تبریز را زده بودم و بعد ارومیه که در ارومیه قبول شدم. علاقه ای به رفتن تهران و یا شهر دیگری نداشتم و دوست داشتم که در منطقه خودم بمانم. روزی که برای ثبت نام به ارومیه رفته بودم هم تظاهراتی در آن شهر به پا بود که ما هم در آن تظاهرات شرکت کردیم و کار به ...
خدا سینمای ایران را شفا بدهد
دوباره دارم فیلم های سینمای ایران را می بینم. اما واقعا نقش خاصی یادم نمی آید که بگویم کاش آن را بازی کرده بودم. اما یک چیز جالب برایتان بگویم؛ گاهی پیش آمده از خودم بپرسم زهرا! اگر این نقش را تو بازی کرده بودی، چطور از آب در می آمد و بعد بلافاصله به این نتیجه می رسیدم که من اصلا نمی توانستم آن نقش را بازی کنم. جنس بازی من طوری است که شاید از نظر بقیه از عهده خیلی نقش ها خارج باشد، اما جدا از این ...
دختر جوان: پدرم قاتل است
خودش را از بالکن به داخل حیاط پرتاب کرد. در حالی که متهم سقوط همسرش را انکار می کرد، دختر دانشجوی وی به عنوان تنها شاهد ماجرا مدعی شد که پدرش درباره حادثه دروغ می گوید. وی گفت: من و برادرم همیشه شاهد درگیری و کتک زدن مادرمان بودیم. مادرم بارها به من گفته بود که به خاطر من و برادرم طلاق نمی گیرد تا اینکه ما ازدواج کنیم و خوشبخت شویم. او چندین سال است سختی و کتک های پدرم را تحمل ...
درخواست رمز از شاکی راز سرقت های سریالی را برملا کرد
روز به تعداد شاکیان سرقت های سریالی لوازم داخل خودرو افزوده می شد، مردی به اداره پلیس رفت و سرنخ مهمی را از سارق حرفه ای در اختیار مأموران پلیس قرار داد. شاکی گفت: من مهندس هستم و شرکت خصوصی دارم. شب قبل با خودروی 206 خودم برای ملاقات یکی از دوستانم به شرکتش در یکی از خیابان های شرقی تهران رفتم. خودروام را داخل خیابان نزدیک شرکت دوستم پارک کردم و کیف دستی، لپ تاپ، هارد و مقداری لوازم دیگر و ...
زودتر اعدامم کنید تا از سرطان نمرده ام
.... به هم وابستگی عاطفی داشتیم . پدرم سالی که من عقد کردم سرطان گرفت و فوت شد. مرگ او ضربه سختی به من زد. مدتی افسرده بودم. طول کشید تا حالم بهتر شود. چند سال بعد حامی دیگرم که مادرم بود، فوت شد. مرگ او نیز بیماری سرطان بود. همین موضوع شوک شدیدی به من وارد کرد. عذاب وجدان داشتم . گمان می کردم شاید اگر من با توجه به مخالفت آنها ازدواج نمی کردم آنها اکنون زنده بودند. خودم را در مرگ آنها مقصر می ...
10 صبح وقتی به خانه آمدم در اتاق مادرم با صحنه زشتی روبرو شدم و
عادی نداشتم. با اینکه من سابقه بیماری روانی ندارم اما چند سال قبل وقتی سوار موتورسیکلت بودم تصادف Crash کردم و دچار ضربه مغزی شدم و از آن به بعد قرص مصرف می کردم. حالا هم از خواهرزاده هایم می خواهم که من را ببخشند. در پایان این جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند تا در این باره تصمیم گیری کنند. ...
رهبری توصیه کردند، اما نگفتند بیا و نگفتند نیا | تقریبا همه مردم ایران پرونده دارند
عقب است. در سیاست های منطقه ای هم که اتفاقی نیفتاده است. الان روابط با خیلی از همسایگان خوب نیست. نمی خواهم بگویم مقصر دولت ماست، نه، ولی حتما می شود شرایط را بهبود بخشید. از لحاظ بین الملل هم همین طور، یعنی شرایط نسبت به 4 سال قبل بهتر نشده است. خبرنگار: آیا توافق هسته ای به عنوان یک دستاورد خیلی بزرگ برای جمهوری اسلامی محسوب نمی شود؟ دکتر احمدی نژاد: خیر! توافق هسته ای یک ...
