سایر منابع:
سایر خبرها
روایت مجروحان و شاهدان 2 حادثه تروریستی دیروز تهران/ رگباری شلیک می کردند و خیلی از مردم تیر خوردند
بودند به خبرنگار ما گفت: ساعت حدود 10 و نیم بود که سوار موتورسیکلتم به سمت خانه در حرکت بودم که ناگهان صدای شلیک شنیدم.همان موقع از ترس و وحشت موتور را روی زمین گذاشتم. متوجه شدم از داخل ساختمان تیراندازی می شود. ناگهان سه مرد که در حال عبور از خیابان بودند تیر خوردند. تیر به پهلوی یکی از آنها و پای دو نفر دیگر خورده و آنها نقش بر زمین شدند. به کمک مردم، آنها را به کناری کشاندیم و بعد توسط آمبولانس ...
شوهران فراری و زنان سرگردان در راهروهای دادگاه
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، ترانه بنی یعقوب در روزنامه ایران نوشت: هرسه نفرشان بیش از یک سال است که پله های دادگاه خانواده را بالا و پایین می کنند. هرسه بیش از یک سال است که از همسران شان بی خبرند. ترک شان کرده اند، بی هیچ نشان و خبری. می خواهند به زندگی خودشان و بچه های شان سرو سامان بدهند، زندگی جدیدی بسازند هر چند با سختی و مشقت زیاد. مریم 38 ساله است؛ دست هایش از کار زیاد پینه ...
طنز؛ شلنگ عشق!
: خب اون وقت ها رسم نبود دختر این طوری دل دل کنه واسه یه مرد! سینه سپر کرده بود وقتی این را می گفت و مقداری هم غنج نامحسوس داشت که سعی می کرد پنهانش کند. گفت: حالا تو اینها رو به مادرت نگو ولی یه وقت هایی حتی دور از چشم خانواده می اومد دم مکانیکی آقا خدابیامرز، یه نظر منو ببینه. دیگه حتی آخرهاش شورشو درآورده بود، طوری که یه وقت هایی می رفتم تو چال قایم می شدم به شاگرد مغازه می گفتم بگو نیست. خلاصه ...
کدام نماینده مجلس با داعشی ها جنگید؟
برای امنیت کشور و مردمش از جان خود نیز بگذرد. او در ادامه می گوید برای بدرقه مهمان هایم به سالن شماره 2 مجلس شورای اسلامی رفتم. در آن زمان مهمانانم را در سالن شماره 2 ندیدم و به قصد پیدا کردن و راهنمایی آن ها به داخل حرکت کردم. با پاسدار گیت که مسئول کنترل عبور و مرور بود مشغول احوال پرسی بودم که ناگهان صدای تیر اندازی آمد و لحظه ای بعد آن پاسدار نقش بر زمین شد. زمانی که برگشتم با فردی مواجه شدم ...
فاطمه هایی که میزان اعمال در روز قیامتند؛ روزه داری در هوای گرم با طعم چادر/ شیرینی رضایت پروردگار ...
ای که بی دلیل خورده ای 60 روزه قضا بگیری و کارت سخت می شود، مادر و پدرم به من چادر سر کردن را هم از همان 9 سالگی آموختند و از آن ها تشکر می کنم که مرا به حال خودم رها نکردند. مادر فاطمه در ادامه می گوید: درست است، ما در تربیت فاطمه بسیار حساس بودیم، ما فاطمه را مجبور به کاری نمی کردیم، او خود هم تمایل داشت که با ما روزه بگیرد و به نماز جماعت بیاید هر چند وقتی تازه به تکلیف رسیده بود و ...
بهشت کوچک گیاهان خانگی در منزل شهروندان بیرجندی
چون هر زمان یکی از گلها به بار می نشیند احساس دلزندگی و شعف می کنم. وی از همراهی همسر پزشکش سخن می گوید و می افزاید: در بدترین شرایط روحی آنچه حال مرا خوب می کند گل و گیاه است. وی ادامه می دهد: ما درکنار این گیاهان وگلها توانستیم ایده بزرگی را پرورش دهیم و دست به کار باغداری بزنیم. ** گلخانه ای به وسعت 100 متر در پشت بام و حیاط منزل رمضان رستمی سال 1359 در یک خانواده ...
