سایر منابع:
سایر خبرها
از آواز خواندن در اتاق عمل تا اجرا با فرزاد حسنی
فرزاد حسنی با یک اجرای مشترک روی آنتن شبکه سه سیما می آمد؛ متخصصی که چند روز پیش مهمان برنامه خندوانه و رامبد جوان هم بود. به مناسبت روزی که در تقویم کشورمان، روز پزشک نام گرفته در دفتر جام جم آنلاین میزبان دکتر مسعود صابری می شویم. با کمی تاخیر، عصر یک روز کاری شلوغ، مستقیم از اتاق عمل و بعد از یک جراحی اورژانسی، از راه می رسد. قرار گفتگو اول یک ساعت است و موقع خداحافظی عقربه های ساعت را که ...
محاکمه همدست ژان والژان پس از نجات از قصاص +عکس
. هرچه به گوشی اش زنگ زدم جوابم را نداد و کامران و داوود هم مدعی هستند اطلاعی از سرنوشت او ندارند. خیلی نگران پسرم بودم تا این که امروز از زبان اهالی شنیدم، کامران از قتل و سوزاندن جسد پسرم در زباله های شهرداری کرج حرف زده است. با کشف این سرنخ، هویت مقتول شناسایی و کامران دستگیر شد. او در بازجویی ها پرده از راز جنایت برداشت و گفت: مدتی قبل شوهر خواهرم داوود به من گفت احمد به همسرش چشم ...
افزایش طلاق هایی که بعد از 30 سال زندگی مشترک رخ می دهد/ خانواده ها قربانی تکنولوژی
پیر خود می خواهند که از جدایی منصرف شده و به فکر آبروی آن ها باشند. یکی از دخترها می گوید: "بابا ای کاش قبل از اینکه بیای دادگاه، به آبروی ما پیش شوهرامون و خونواده هاشون فکر می کردی." پیرمرد با لحنی پرخاشگرانه گفت: "بیشتر از 50 ساله که به خاطر شماها تحمل کردم و هیچی نگفتم. مادرتون از اولم اونطوری که من دلم می خواست رفتار نمی کرد و به دلخواه خودش زندگی می کرد. هر چی هم بهش گفتم خودشو ...
آنگاه که روح مقاوم، هویت مرزنشین ایلامی را تعریف کرد
وحشتی که وجودم را فرا گرفته بود با صدایی لرزان مادرم را صدا زدم، پدر و مادرم با نگرانی مرا به خانه بهداشت روستایمان رساندند ولی دکتر با دیدن حال و روز من گفت امکانات اینجا محدود است و باید به شهر برای معالجه بروم و همان روز به همراه مادر و پدرم راهی ایلام شدیم. درست یادم هست که اطراف بیمارستان امام خمینی(ره) مردم تظاهرات براه انداخته بودند، من در آغوش پدرم از شدت تب بی حال شده بودم تا اینکه به ...
مَراحِم خانه ی ارحام
: خانه رضا ارحام صدر اجاره داده شده. خانه که نه، یک آپارتمان 300 متری از یک مجموعه دو بخشی. کجا؟ درست بینابین عباس آباد، همان جا که مدرنیزه و طبیعت در جدال اند و البته زور طبیعت تا امروز بر رقیبش چربیده است. ارحام صدر حدود سی سال از زندگی اش را در طبقه سوم این خانه زندگی می کرد؛ اما اینجا پنج سال بعد از مرگش به خانواده ای چهارنفره اجاره داده شده است، توسط دخترش، مهناز: هرچیزی که متروکه باشد و درش ...
عروس 22 ساله وقتی بادار شد تازه فهمید هوو دارد و ...
گرفت و با حرف هایش مرا به آینده دلگرم می کرد. او می گفت دیگران به خاطر حسادت و دشمنی با خانواده ما این حرف ها را می زنند. حتی به دفتر پدرم رفت ولی باز هم پدر من نه تنها به این ازدواج راضی نشد بلکه مرا در منزل محدود کرد و تلفن همراهم را نیز گرفت من هم که دیگر ترک تحصیل کرده بودم تحمل این وضعیت را نداشتم تا این که دست به خودکشی زدم اما خوشبختانه مادرم متوجه موضوع شد و من از مرگ حتمی نجات یافتم در این ...
