سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای نقشه ای که بهانه ساخت موشک تهران-تل آویو شد
سوریه بود. شما هم در آن سالهای نخستین نقش آفرینی هایی در راه اندازی این صنعت داشتید، بعد از شلیک موشک به سمت قرارگاه داعش و شنیدن این خبر چه احساسی به شما دست داد و چه خاطراتی را در ذهنتان مرور کردید؟ یک روز حسن تهرانی مقدم آمد دفترم. یک لوح قاب گرفته بود خطاب به من نوشته بود پدر علم موشکی خودش هم قاب را به دیوار اتاقم کوبید! خاطرم هست یک روز خدمت امام شرفیاب شدم با عده ای از تحصیل کرده ...
زن جوان با فاش شدن عکس ارتباط نامشروع شوهرش به خیانت او پی برد
انجام دهم تا به او ثابت شود که من با کسی ارتباطی ندارم، ولی همسرم فقط تهمت می زد و دلیل این ادعا را نیز ارتباط قبل از ازدواج من با خودش می دانست. به همین خاطر اکنون حدود 10ماه است که همانند زن و مردی نامحرم با یکدیگر زندگی می کنیم. چند بار خواستم طلاق بگیرم ولی به خاطر فرزندم از این تصمیم منصرف شدم. او از یک ماه قبل، من و فرزندم را رها کرده و به مکان نامعلومی رفته بود تا این که شب گذشته به ...
اولین حضور نمایندگان ایران در راهپیمایی مرگ+تصاویر
این مراسم را به سینه من چسباند تا بفهماند من هم از خودشان هستم. همسر و دو فرزندش به دست صرب ها شهید شده بودند. نام فامیل شان را گفت و از من خواست وقتی به قبرستان سربرنیتسا رفتم برایشان فاتحه بخوانم به قبرستان که رسیدم تعداد زیادی از این نام فامیل وجود داشت. یعنی برخی از خانواده های بوسنیایی همگی باهم قتل عام شده بودند. امسال در شب دوم پیاده روی به صورت اتفاقی میزبانش شدم و این بار همه باهم به ...
عروسی که مترسک داماد بود / از فردای عقد او با دختری ارتباط پنهانی داشت و ...
، وسایلم را جمع کنم و به خانۀ پدرم برگردم. مانده بودم چه بگویم. خون دل می خوردم و به خاطر حفظ آبروی چندین و چندسالۀ پدرم چیزی نمی گفتم اما خیلی اتفاقی فهمیدم با دختری در ارتباط است. خیلی صادقانه از او خواستم، اگر مشکلی وجود دارد یا ایرادی در من می بیند، بگوید و دست از این کارهایش بردارد. دوباره با نیشخند پدر و مادرم را به مسخره گرفت و گفت، اگر نمی خواهم، به خانۀ پدرم بروم که جر و بحثمان بالا گرفت ...
در شکم مادرم بودم که نامزد شدم و در 13 سالگی با ترس به خانه شوهر رفتم!
بین فقها وجود ندارد و روش های فقهی در این زمینه آنچنان که باید به روز نشده است. وی با بیان اینکه مسئله ازدواج با کودک از مسائل مورد اتفاق میان شیعه و سنی است، ادامه می دهد: باید توجه داشت دلیل جواز بر ازدواج با صغیره نه به این دلیل است که دلیلی بر این جواز وجود دارد بلکه از عدم دلیل این جواز را استنباط کرده اند، یعنی ما دلیلی بر حرمت ازدواج با کودک پیدا نکردیم بنابراین اجازه این امر را می ...
نامه عاشقانه شهید خلبان عباس دوران به همسرش
تهران و شیراز و اصفهان و ... علی هم_سرلشگر خلبان شهید علیرضا یاسینی_امروز و فرداست که پروانه خانم و بچه ها را بیاورد شیراز دیشب یک سر رفتم آن جا. علیرضا برای ماموریت رفته بود همدان از آنجا تلفن زد من تازه از ماموریت برگشته بودم می خواستم برای خودم چای بریزم که گفتند تلفن . علی گفت : مهرزاد مریضه پروانه دست تنهاست . قول گرفت که سر بزنم گفت : نری خونه مثل نعش بیفتی بعد بگی یادم رفت و از خستگی ...