ضارب بعد از ترور او گریه می کرد + عکس
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، چهارمین قسمت برنامه تلویزیونی ماه نشان با موضوع نگاه اتحادمحور در مسئولیت اجتماعی در مواجهه با فرق مذهبی و با حضور عبدالرضا مزاری فرزند شهید علی مزاری که در سال 1369 جلوی چشمان خانواده اش ترور شد، سه شنبه شب 16 خردادماه به صورت زنده روی آنتن شبکه افق رفت. مزاری که موسسه خیریه شهید علی مزاری را در ادامه راه پدرش راه اندازی کرده و محرومیت زدایی در ...
بازداشت به خاطر فراری دادن برادر قاتل
از خانواده مقتول آغاز شد. ابتدا پدر مقتول به افسر تحقیق گفت: دخترم متاهل بوده و دختری ده ساله دارد. نوه ام را دامادمان به مدرسه می برد. من و دخترم با هم کار می کردیم. صبح ها با هم به محل کارمان می رفتیم. امروز آمدم اما در را باز نکرد. تلفن خانه و گوشی همراهش نیز خاموش بود. به مدرسه نوه ام رفتم، کلید یدک را گرفتم و با آن در آپارتمان را بازکرده و با جسد دخترم رو به رو شدم. جست وجوها ادامه ...
مسیح محقق: موسیقی راک از نظر فرهنگی هیچ ارتباطی به ایران و ایرانی ندارد
ساله بودم که یک گیتار در خانه ما جا ماند و من هم با همان بزرگ شدم. دو سال بعد با دو برادرم گروهی تشکیل دادیم به نام مامیز و من از 14 سالگی به مدت ده سال با این گروه روی صحنه رفتم. خلاصه برادرانم برای ادامه تحصیل از ایران رفتند و این گروه از هم پاشید. بعد از آن جذب گروه اسکورپیو شدم و به جای بهرام سعیدی که به ایتالیا رفته بود، با آنها همکاری کردم. حدود سه سال هم با این گروه بودم و چند ماه قبل از ...
قاتل ستایش به یک قدمی چوبه دار رسید!
قاتل ستایش، دختر شش ساله افغان با شکایت اولیای دم، بار دیگر در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. به گزارش جام نیوز، دیوان عالی کشور هم به این بخش از حکم، نقص گرفته بود. پدر و مادر مقتول درخواست پرداخت ارش البکاره و مهرالمثل کرده اند که مبلغ آن تحت شرایطی به اندازه دیه کامل یک زن است. متهم، پسری 17 ساله است که پیش از این به اعدام محکوم و دو بار نیز در بیمارستان روانی بستری شده است ...
دوست دارم در لیگ انگلیس توپ بزنم
سالگی عضو آن باشگاه بودم که سال آخر عضویت در همان باشگاه صاحب قهرمانی شدم و بعد از آن به تیم دخانیات برازجان پیوستم که سه سال عضو آن باشگاه بودم و بعد از آن به ترتیب به توحید برازجان و پرسپولیس آبپخش و سرخپوشان برازجان و شاهین بوشهر رفتم ک با شاهین هم به لیگ برتر جوانان صعود کردیم و بعد از آن به پارس جنوبی پیوستم. * از فصلی که گذشت بگویید، تجربه خوبی بود؟ فصل فوتبالی خیلی خوبی بود ک خدا ...
کتاب هایی که نباید خواند!
... او در ادامه درباره ارتباط رمانش با این موزه گفته: در دهه آخر قرن گذشته که می خواستم رمان را چاپ کنم، در فکر ایجاد موزه نیز بودم اما از آنجا که انتشار رمان تا سال 2008 ممکن نشد، طبیعتا افتتاح موزه نیز دچار تاخیر شد. با این کار می خواستم خانواده ای خیالی را با خانه و اشیایی که در آن وجود دارد، به وجود آورم تا بعد آنها را به موزه بدل کنم و بعدتر رمانی از روی آن بنویسم. تاریخ عمارت ...