قصور پزشکی شده پسرم قاتل نیست
صفت به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شده و در بازجویی ها منکر هرگونه درگیری با مقتول و ضرب و جرح وی شد. حمید صفت در اعترافاتش مدعی شد: سه شنبه هفته گذشته زمانی که وارد خانه مادرم در خیابان شیخ بهایی شدم، متوجه شدم که مادرم با همسرش درگیر شده و من فقط مادرم را برداشته و از خانه خارج شدم و نمی دانم چه کسی او را به قتل رسانده است. در ادامه در روز شنبه مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ ...
پسرم قاتل نیست
؟ من با پسرم از خانه بیرون رفتم و نمی دانم چه اتفاقی افتاد. فقط با من تماس گرفتند و گفتند هوشنگ در بیمارستان است. همسر شما چند روز در بیمارستان بستری بود؟ بعد از این که ما از آن جا رفتیم، حال همسرم بد شد و همسایه ها با اورژانس تماس گرفته و او را به بیمارستان منتقل کردند و من هم وقتی خبردار شدم، بلافاصله به بیمارستان رفتم؛ سه روز در بیمارستان بستری بود. جراحی ناپدری حمید ...
ماجرای خانم دکتری که روی خاله اش اسید پاشید
. وی ادامه داد: حوالی ساعت 14 روز حادثه زنگ زنگ خانه خاله ام را زدم که وی به جلوی در آمد و من اسید را به روی بدنش پاشیدم، بعد از اسیدپاشی نیز به منزل خودمان رفتم و قصد داشتم با بلیطی که از قبل برای کانادا خریده بودم به آنجا فرار کنم که جلوی در ساختمان توسط مأموران دستگیر شدم همچنین اسید را خیابان ناصرخسرو تهیه کرده و با پرداخت پنج هزار تومان اسید خریدم اما از نوع اسید اطلاعی نداشتم. ...
ناگفته های عامل جنایت هولناک خیابان شیخ بهایی/مامور ساواک در انگلیس بودم
. یعنی او را به خانه خواهرش نفرستادید که شهرام و نرگس را بکشید؟ نه، من فقط می خواستم جلوی دست آنها نباشد که اذیت نشود. آن شب هم وقتی شروع به پرخاش کردند و به پدرم فحش دادند، یک لحظه جنون گرفتم و این اتفاق افتاد. بعد از قتل چه کردید؟ جسدها را به حمام بردم و با اره برقی که مال خود شهرام بود، جسدها را تکه تکه کردم و بعد از دو روز شروع کردم به پخش کردن اجساد ...
ناگفته های عامل جنایت هولناک خیابان شیخ بهایی
داشتید؟ بله، مدیر تور بودم و به غیر از استرالیا به همه کشورها سفر کرده ام. بعد از انقلاب هم دو شرکت واردات تجهیزات پزشکی داشتم که ورشکست شدند. الان از کجا درآمد دارید؟ 18 میلیون خودم و 30 میلیون هم همسرم داشتیم که گذاشته بودیم بانک و سود آن را می گرفتیم، خانه ای هم که مال مادرم بود به من رسیده بود. کی ازدواج کردید؟ من دهم اردیبهشت سال 40 با خانمم آشنا شدم و ...
سرنوشت متفاوت متهمان 4 پرونده جنایی
ماندن ندارد برای همین او را هم به خانه ام بردم. نیمه های شب 24 آبان 93، با تماس خواهرم از درگیری پونه و سمیه باخبر شدم. وقتی خودم را رساندم دو سیلی به هر دویشان زدم. پونه ناگهان بی حال شد و روی زمین افتاد. خواهرم اورژانس خبر کرد اما او در بیمارستان فوت کرد. سپس نوبت به سمیه رسید. او نیز اظهار بی گناهی کرد و گفت: در باجه تلفن با کریم آشنا شدم. گفتم با شوهرم اختلاف دارم و جای امن می خواهم. او مرا به ...
