سایر منابع:
سایر خبرها
گلپا: موسیقی ایرانی مرد زنده اش کنید
... من هم که بچه بودم و آن زمان ها آقاجان مرا به زور می برد حجره! آقاجان نشسته بود و چپقش را چاق کرده بود. دم دمای غروب بود. انگار توی راسته بازار همهمه ای به راه افتاده بود. هر کسی به دیگری می رسید یکی دودقیقه انگار پچ پچی می کردند و راهی می شدند. دوست آقاجان آمد دم حجره! آن وسط ها یک کلمه شنیدم گلپا ! آقاجان را انگار برق گرفته باشد! خوب حالت هایش یادم هست. چند سال بعد که بزرگتر شده ...
مرد شیطان صفت اعدام می شود
غیرعلنی برگزار شد، شاکی بار دیگر شکایتش را مطرح کرد و متهم در آخرین دفاعش گفت: آن روز در حال خودم نبودم. با دیدن دختر نوجوان وسوسه شدم و این تصمیم با مشورت دوستم بود. حالا پشیمانم و از شاکی می خواهم مرا ببخشد. در آخر هیئت قضایی متهم را به اعدام محکوم کرد و این حکم بعد از تأیید در دیوان عالی کشور در پاییز 95 اجرا شد. پس از مجازات متهم اول، مأموران همچنان در تعقیب دیگر متهم ...
متهم: خانواده همسرم دخالت می کردند
از دخالت های خانواده همسرم خسته شده بودم این آخرین دفاع مردی است که از دو سال قبل به اتهام قتل برادرزنش در بازداشت به سر می برد. به گزارش جوان، سیزدهم دی ماه سال 94، مأموران پلیس از قتل مرد 26 ساله ای به نام صادق در میدان منیریه باخبر و راهی محل شدند. بررسی ها حکایت از این داشت که مرد جوان با اصابت ضربه چاقو جان باخته است. خواهر مقتول در حالیکه به شدت گریه می کرد به مأموران ...
همسرم قبل از ازدواجمان خیلی چیزها را از من پنهان کرد و.....
همسر و خانواده او نیز گفت: همسرم قبل از ازدواج مسائل زیادی را از من پنهان کرده بود که بعد از ازدواج به آن پی بردم. مادر و خواهر همسرم هم زیاد در زندگی مان دخالت می کردند و هر بار که با همسرم درگیر می دند آنها مرا تهدید به مرگ می کردند.من واقعا ازآنها می ترسیدم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و احمد را به قصاص محکوم کرد. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
قتل برادر زن به خاطر اسپری خوشبوکننده
به گزارش بولتن نیوز ، مردی جوان در یک درگیری خانوادگی با چاقو مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت. داماد خانواده در همان بازجویی های ابتدایی به قتل اعتراف کرد و به زندان افتاد. چندی بعد کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. صبح دیروز، در ابتدای جلسه دادگاه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه شان، درخواست قصاص کردند. سپس متهم ...
صدور حکم مرگ برای میهمان جنایتکار
دچار افسردگی بودم و دارو مصرف می کردم. به همین خاطرشب حادثه هم حالت عادی نداشتم. آن شب پس از کشتن صاحبخانه صبر کردم تا صبح شود، بعد سرکارم رفتم.وی درباره پوشیدن کفش های صاحبخانه گفت: نمی دانم، آن روز صبح حالم خوب نبود و بدون اینکه متوجه باشم کفش های مقتول را پوشیدم. آقای قاضی اعتیاد باعث بدبختی ام شده من ازدواج کردم اما همسرم به خاطر اعتیادم طلاق گرفت. وی با اظهار پشیمانی روبه ...