شناسنامه ام را به چه کسی بدهم
، از خودم می پرسم، تغییرها اگر تَغَیُّر باشد چه؟ رؤیاها اگر سراب باشد چه؟ برای من که از زندگی سهم خودم را می خواهم، برای من و همه آنانی که این شهر درمانده را دوست می داریم، چه کسی نوید می دهد روزهای بهتر را؟ سال های سال با حسرت چنین روزهایی زندگی کردیم، هویت داشتن، شهری زیبا داشتن، رأی دادن، حالا که داریم همه را، نمی دانم چرا تردید رهایم نمی کند. می دانم دموکراسی باید مشق شود ...
اسماعیلیان: انسان از رهگذر کتاب به رستگاری می رسد
شیخ اسدالله که تحصیل کرده نجف بود، فرزند دوم عزیزالله، فرزند سوم من بودم، فرزند چهارم الیاس و فرزند پنجم خواهرم بودند. من در دهاقان به مدرسه سیروس می رفتم و در آنجا تا کلاس ششم ابتدایی درس خواندم، سپس در 18 سالگی به شیراز رفتم و در آنجا مدتی به کار خواروبار فروشی پرداختم. مدت 5 سال در شیراز این کار را ادامه دادم و مجدداً به دهاقان بازگشتم و در 27 سالگی در آنجا ازدواج کردم. او با اشاره به ...
صد حیف بر حال مصرف کننده بی پناه
روز صحبت از افزایش بهای نان یعنی بیشترین ماده تغذیه مردم است، در مقاله ای پیش از عید نوشته بودم بهای گوشت کیلویی 40 هزار تومان شده است، چند تن از خوانندگان در تهران زنگ زدند و بهای گوشت را تا 59 هزار تومان ذکر کردند. چون نظارت و ضابطه ای در کار نیست و هر کس می کوشد آنچه را می فروشد یا عرضه می کند گرانتر بفروشد.شبی ایستگاه تلویزیونی در تهران از من دعوت به مصاحبه زنده کرد. تاکسی اینترنتی دنبالم آمد ...
گپ و گفت با آتوسا حجازی درباره پدرش
زیاد موافق ازدواج شما نبود. ابتدا کسی زیر بار نمی رفت به پدرم بگوید برایم خواستگار پیدا شده است آن هم سعید رمضانی بازیکن تیم خودش! من هم سنی نداشتم و اصلا به ازدواج فکر نمی کردم. وقتی ماجرا را نخستین بار اصغر حاجیلو کمک مربی بابام به او گفت خیلی ناراحت شد. پدرم وقتی اصرار سعید را دید بیشتر در رفتارش دقت کرد تا اینکه یک روز گفت من هم وقتی به خواستگاری مادرت رفتم روی پای خودم ایستاده بودم ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
.... وقتی با امام رضا(ع) مشغول نجوا کردن بودم یکی از خدام صدای مرا شنید و زمانی که پدرم بازگشت با عذرخواهی، ما را داخل حرم برد و من عاشقانه ضریح امام رضا(ع) را زیارت کردم. وقتی از حرم بیرون آمدم مادرم روی پای خودش ایستاده بود. اشک از چشمانم سرازیر شده بود. آن روز خدا صدای مرا شنید و پاسخم را داد. او می افزاید: شش سال قبل در نمایشگاهی که در تهران برپا شده بود شرکت کردم و مسئولان از ...
نشست خبری فیلم هفت و پنج دقیقه برگزار شد
چندین سال است که دومرتبه فیلم را دیدم و می خواهم بگویم آقای عسگرپور از یک کارگردان فرانسوی هیچ چیزی کمتر ندارد، توحیدی هم از یک فیلم نامه نویس جهانی هیچ چیزی کمتر ندارد و با عرض معذرت خودم هم به عنوان بازیگر چیزی کمتر ندارم. مشکل این است که در کشور ما خودکم باوری وجود دارد و فکر می کنیم تمام چیزهای خوب آن طرف دنیا است. سینمای ما سینمایی است که توجه جهان را از جهاتی به خودش معطوف کرده و همه جا سینمای ...