اشد مجازات در انتظار سرباز پلیس در مشهد با 3 پرونده قتل + عکس
درحالی این پروندۀ قتل Murder بعد از گذشت 9ماه بررسی قضایی به شعبۀ اظهارنظر ویژۀ قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارجاع شد که در ادامۀ تحقیقات ازسوی قاضی Judge صفری، دادیار این شعبه، مشخص شد متهم علاوه بر ارتکاب دو فقره قتل در گذشته چهار مرتبۀ دیگر در چند عملیات تعقیب وگریز دست به اسلحه برده و چند متهم را به ضرب گلوله از پا درآورده است که طبق بررسی های قضایی این افسر پلیس Police طبق رأی نهایی ...
نان جنگ و سلفی صلح
کند موسوی اردبیلی تعریف می کند، که امام می گفت از چه می ترسید؟ ما هم کشته شویم؟ آن ها به امام گفتند: اگر صدام موشک بزند و ما کشته شویم مسئله ای نیست اما عراق با تجهیزاتی که گرفته ممکن است پیش بیاید، خوزستان را بگیرد و پشت کوه های خرم آباد موضع بگیرد، آن وقت از دست ما کاری بر نمی آید. آنقدر گفتند که امام پذیرفت. امام قبول کرد قطعنامه ی این فرزند سازمان ناملل را یک سال و 7 روز بعد از ...
جزییات زندگی قاتل آتنا / اسماعیل قصد ازدواج مجدد داشت
.... باورم نمی شد. با مادرش تماس گرفتم و متوجه شدم خبر درست است. بعد از آن روز خانواده بچه ها با من تماس می گرفتند. سراغ آتنا را از من می گرفتند. اول فکر کردیم به خاطر طلاهایش او را دزدیده اند و امیدوار بودیم پیدا بشود؛ اما تقریبا بعد از 20 روز گفتند به قتل رسیده. اصلا باورم نشد، شوک بزرگی بود. بعد از شنیدن این خبر حالم خیلی بد شد. هرگز فکر نمی کردم چنین آدمی در شهر ما و میان ما زندگی می کند. چطور ...
مراسم وداع با پیکر شهدای احراز هویت شده
دلتنگی و فضای معنوی باشد یا آن هم مثل منِ خبرنگار کم می آورد. برایتان به زبان دل می نویسم تا بر دل خواننده بنشیند؛ به روایت یک "من اول شخص مفرد"...! از لحظه ای که اعلام کردند برو برای پوشش مراسم وداع خانواده شهدا، در دلم غوغا به پا شد که باز هم قرار است جایی قدم بگذارم که نوشتن از آن برایم بسیار سخت است، نه اینکه سختی کار به خاطر حرفه و مراسم باشد، نَه، سختی کار به خاطر موضوع ...
نجات قاتل همسر و دختر از مجازات مرگ
، اما انگار قرار نبود که حالشان بهتر شود. به همین دلیل بود که خودم رفته رفته افسرده شدم. امروز صبح بچه ها تازه از خواب بیدار شده بودند. حوصله نداشتم و همین باعث شد که بر سر مساله ای با همسرم بحثم شود. در همان لحظه بود که انگار دچار جنون شدم. کنترلم را از دست داده و سراغ تبری رفتم که در خانه داشتم. نمی دانستم چه کار می کنم. آن را برداشتم و به همسر و دخترانم حمله کردم. دو دختر کوچک ترم با ...
مرعوب عادات جاری در جامعه نشوید
عرصه وارد شدند و چند صباحی بودند و رفتند یا چند صباحی ماندند و خود را گم کردند. انگار تعریف هنر و فرهنگ سازی را از ریشه نمی دانستند ولی گلستان از آن دسته نبود بلکه با تجربه ای که در این سال ها به دست آورد، سال هاست بر جایگاهش نشسته و گالری اش استوارتر از قبل چراغش روشن بوده و این فقط ناشی از شناخت او نسبت به جامعه است؛ شناخت او نسبت به جریان های هنری روز و حوادث و اتفاقات فرهنگی و عکس العمل ها و ...
