سایر منابع:
سایر خبرها
محمود دولت آبادی ؛ راویِ روزگار مردم سالخورده
بیشتر آشنا شدم متوجه شدم که او هم شب را خوب می شناخته. فقط این که آن ایام انقدر صدا در خیابان ها نبود و من غالبا در زیرزمین ها زندگی می کردم. خیلی هم دوست می داشتم. خانه هایی که پله می خورَد می آید پایین. آن جا سکوت بیشتر است. جالب است که بعد از نوشتن کلنل – کتابی که دو سال تمام می نوشتم – کتاب را دادم همسرم آذر خواند. گفت خیلی عجیب است، این را کی نوشتی؟! گفتم شب، بعد از این که همه شما به ...
ترسیده بودم سارا را با موتور به مزرعه ذرت بردم! + عکس
.... آنجا بود که سارا شروع به داد و فریاد کرد. او به من ناسزا گفت. سارا می گفت چون پدرم چوپان بوده من لایق زندگی با او نیستم. او به پدرم توهین کرد. این متهم ادامه داد: پدرم عشایر است و زندگی شرافتمندانه ای دارد. به همین خاطر از شنیدن حرف های همسرم عصبانی شدم و گلویش را فشار دادم. من به حیاط خانه رفتم اما وقتی برگشتم متوجه شدم همسرم نفس نمی کشد.ترسیده بودم به همین خاطر دست و پای جنازه ...
شهید اهل روستای دشتی که فقط یک هفته داماد بود
: چند بار مراسم شب خاطره جابجا شد تا تاریخ آن به امشب موکول گردید، تاریخ را که مرور می کردم متوجه شدم امشب دقیقا شب شهادت احمد است یعنی در چنین شبی از نظر تاریخ قمری که مصادف است با شب ولادت امام رضا(ع)، احمد اسدی به شهادت رسید. وی به خاطره ای از تجرد شهید اسدی اشاره کرد و افزود: در آن دوران هرگاه منزل شهید اسدی می رفتم مادرش به من می گفت فلانی کاری کن احمد ازدواج کنه چون می ترسم بمیرم و ...
خدمت به زائران امام رضا (ع) را با هیچ چیز دیگری عوض نمی کنیم/ عشق به امام، عشق به همه خوبی ها است
بارگاه منور امام رضا علیه السلام و اصالتا نیز متولد قائمشهر هستم. حدود 12 سال داشتم که به همراه پدر و مادرم با کاروانی به مشهد مشرف شدم و تا آن روز این مکان را ندیده بودم. وقتی این عظمت را دیدم محو آن شدم و از خدا خواستم برای همیشه در مشهد بمانم. نوجوان بودم که برای کار به تهران رفتم و مدتی بعد در راه آهن تهران استخدام شدم. مدتی نگذشته بود که برای خدمت به مشهد منتقل شدم و اینگونه به آرزوی دیرینه خود ...
امام رضا(ع) الگوی دانایی و محبت/ مرجع معرفت و علم در کلام امام هشتم
: اگر دیدید دریا متلاطم می شود دریا را به سر معروف کرخی قسم بدهید و به دریا بگویید که مزاحم ما نباش، بگذار که ما به سلامت برویم. آن ها رفتند و به سلامت برگشتند. حرف به گوش امام هشتم رسید. حضرت معروف کرخی را خواست و فرمود: شنیدم که چنین حرفی زده اید. معروف گفت بله آقا! چنین گفتم. بعد حضرت فرمود: شما به مردم گفتید که دریا را به سر معروف کرخی قسم بدهند. معروف گفت: بله آقا جان. حضرت فرمود ...
عوامل ضدانقلاب از پشت به شهید ناصر بگلری خنجر زدند
و نزدیک قلبش شلیک کرده بودند. اما زمانی که ناصر به عقب برگشته بود و به آنها گفته بود: شماها را می شناسم، پسر فلانی هستید. در همین لحظه یک تیر هم به چشمش زده بودند که از پشت سرش عبور کرده بود. زمانی که شهید ناصر بگلری ترور شد من در منزل بودم. قرار بود ناصر برای نهار میهمان خانه ما باشد، همسرم مشغول پخت غذای مورد علاقه کاک ناصر بود. من باید از چاه آب می کشیدم، اما به خاطر شدت سرما آب چاه ...