شهید دکتر بهشتی به قلم خودش
خارج داشتیم، ساواک مرا دستگیر کرد. چند روزی در کمیته مرکزی بودم، که با اقداماتی که قبلاً کرده بودیم توانستیم از دست آنها خلاص شویم. البته قبلاً مکرر ساواک من را خواسته بود، قبل از مسافرتم و بعد از آن. ولی در آن موقع بازداشتها موقت و چند ساعته بود. این بار چند روز در کمیته بودم و آزاد شدم، دیگر آن جلسه تفسیر را نتوانستیم ادامه بدهیم. تا در سال 57 بار دیگر به دلیل فعالیت و نقشی که در این برنامه های ...
همسرم مثل دوست با وفا در کنارم بود/ دختر دو سال و نیمه شهید هنوز منتظر پدرش است/ همسرم، حجاب چادر ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، شکوفه زمانی - "معصومه حسن زاده" همسر و خواهر شهید مدفاع حرم از لشکر فاطمیون است. وی متولد سال 1365 است که در محرم سال 1394 برادرش را به عنوان مدافع حرم از دست داد و همسرش نیز 27 مهرماه در ایام ماه محرم سال 95به درجه شهادت رسید و بعد از 12 روز از شهادت محمد پیکرش در 7 آبان ماه با سه شهید مدافع حرم دیگر، تشییع و در "بهشت ...
محمد هاشمی در گفتگوی تفصیلی با انتخاب : آیت الله در مورد تعداد موافقین و مخالفین روحانی در شورای نگهبان ...
بود که به منظور فراهم شدن شرایط مناسب برای رقابت در کنار آقای روحانی اشخاص دیگری هم باشند و این اصل نظر بود. همانطور که اشاره کردم، چند نفر را هم نام برده بودند. دو هفته آخر بود که من خودم در فضای مجازی دیدم کمپینی به عنوان دعوت از محمد هاشمی برای شرکت در انتخابات راه افتاده است. از یکی از دوستان و مسئولین خواستم که جویا شود چه کسی این کمپین را راه انداخته است چون من خودم اطلاعی نداشتم. این موضوع از ...
ماجرای رؤیای اسیری که به واقعیت پیوست
. محمد هفت ماه دوره درمانی را گذراند؛ ولی نتیجه ای نگرفت که در سال 1377 به شهادت رسید. زمان خاکسپاری همسرم به فرزندانم گفتم پدرتان مثل گنجی است که در خاک پنهان کرده ایم. این پنج سالی که همسرم در جبهه بود هر یک ماه، 10 روز به مرخصی می آمد، او هیچ وقت از موقعیت شغلی خود سوء استفاده نمی کرد. همسنگران محمد می گفتند: فرمانده خیلی مهربان بود مرتب به سنگرها سرکشی می کرد، زمانی که به پول احتیاجی ...
یادداشت های روزانه دستفروش بی سواد: با شغلم زندگی می کنم
...> بله بارها. اوایل سال 95 بود که مادرم از دنیا رفت و من یک هفته اینجا نبودم. وقتی برگشتم، ماموری که جدید آمده بود من را نمی شناخت و همه وسایلم را جمع کردند و اجناسم را بردند. وقتی رفتم شهرداری وسایلم را تحویل بگیرم، فضا طوری بود که باید التماس می کردم که وسایلم را تحویل بگیرم، اما من آدم التماس کردن نیستم، وسایلم را همانجا گذاشتم و آمدم. با این که خیلی ناراحت بودم، اما چند روز بعد با خودم گفتم ...
محاکمه قاتلی که سارق مسلح شد
زندان به شعبه چهارم دادگاه کیفری اعزام شد و پرونده قتل او بار دیگر مقابل هئیت قضایی به ریاست قاضی عبداللهی و مستشار کیخواه گشوده شد. اولیای دم بار دیگر درخواست قصاص دادند. سپس متهم با شرح دوباره ماجرا در آخرین دفاعش گفت: مقتول به سمت من حمله ور شد و ناچار بودم از خودم دفاع کنم. از اولیای دم می خواهم مرا که صاحب سه فرزند هستم ببخشند و به خاطر آنها گذشت کنند. در ادامه وکیل متهم از دادگاه فرصتی را خواست تا در جلسه دیگر با حضور 4 شاهد اثبات شود متهم در زمان وقوع جرم از خود دفاع مشروع کرده است. در پایان هئیت قضایی بنا به تقاضای وکیل متهم جلسه را تجدید کردند. ...