من اصلا اصلاحات را قبول ندارم/ بعد از ماجرای خانه نشینی، رابطه ام با احمدی نژاد قطع شد
.... عصرها چه کار می کنی؟ گفتم می روم بازی با بچه ها. من را دعوت کردند که بروم پیش ایشان درسی بخوانم. با اینکه دبیرستانی بودم و درسم هم در دبیرستان خوب بود، رفتم و آرام آرام تبصره المترجمین عوامل فی نحو و عوامل جز را خواندم. *الفبای طلبگی در واقع پیش ایشان بود. بله، خیلی هم به ایشان علاقه پیدا کردم. وقتی دبیرستان را رها کردم ایشان من را معرفی کردند به آیت الله جنتی در مدرسه ...
روایت موسوی خوئینی ها درباره ارتباطش با شهید بهشتی
برادر همان کسی که مدتی من و شهید بهشتی در منزل او زندگی نیمه مخفی داشتیم!) و اضافه کرد که من کارمند ساواک بودم و اکنون تحت تعقیب هستم، شما کاری برایم بکنید و نجاتم بدهید. چون من، در آن ایامی که شما و آقای بهشتی منزل برادر من مخفی بودید، اطلاع داشتم و می توانستم به ساواک اطلاع دهم ولی این کار را نکردم. شما هم امروز دست مرا بگیرید! بی اختیار رفتم به آن روزها و اینکه آقای بهشتی به من اطمینان ...
روح شهید سخی با آغاز اذان و اقامه نماز در عالم دیگری سیر می کرد
خانه بود هیچ گاه ندیدم نماز شبش ترک شود، وقتی در بیمارستان بود شبی کنار بسترش تا صبح ماندم، نیمه های شب از خواب بیدارم کرد و گفت: پدر بلند شو نماز شب بخوان وقتی بلند شدم نگاهش کردم، نورانیت عجیبی در چهره اش معلوم می شد قبل از اینکه بیدارم کند با همین حال بیمارش نماز خوانده بود. یکی از دوستانش تعریف می کرد در جبهه که بودیم نیمه های شب بیرون آمدم ناگهان متوجه شدم کسی پشت سنگر ایستاده است ...
روش های طبیعی برای غلبه بر بی خوابی
. بگذارید اطمینان داشته باشد بعد ازخوابیدن او کسی در خانه بیدار نیست. این فکر به راحت تر خوابیدن او کمک می کند. بعضی بچه ها شب ها کم می خوابند اما در طول روز این کمبود را جبران می کنند، اگر هر راهی برای خواب شب امتحان کردید و تاثیر نداشت، سخت نگیرید بگذارید ظهر ها کم خوابی اش را جبران کند. سبک زندگی در خواب کودکان تأثیر زیادی دارد. داروی خواب دادن داروی خواب آور به بچه ها ...
ادعاهای عجیب اسماعیل رنگرز درباره قتل آتنا
گروه گوناگون تیتریک ، هیچ کس نمی دانست چه اتفاقی برای دختربچه روی داده و او کجاست؟ وقتی هیچ ردی از وی به دست نیامد، فرضیه اینکه او قربانی سرقت شده باشد، قوت گرفت؛ چرا که آتنا آن روز 6 النگو، انگشتر و گوشواره همراه خود داشت و احتمال می رفت که قربانی دزدان طلا شده باشد. درحالی که خبر گم شدن دختربچه در شهر پیچیده و همه را نگران کرده بود، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی وارد عمل شدند. در محلی که پدر ...
با صالح علا، از عشق تا کافه و سینما
آن غروب منتهی به شب، در تهران باران تندی می ریخت، برق شهر رفت، می خواستم در دل تاریکی و تنهایی برای کسی که از من دور بود، نامه ای بنویسم ولی آن نامه، بشکلی ناخواسته ترانه شد، من در تاریکی ترانه نمی نویسم، برای همین هم آن نامه ترانه ای رقیق شد، یا دست کم فاقد نوآوری های بیانی، اگر نوشته ام دوتا دستام مرکبی، تموم شعرهام خط خطی، حق با شماست، ترانه را معمولا با یک دست مینویسم اما آن شب برق رفته بود ...