اولین گفت وگوی حمید صفت پس از دستگیری
تماس گرفت و گفت مادرمان با هوشنگ، ناپدریمان درگیر شدند و از من خواست که خود را به آن جا برسانم تا در جریان ماجرا قرار بگیرم. جزئیات را اینجا بخوانید. ظهر آن روز مادرم نیز با من تماس گرفت و از من پرسید که چه زمانی به آن جا می روم، من نیز راهی خانه خودمان شدم. حمیدرضا صفت گفت: زمانی که در خانه را باز کردم دیدم ناپدریم سمت چپ مبل نشسته است و یک میز نیز جلوی او قرار داشت. گوشی ...
آیا مصرف شیشه در میان معتادان کم شده است؟
جایی بین میدان آزادی و صادقیه، جایی که بالای سرت تا چشم کار می کند پل است و پل؛ انگار ماشین ها از بالای سرت پرواز می کنند. روی چمن های نمناکی که بتازگی کوتاه شده اند آدم هایی را می بینی که بی خیال از گذر دنیا ساعت هاست در چرتند و آنقدر خمارند که متوجه حضور هیچ کس نمی شوند. همراه با گروه 3 نفره ای از جمعیت خیریه تولد دوباره (که کارشان این است هر روز از صبح تا غروب به پاتوق های مختلف سر بزنند و برای معتادان غذا و وسایل بهداشتی ببرند) به جایی می رویم که چندتایی از معتادان با سر و صدای ما سر از زمین برمی دارند. اول می ترسن ...
همسر شما هم بچه دوست ندارد؟
زندگی مثبت : ستاره سمائی از همان روزهای اول ازدواج مدام می گفت که بچه دوست ندارد و بهتر است بچه دار نشویم. آن موقع فقط 22 ساله بودم و بچه داشتن چندان برایم مهم نبود. هیچ وقت حتی حرفش را نمی زدم و اگر دیگران موضوع را به بچه می کشاندند من ساکت می ماندم و همسرم خیلی جدی می گفت: ما بچه نمی خواهیم! وقتی 28-27 ساله شدم، کم کم دلم خواست مادر باشم اما همسرم همچنان دلش نمی خواست پدر شود! می دانستم سنمان ...
صدای بابا گفتن فرزندش را هیچ وقت نشنید
دید ما نسبت به آنها، وسیع تر شود. البته نظرش این بود که هر کسی این کتاب ها را نخواند چراکه ممکن است جنبه و ظرفیت آن را نداشته باشد و تغییر عقیده دهد. احترام پدر و مادر را خیلی نگه می داشت. دست و پای مادرم را خیلی می بوسید و به من هم توصیه می کرد این کار را انجام دهم. حتی بعد از اینکه ازدواج کرد، به پسرش یاد داده بود که بعد از غذا خوردن، دست مادرش را ببوسد و تشکر کند. معتقد بود بچه ای که روزی سه ...
شعر آئینی و شهادت امام جواد/گرفتار غم و دردِ جواد، ابن الرضا هستم
تکرار می شود وقتی برای فاطمه این طور روضه می خوانی بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد و اما شعر دیگر از این گفتار از غلامرضا سازگار و از زبان خود امام اباجعفر محمد بن علی الجواد (ع) سروده شده است: به دیوار قفس، بشکسته ام بال و پر خود را زدم تنهای تنها ناله های آخر خود را درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم ...
سوء استفاده از اعتماد پیرمرد توسط زن و شوهر جوان
کارگر مطمئن می گشتیم. از طرفی، پدرم می گفت دوست ندارد زنی تنها به عنوان کارگر به خانه اش رفت وآمد داشته باشد. مانده بودیم با این وضعیت چه کار کنیم که یک روز به طور اتفاقی با سوپرمارکت محله مان دراین باره صحبت کردم. می گفت زن و شوهری جوان، که آدم های خوبی هم به نظر می رسند، دنبال کارند. شمارۀ تلفن آن ها را به ما داد و تماس گرفتیم. زن و شوهر غریبه خیلی خوشحال شدند و روز بعد به خانۀ پدرم رفتند. من می ...
قرارهایم بی قرار شدند!
