سایر منابع:
سایر خبرها
سقوط یک امپراتوری! پارما
هایشان دوش بگیرند و هم چنین بعد از هر بازی مجبور هستند پیراهن های خود را بشویند تا برای بازی بعدی لباس داشته باشند! مضحک ترین خرید و فروش دنیا باشگاه در بدترین وضع ممکن قرار داشت. مالکان قبلی با پول هایی که به جیب زدند، در اقدامی توهین آمیز، تنها در ازای دریافت یک یورو باشگاه ریشه دار پارما را به یک شرکت دو تابعیتی (روسی – قبرسی) واگذار کردند! هواداران به خیال این که تیمشان از ...
مصیبت های بعد از بنیتا
به گزارش تیترشهر : دقایقی پس از اعلام خبر کشف جسد بنیتا کوچولو، بستگان و آشنایان شان سراسیمه خود را به محله مشیریه-جنوب شرق تهران- رساندند. با گذر از در آبی پارکینگ، وارد حیاط کوچکی با دیوارهای سیمانی شدم. ایران در ادامه نوشت: در همان نگاه اول چشمم به روروئک بنیتا افتاد که در گوشه ای ازحیاط به چشم می خورد. هنوز هم لباس هایش روی بند آویزان بود. صدای شیون زنی از داخل خانه به گوش می رسید ...
تخصصم باز کردن درهای ضدسرقت است
خانه هایشان از دست سارقان به کار نمی گیرند، اما نمی دانند با این اشتباه راه را برای ما آسان تر می کنند. درهای ضدسرقت را چطور باز می کنی؟ سخت است، اما نشد ندارد، دیلم و پیچ گوشتی وسایل ما برای باز کردن این درهاست. بعد از این که درها باز شد، آنها راهل می دهیم و به حالت کشویی به سمت دیوار می بریم و از جایی که باز شده، وارد خانه می شویم. وسایلی را که از این خانه ها سرقت ...
گفتگو با جایلز دولی Giles Duley (عکاسی که دنیارا متفاوت می بیند)
جایلز دولی : متشکرم از دعوتتون مجری : با یک سوال ابتدایی شروع میکنم به نظر میرسه در طول دوران فعالیت حرفه ای تون عکاسی به نوعی به کارتان هدف و معنا داده ، میشه توضیح بدین که برای شما عکاسی چه معنایی دقیقا داره؟ جایلز دولی : عکاسی واقعا همه چیزه منه. من در دوران مدرسه مشکلات زیادی داشتم ، دیستکسیا داشتم و به همین دلیل یک سال عقب افتادم ، واقعا برام سخت بود. در هجده سالگی با عکاسی آشنا شدم و برای اولین بار با سلاح خودم یعنی دوربین عکاسی راهی برای برقراری ارتباط با جهان پید ...
گفتگو با بهرام محمدی فرد (عکاسی که یک سال و اندی همراه مصطفی چمران بود)
خیلی بالا نیاور! فاصله مان خیلی کم بود. حتی می شد صدای عراقی ها را شنید. دیدم آن طرف در خانه های خشتی پر از نیروهای عراقی است و کلی ضد هوایی و تانک و ... یک لحظه همه بدنم یخ کرد. آمدم پایین و در بهت بودم. چمران به کار خبرنگاری خیلی اهمیت می داد و عکاسی و خبرنگاری برایش خیلی با اهمیت بود. آن شب عملیات تمام شد و برگشتیم. تعداد کمی عکس گرفتم. چون مرتبه اول بود و تحت تأثیر آن شرایط بودم. بیشتر مات بودم ...
خانم منشی قربانی طلاهایش شد
شدم او زودتر به مطب آمده است و از همین فرصت استفاده کردم. چاقویی را که از خانه برداشته بودم در جیبم گذاشتم. آمپولی را که همراهم بود به دست گرفتم و وارد ساختمان شدم. به سمت مطب رفتم و زنگ زدم. چند دقیقه بعد خانم منشی در را باز کرد. خواست که نیم ساعت دیگر بیایم، اما گفتم حالم بد است و نمی توانم منتظر بمانم و باید آمپول بزنم. او زمانی که با اصرارهای من رو به رو شد اجازه داد وارد مطب شوم ...