دلم برای هوای جبهه تنگ شده است
سال بعد از پدر شهید می شود. پس علی نگذاشت اسلحه پدر روی زمین بماند؟ بله، برادرم شهید علی انتظاری 16سال بیشتر نداشت که به جبهه می رود. ایشان طی دو مرحله در جبهه حضور پیدا می کند. مرحله اول در سال 62 به کردستان می رود. مدتی به خانه برمی گردد و درسش را ادامه می دهد. علی از بچه های نخبه بود و اگر می ماند حتماً پیشرفت های تحصیلی زیادی می کرد. اما در سال 63 باز عزم رفتن می کند و زمستان همان ...
کم فروش ترین فیلم های ایرانی
تا آمدن احمد صادق صادقی دقیقی است که فقط 310هزارتومان فروخت! این فیلم هرچند اثری درباره دفاع مقدس است اما پرداخت داستانی ضعیف، شخصیت پردازی ناقص و از همه بدتر پخش ضعیف، باعث شد تا فیلم یک شکست خورده تمام عیار در گیشه باشد. شرفناز (ساخت1393): 1,5 میلیون تومان تاریخ اکران: آذر ماه سال 95 بازیگران: حمیرا ریاضی، ضرغام استادی اصل، علی اوسیوند، ایوب افشار، سعید گل بچه ...
خاطراتی از سیره امام خمینی در ماه رمضان
از خواب بیدار شدم و صدای آه و ناله ای شنیدم .نگران شدم که در خانه چه اتفاقی افتاده است. حاج آقا مصطفی را بیدار کردم و گفتم ببین در خانه چه خبر است. ایشان نشست و گوش داد و گفت: صدای امام خمینی است که مشغول تهجد و عبادت است. و البته در ماه رمضان این شب زنده داری و تهجد وضعیت دیگری داشت یکی از محافظین بیت می گوید: در یکی از شبهای ماه رمضان، نیمه شب برای انجام کاری مجبور شدم از جلوی اتاق ...
اشک های دختر بچه ای معصوم به نام ساناز در دادگاه طلاق!
فردی عصبی و پرخاشگر ساخته و مادرش هم فردی افسرده و لجباز شده بود. به همین دلیل در خانه آنها همیشه بهانه کافی برای بحث و دعوا پیدا می شد. آخرین بار که ساناز، پدر و مادرش را کنار هم دید شش ماه قبل بود. از روزی که بعد از جشن تولدش کادوها را باز کرد و معلوم شد که هدیه مادر گرانتر از هدیه پدر است و همین موضوع بهانه دعوای تازه ای شد. همان شب پدر با قهر رفت و دیگر به خانه نیامد. اما برگه دادخواست ...
راهِ ایناریتو؛ مرد بی رقیب اسکار
شد و مادر و برادرش هم به شکلی وحشیانه طعمه دزدها شدند، الخاندرو گونزالس ایناریتو با خانواده اش به لس آنجلس مهاجرت کرد: آن زمان در مکزیک آدم ربایی نوعی تفریح بود. پدر 72 ساله من را دزدیدند و شش ساعت نگه داشتند. وحشتناک بود. به مادرم حمله کردند و دندانش شکست. به برادرم هم حمله کردند. دیوانه وار بود. دیگر نمی توانستم روی کار کردن تمرکز کنم. تمام مدت نگران بچه هایم بودم. باید از مکزیک می رفتیم. او درست ...
سید حسن خمینی؛ آرام در دل طوفان
بعد از مرحوم سید احمدآقا معمولا پنجشنبه شب ها نماز مغرب و عشا را در حرم مطهر حضرت امام خمینی (س) اقامه می کند. 10. او در سن 24 سالگی با سیده فاطمه فرزند آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی وصلت کرد. حاصل این ازدواج 4 فرزند به نام های سید احمد، سیده نرگس، سیده فرشته و سید محمدهادی است. فوتبالی؛ مثل پدر 1. حدودا 15 یا 16 سالم بود. روزی امام من را به یک علتی صدا زدند، رفتم ...