محمدعلی کشاورز، هنرمندی از جنس مردم
...، دورهم جمع می شدند و به بحث و تبادل نظر می پرداختند. پدرم از من می خواستند تا در این محافل او را همراهی کنم. کنارش می نشستم و به حرف های آنها گوش می دادم. او از این طریق می خواست به من درس صلح، دوستی، عشق به معنای واقعی را بدهد. از زمان های قدیم و حال و هوای موقع سال تحویل آن سال ها برایمان بگویید؟ در اصفهان از چند روز مانده به عید، همه تدارکات قبل از عید را می گرفتند ...
بیچاره دختر فراری وقتی به دو پسر جوان تهرانی پناه برد!
نوجوانی سوءاستفاده کردند و او را مورد آزار و اذیت جنسی قرار دادند، به 99 ضربه شلاق، تبعید و 120 ساعت خدمت رسانی به عموم محکوم شدند. رسیدگی به این پرونده در تاریخ20 آبان سال 95 در پی مراجعه دختر 14ساله ای به نام فرشته همراه با مادرش به اداره آگاهی 102 پاسداران در دستور کار پلیس قرار گرفت. فرشته به مأموران گفت: مدت ها پیش مادرم به دلیل اعتیاد پدرم از او جدا شد و من همراه ...
ناگفته هایی از پرونده قتل ستایش قریشی
کرد و به پلیس گفت تحقیق کند که اولیای دم از فردی شاکی هستند یا خیر، شوهر این زن می گفت زن من سرطان داشت و نمی دانم چرا خودکشی کرد، خانواده آن خانم نیز گفتند وی سرطان داشته و شکایت نکردند. این پرونده برای دولت هزینه زیادی داشت اما آن را انجام دادیم، موضوع از این قرار بود که وقتی وارد این پرونده شدیم، جلو می رفتیم و تحقیق می کردیم، یک روز خواهر مقتول، نزد من آمد و گفت نمی دانم قضیه از چه ...
شیفتگی دانشجویان پایگاه نیروی هوایی لاکلند با نوار عبدالباسط/ نیم قرن فعالیت قرآنی مدرس گمنام خلبان
و آمد می کردم و چون خلبان بودم برایشان جالب بود که با این عشق و علاقه در جلسات قرآن شرکت می کنم. از کدام یک از قاریان در قرائت تقلید می کنید؟ در ابتدا سبک استاد منشاوی را تقلید را می کردم و سپس سبک استاد مصطفی اسماعیل را دنبال کردم و در حال حاضر نیز سبکی برای خودم دارم که سعی می کنم ترکیبی از این اساتید قرآن را داشته باشم. چه سالی ازدواج کردید و ثمره آن چه بوده است؟ در سال ...
قتل پدرزن بر سر زمان عروسی!
شده و راضی به ازدواج من و دخترش نیست. او گفت که دیگر روی دختر من حساب نکن و به فکر ازدواج با دختر دیگری باش. از شنیدن این حرف ها شوکه شده بودم. من 2 سال را با امید ازدواج با دختر مورد علاقه ام گذرانده بودم و حالا پدرش دست رد به سینه ام می زد. با این حال سعی کردم خودم را کنترل کنم. حرف های مان ادامه داشت تا اینکه او گفت: بهتر است برای ادامه صحبت های مان به کوچه برویم. من هم قبول کردم. او ...
ما پای این مملکت ایستادیم
همه این قطعه را دوست داشتند و توانست کار خودش را بکند. بگذارید صادقانه بگویم. من سال ها آهنگسازی کرده بودم و درآمدی نداشتم، گفتم به عنوان آهنگساز چند ترک خوب منتشر می کنم و با چند کنسرت، یک مقدار زیر پایم را سفت می کنم. مگر گذاشتند؟ منی که حقم بود را نگذاشتند، دیگر خدا به داد بچه های مردم برسد. به نظر شما در بین نسل جوانی که کار می کنند کدام یک استعداد خوبی دارند؟ در بین افرادی که ...