چطور کیف قاب ها را نا امید کنیم؟
وجود گوشی با خبر شوید؛ چون با این کار به محض دست درازی به تلفن همراهتان اگر هم حواستان جای دیگر باشد به محض قطع شدن صدای هندزفری ناخودآگاه توجهتان به نبود آن جلب می شود. جلوی چشم همه پول حساب نکنید همیشه این موضوع را آویزه گوشتان کنید که کیف و چمدان دقیقا مثل مسواک و گوشی شخصی است و بخشی از حریم خصوصی شما محسوب می شود؛ پس موقع خرید از فروشگاه و بازار درست لحظه ای که می خواهید ...
تمام افتخارم جراحی رزمندگان در طول جنگ بود
گاهی برای پدرم سوال پیش می آمد که این بچه چرا از من پول یا کمک نمی خواهد و مادرم می گفت حتماً خودش کارهایش را مدیریت می کند. همه خواهر ها برادرهایتان هم مثل شما بودند؟ بله تقریباً همه ما همین طور بودیم منتها چون من شاگرد داشتم و درس می دادم پولدارتر از همه آن ها بودم.{literal}{{/literal}خنده{literal}}{/literal} حتی یک بار به آن خانواده گفتم که من دیگر درس نمی دهم، گفتند هرچه قدر ...
ربودن کمدین مشهور برای 85 سکه طلا
...> بازیگر سرشناس در حالی که اشک می ریخت، گفت: قانون را بلد نبودم وگرنه همان بار اول با پلیس تماس می گرفتم و ماجرا را می گفتم. بعد از توضیحات شاکی پدر او به عنوان متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: مدت ها بود که به رفتار پسرم مشکوک شده بودم. او گاهی بدخلقی می کرد به همین خاطر فکر کردم معتاد شده است. نگرانش شدم و با برادر همسرم صحبت کردم. قرار شد او با یکی از دوستانش که ...
خم شدن کمر مستاجران صفاشهری زیر بار اجاره بهای بی معیار
خبرنگار بام فارس به اجاره ها و ناتوانی خود در پرداخت آن اشاره کرد و گفت: چند سالی است به دلیل کم شدن ساخت و سازها بی کار شدم و یا به صورت پراکنده و موقت سر کار می روم. وی افزود: توانایی پایین مالی باعث شد خانه ای با سقف چوبی و حدود 50 سال ساخت و با کرایه 250هزار تومان اجاره کنم که البته پول پیش نمی خواست. ناصر اظهار کرد: امسال و بعد از سپری شدن مدتی از اجاره، صاحبخانه یک میلیون ...
وقتی احیای آداب و رسوم قدیمی زمینه ساز کارآفرینی می شود/ گلایه کارآفرین گلستانی از بروکراسی اداری و ...
مکانی برای عکسبرداری عروس و داماد فارس: چه مشکلی در حوزه پرورش قارچ داشتید که مجبور شدید این کار رها کنید؟ حسینی: در بحث سوخت و تأمین گاز مشکل داشتم، تأمین سوخت کارگاه از گاز خانگی هم کار سخت و غیرممکنی بود چند بار با اداره گاز کردکوی صحبت کردم حتی ادارات دیگر هم واسطه شدند اما بی فایده بود. جالب است حوالی باغ بنده خانه ای مسکونی که تنها برای تفریح ساخته شده برای ...
حکایت دردناک خاله آتنا از موهای ریخته شده جنازه خواهر زاده اش + عکس
...، زیرا کارگر یک کارخانه هستم و تمام اسباب زندگی ام را اقساطی خریده بودم و از ترس اینکه مبادا مردم به خانه برادرم هجوم بیاورند، وسایلم را همراه با همسرم که سی روز است فارغ شده به منزل مادرم بردم. از همسر برادرم هم خبری ندارم. او نیز شبانه با فرزندانش فرار کرده است. حجت که فاجعه برادرش را ننگ بزرگی برای جامعه می داند، می گوید: نمی دانم چرا برادرم به آبروی پدر و مادر پیر و مریضم فکر ...