بود 4 ساعت بعد از زمان دستگیری در اداره آگاهی به قتل اعتراف کرد و گفت: به خانه رفته بودم که دیدم هوشنگ در حال کتک زدن مادرم است و یک لحظه از خود بیخود شدم و ضرباتی به او زدم اما فکر نمی کنم که عامل قتل او من باشم. به این ترتیب متهم بازداشت تا این که دیروز صبح در شعبه سوم دادسرای جنایی حضور یافت و به سوالات بازپرس پرونده پاسخ داد. چند سال داری؟ 24 ساله هستم. شغلت ...
جزئیات اتهام یک قتل به روایت حمید صفت
عصرخبر - پدر و مادرم زمانیکه کودک بودم از هم جدا شدند و مادرم حدود 12 سال قبل با هوشنگ ازدواج کرد. هوشنگ فرد تُندخویی بود و مدام مادرم را کتک می زد حتی یک بار به روی مادرم چاقو کشیده بود. در تاریخ 24 مرداد ماه جاری برادرم که ساکن امریکا است با من تماس گرفت و گفت هوشنگ مادرم را مورد ضرب و شتم قرار داده است؛ به خانه رفتم زمانیکه هوشنگ به سمت من هجوم آورد مادرم مابین من و او قرار گرفت، در ...
متهم سرهای بریده خیابان شیخ بهایی: 75 سال دارم و چیزی ندارم که مخفی کنم / کار خوبی کردم! | ساواکی بودم و ...
و نرگس کبود شده بود. یعنی او را به خانه خواهرش نفرستادید که شهرام و نرگس را بکشید؟ نه، من فقط می خواستم جلوی دست آنها نباشد که اذیت نشود، آن شب هم وقتی شروع به پرخاش کردند و به پدرم فحش دادند، یک لحظه جنون گرفتم و این اتفاق افتاد. بعد از قتل چه کردید؟ جسد ها را به حمام بردم و با اره برقی که مال خود شهرام بود، جسدها را تکه تکه کردم و بعد از دو روز شروع ...
اشک های خواننده رپ در دادسرای جنایی
اختیار اداره دهم قرار گرفت. همزمان با آغاز تحقیقات پلیس مشخص شد که پیرمرد قبل از مرگش با پسر همسرش درگیر شده و از سوی او مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. حمید مظنون اصلی این پرونده، همان روز برای پیگیری جواز دفن به کلانتری 145 ونک مراجعه و خودش را معرفی کرد. او با هماهنگی های قضائی به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل شد و در اظهاراتش به ماموران گفت: 4روز پیش از طریق تماس تلفنی برادرم متوجه شدم که مادرم ...
تبعید و کار اجباری در خانه سالمندان به خاطر قتل یک زن
استان تهران محاکمه شدند. نوید گفت: مریم اعتیاد داشت و کارتن خواب بود. برای اینکه به او کمک کنم او را به خانه ام بردم. بعد از یک سال با سحر آشنا شدم که به خاطر اختلاف با شوهر معتادش قبول کرد به خانه ام بیاید. روز آنها با هم درگیر شده بودند و سحر با چاقو به پای مریم زده بود. وقتی به خانه رسیدم دو سیلی به هر دوی آنها زدم و با دسته تی به پشت مقتول زدم. بعد از آن سحر سرمقتول را در حمام به دیوار کوبید. در ...
نگاهی به زندگی - مصدق - ، رهبر ملی صنعت نفت ایران
حکمرانی ایالتی نابودکننده بسیار بدهکار شد. تازه بیوه، فقط 27 سال داشت با دو دختر. ازدواج دومش با میرزا هدایت الله وزیر دفتر، پدر مصدق دو سال بعد اتفاق افتاد. میرزا هدایت الله از آخرین ازدواجش فقط صاحب دو فرزند شد؛ محمد و آمنه. محمد در 29 اردیبهشت 1261 در تهران و به روایتی در روستای آهو از توابع آشتیان، به دنیا آمد. وزیر دفتر 40 سال از همسرش بزرگ تر بود و از ازدواج های قبلی اش چندین فرزند داشت ...