درخواست کمک یک مادر برای نجات فرزندش
آمد و بد و بیراه گفت و من هم عصبانی شدم و این اتفاق افتاد. بعد از اعترافات متهم پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال و متهم با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. با اینکه یکی از اولیای دم فرزند مقتول و نوزاد بود، بااین حال عموهای او تعهد دادند که تفاضل دیه را بپردازند تا مهدی قصاص شود. بعد از صدور حکم قصاص با توجه به اینکه مهدی نوجوان بود، تلاش های زیادی برای جلب رضایت اولیای دم ...
قتل برادرزن برای جلوگیری از جدایی همسر!
برای مراسم عروسی به تهران آمده بود و به ما هم سر زد و قرار شد در خانه ما بماند. با توجه به اینکه فردی پرخاشگر بود، با هم دعوا کردیم و من او را با چاقو زدم که سه روز بعد از حادثه جانش را از دست داد. متهم درباره روز حادثه گفت: در آن موقع من سرایدار بودم و با همسر و فرزند در یک اتاق 10 متری زندگی می کردیم. از آنجایی که فرزندم زودتر از موعد به دنیا آمده بود، ضعیف بود و به بوهای مختلف خیلی ...
پدیده خندوانه از مسافرکشی تا استندآپ کمدی!
این انرژی مثبت دادن اول از همه حال خودش را بد می کرد. با همه این ها، مشکلات برایم ادامه داشت تا اینکه سر کار رفتم. آنجا که رفتم بعد از یک سال فاز جدیدی از اتفاقات بد دوباره برایم شکل گرفت. مثل این بود که از یک ساختمان چند طبقه پرت شدم پایین. این بار مشکلم مشکل کاری بود که باعث شد همه سرمایه ام را از دست بدهم. دیگر به یک جایی رسیدم که احساس می کردم نابود شدم؛ اما باز هم خودم را نباختم تصمیم گرفتم ...
از من پرسید تو بعثی هستی؟
...> عبدالمطلب در مورد اولین روز ورودش به ایران بعد از مدت دوسال اسارت می گوید: در جنگ و قبل از اسارت، قطع نخاع شده بودم و حال و روز خوبی نداشتم. به دلیل شرایط بد بهداشتی زندان های عراق، وضعیت جسمانی ام به شدت بد بود. به محض ورودمان بلافاصله من و چند نفر دیگر را به بیمارستان منتقل کردند (به این قسمت از حرف هایش که می رسد حرفش را قطع می کند، لبخند تلخی می زند و می گوید): دلم از بعضی جاها و بعضی رفتارها بعد از ...
اولیای دم رضایت دهند، کلیه ام را اهدا می کنم
دقیقه بعد خودش را از طبقه چهارم خانه پایین انداخت. روزهای اول از انگیزه خودکشی اش خبر نداشتم، اما بعدها متوجه شدم پدرم با زنی دیگر ارتباط دارد و همین مساله باعث خودکشی مادرم شده است. تصمیم گرفتم انتقام بگیرم. پدرم را با شیرینی آلوده، مسموم و گاز خانه را باز کردم. من او را کشته بودم، اما با صحنه سازی همه فکر کردند یک حادثه باعث مرگ او شده است. متهم، دو سال پس از قتل پدرش با راحله ازدواج کرد ...
9 نکته بسیار مهم قبل از کوتاه کردن مو
اگر موهای بلندی داشته باشند. کوتاه کردن مو موهای من سال های سال بلند بود. وقتی به کالج رفتم موهایم فوق العاده بلند بود. اما بعد دچار یک شکست عاطفی وحشتناک شدم و آن ها را کاملا کوتاه کردم. موهایم را صاف و آن ها را در قسمت چانه، زاویه می دادم. بسیار زیبا و چشمگیر بود و من عاشقش بودم تا زمانی که متوجه شدم تنها در حال جلب توجه هستم و موهایم را کوتاه کردم. به چه چیزی ...