شهیدان؛ وارثان نهضت عاشورایی
...> روزنامه اطلاعات در گزارشی با انتشار عنوان شهادت،یگانه آرزوی مردان خدا ، نوشت: منصور الماسی روز 25 شهریور سال 1345 در زنجان متولد شد. پسر بزرگ خانواده بود و پدر و مادرش برای او آرزوهای مختلفی داشتند اما منصور به یک سن و سالی رسیده بود که حضور در جبهه را تنها و مهم ترین برنامه زندگی خود در آن مقطع تاریخی تلقی می کرد که در نهایت در 21 بهمن ماه سال 64 به درجه رفیع شهادت نایل آمد. منصور در جبهه دوستان ...
اسیر خوی شیطانی کیوان شدم و حالا ...
مادرم در خانه ما میهمان بودند. کیوان در مقابل آنان خیلی مؤدب و با وقار بود و با احترام کامل برخورد کرد اما به محض اینکه آنها رفتند حرف های پدر و مادرم را بهانه کرد و مرا به باد کتک گرفت. به قول خودش وقتی مرا کتک می زد آرام می شد. آخر شب هم به مادرم زنگ زد وگفت: بیا این دختر بی ادبت را پیش خودت ببر. از دست او خسته شده ام و... من همان شب به خانه پدری رفتم. اما شوهرم روزگار پسرم را سیاه کرده ...
من و پیمان هر دو به فرح علاقمند بودیم تا اینکه این زن حرفی زد که ... + عکس
از آن به رفت و با چاقوی آشپزخانه مادرم را به قتل رساند. بعد از توضیحات مادر و دختر مقتول، متهم تحت بازجویی قرار گرفت و در بازجویی ها با انکار جرمش گفت: دخترم بعد از فوت همسرم با خانواده مادری اش زندگی می کند به همین دلیل تحت تأثیر حرف های آنها قرار گرفته است. من همسرم را نکشتم و او خودکشی کرده است. متهم در خصوص روز گفت: به خاطر مشکلات شغلی ناچار شدم سند ماشینم را به نام برادرم بزنم ...
اقدام عجیب پسر جوان به همراه دوست دخترش با مزدا 3 + عکس
50 فقره سرقت اعتراف کردند. صبح دیروز یکی از متهمان برای ادامه بازجویی ها به دادسرا منتقل شد . مرد جوان در بازجویی ها گفت: من از دوران نوجوانی عاشق خودروی مزدا 3 بودم و تصمیم داشتم تمامی پول هایم را پس انداز کنم و خودروی مزدا 3 بخرم. چند سالی در بنگاه املاکی کار کردم تا اینکه با دختر جوانی در فضای مجازی آشنا شدم. ارتباط ما ادامه داشت تا اینکه فهمیدم او هم به خودروی مزدا 3 علاقه زیادی ...
2 قاتل در یک قدمی چوبه دار
همه این حرف ها دروغ است. او ادامه داد: زمانی که این حادثه اتفاق افتاد دخترم 4سال داشت. او در این مدت با خانواده همسرم بوده و تحت تأثیر آنها این حرف ها را می زند. وی ادامه داد: من سند ماشینم را به نام برادرم زده بودم و همسرم از این کار ناراحت بود. به همین دلیل با من درگیر شد. من هم به اتاقم رفتم و خوابیدم وقتی بیدار شدم او آشپزخانه گوشت خرد می کرد. او با دیدن من دوباره شروع به داد و ...
مُهر مرگ بر نسخه های معدنچیان
نجات دادیم. اونایی رو که بیهوش شده بودن، احیا کردیم و فرستادیم بیمارستان. اونایی که درمان سرپایی نیاز داشتن هم، می فرستادم پیش بچه های هلال احمر و شبکه بهداشت که اونجا مستقر بودن. حواسم به ساعت و روشنی تاریکی هوا نبود. فقط می خواستم همه زنده بمونن. شب، وقتی سوار ماشین شدم برگردم خونه، اون موقع دیدم که تمام لباسم زغالی و سیاه شده بود. خودم هم سیاه شده بودم. رسیدم خونه، قدرت حرف زدن نداشتم، اون موقع ...