دسیسه زن همسایه برای قتل پیرزن!
کرد و گفت: از مدتی قبل با زن جوان آشنا شدم و یک ماه پیش از جنایت با معرفی او برای نظافت به خانه پیرزن رفتم. همان موقع بود که پیشنهاد سرقت از خانه پیرزن را مطرح کردم و روز حادثه قرار شد زن جوان در ورودی ساختمان را باز بگذارد تا نقشه را اجرا کنم. متهم در ادامه گفت: وقتی وارد خانه پیرزن شدم در را محکم به صورتش کوبیدم و سپس با طناب دست و پا و دهان پیرزن را بستم و یک انگشتر طلا سرقت کردم اما ...
حکایت دردناک خاله آتنا از موهای ریخته شده جنازه خواهر زاده اش + عکس
اقساطی خریده بودم و از ترس اینکه مبادا مردم به خانه برادرم هجوم بیاورند، وسایلم را همراه با همسرم که سی روز است فارغ شده به منزل مادرم بردم. از همسر برادرم هم خبری ندارم. او نیز شبانه با فرزندانش فرار کرده است. حجت که فاجعه برادرش را ننگ بزرگی برای جامعه می داند، می گوید: نمی دانم چرا برادرم به آبروی پدر و مادر پیر و مریضم فکر نکرد. پدرم بیمار است و هنوز متوجه این قضایا نشده اما مادرم هر ...
طنز؛ گلدان ریجکتی
دکتر این که آوردی گلدونه دیگه؟ واسه گُله، نیست؟ دوستم خندید و گفت: آره. واسه گله. نه هر گُلی ها. گلِ مَشتی. مشتی پلنگی بلند شدم چند شاخه گل رز که از قبل خریده بودم را آوردم و یکی یکی گذاشتم توی سوراخ های گلدان و رفیق قدیمی هم تمام مدت ریسه می رفت. زنم همیشه بدون دلیل به من و تمام مردهای کره زمین مشکوک است. وقتی رفیقم داشت ریسه می رفت سر ناهار، زنم از زیر میز می زد به پام و چشم و ابرو می ...
سفیانی از نسل ابوسفیان؛ مهم ترین جبهه ضد مهدوی در عصر ظهور
، و چه مدعیان بزرگی که توانستند با این ادعا حکومت های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده ای برای خویش دست و پا کنند. همچنین دشمنان اسلام و انسانیت که همواره در ترس از حاکمیت عدل و انسان کامل به سر می برند، از یک سو با ساخته و پرداخته کردن سؤالات و شبهات، تلاش دارند که یا اعتقاد به ظهور منجی را در دل آدمیان سست کنند؛ و از سوی دیگر با تحمیق رسانه ای و ساختن فیلم های سینمایی، چهره ای ...
الف. مثل آتنا، ب. مثل بنیتا/بازگشت بقایی به آغوش احمدی نژاد /درخواست برخی نمایندگان برای دیدار با ...
جامعه ایرانی همگام با خانواده آتنا و بنیتا به سوگ بنشیند. در این میان کودکان دیگری بودند که از دست کودک ربایان نجات یافتند. روز گذشته پس از 6 روز از ربوده شدن دختر هشت ماهه در محله مشیریه، با دستگیری دو عامل سرقت خودرویی که بنیتا در آن بود و اعتراف آن ها جسد بی جان دختر 8 ماهه کشف شد. ساعت یازده و سی دقیقه صبح پنجشنبه 29 تیر ماه مرد جوان به همراه دختر هشت ماهه اش قصد خروج از داخل ...
اعتراف های هولناک دزدان خودرو پدر بنیتا
متوجه خودروی پرایدی شد که روشن بود. راننده مشغول بستن در خانه اش بود و همزمان پیشنهاد سرقت را مطرح کردیم. سریع خودم را به ماشین رساندم، مهدی هم به سمت در رفت تا به محض خروج صاحب خودرو مانع او شود و من بتوانم به راحتی خودرو را سرقت کنم. بعد چه اتفاقی افتاد؟ همزمان با اینکه من سوار ماشین شدم، صاحب خودرو از خانه بیرون آمد و وقتی دید ما قصد سرقت ماشینش را داریم خودش را روی کاپوت ...
