سایر منابع:
سایر خبرها
قتل بدون سرنخ
مطرح شد. در حالی که تحقیقات را روی این شاخه متمرکز کرده بودیم، همسایه قدیمی و فردی که جسد را کشف کرده بود اطلاعات جدیدی در اختیار ما گذاشت. او گفت: من به یک نفر مشکوک هستم و احتمال می دهم که او قتل را مرتکب شده است. او سارق حرفه ای است و شب های زیادی به مغازه فرهاد می آمد. چند باری دیده بودم که او شب در مغازه مقتول می ماند. روز قبل از حادثه نیز او را دیدم که به مغازه مقتول آمده ...
ناگفته هایی از زندگی مسئولین از زبان خودشان
...، اما خیلی پارسا و گوشه گیر بود، لذا زندگی مان خیلی به سختی می گذشت. در دوران کودکی با زحمت بسیار، برای ما کفش خریده بود که تنگ بود. پدرم دیگر قادر نبود که این ها را عوض بکند یا کفش دیگر بخرد، آمدند گفتند که خوب این کفش ها را می شکافیم، اندازه می کنیم و برایش بند می گذاریم. یک عالمه خوشحال شدیم که کفش هایمان بندی شد. آمدند شکافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بند هایش خیلی ...
نجات دختر 5 ساله ازخانه مرد دوره گرد
به گزارش پیک نکا ، چندی قبل زنی در تماس با پلیس یکی از شهرستان های حاشیه تهران از ناپدید شدن مرموز دختر خردسالش خبر داد. این زن به مأموران گفت: ظهر امروز زمانی دخترم برای بازی به کوچه رفت از او خواستم مقابل در بازی کند. اما چند دقیقه که گذشت، دیگر صدایش را نشنیدم. به همین خاطر نگران شدم و به کوچه رفتم اما اثری از او نبود. با این گزارش، جست و جوها برای یافتن دختر خردسال آغاز شد و ...
ماجرای یک مرگ بدون امضا!
دوست تعدادی از سهامداران و جراحان کلینیک بود. اتفاقا با جراح خواهرم هم ارتباط بسیار نزدیکی دارد. آنها به خواهرم می گویند این جراحی هیچ خطری ندارد. درواقع آنها به دلیل فیزیک بدنی خواهرم او را انتخاب کرده بودند. همان طور که گفتم او ورزشکار بود. آنها برای تبلیغ می خواستند این عمل را انجام دهند که به حساب خودشان به مردم دروغ نگفته باشند. خواهرم هم ابتدا قبول می کند، اما چند روز بعد از این ...
ناطق نوری ، روحانی را برای ریاست جمهوری پیشنهاد داد
بعد معلوم نبود چه حادثه ای در کشور رخ بدهد. وقتی من این تبریک را گفتم طبیعتا یک آرامشی در کشور ایجاد شد.شاید برای تان جالب باشد که بدانید روز یک شنبه پس از انتخابات که به مجلس رفتم، همه منتظر بودند که ببیند مجلس را چطور اداره می کنم. بالاخره رییس مجلسی بودم که در انتخابات شکست خورده بودم.برای برخی سوالات این بود که بنده چطور می خواهم با این مساله برخورد بکنم؟خب! بنده هم بسیار شاداب وسرحال به مجلس ...
جهاد تا 1300 متر زیر زمین!
اول ازدواج یک روز در میان شانزده ساعته سرکار می رفت، اما بعد از آن ساعت کارش تغییر کرد، هر روز یک ربع به شش صبح از خانه بیرون می رفت و حوالی ساعت سه ظهر بر می گشت. سختی کار معدن فقط به خاطر مشکلات جسمی و ریوی نیست چون همیشه احتمال خطر و انفجار و خفگی وجود دارد اضطراب و ترس جزء جدایی ناپذیر زندگی کارگران معدن و خانواده هایشان است، مثل من که همیشه تا برگشت بهرام به خانه استرس داشتم، آخر کارگران ...
همه لاله کاشتند و ما نرگس ...