نباید از بچه ها عقب ماند
معروف بهتر است زندگی خصوصی خود را در شبکه های اجتماعی به اشتراک نگذارند که همه مردم متوجه شوند، مثلا آنها چه می خورند و چه می پوشند. گاهی سبک خاص زندگی آنها و به اصطلاح لاکچری بازی هایشان برای عموم مردم آسیب هایی را به همراه دارد؟ درباره خودم باید بگویم از روز اولی که وارد حرفه بازیگری شدم تصمیم گرفتم بتدریج توانایی هایم را نشان دهم . اگر قرار است مثلا 50 سال در حرفه بازیگری فعال باشم ...
قتل پدر و برادر به خاطر خودکشی مادر
صحنه سازی کردم که هیچ کس متوجه این ماجرا نشد و همه فکر کردند پدرم بر اثر حادثه جانش را از دست داده است. او مرد خوبی بود، اما پیامکی که در گوشی اش دیده بودم قلبم را آزرده کرده بود. متهم گفت: یک سال از ماجرای قتل پدرم گذشته بود که برادرم را کشتم. او حرف هایی درباره قتل پدرم می زد و معلوم بود همه چیز را فهمیده است. ممکن بود حرفی بزند که دستم رو شود. به همین دلیل او را هم به قتل رساندم.یک روز درحالی که ...
دلنوشته ای از سید محمد سادات اخوی در باب روز زیارتی امام رضا(ع)
کِیف مون کوک می شد. امام_ رضا!... من... انقدری بودم که دست در دست مادر م، برای چندمین سال، وارد حرم شما شدم... به اندازة یه بچة چهارپنج ساله بودم... غرق آب نبات کوجکِ کله گِرد ی بودم که خط های رنگی داشت و بعضی از خط هاش هم ترش مزه بودن... برای همون هم از مادرم خواسته بودم و خریده بود... چون درست وسط لیس زدن خط های ترش، مزة خط های شیرین سرمی رسیدن و زیر زبونم، لذتی پخش می شد که خدا بدونه ...
اعتراف به قتل با وعده و وعیدهای پدر مقتول
فندک پتویی را که رویش بود، آتش زدم و متواری شدم. به این ترتیب با توجه به اعترافات متهم، شکایت اولیای دم و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه متهم صادر شد و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی زالی قرار گرفت. در ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد؛ سپس اولیای دم در جایگاه ویژه قرار گرفتند و درخواست قصاص متهم را کردند. با پایان گفته های اولیای ...
شرایط قصاص و جزئیات مربوط به آن چیست؟
10 سال حبس تعزیری نیز محکوم می گردند. لازم به ذکر است در این مورد تساوی در دین ضرورتی ندارد، یعنی اگر پدری که کافر است فرزند مسلمان خود را به قتل برساند یا مضروب و مجروح کند قصاص نخواهد شد. در مورد سایر اشخاصی که با مقتول قرابت نسبی یا سببی دارند معافیتی پیش بینی نشده و قصاص اجرا خواهد شد، همچنین فرزند به خاطر قتل پدر قصاص می شود. با توجه به اینکه عقل مهم ترین ویژگی انسان و درواقع فارق ...
از ابزوردیسم رهایی نداریم
، کنش کرده؟ یا عمل او یک واکنش بوده؟ یک چیزی دیده، در مخیله اش ثبت شده و بعد بروزش داده. بعضی وقت ها این واکنش سطحی است و به روز و زود است، بعضی وقت ها این واکنش ته نشین شده و عمیق است و بعد از سالیان سال خودش را بروز می دهد. بعضی وقت ها، این واکنش به اتفاق تلخی است که در کودکی شما افتاده و در ناخودآگاه شما حک شده و بعدتر در 35 تا 40سالگی شما خودش را بروز می دهد؛ مثلا یک دفعه شما تبدیل می شوی به ...
