سایر منابع:
سایر خبرها
تجاوز در خیابان به نوجوان معلول !
از چنگ پویا بگریزد، اما فایده ای نداشت، او فرار می کرد و پویا با چاقویی که در دست داشت، به سرعت به او نزدیک می شد. در نهایت پویا به او رسید و با تهدید چاقو او را با خودش به مکان خلوتی برد و نقشه شومش را عملی کرد و او را در همان حال رها کرد. شهروز قربانی آزار جنسی این جوان قداره کش شد که بعد از این حادثه هولناک به خانه رفت و ماجرا را برای خانواده اش بازگو کرد. دو روز بعد از این ...
2 بار قصاص برای قاتل مادر و پسر
بار به قتل این دو نفر با انگیزه سرقت اعتراف کرد. متهم در اظهاراتش به افسر تحقیق گفت: من سال ها برای این زن و خانواده اش کار می کردم و مورد اعتمادشان بودم. آنها به وضعیت مالی ام رسیدگی می کردند و کم و کسری نداشتم. من 1600 سکه بهارآزادی برای این زن خریدم که او در قبال آن چند فقره چک داد و همگی برگشت خورد. بعد از آن همراه او و پسرش برای سرکشی به املاکشان به نمک آبرود رفتیم که متوجه شدم ...
زنی که با مزاحمان خیابانی اش سلفی گرفت
یانسما بیان کرده بود. او حتی با مزاحمی که از ماشین برای دقایق طولانی او را تعقیب کرده و به او کلمات و عبارات ناشایستی گفته بود، عکس گرفته و در اینستاگرامش گذاشته است. او در توضیح این عکس ها گفته است: تا زمانی که این پروژه را شروع نکرده بودم، عمق این فاجعه را نمی دانستم و متوجه نبودم. وقتی روی جمله های آزاردهنده ای که از سوی مردان در خیابان می شنوم تمرکز کردم، تازه متوجه شدم که این اتفاق ...
داوود فنایی: نمی دانم در مغز تتلو چی می گذرد؟
تیم ملی نوجوانان و تیم ملی جوانان ایران و تیم ذوب آهن بود و در حال حاضر مربی دروازه بانان پیکان است. گزیده این گفت وگو را با هم می خوانیم: - با بچه محل های مان تیم تشکیل داده بودیم و من فوروارد بودم. در پست فوروارد توپ پاس نمی دادند و نمی توانستم بازی خودم را به نمایش بگذارم. پس تصمیم گرفتم درون دروازه بایستم تا توپ به من هم بدهند. - دروازه بانی پست خیلی متفاوتی ...
خالق کارت های معروف صدآفرین کیست؟
! البته اصلا معنی تقلب را هم نمی دانستم.او می گفت که معلم به خاطر این کار مرا تنبیه می کند! تنبیه آن زمان هم هم چوب و فلک بود. من هم ترسیده بودم و نگران شده بودم که معلم دعوایم می کند. خلاصه معلممان آمد و نقاشی ها را جمع کرد و در هنگام تماشای آن ها متوجه شد که یک نفر همه را کشیده، از مبصر پرسید و او هم مرا نشان داد! من با ترس از سرجایم بلند شدم و حتی دلم می خواست زمین دهان باز می کرد و همان جا مرا می ...
زنم بهم کم محلی کرد و تو خیابان با یکی دیگه آشنا شدم و کشتمش+عکس
نوآوران آنلاین - رسیدگی به این پرونده از بیست و چهارم بهمن ماه سال 90 به دنبال پیدا شدن جنازه یک زن تنها در خانه اش در خیابان سهروردی شمالی در دستور کار پلیس قرار گرفت. شواهد نشان می داد این زن قربانی جنایت یک آشنا شده و به خانه وی نیز دستبرد زده شده است.پلیس به تحقیق پرداخت و دریافت مهناز به تنهایی در خانه مجردی زندگی می کرد و از مدتی قبل با یک مرد جوان در ارتباط بود. بررسی فهرست مکالمات تلفنی ...
داستان باور نکردنی از زندگی ملیکای 8 ساله که بهش تجاوز شده بود+عکس
... براساس محتویات پرونده، رضا در بازجویی ها اعتراف کرده است: ملیکا را چند بار در محله مان دیده بودم و او را می شناختم. روز حادثه، پس از دیدن او منتظر ماندم تا از دوستانش جدا شود. با هم به خانه ای متروکه در آن حوالی رفتیم. به ملیکا گفتم برای بازی باید ابتدا دست هایت را ببندم. او که فریب حرف هایم را خورده بود، قبول کرد و من با بند کفش دست هایش را بستم. بعد هم برای این که بتوانم هزینه تعمیر دوچرخه ...