اما خانه پدرم چرا. نرفتم گفتم شب شام خانه مادرشوهرم دعوت هستیم. دوباره خواهرم شب به دنبالم آمدند، شوهرم خواب بود، گفتم شوهرم خوابیده، بچه کوچک اذیت می کند، نمی توانم آنها را بیدار کنم. خانه من سه یا چهار، چهارراه بیشتر با خانه پدرم فاصله نداشت و خانه پدرشوهرم وسط خانه من و پدرم بود. شب بود اما روز شد وی ادامه داد: دو ساعت بعد به خانه پدرم موشک اصابت کرد. ساعت 10 و ربع شب بود ...
حسین رفیعی: معلم بداخلاقی هستم!
چوپانی می کند، از او می پرسم چطور می توان جوانی و پیری یک گوسفند را تنها از روی ظاهر آن متوجه شد! من این سوال را می پرسم و جوابش را هم می دانم، بعد در یک برنامه وقتی کسی در این باره صحبت می کند، اطلاعات دارم و فردی هم که آمده از اینکه من چنین چیزی را می دانم، خوشحال می شود و مکالمه بهتری هم شکل می گیرد. این شرایط درباره همه موضوعات صدق می کند؛ به مدت سه سال مجری برنامه ورزشی بودم، در آن زمان روز و شب ...
جنایت برای ازدواج شوم
دهم اما نشد، چون مدام مرا تهدید می کرد. یک روز که فراموش کرده بود در خانه را قفل کند، توانستم از آنجا فرار کنم. با اعتراف های همسر مقتول، دو روز پیش عامل جنایت هم بازداشت شد و در مواجهه حضوری با همسر مقتول سکوت خود را شکست و به قتل دوستش اعتراف کرد و به افسر تحقیق گفت: می خواستم با همسر مقتول ازدواج کنم اما شوهرش او را طلاق نمی داد. تصمیم گرفتم او را از سر راه بردارم. آن روز به بهانه ...
رویارویی بدل های مسی و رونالدو در ایران!
جاهای دیگر نفرستادم. من این عکس را برای سایت "ورزش سه" فقط فرستادم و پیش خودم گفتم اگر قرار باشد دیده و پخش شود در از طریق همین سایت دیده خواهد شد. به هر صورت من عکس را برای این سایت فرستادم و فردای آن سریع با من تماس گرفتند و گفتند آب دستت است بگذار زمین و به دفتر "ورزش سه" بیا. من هم سریع رفتم و عکس و فیلم از من گرفتند و آنجا عکسم منتشر شد و چرخید. بعد از آن به چند مجله و روزنامه و خبرگزاری هم ...
بیوگرافی جلال معیریان +عکس
کردند به تعلم دادن من. وقتی به مدرسه می رفتم خیلی از معلمانم از دستخط من تعجب می کردند و همیشه به من نمره 20 می دادند تا اینکه آرام آرام با نقاشی هم آشنا شدم. وی ادامه داد: یادم است در گذشته، چون اسباب بازی به آن معنا وجود نداشت با بچه ها سنگ های سبز شاه عبدالعظیم و بی بی شهربانو را جمع می کردیم و با آن ها تیله می ساختیم یا بیشتر با چوب درختان لیوان، قاشق و کفگیر می ساختیم یا با صابون ...
مرگ بدون امضا!
درستی طی می شد، امکان آمبولی شدن مرجان به صفر می رسید. پس شما جراح را مقصر اصلی این پرونده می دانید؟ بله؛ ایشان در مورد مرگ خواهرم بیشترین تقصیر را دارد؛ البته مجموعه کادر درمانی این کلینیک هم بی تقصیر نیست. چند روز بعد از حادثه به دستور وزارت بهداشت این کلینیک به مدت 25 روز پلمپ شد؛ البته الان این مجموعه به فعالیتش ادامه می دهد. برای جراح هم هیچ قراری صادر نشده است. ما به ...