امام صادق علیه السلام؛ نام ها و یادها
می کنیم. این حالت موقعی است که در خدمت شما هستیم. اما همین که خارج شدیم به منزل که می رویم بوی فرزندان که به شامه ما می رسد خانواده و زندگی خود را که می بینیم حالت معنوی که از محضر شما کسب کرده بودیم از دست می دهیم. آیا با این خصوصیات ما گرفتار نفاق نمی شویم؟ فرمود: هرگز، این پیشامدها و تغییرات از وسوسه های شیطان است که شما را به دنیا متمایل می کند. به خدا سوگند اگر بر همان حال اولی که ذکر ...
شکاف طبقاتی زمینه ساز پرخاشگری ها در جامعه
زندگی می کنید، این تضاد است فاجعه است! برای ارزش های چه دینی، چه انسانی؟ کسی که مدعی است و حرف می زند عملش چیز دیگری باشد فاجعه است! من به عنوان پدر اگر به فرزندم بگویم عزیزم دروغ گویی زشت ترین عمل است اما همان موقع به خانمم بگویم کسی به من زنگ می زند بگو من نیستم من که در حرف اینطور می گویم بچه می بیند اما در عمل می گویم این، یعنی بدترین نوع. دروغ.یعنی آن بی اعتقادی را ایجاد می کند و در جامعه ی ...
روایتی از فعالیت در فضای مجازی و قطع نخاع
...> سال های اول برای خودم زمان تعیین می کردم که مثلاً تا محرم می توانم روی پاهایم بایستم و دوباره برای برپا کردن خیمه عزای امام حسین؟ع؟ تلاش کنم. بچه های هیأت پایشان از خانه مان قطع نمی شد و مدام روحیه می دادند که دوباره بلند می شوم و برای هیأت ریسه و پلاکارد نصب می کنم و آشپزی می کنم و ... اما ماه ها گذشت و اتفاقی نیفتاد و من با اعتقاداتم دچار تناقض شده بودم چون به قدرت اهل بیت؟ع؟ در تغییر سرنوشت ...
ناگفته های زندگی خسرو شکیبایی از زبان پسرش +عکس
خیلی زود به چشم می آید و نمی شود از آن گذشت و شکیبایی جوان با صدایی که شاید شبیه صدای جوانی پدرش است از این شباهت می گوید: به دفعات گفته ام زمانی پدرم به من می گفت تو خود منی! عین منی! آن زمان که خیلی بچه بودم، متوجه این سخن نشدم اما بعدا متوجه شدم چه گفت. این شباهت ظاهری از جایی به بعد در من به وجود آمد. به ویژه حال که به دلیل فعالیتم در تئاتر، دوستان قدیمی پدر را بیشتر می بینم، می گویند خیلی ...
آخرین تحولات پرونده قتل آتنا / اعزام کارگاهان تهران به پارس آباد
امن ایران است. اما با این جنایت هر چه آبرو داشتیم رفت. پسر نوجوانی هم گفت: من یک خواهر کوچک دارم. از وقتی این ماجرا را شنیدم خیلی مراقبش هستم، پدر و مادرم هم در رفت و آمدهایش خیلی دقت می کنند. قبلاً هر ساعتی از روز اجازه داشت در کوچه بازی کند اما حالا اگر من همراهش نباشم نمی تواند به کوچه بیاید. خیلی گریه می کند اما ما به خاطر خودش مجبوریم سخت بگیریم. مرد موزفروش راسته دستفروش ...
ماجرای مردی که غیرتش سوخت!
روز نو : در این زندگی زنده ماندن دیگر برایم پشیزی نمی ارزد. دلم دارد می ترکد. دیگر نمی توانم خودم را تحمل کنم. تا چند وقت قبل کریستال که مصرف می کردم بی حس می شدم و غم دنیا را فراموش می کردم اما حالا تا چشمانم را می بندم چهرۀ معصوم دختر کوچولویم را می بینم. من یک پدر هستم و تمام دنیای یک پدر دخترش است. امروز به دیدنش رفتم و با خواهش و التماس از همسرم خواستم اجازه بدهد بچه را ...