همسران شهیدان بابایی و دوران، الگوی من در دریاچه ماهی بودند
بهتر به نقش خود نزدیک شوند. شما در فیلم دریاچه ماهی آیا فرد خاصی را به عنوان الگو مد نظر داشتید؟ همه ما در زندگی روزمره خود، تجربه مواجه با خانواده شهدا را لمس و حس کرده ایم. من نیز از این قاعده مستثنی نیستم و بارها این تجربه را داشته ام، اما اگر مثال بخواهید باید بگویم زمانی که سریال شوق پرواز را کار می کردم با همسر شهید بابایی رو به رو شدم این ارتباط ادامه دار بود و من از وی بسیار تاثیر ...
اخلاق نیکویش او را به شهادت نزدیک کرده بود
گفت من، شما را از حضرت زهرا(س) گرفتم. تعریف می کرد یک روز که به مشهد رفته بود در حرم امام رضا(ع) نذر می کند 40 زیارت عاشورا به حضرت زهرا(س) هدیه بدهد تا خدا یک همسر خوب نصیبش بکند. ایشان 40 شب پشت سر هم این زیارت عاشورا را می خواند و دقیقاً در آخرین شبی که زیارت عاشورا را می خواند فردایش شوهرخاله اش مرا به ایشان معرفی می کند. آن زمان خودم در کنگره شهدا کار می کردم و یک هفته ای می شد که به شهدا ...
روایت هایی از زندگی و مرگ - سهراب سپهری -
بود که هر روز به بیمارستان می آمد و یک دسته گل گرد می آورد ولی من اجازه نمی دادم کسی به دیدن سهراب برود مبادا از طریق کسی از بیماری اش مطلع شود و هر روز ناراحت می شدم که نمی توانستم آن دختر خانم را به اتاقش راه بدهم اما او دوباره فردا می آمد و باز هم گل می آورد. دلم برایش می سوخت. زن های زیادی اطراف سهراب بودند ولی او دوست نداشت کسی را به سختی بیندازد. مهدی قراچه داغی هم که نامه نگاری های ...
بزرگان عرصه مداحی با مداحان جوان مدارا کنند
مدافعان حرم پیاده کردند تا نتوانم به سوریه بروم و من فقط دنبال این بودم که چه کسی درباره من دروغ گفته است. بعدا که رفتنم قطعی شده بود، چندتا از شاگردانم در حیاط مدرسه حلالیت طلبیدند و گفتند که ما مقصر اعزام نشدن شما در دفعات قبل بودیم. به آن ها گفتم که شما به تقدیر توجه نکرده بودید و حواستان نبود که چه کسی قرار است سربازش را انتخاب کند. به من می گفتند که این جا موثرتری و ...
جوانان بیکار در دام دکتر قلابی
آشنا شدم. آن روز من داخل غرفه نشسته بودم که این مرد جوان با لباس فرم ماموران اورژانس وارد غرفه شد. او ابتدا به عنوان یک بازدید کننده معمولی سوالاتی درباره محصولات غرفه و نمایشگاه پرسید و در لابه لای صحبت هایش خودش را به عنوان پزشک معرفی کرد. او وقتی متوجه علاقه من به ماموریت های اورژانسی و حوادث شد، ادعا کرد که مدیر یکی از بخش های اورژانس است و می تواند مرا در این مرکز مشغول به کار کند ...
گفتگو با کامیار شاپور درباره زندگی پدرش؛ پرویز شاپور (پدر کاریکلماتور)
فرمایید بدوش! خب این خاطره فکاهی نیست ولی خصوصیتی مخصوص به پرویز شاپور دارد. این طنزها از تجربه زندگی با او در ذهن من مانده. یا مثلا در ایام قدیم که حمام عمومی و خزینه بود پدرم می گفت وقتی من بچه بودم دایی ام یک بار مرا به حمام برد و آنجا نمره ای گرفتیم و وارد شدیم. آنجا دایی ام به حمامی گفت بستن بیاور . من فکر می کردم منظورش بستنی است و ذوق کردم اما بعد دیدم حمامی دو سه تا لُنگ آورد و شروع کرد به ...
فیلمبرداری سیاه از زنان ساده لوح
ساوالان خبر (savalankhabar.ir) رسیدگی به این پرونده هنگامی آغاز شد که زنی به ماموران مراجعه کرد و از یک مرد که از او اخاذی می کرد، شکایت کرد. شاکی در تشریح ماجرا گفت: مدتی قبل با فردی آشنا شدم. به هر شیوه ای که بود سر صحبت را با من باز کرد. در این میان فریبش را خورده و با هم دوست شدیم تا اینکه چندین بار با او به خانه اش رفتم. اما پس از مدتی مزاحمت هایش شروع شد. وی ...