گزارشی از دیدار با شاطر حسین، طنزپرداز پیشکسوت مجله گل آقا
عطر گل محمدی بود، حکایتی دیگر می گفت. صحبت ها خیلی زود با اشتیاق بچه ها و میدان داری خود عباس آقا، جوشید و خودمانی شد. از خاطرات گل آقا گفت، نامه هایش و آن همه علاقه ای که در نامه های با سربرگ گل آقای کیومرث صابری به عباس خوش عمل معلوم بود. همان نامه هایی که برخی از آنها را آورده بود برای ما تا ببینیم. گل آقا هرچه می نوشت، سبز می نوشت، جوهر سبز قلمش، توی خاطر خیلی ها هنوز مانده است. جوهر سبز عملش ...
دنیا دیگه مثل تو نداره
کردم و همه اش شبیه یک فیلم بود. خاطرم هست که در آن لحظات با حال بسیار بدی چند مرتبه با پیکر بی جانش صحبت کردم و گفتم که نیما جان بلند شو؛ بلند شو و این شوخی مسخره را تمام کن... آخرین خاطره من از نیما به چند روز پیش از درگذشت او مربوط می شود که برای عکاسی همدیگر را دیدیم. لابه لای صحبت ها به او گفتم چرا با مرتضی پاشایی همکاری نمی کنی؟ نیما هم گفت که شاید با هم در زمینه تنظیم همکاری هایی انجام بدهیم ...
خونخواهی برادر با استخدام اسیدپاش!
شد که اردلان این پیشنهاد را به تو داد؟ اردلان از بچه محل هایم است، یک روز به مغازه اش رفتم و باهم مشغول صحبت شدیم. او گفت می خواهم برایم کاری انجام دهی و به خاطر آن پول خوبی گیرت می آید. گفتم چه کاری؟ شاید بخواهی آدم بکشم! اردلان به من گفت آدمکشی در کار نیست باید آب بریزی روی صورت یک نفر. چند و چونش را هم وحید برایت توضیح می دهد. بعد از آن ماجرا با وحید تماس گرفتم، او واسطه بود و ...
دو روز بعد از ازدواج راهی جبهه شدم
های طلبگی ام، آژیر خطر جنگ به صدا درآمد و کمی بعد خود را در موقعیت جنگی دیدیم. تا به خود آمدیم، دیدیم که دشمن وارد خاک کشورمان شده است و مردم هراسان یا در حال پیدا کردن پناهگاه و یا در مساجد آماده برای اعزام به خط مقدم هستند، خط مقدمی که فقط چند کیلومتر با آنان فاصله داشت. شهر در خطر بود و دشمن تا پشت دیوارهای خروجی شهر آمده بود. من به همراه دیگر هم محله ای ها، به مسجد رفتیم و از همان جا ...
مربی آموزش نظامی بودم/ نوازندگانم از شهیدان مفقودالاثر شدند
معنا که بخواهم پنهان کاری کنم، بلکه لزومی به تعریف آن وجود نداشته است. حدود 5 سال پیش در برنامه عبور شیشه ای کمی در این باره صحبت کردم و حتی در مورد گروه های موسیقی خارجی نیز گفتم. البته در برنامه ماه مبارک رمضان مردم توقع دارند یک خواننده مذهبی در رابطه با روایات حرف بزند اما من فضای برنامه را به سمت پینک فلوید و گیتار بردم . چه خوب. یعنی با موسیقی های روز دنیا مسلط هستید و در همان ...
فیلم و متن شعر طنز عباس احمدی در بیست و دومین محفل طنز قمپز
عهد تو ندیده؟ در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده” من داد زدم: این غزل حضت سعدی است پیچیدبه خود مثل زن مارگزیده: گفتا که شکایت کنم از دزدی سعدی! بر صورت او هم بزنم چند کشیده گفتم: دهدت عقل، خدا، زد به ملاجم “رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده! شاعر : عباس احمدی این اثر در بخش نظم نهمین جشنواره ...
انتقاد تند خواننده گروه آریان از محمدرضا گلزار به خاطر اجرای بدون اجازه قطعه پرواز
چندی پیش کنسرت محمدرضا گلزار در حالی برگزار شد که این خواننده به اجرای قطعه “پرواز” از آثار گروه آریان بدون اجازه صاحبان این اثر پرداخت و این کار واکنش های افرادی چون علی پهلوان و سیامک خواهانی را در پی داشت. به گزارش خبرنگار ایلنا، گروه “آریان” در سال 1378 و درست در زمانی که موج جدید موسیقی پاپ بعد از انقلاب 57 در داخل ایران در حال شکل گیری بود توسط علی پهلوان و با همکاری پیام صالحیان ...