برملا شدن راز قتل پیرزن قبل از ازدواج عروس و داماد
کرد و گفت: حدود چهار سال پیش با شاهین آشنا شدم، شاهین به من علاقه داشت و قرار بود با هم ازدواج کنیم، مدتی قبل از حادثه شاهین در خانه پیرزن به عنوان نظافتچی مشغول به کار شد و پس از رفت و آمد به خانه پیرزن پیشنهاد سرقت از منزل وی را با من درمیان گذاشت. شاهین وضع مالی خوبی نداشت و به همین دلیل با وی موافقت کردم که از خانه پیرزن سرقت کنیم اما قصد قتل وی را نداشتیم. با اعتراف سمیرا ...
سارق منزل: از کاری که کردم پشیمان نیستم
زیر می خوانید: چند سالته؟ سارق منزل: متولد 59 هستم. تحصیلاتت چقدر است؟ سارق منزل: سیکل. شغلت چی بود؟ سارق منزل: نگهبان یک مجتمع در سعادت آباد بودم. چطور با دوستانت آشنا شدی؟ سارق منزل: در یک قهوه خانه با آن ها آشنا شدم. چرا تصمیم گرفتید دزدی کنید؟ سارق منزل: به پول احتیاج داشتم همسرم بیمار ...
طنز؛ به رقص آ
آرنجش محکم خورد، طرف چپ صورتم. از درد نعره ای زدم آی ی ی ی ی... دیجی گفت: حالا وای وای... وای وای وای وای... ناگهان همه بلند شدند و دورم دایره زدند و برادرم هم رفت کنار آنها. دورم می چرخیدند و دست می زدند. ناخودآگاه دستم را گذاشتم روی جایی که درد می کرد. بقیه هم دستشان را گذاشتند روی صورتشان. توی اوضاع بدی گیر کرده بودم. باید کاری می کردم. به جای مغز، شکمم شروع به کار کردن کرد ...
شهیدی که هیچ چیز کم نداشت جز نوش شهد وصال/روایت کوتاه مادر شهید از شیر بیست وسه ساله سپاه قدس /حسین در ...
گروه حماسه و مقاومت-رجانیوز: بسیار از مقام مادر گفتیم و خواندیم و نوشتیم. از صبوری و مهربانی اش، از نجابت دستان آسمانی اش، از همه محبت های بی منتش اما نگفتیم آن که عزیزکرده سال های جوانی اش را به مسلخ عشق می فرستد در دلش چه غوغایی است. مگر می شود جوان رعنا قامتت را، پاره جگرت را به میان آتش بفرستی، بی خیال روزگار را سپری کنی . مادر که باشی انگار تکه ای از وجودت را از دست می دهی، جوانت لحظه هایش را پیشت قد کشیده و حالا دیگر نمی توانی قد کشیدنش را ب ...
گفت وگو با دختر چه گوارا: انقلاب از جنگل تا بیمارستان
.... خاله ویلما را همیشه دوست داشتم، همان قدر که هایدی را، که یاد گرفته بودم به خاطر تعهدش، اراده اش و کارهای فی البداهه اش قدرش را بدانم. هایدی از خانوادۀ فقیری می آمد، آموزش رسمی محدودی داشت، اما موفق شد به سطح شگفت انگیزی از دانش و فرهنگ برسد. او شاید بی باک ترین فرد زمانه اش بود. با ایجاد خانۀ آمریکاها6 توانست همۀ روشنفکران آمریکای لاتین را گرد هم آورد. اما هایدی زخم ...
جوانی های ته کشیده
ساله است. پدرش مردی متدین و همسرش خطاط است: من و شوهرم معتاد بودیم اما نه مواد مخدر. مشروب می خوردیم. دائم الخمر بودیم. کتابخانه پدرشوهرم رو اگه ببینی باورت نمی شه که من عروس این خانواده ام. اما هستم. پدرشوهرم همیشه می گه شما دوتا ننگ خونواده هستین. اون قدر اذیتمون کرد که چهار سال پیش اومدیم تهران با چهارتا بچه. رفتیم شهرری. پول پیشمون اون قدر نبود که بتونیم تهران خونه بگیریم. ای کاش نمی رفتیم ...