فرزندان ناخلف از نوح تا زم
هم می گفتم یکی از مخالفین اسلام همان کسی است که از شما پشتیبانی می کند، چرا او را مذمت نمی کنید؟ در نهایت هم از او خواستم به منزل من نیاید. من حاضرم بدنم را قطعه قطعه کنند اما دین از دست نرود به همین دلیل هم به مهدی گفتم راهی به منزل ما ندارد البته هنوز هم او را دعا می کنم و از خدا می خواهم پسر گمراه من را به سمت هدایت ترغیب نماید. حیفم می آید او به جهنم برود. (16اسفند 1392) . وی ...
جنایت آتشین در درگیری دوستانه
این جنایت اواسط سال 93در آپارتمانی واقع در غرب تهران اتفاق افتاد. آن روز این آپارتمان طعمه حریق شد و ساعتی بعد با مهار شعله های آتش معلوم شد جوانی که صاحب خانه بود جانش را از دست داده است. در بررسی های اولیه معلوم شد که این حادثه عمدی بوده اما هنوز معلوم نبود این آتش سوزی عمدی چطور و توسط چه کسی انجام شده است. بنابر این افسران آگاهی به تحقیقات میدانی در این باره دست زدند. شواهد نشان می ...
احتمال قتل های سریالی در پرونده جانی بندرعباس
که از همکاری با او پشیمان شوم. به او گفتم پولم را پس بدهد ولی او مدام وعده و وعید می داد و حاضر نبود 10میلیون تومان را پس دهد. به همین دلیل نقشه قتلش را کشیدم. متهم ادامه داد: یک روز به بهانه آشنایی با چند نفر از کارگران رستوران از او خواستم که به خانه ام بیاید. آن روز هیچ کس در خانه نبود و از این موقعیت استفاده و در یک لحظه او را غافلگیر کردم. آن روز با چاقویی که از قبل آماده کرده بودم ...
مسعود جهانی: بیش از 40 قطعه مگاهیت دارم که ایران را تکان داده است
خیلی بچه درس نخوان بودند و بعضی ها هم برحسب شانس سمت موسیقی آمدند ! ورود تو به این عرصه چگونه بود؟ خانواده من با موسیقی مخالف بودند. من هم از کودکی درس خوان بودم و می خواستم وارد دانشگاه شوم و بعد از آن خودم موسیقی را ادامه دهم. درسم را خواندم و سال 85 دکترای داروسازی در اصفهان قبول شدم. از خانواده جدا شدم و به اصفهان رفتم و درس نخواندم! بعد ازدواج کردم و یک گروه موسیقی در دانشگاه تشکیل ...
نسخه هایی که سرسری پیچیده می شوند/آیا قصورهای پزشکی استثنا هستند؟
به تنهایی بزرگشان می کردم. حال همان احساس قدیمی دوباره سراغ خودم هم آمده. باز از دکتر خواستم یکبار دیگر عکس ریه ام را مشاهده کند. اما او همان جواب را تکرار کرد. توکلم را کردم به خدا و به دلم بد راه ندادم. دکتر است و درس خوانده. داستان عباس برای بیست و چند سال پیش بود. الان دیگر همه چیز فرق کرده. به خانه رفتم و داستان خودم را فراموش کردم. دخترم ایران نبود. وقتی برگشت یکی دو شبی که کنارم می ...
باید هشتاد سال تلاش کنیم تا فضا تلطیف شود
هم کم شد و ارتباط صمیمی از دست رفت. در به وجود آمدن این فضا چقدر نظام پزشکی و وزارت بهداشت را مقصر می دانید؟ نظام پزشکی به دلیل عدم دخالت در موضوع مقصر بود. نظام پزشکی واکنش جدی نداشت و فقط نامه نوشت. باید ایستادگی بیشتری برای شان پزشکان می کرد. چه کار باید می کرد؟ ما مثلث درمان داریم. که شامل مردم، نظام پزشکی و بنیادها و وزارتخانه های مربوطه می شود. مردم بیچاره ابزاردست این ...