قاتل، زن جوانش را در خیابان مرزداران کشت
، پس از حضور کارآگاهان در صحنه جنایت به آن ها گفت: طبق روال هر روز برای بردن دخترم به محل کارش، به دنبال او رفتم اما او از خانه اش بیرون نیامد؛ چندین بار زنگ خانه را زدم اما او در را باز نکرد؛ چندین بار با گوشی تلفن همراهش تماس گرفتم اما باز هم پاسخگو نبود؛ به همسرش (دامادم) زنگ زدم اما او نیز تلفن همراهش را پاسخگو نبود؛ سریعا به نشانی مدرسه نوه ام هلیا رفتم و کلید منزلشان را تحویل گرفتم؛ هلیا ...
افتخاری: احمدی نژاد به زندگی ام آتش انداخت
...، حتما متوجه این موضوع می شویم که رفتن من به این برنامه، به خاطر کنسرت و بلیت فروشی نبود. من واقعا نیازی به بُعد مالی این کنسرت نداشتم . من خودم فرزند بیمار دارم و سال هاست که بیمارداری می کنم و می دانم خانواده این عزیزان چه حال و روزی دارند. همه وجودم را برای شادی آن ها روی صحنه گذاشتم و تا زمانی که لبخند آنها را ندیدم، از صحنه پایین نیامدم . تِم موسیقی در اواسط برنامه، تِم کردی بود و ...
گشتی کوتاه در اینستاگرام رسمی خواننده پاپ
بوده و ترانه ای هم با عنوان "غلام ننمم" به نام او ثبت شده است. روز گذشته این خواننده پاپ در جریان بازجویی ها به قتل همسر مادرش اعتراف کرده و مدعی شد که قصد داشته از مادرش در برابر آزار و اذیت ناپدری حمایت کند. او در اظهاراتش گفت:برادرم از آمریکا با من تماس گرفت و عنوان کرد مقتول مادرمان را کتک زده است سریع خود را به خانه رسانده و با همسر مادرم درگیر شدم، او را کتک زدم و قصد ...
آزادی تلخ و دوری از خدای اسارت
...> اسارت در روز عید بعد از آن دیدم که تعدادی از نیروهای عراقی اطراف تانک جمع شدند، یکی از آن ها جرات کرد و خم شد، دید دارم تکان می خورم به زبان عربی گفت بیا بیرون، من عربی متوجه نمی شدم چندین بار گفت و دید از طرف من واکنشی صورت نمی گیرد بست به رگبار و من مجبور شدم از زیر تانک بیرون بیایم. به من گفتند دستان خود را بالا ببر ولی چون من متوجه نمی شدم کاری نمی کردم، یکی از آن ها دستانم را از ...
حمید صفت جزئیات قتل ناپدری اش را تشریح کرد
، زمانیکه به خانه رسیدم هوشنگ روی مبل نشسته بود که من از وی پرسیدم چرا با مادرم اینگونه رفتار کردی و او را کتک زدی که وی گفت کتک زدم که زدم، در این حین من گلدان شیشه ای را از نزدیک تلویزیون برداشتم و به سمت راست هوشنگ پرتاب کردم، گلدان را به سمت مخالف هوشنگ پرتاب کردم و قصد داشتم وی بترسد و از او زهرچشم بگیرم سپس میزجلوی کاناپه را برگرداندم که هوشنگ به سمت من هجوم آورد. وی ادامه داد ...
دختر قاتل: بابام می گفت دعا کن آتنا پیدا بشه!
...> من چند روز پیش برای خرید نان به نانوایی رفتم. با خودم گفتم که تا کی باید دیگران برایم نان بگیرند؟ تا کی باید در خانه مخفی بشوم و بیرون نروم. با خودم گفتم خدایا من چرا این طور شدم. ناخودآگاه گریه ام گرفت. من به چنین عذابی دچار شدم. در حالی که همان موقع که آتنا گم شده بود، من هم مثل بقیه مردم به خانه آن ها می رفتم و قرآن می خواندم تا آتنا پیدا شود. دستم را بالا می بردم و می گفتم خدایا کمک کن هر شخص ...