دوبار مردود شدم
گروه اجتماعی: تجدید جای خودش، دوبار رد شدم! یکبار وقتی کلاس سوم ابتدایی بودم و بار دیگر وقتی کلاس سوم دبیرستان بودم. وقتی کلاس سوم رد شدم، از ترس پدرم به خانه نرفتم. به بالای کوه رفتم و گریه کردم. غروب شده بود، از دیدن قایق (روستای واریان در سد کرج- اهالی باید از کنار جاده
هیچ گزارشی بی طرف نیست
از طرف سردبیرم به فلوریدا فرستاده شدم و از همان ابتدا، دارای یک برنامه کاری بودم. دو گزارشی نیز که از این حادثه تهیه کردم، بر مبنای عصبانیتی بود که من از هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه درباره زاویه نگاه آنها به اقلیت ها داشتم. بنابراین با یک برنامه مشخص به اورلاندو رفتم که مسیر گزارش های من را مشخص می کرد. من با افراد حاشیه ای که عمدتا رنگین پوستان بودند صحبت می کردم و آنها مشکلات خود را بیان می ...
هرچه تقلا می کنیم نمی توانیم پول دیه را تهیه کنیم
افتاد و سال های زندگی عباس در زندان با خواهرش گفت وگویی کردیم که می خوانید. چند خواهر و برادر هستید؟ با عباس، پنج برادر و سه خواهر بودیم که یکی از خواهران به رحمت خدا رفت. عباس بچه چندم خانواده است؟ یکی به آخر. مبلغ 70 میلیون چطور فراهم شد؟ بخش زیادی از پول از فروش زمین کشاورزی ای که پدرم داشت فراهم شد و بقیه هم با فروش اسباب و اثاثیه خانه و مقداری هم دوستان و ...
دفاع از خانه ملت
مردمی در حال ورود به بهارستان اند. کوروش کرم پور ، نماینده فیروزآباد در مجلس، به سمت سالن شماره 2 مجلس می رود تا همراه میهمانانش وارد شود؛ اما پیش از ورود میهمانانش، تروریست های داعشی وارد شده اند. کرم پور به شرق می گوید: به خاطر اینکه میهمان داشتم، به سالن شماره 2 رفتم. با پاسدارها احوال پرسی کردم. میهمان ها بیرون سالن بودند؛ با پاسدار مسئول بازرسی مشغول احوال پرسی بودم که نخستین تروریست با ...
تنهایی پرهیاهو
تابستانی رو به پدرم گفتم: پدر! راستش من یه مقدار تنهایی می خوام؛ بهش احتیاج دارم. و چشم های پدرم را دیدم که گرد و گرد و گرد شد و سرآخر گفت: چان؟ می دانید؟ منظورش از چان فامیلی جکی چان نبود. مخلوطی بود از هان و چی و جان که شدت سورپرایز شدن پدرم را نشان می داد. بعد البته مشکوک شد. گفت: تو چی گفتی؟ انگار یک جور فحش خارجی داده باشم که معنای آن را نداند ولی مطمئن باشد بد است! بعد هم حالات چهره اش را دنبال ...
روز سخت تهران
.... حسن نژاد، نماینده مرند و جلفا هم که برای بررسی وضع همشهری و ارباب رجوع اش به بیمارستان سینا آمده، روایتی از حادثه مجلس دارد: من در صحن مجلس بودم ولی دفتر کارم در طبقه چهارم را کلا به رگبار بستند. ایشان ولی مراجعه کننده بودند و در سالن انتظار گلوله خورد. نماینده مردم مرند و جلفا ادامه می دهد: اینها تا بانک ملی داخل ساختمان مجلس آمدند و می خواستند بروند طبقه دوم صحن؛ قسمت خبرنگاران و تماشاچیان ...