بسته خبری چهارشنبه 03 خرداد ماه 1396
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: امام خامنه ای:عامل اصلی آن حادثه بزرگ روح اعتماد به خدا و نیروی خود بود که همیشه می تواند همانندفتح خرمشهرشگفتی بیافریند. سالروز فتح خرمشهر (روز مقاومت،ایثار و پیروزی) گرامی باد ✅ @Safir_Channel روزنامه های امروز 3 خرداد 1396 ✅ @safir_channel ⛅️وضعیت آب وهوا امروزدرشمال آذربایجان های غربی وشرقی واردبیل ...
2 روایت از سوء قصد به آیت الله هاشمی رفسنجانی + تصاویر
. آمدند در خانه من وقتی که به اتاق پذیرایی رفتم دیدم که یک جوانی آنجا نشسته با یک پاسداری در خانه ما. بعد پاسدار رفت بیرون و آن جوان بود. من چون گفتم کار دارم زودتر این نامه را بدهید ببینم چیکار دارید، وقت تلف نکنید ایشون پا شد آمد و جلو صندلی که من نشسته بودم با نیم متر فاصله ایستاد و چیزی از تو جیبش درآورد و گفت متاسفانه اشتباهی آوردم نامه را... و رنگ ورقه هایش نشان می داد که همان اعلامیه ...
چرا کسی صدای این بینوایان را نمی شنود
ایران آنلاین / رحیم در یک روستای متعلق به طایفه روهینگیاها در شمال غرب میانمار معلمی می کرد. او به همراه مادر 72ساله اش در این روستا ماند. روز بعد ارتش روستا را محاصره و وارد آن شد. رحیم و مادرش به یکی از مزارع برنج پناه بردند تا در آنجا مخفی شوند.رحیم می گوید از محل اختفای خود سربازان ارتش را می دید که خانه ها را آتش زده و به سمت فراری ها شلیک می کردند. او می افزاید: فکر کردم همان روز خواهیم مرد ...
این زن هشتاد ساله، مادر صدها کودک است
.... این پسر بعد از حادثه زلزله دچار مشکلات روحی بسیار شدیدی شده بود و تا مدت ها تحت نظر پزشک بود. او به خاطر مشکلات روحی تصمیم گرفته بود که ترک تحصیل کند و به مدرسه نرود. نگرانش بودم و مدام با او تماس می گرفتم. یک روز به او گفتم باید قوی بود. انسان ها همه می میرند، یکی در زلزله و یکی روی تخت خانه اش. برایش توضیح دادم که مرگ والدین یا عزیزان نباید زندگی او را متوقف کند. هنوز ...
ندیم ‘ماه بی بی’
اتفاقی افتاده، وقتی خانم حاج آقا خوشرو هم آمد بیشتر نگران شدم رو به او گفتم جان جد همسرت بگو چه شده و او گفت چیزی نشده، یعنی نباید به دیدن شما بیاییم؟ مادر شهید ایرانمنش افزود: بعد از صحبت با خانم خوشرو آرام شدم آن روز کسی نتوانست به من بگوید که علی من شهید شده است. وی گفت: پدر علی قبل از همه ما از شهادتش با خبر شده بود ولی چیزی نمی گفت؛ آن روز همسرم به خانه آمد، حال خوبی نداشت در حالی ...
زندگی های برباد رفته به خاطر مواد مخدر
.... این فیلم در شبکه های مجازی میلیون ها باردیده شد و بازتاب های گسترده ای داشت. پایان تلخ زندگی زوج جوان اکتبر 2016، دختر 7 ساله ای ازاهالی ایالت پنسیلوانیا ی امریکا وقتی برای رفتن به مدرسه سراغ پدر 26 ساله و مادر 25 ساله اش رفت درکمال ناباوری با اجساد آنها روبه رو شد و بعد هم تنها به مدرسه رفت و معلمش را در جریان گذاشت. با گزارش این حادثه به پلیس محلی، مأموران به ...