اقدام هولناک فریبرز با خواهرش در راه پله خانه ویلایی سعادت آباد
خواهرم با میله های راه پله برخورد کرد و روی زمین افتاد.من همان موقع به خانه ام رفتم اما ظهر وقتی قصد داشتم برای خرید از خانه بیرون بروم در راه پله ها با جنازه او روبه رو شدم. به دنبال اظهارات این مرد وی بازداشت شد. خواهر کوچک فریبرز از او شکایت کرد و گفت او از مدتها قبل به خاطر ارث و میراث با خواهرش اختلاف داشته و به همین خاطر هم او را کشته است. در حالی که پزشکی قانونی علت مرگ را ...
لباب، رساله ای نفیس در سبک زندگی یا تدبیر منزل
رساله ای در باب تدبیر منزل از سال 1113 مقدمه در باره سبک زندگی و دانش تدبیر منزل سه رکن حکمت عملی، یکی تهذیب اخلاق، دیگری سیاست مُدن، و سوم تدبیر منزل است. اینجا مقصود از سبک زندگی، بخش تدبیر منزل است. خانه را چگونه اداره کنیم. مقصود اموری است که به زندگی در منزل و خانه ی آدمی مربوط می شود. زن گرفتن و آداب خانه داری، تربیت فرزند، رفت و آمد و معاشرت با دیگران، و رعایت هر آنچه ...
مرگ مشکوک دختر22ساله پس از شراب خواری در یک پارتی شبانه
گروه گوناگون تیتریک ، بازپرس وکارآگاهان جنایی تهران سرگرم تحقیق درباره مرگ مرموزدختری هستند که پس ازپایان میهمانی شبانه جان باخته است. رسیدگی به این پرونده، چندی پیش و به دنبال شکایت مادراین دختراز پسر جوانی دردستورکارقرارگرفت. این زن به بازپرس جنایی گفت: دختران دوقلویم به میهمانی شبانه ای رفته بودند اما چند ساعت بعد که برگشتند متوجه شدم حال یکی ازآنها بشدت وخیم است ...
پسرم را به خاطر قتل پسر دیگرم قصاص کردم / دار زدن پسر سومم را خواستم و ...
گرفته بودم و امیر باید اعدام می شد. در نهایت هم به خواست من و به رای صادره از سوی دادگاه پسر دومم به اعدام محکوم شد و چند ماه بعد از جنایت به دار آویخته شد. مرد میانسال گفت: با قصاص امیر زندگی ما بدتر از قبل شد. بین من و فرزندان و همسرم اختلاف به وجود آمد. آنها مرا عامل مرگ امیر می دانستند و نمی توانستند با من در یک خانه زندگی کنند و بعد از مدتی هم مرا ترک کردند. چند ماه قبل وقتی برای ...
مهتاب را به خاطر مسایل ناموسی کشتم / پدرم با چنگال برادرم را هم در برابر چشمانم کشت + عکس
به گزارش گروه جنایی رکنا، احمد 47ساله 4 سال قبل در سال 90 همسرش به نام مهتاب را نیمه شب خفه کرد وچند ضربه چاقو به او زد. این مرد که خانوادگی را مقابل چشمان دختر و پسر نوجوانش رقم زده بود با جلب رضایت اولیای دم از قصاص رهایی یافت و یازدهم تیرماه سال 94جنایت فجیع دیگری را رقم زد. احمد این بار مقابل چشمان دخترش مریم پسر 14ساله اش به نام میثم را کشت. وقتی فریادهای گوشخراش دختر جوان در ...
مریم چشم دیدنم را نداشت و من ...