با مسعود در میهمانی شبانه در باغ آشنا شدم و ...
...، که هنگام رد شدن از عرض خیابان برای خودم قوانینی داشتم و تا آن موقع دست از پا خطا نکرده بودم، چطور عقلم را زیر پا گذاشتم و پشت سر او سوا ر موتورسیکلت شدم. اولین بار که کیف قاپی کردیم، عذاب وجدان گرفته بودم اما پول مفت به جیب زدیم. در دومین سرقت، کیف دستی خانمی را قاپیدیم اما مأموران کلانتری در کمین بودند و دستگیر شدیم. برای خودم متأسفم. همۀ فامیل و آشنایان به سرم قسم می خوردند اما من آبرو و حیثیت خودم و خانواده ام را به باد دادم رکنا ...
جزئیات مرگ دلخراش بنیتا 8ماهه
شده است. وی تأکید کرد: قاتل مدعی است وقتی خودرو را رها کرده، هنوز بنیتا زنده بوده است. درحال حاضر هر دو متهم بازداشت شده اند و تحقیقات از آنها ادامه دارد. یافته های خبرنگار ما حاکی است دو متهم در روز حادثه برای خرید مواد مخدر به حوالی خانه آن خانواده رفته بودند که وقتی دیدند ماشین روشن در خیابان رها شده، اقدام به سرقت خودرو کردند و پس از سرقت متوجه حضور کودک در خودرو شده اند. هر دو متهم، سارق داخل ...
ناصر از نظر من مرده است و دیگر نمی خواهم حتی نام او روی سرم باشد!
ای روبه رو شدم که دیگر طاقت نیاوردم زیرا خیانت های همسرم را با چشمانم می دیدم. آن جا بود که مصمم شدم به خانه پدرم بازگردم..... ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی خراسان 110
پدر بنیتا کوچولو: مردم نگاه می کردند اما کمک نه!/ دادستان: اتهام قتل عمد برای دو سارق بنیتا +عکس
سارقان دو نفر هستند که در همان روز اول سرقت، خودرو را در یکی از خیابان های متروکه پاکدشت رها کردند و باعث مرگ بنیتا به دلیل شدت گرما، تشنگی و گرسنگی شدند. ماجرای بنیتا از ظهر پنجشنبه، 29 تیر امسال در یکی از خیابان های مشیریه تهران آغاز شد. در این روز، پدر بنیتا دخترش را در خودروی پرایدش سوار کرد و از پارکینگ خانه بیرون آمد. او برای بستن در پارکینگ، لحظه ای بنیتا را در خودرو تنها گذاشت ...
پایان اختیاری یک مناقشه میان پلیس و سردفترداران
را در دست گرفته اما از این ماجرا رضایت دارد، می گوید: اطلاع رسانی خیلی کم بود و من در تلگرام این خبر را دیدم. دفعه قبل که برای نقل و انتقال رفته بودم برای محکم کاری به دفتر خانه هم رفته و پول زیادی هم دادم اما این بار چنین کاری نخواهم کرد، البته امیدوارم فرمانده پلیس از این تصمیم کوتاه نیاید. زنی میانسال هم نظر مشابه مرد جوان را دارد و درباره اینکه آیا سند خودرویش را در دفتر اسناد رسمی ...
از جزئیات جانشینی اینترنت نامحدود تا خداحافظی از وزارت ارتباطات
اینترنت برحسب حجم، از حجم فروشی به سمت اتصال و ارائه اینترنت برحسب سرعت رفتیم، زیرا با راه اندازی شبکه ملی اطلاعات ما محدودیت گذشته را نداریم . وی با بیان این که اکنون سرعت تعیین کننده قیمت است، گفت: در گذشته استفاده از اینترنت به طوری بود که شما یک بار هنگام خرید بسته پول پرداخت می کردید و با اتمام حجم باز هم مجبور به خرید حجم بودید، اما اکنون تنها به ازای سرعت اینترنت هزینه می پردازیم ...