فوتبال ساحلی ایران آبروی آسیاست/ پیشنهاد از اسپورتینگ پرتغال دارم
دیدار نهایی بازماندیم. باز هم خدا را شکر می کنیم توانستیم عنوان سوم جام را از آن خود کنیم و دست پر به ایران بازگردیم. تاهیتی باز هم سد راه ایران شد. چطور شد که ملی پوشان کشورمان نتوانستند در ضربات پنالتی توانایی های خود را نشان دهند؟ در سال های اخیر بارها با تیم تاهیتی در تورنمنت های مختلف مصاف داشته ایم. در هشت سالی که عضو تیم ملی بودم در مقابل تیم های زیادی از جمله ایتالیا، روسیه ...
روایتی از امدادگری در زمان موشک باران تهران
از روزنامه شهروند، زمانی که موشک چندین واحد مسکونی را ویران کرده بود و معلوم نبود چند نفر زیر آوار مانده اند. امدادگران کار عملیات جست وجو و نجات را شروع کردند، اما از زنده ماندن کسانی که زیر آوار گیر افتاده بودند، ناامید بودند، چون احتمال زنده بودن کسی در زیر آوار نزدیک صفر بود. تعداد زیادی ازمردم جمع شده بودند، البته مثل حالا عکس سلفی نمی گرفتند! اما حضور داشتند و تماشا می کردند با آن همه ...
رزمنده ای که در اسارت حسرت آخ گفتن را به دل عراقی ها گذاشت
خودگذشتگی بود و همه افرادی که در این راه قدم گذاشته بودند برای رسیدن به خط مقدم شوق و اشتیاق بسیار زیادی داشتند و برای نوشیدن شربت شیرین شهادت و رسیدن به لقا الله لحظه شماری می کردند. * 25 ماه ر اسارت رژیم عراق بودم اما لحظه ای ترس و ناامیدی را به دل خودم راه ندادم پیروج اذعان کرد: بنده 25 ماه در اسارت رژیم بعثی عراق بودم و در این مدت در بارها به بدترین نحو ممکن شکنجه می شدیم اما ...
مردی که سال ها قبل همسرش را کشت: به خاطر دخترم کمکم کنید
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از شرق، از مجموع مبلغ درخواستی اولیای دم در مجموع 315میلیون تومان فراهم شده و در حال حاضر 85میلیون تومان تا آزادی این مرد نیاز است. او و دخترش همچنان منتظر کمک مردم هستند تا بیرون از زندان یکدیگر را در آغوش بگیرند. در ادامه، مصاحبه با این محکوم را که به صورت تلفنی با او انجام شده است، می خوانید: متهم هستی همسرت را به قتل رسانده ای. چرا این کار را کردی؟ روز جمعه بود، دو روز از نیمه شعبان گذشته بود و ما در خانه جر و بحث و دعوا کردیم، آن موقع دست من در گچ بود، با دست گچ گرفته زدم زیر گلوی او، یک ربع بعد هم از خانه بیرون رفتم، وقتی برگشتم دیدم تمام کرده است، ترسیده بودم و آن کار را که نباید می شد، انجام دادم و بع ...
بازگشت ناطق به سیاست/ راز گشایی از استعفای شیخ/صدایی برای دفاع از یار دیرین/واکاوی 4 دهه کارنامه ناطق ...
که هنوزشمارش آرا تمام نشده بود من آن پیام را دادم این بود که احساس کردم کشور ملتهب است و طرفداران و دوستداران ما ناراحت هستندو آن نتیجه رای گیری، یک حادثه غیرمترقبه برای آن ها به حساب می آمد. من فکر کردم کشور در آن مقطع نیاز به آرامش دارد و من باید آبی روی این آتشی که در درون طرفداران هست بریزم. وقتش هم همان موقع بود. 48 ساعت بعد معلوم نبود چه حادثه ای در کشور رخ بدهد. وقتی من این تبریک را گفتم ...