جایی رسید که گاهی شب ها هم به خانه نمی آمد. سه سال گذشت و از شرکت بیرونش کردند. پدرم یک روز آمد و از خانه بیرونش کرد. دیگر خبری از او نداشتم تا اینکه خبر آوردند به مشهد آمده است. خیلی پیگیر بودم او را به خانه برگردانم. بچه ام هم کم طاقتی می کرد اما متوجه شدیم مأموران کلانتری13 به خاطر دستگیرش کرده اند. زندگی ما الکی الکی داغان شد. دلم برای روزهای قشنگ زندگی ام تنگ شده است ...
محاکمه مرد 60 ساله به اتهام قتل خواهر
بازجویی ها گفت: خواهرم در طبقه دوم زندگی می کرد و من هم بعد از جدایی از همسرم به خانه پدری ام آمدم و در طبقه سوم زندگی می کردم. شب حادثه به بیمارستان رفتم و دیر وقت به خانه برگشتم. خواهرم که از خواب بیدار شده بود فکر کرد که من عمدا دیر آمده ام که او از خواب بیدار شود. من گفتم که بیمارستان بودم اما باورش نشد. او با من درگیر شد و با سنگی که در راهرو بود به انگشت دستم کوبید. من هم او را هل دادم و به ...
قتل خواهر به دست مرد میان سال
همسرم را طلاق بدهم. بعد از جدایی هم، مجبور بودم با خواهرم زندگی کنم، چون بخشی از آن خانه به من تعلق داشت. با توجه به اختلافی که با خواهرم داشتم، ارتباط خوبی با هم نداشتیم و چون آن روز هم به جای اینکه با من احوالپرسی کند، سرم داد کشید و گفت تا حالا کجا بودی، ناراحت شدم و او را هل دادم. حالا هم از کرده خودم پشیمان هستم و درخواست بخشش از سوی خواهرم که ولی دم است، دارم. گفته های این مرد در ...
مرگ تلخ دختر جوان بعد از مهمانی شبانه
که دو روز پیش بازداشت شد . متهم 22 ساله دیروز برای تحقیقات به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و به قاضی پرونده گفت: من به عنوان انباردار در شرکتی در تهران کار می کنم. آبان سال گذشته درحال بازگشت به خانه ام بودم که با سارا آشنا شدم. ارتباطمان در حد دوستی بود. شب حادثه در مهمانی از من ناراحت شد و همراه خواهرش به خانه برگشتند. او بعد از آن دیگر تلفن مرا جواب نداد. چند روز بعد از طریق پیامک خواهرش متوجه شدم که او فوت کرده است . با توجه به گفته های این جوان، تحقیقات از او ادامه دارد. ...
درمانده ها باب الرضا را می شناسند
بزنم اول از زائر تو کفش بگیرم تحویل دوم اینکه حرمت با مژه جارو بزنم بطلب تا شب جمعه دمِ ایوان شما یاد ایوان نجف باشم و یاهو بزنم بهترین نوع سفر سمت امامِ هشت است عشق زوار بلیطیست که بی برگشت است هوس رفتن حجِ فقرایی کردم هوس پنجره فولاد و گدایی کردم هوس اذن دخول از سوی بست طوسی و خروج از طرف شیخ بهایی کردم هوس خوردن آبِ یخِ ...
تنگی نخاع "مهرداد کرم زاده" را از پا در آورد
کردم خاطرنشان کرد: برای رسیدن به قهرمانی پارالمپیک جهان تمرینات فشرده ای می کردم به گونه ای روزانه 18 تن وزنه جابجا می کردم. کرم زاده با بیان اینکه شش سال پیش در آزمایش ام.آر.ای تنگی کانال نخاع من اعلام شد گفت: با این وجود، برای بدست آوردن افتخار برای کشورم به این بیماری بی توجهی کردم و ورزش های سنگین سبب از بین رفتن مرکز ثقل کانال نخاع شد و اکنون زمین گیر شدم و کسی یاری گر نیست. ...
سالها انتظار برای نظاره خورشید خراسان
ممکن است از فرط شادی سکته کنم. حالم بسیار دگرگون شده بود .همسرم و اکثر خدمه هواپیما نگران حالم بودند واقعا لحظه ای که به حرم مشرف شدم به امام رضا (ع) گفتم بسیار راضی ام اگر در این لحظه بمیرم دیگرهیچ آرزویی ندارم چون من به بهشت واقعی خودم رسیده ام . با خود عهد بستم که اگر مادرم شفا نیابد دیگر با امام رضا صحبت نکنم مژگان مصباحی در خصوص خاطره خود گفت :17 ساله بودم که مادرم را بر ...