پرچم حرم امام رضا(ع) ناجی مرد اعدامی
...، برای جلب رضایت اولیای دم پا پیش گذاشتند. آنها پرچم متبرک حرم امام هشتم را همراه خود داشتند. وقتی وارد خانه بزرگ خاندان شدند از پدر و مادر و فرزندان مقتول درخواست بخشش کردند. برادر مقتول اما یک شرط داشت. او گفت فقط در صورت ماندن پرچم پیش آنها، رضایت می دهند. این کار چندان معمول نیست، اما خادمان با آستان تماس گرفتند و اجازه تحویل پرچم داده شد. اولیای دم نیز پس از سه سال به حرمت امام ...
قتل زن جوان با ضربات چاقو در تهران
زندان شد تا اینکه پیش از ظهر امروز برای اخذ آخرین دفاع پا در شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران گذاشت. کامران در آخرین جسله بازپرسی به بازپرس گفت: من فقط چهار، پنج ضربه به مقتول زدم و 23 ضربه به وی نزدم، من هیچ وقت با خود چاقو حمل نمی کردم، آن شب نیز برای خرد کردن تریاک با خود چاقو حمل کردم، حدود دو ساعت قبل از حادثه در محل وقوع قتل با دوستانم مشغول مصرف مواد شدم، دو ساعت بعد نیز مقتول ...
درگیری مرگبار بر سر پیچ آسانسور
امور جنایی تهران دستور انتقال جسد مقتول به پزشکی قانونی را صادر کرد. پس از انتقال متهم به دادسرای امور جنایی تهران، وی درباره علت درگیری با مقتول گفت: صبح روز حادثه تعمیرکار آسانسور به ساختمان آمد و کارش را شروع کرد اما کار وی طول کشید و تا بعدازظهر زمان برد، او باید یک پیچ را می بست اما این کار را نکرده بود که من به وی اعتراض کرده و گفتم کارت درست نیست باید پیچ را ببندی، احتمال دارد بچه ای به ...
اِظهارات عجیب پسر دانشجو در باره قَتل خیالی دوستش
بهشت زهرا انتقال دادم و در قطعه 330 خاک کردم. حالا چرا آنجا او را دفن کردی؟وقتی به پسر خاله ام فکر می کنم اذیت می شوم و با خودم می گویم که چرا یک جوان 27 ساله باید خودش را بکشد. شماره ای از فریدون-مقتول خیالی-داری؟شماره تلفنش همان شماره تلفن خودم بود. درس خواندی؟بله، دانشجوی سال سوم هستم و درسم خیلی خوب است. اما افسوس که حالم اصلاً خوب نیست. می خواهم بخوابم.... ...
ناخواسته قاتل شدم
مدیرروستا قرار گرفت، چنین گفت: من 20ضربه نزده ام و تا جایی که یاد دارم فقط چهار پنج ضربه به او زدم. از طرفی من از مقتول 900هزارتومان پول گرفته بودم و می خواستم به زودی رمال را به وی معرفی کنم. روز حادثه با او قرار گذاشتم و چون می خواستم تریاک خرد کنم چاقو با خود برداشتم اما با زن جوان درگیر شدم. او پولش را می خواست و از طرفی مرا تهدید کرد و گفت همه چیز را به همسرم می گوید و آبرویم را می برد، این را که ...
20 سال بلاتکلیفی قاتل زن ثروتمند
...> کارآگاهان به سعید مظنون شدند و او را دستگیر کردند. مرد جوان نیز پرده از راز قتل برداشت و گفت: وقتی اخراج شدم، نقشه سرقت از خانه مقتول را به سه نفر از دوستانم گفتم. روز حادثه، همراه آنها وارد باغ شدیم، اما مقتول ما را دید و شناخت. درگیر شدیم و یکی از همدستانم به نام کامران او را با ضربه چاقو کشت. طولی نکشید کامران 32 ساله نیز دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد. او در دادگاه کیفری استان تهران ...