قتل خواهر به خاطر ارثیه
هم خیلی بدرفتاری می کرد. حرف هایش باعث شده بود با وجود داشتن فرزند معلول، همسرم را طلاق بدهم. متهم درباره روز حادثه توضیح داد: چند ساعت قبل از حادثه تازه از بیمارستان میلاد مرخص شده بودم. نیمه شب به خانه رسیدم. خواهرم تا مرا دید فحاشی کرد و پرسید تا حالا کجا بودی؟ گفتم بیمارستان بستری بودم، اما قبول نکرد. درگیری مان بالا گرفت و او به صورتم چنگ انداخت. من هم هلش دادم که سرش به نرده خورد و روی ...
از اسکلت فضایی تا دوربین مخفی در اتاق پرو
موجب شده اعضای آن به بیش از 35 هزار نفر برسد و ساعت به ساعت هم بیشتر شود! این یعنی 33 هزار عضوِ ایرانی هم مشتاق شده اند هر روز عکس یک چنگال را رویت کنند! ممکن است تعجب کنید و بپرسید چرا؟ مگه میشه؟ مگه داریم؟ جواب این است که متاسفانه این روزها آدم ها در فضای مجازی، به خاطر کنجکاوی، وقت گذراندن، شوخی و خنده یا بدون هیچ دلیلی، خیلی کارها می کنند! ماجرای دوربین مخفی در اتاق پرو ...
اشعار ویژه ولادت امام رضا علیه السلام/خراسان مُهر دریا می شود با گام های تو
...> هر کسی عاشق پابوسی لیلای خود است در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است همه عرش و زمین را به گدایی بدهند باز می گوید از این خانه گدایی عشق است کعبه و کرب و بلا هر یکشان عرش خداست ...
کشتن شوهر با فرمان زن خیانتکار
...> ازسوی دیگر همسر مقتول با حضور در اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ به کارآگاهان گفت: همراه دوفرزندم در منزل بودیم که تلفن خانه زنگ زد. برادر شوهرم بودکه با دلهره از من خواست خودم را به بیمارستان برسانم؛ من هم با مادرم تماس گرفتم و همراه او به بیمارستان رفتیم. همسر مقتول درباره علت خروج همسرش در روز جمعه از منزل به کارآگاهان گفت: شوهرم به همراه شریکش یک مغازه آپاراتی دارد؛ همسرم با شریکش ...
اشعار ویژه ولادت امام رضا (ع)
امام علی بن موسی الرضا (ع) در یازدهم ذیقعده سال 148 هجری قمری در مدینه به دنیا آمدند. پدر ایشان امام موسی کاظم علیه السلام بودند و مادرشان نجمه نام داشت. از مادر آن حضرت نقل شده است که: هنگامی که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی کردم و وقتی به خواب می رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر لااله الاالله را از شکم خود می شنیدم... از آن زمان که امام رئوف به سرزمین ...
اصفهان کهنه
است که در همسایگی منزل علی مغزی، واقع در خیابان فردوسی، منزلی واقع است که در آن چند کبوتر برای سرگرمی اطفال خانواده وجود دارد. دو روز قبل پسر بچه 14 ساله ای که روی پشت بام مشغول بازی با کبوتران خود بود، ناگهان متوجه شد که داخل منزل علی مغزی، دو نفر زن ناشناس مشغول فعالیت هستند. حس کنجکاوی جوان تحریک و چون مطمئن شد که زنان مذکور که داخل منزل هستند، بیگانه اند، فکری کرد و از پشت بام به پایین آمد و یک ...
لحظه دار زدن شیخ فضل الله نوری از زبان محافظ وی
یا ششم، آقا مرا خواست. رفتم توی کتابخانه. گفت فرزند! تو جوانی، جوان رشیدی هم هستی – بیست و هفت، هشت ساله بودم – من حیفم می اید که تو بی خود کشته شوی. اینجا می مانی چه کنی؟ برو فرزند. از اینجا برو!. من قلباً به این امر راضی نبودم. رفتم در اندرون. حاج میرزاهادی (پسر شیخ نوری) را صدا کردم گفتم آقا مرا جواب کرده تکلیفم چیست؟ حاج میرزاهادی رفت و به خانم قضیه را گفت که یک مرتبه ضجة خانمها بلند شد. نمی ...
مرگ مشکوک دختر جوان در جشن دورهمی
... وی در بازجویی ها گفت: دو ماه قبل با ملیکا دوست شدم . ما خیلی با هم ارتباط نداشتیم و فقط در مهمانی های دورهمی یکدیگر را می دیدیم. شب حادثه او در مهمانی دورهمی ما شرکت کرد. او با یکی از دوستانم در حال حرف زدن بود و من هم با دختر جوانی دیگری حرف می زدم تا اینکه مهمانی تمام شد و همه به خانه هایمان رفتیم. ساعتی بعد ثریا با من تماس گرفت و گفت من خواهرش را به کشتن دادم، در صورتی که من دخالتی در فوت او نداشتم. تحقیقات درباره این حادثه ادامه دارد. ...
توهین به شغل چوپانی منجر به قتل شد
به گزارش تیترشهر : مردی با تصور این که همسرش به شغل چوپانی توهین کرده، او را کشت و جسدش را در مزرعه بلال رها کرد. متهم در دادگاه گفت پدرش از عشایر است و حرف مقتول او را عصبانی کرد. تصویر قتل به خاطر توهین به شغل چوپانی اواخر مرداد 94، یکی از کشاورزان ورامین هنگام چیدن بلال متوجه جسد زنی ناشناس در یک گونی شد. با حضور ماموران، هویت مقتول کشف شد و ماموران به خانه او اعزام ...
کاشانی ها با چنگ و دندان از میراث تاریخی شان حفاظت می کنند/نهضت تخریب در اصفهان ادامه دارد
، شما از چه زمانی به معماری روی آوردید؟ من سال 1335 در کاشان متولد شدم. از طفولیت یعنی از 4 سالگی به هنر معماری علاقمند بودم. یادم هست استادم همیشه می گفت من برای پدرت خانه می ساختم و شما 4 ساله بودی و از صبح تا شب در باغچه با گِل خانه می ساختی و خراب می کردی . خیلی علاقمند بودم و بعد از 7 سالگی شاگرد بنّا شدم و 13 ساله بودم که در منطقه کاشان یک استاد بنّای فعال بودم. در سن 18 سالگی ...
جنایت هولناک مرد افغان بر سر رفتن از ایران
کارهای عجیبی انجام می داد. دوست داشتند دخترشان را هم مانند خودشان کنند. اما من وقتی این موضوع را متوجه شدم تصمیم گرفتم به افغانستان برگردم. همسرم اصرار داشت که پیش پدر و مادرش در تهران بماند. ما در خانه آنها زندگی می کردیم و من از صبح تا شب کار می کردم تا پولی برای ودیعه خانه جور کنم و از آنجا برویم اما یک شب پدرزنم گفت طلاق دخترش را می گیرد و من باید همراه بچه هایم به افغانستان برگردم. این را که شنیدم ...
بلای هولناکی که بر سر زن جوان در شب جشن عروسی آمد / در جنوب تهران رخ داد
.... تا اینکه دستگیرشدم. درجلسه دیروز دادگاه، اولیای دم برای قاتل The Murderer فرزندشان خواستار قصاص شدند. در ادامه دادگاه، عامل قتل گفت: زنم از دست فامیل هایش عصبانی بود. یکی ازآنها او را به جشن عروسی دعوت نکرده بود و از همین موضوع بشدت عصبانی بود. من هم تصمیم گرفتم او را بیرون ببرم و با هم بگردیم.به همراه فرزند کوچکم و همسرم سوار موتور شدیم و به گردش رفتیم. آخر شب که به خانه برگشتیم زنم به خاطر ...