موسایی: مادر ماکسیم گورگی پای مرا به ساواک کشاند
وقتی مرا تنها می دیدند، اعتماد نمی کردند و از من کتاب نمی خریدند. اما من تلاش می کردم که توجه مشتریان را جلب کنم و کتاب ها را بفروشم. ساعت کار من 8 صبح تا تقریبا 9:30 شب بود. در انتشارات آذر، بیشتر کتاب ها مانند دور دنیا در هشتاد روز ، هاکلبرفین و ... مطالعه کرده بودم و همیشه از نزدیک کتابفروشی منوچهری در شاه آباد رد می شدم و کتاب منم تیمور جهانگشای توجهم را جلب می کرد. بارها به عظیمی می گفتم که ...
حسرتی که به دل شهید بی سر نماند
داده شده و نباید این فرصت را از دست بدهیم. حتی دفعه اولی که می خواست اعزام شود، من باردار بودم، محسن آمد با خوشحالی گفت که بالاخره با کلی خواهش، اسم من درآمده و با اعزامم موافقت شده، می خواهم بروم سوریه اما تو به کسی نگو که بارداری که مخالفت نکنند. من هم همین کار را کردم و محسن چند روز قبل ازمحرم 94 اعزام شد و بعد از اربعین 94 به خانه برگشت. می دانستید، در کدام منطقه مشغول عملیات است ...
سکوتِ سواد
: خیلی مونده بود، ردش کردم. توانایی بیشتر، درآمد کمتر پیش تر از مراجعه من به خانه مورد قبلی و در همان روز یک آگهی دیگر از یک سینتی سایزر آنالوگ از یکی از برندهای ژاپنی توجه مرا به خود جلب کرده بود. شب وقتی به خانه رسیدم، فروشنده آن ساز پاسخ تگرام مرا داده بود. از او پرسیده بودم که چطور می شود ساز را دید؟ او پاسخ داده بود: سلام ساز رشت هست. نگاه کردم و دیدم او آنلاین است. از او ...
طنز؛ شهردار پاستوریزه
. انتخابات خرج داره، هزار کوفت و زهر مار دیگه داره، نمی شه با مدیریت اخلاق مدار و اصولی اداره اش کرد. کلاس مطالعات اجتماعی نیست که. همینجور مات و مبهوت نگاهم کرد. ازش پرسیدم حالا اینارو ولش کن. دست به آچارت خوبه؟ گفت بد نیست. گاهی آبگرمکنمون شعله شمعکش خراب می شه، خودم درست می کنم. پرسیدم مثلاً با دم باریک یا انبردست یا گازانبر کار کردی تا حالا؟ با تعجب پرسید چی بگم؟ کم پیش میاد برای آب ...
اخبار حوادث
...: شب حادثه شیشه زده بودم و اصلاً نمی دانستم که دارم پسرم را خفه می کنم. شیشه عقلم را از سرم پرانده بود... احساس می کردم پسرم همچون یک دیو یا شیطان است که قصد جان مرا دارد. برای همین به سراغش رفتم و او را خفه کردم. حالا هم بشدت عذاب وجدان دارم وهر مجازاتی را می پذیرم. من قبول دارم که پدربیرحمی هستم و با مصرف مواد مخدر همسر و پسرم را به کشتن داده ام و زندگی خودم را هم نابود کرده ام. در پایان ...
من دوست هم دانشگاهی ام را کشتم و دفن کردم|این اعتراف عجیب دروغ بود
را چه زمانی دیدی؟ سه یا چهار روز قبل. مادرت می گوید؛ گفته ای که تروریست ها دنبالت هستند؟ بله، درست می گوید. می خواهند بلایی سر من بیاورند، می ترسم. تو گفته ای که قتل انجام دادی؟ بله، نفس لوامه ام را کشته ام. نفس کثیفم را کشته ام، وجدان زشتی که مرا به کثیفی برده بود. 3 سال قبل، به دختر یکی از اقوام علاقه مند شدم. ابتدا از طریق وایبر و بعد از آن از طریق تلگرام با ...