ماجرای مردی که 20 سال است در زندان به سر می برد
برای آنکه همسایه ها متوجه نشوند بی صدا و بدون اعتراض برگشته بودم. همه زندگی ام در آن خانه گذشته بود. همسرم، فرزندانم وتمام امیدم... مگر راهی برای برگشت داشتم؟ چند بار زنگ زدم اما باز پشت در ماندم. به پسر بزرگترم گفتم به مادرت بگو اگر از من خسته شده بی سروصدا در را باز کند تا شب را در زیرزمین خانه بمانم. اما بچه ها در حمایت از مادرشان به من توجهی نکردند. افسوس که ندانستند چه آتشی در حال جان گرفتن ...
سرنوشت کثیف دختر فراری در باند مردانه
.... چند هفته بعداز آن مردی جوان با حضوردر پلیس آگاهی از چند سارق که در سرقت از وی ناکام مانده بودند، شکایت کرد و گفت: در خیابان با سارا آشنا شده و او سوار خودروی بی ام و من شد. بعد به سمت جاجرود حرکت کردیم. حال او بد شد و توقف کردم. همان موقع موتورسوارانی که قمه و چاقو داشتند به من حمله کردند. در جریان درگیری با آنها دختر جوان فرار کرد. وقتی فهمیدم آنها همدست هستند، از محل گریختم. ...
مادر مأمور پلیس قاتل پسرش را بخشید
ایران آنلاین / چند روز پیش او خواب عجیبی دید و دیروز راهی دادسرای جنایی تهران شد تا اعلام کند که از قصاص قاتل پسرش گذشته است. نخستین برگ از این پرونده دردناک 26تیرماه سال 88ورق خورد. آن شب مأموران پلیس رباط کریم در عوارضی اتوبان ساوه به 2سرنشین پژوی نقره ای مشکوک شدند و به راننده دستور ایست دادند. پس از توقف خودرو، مأموران به بازرسی از آن پرداختند و وقتی در صندوق عقب را باز ...
آدم کشی جوان دهه هفتادی به خاطر یک دختر + عکس
به گزارش تهران نیوز ، پسری جوان، روزهای پایانی شهریورماه، در منطقۀ قلعه حسن خان شهرستان گرگان، در حالی که پس از چند سال کش و قوس و درگیری به خاطر عشق به یک دختر بارها با خانوادۀ او درگیر شده بود، این بار زبان اسلحه را انتخاب کرد و، با شلیک به سمت خانوادۀ این دختر، دایی او را کشت و سپس به مشهد گریخت، فراری که روز سه شنبه با عملکرد کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی و دستورات تخصصی قاضی میرزایی ...
شوهرم پس از بازنشستگی به یک از فامیل اعتماد کرد و او
خودروها را خریده بودیم و ماهی 750 هزار تومان قسط می پرداختیم. در این میان یکی از بستگانم با چرب زبانی این خودرو وخودروی یکی از فرزندانم را با خود برد تا آن ها را برای ما بفروشد ما هم که به او اعتماد داشتیم همه اسناد خودروها را در اختیارش گذاشتیم ولی با آن که او خودروها را فروخته بود هیچ پولی به ما نداد مدتی بعد وقتی فهمیدم در شرایط بدی قرار گرفته ایم با آن فرد تماس گرفتم و گفتم ما به تو اعتماد کردیم چرا این گونه با ما رفتار کردی؟ او در حالی که مرا به باد ناسزا گرفته بود گوشی تلفن را قطع کرد تازه فهمیدم اوضاع بدتر از آن چیزی است که فکر می کردم بالاخره شکایت کردیم تا قانون حق ما را بگیرد. ...
از مشتاق اصفهان تا مشتاقیه کرمان
.... در بازار سنتی کرمان و نزدیک به مسجد جامع در حال گشت و گذار بودم که متوجه میدان مشتاقیه شدم. از آنجا سه گنبد در جوار هم، رو به روی من خودنمایی کردند. مشتاق شدم که نزدشان بروم. اسم مکان هم مشتاقیه بود و مردم محلی آن را به سه گنبدان می شناختند. داخل که شدم بافت سنتی و ساده بنا مرا جذب کرد. مستقیم به سمت قسمت اصلی بنا رفتم: مزار مشتاق علی شاه. در ابتدا با حیرت به مزار نگاه کردم و هرچه درباره ...
گفت و گوی صمیمانه با هوشنگ مرادی کرمانی
هم در خود این فرد وجود دارد. من – البته خودستایی نباشد و اگر من را به عنوان نویسنده قبول داشته باشید- در روستای سیرچ با آن شرایط بسیار بسیار سخت بدون مادر و پدر و همراه با یک مادر بزرگ پیر که مذهبی، تندخو و خرافاتی بود و مرا تحقیر می کرد که سرخور هستی، بودم. تا قبل از سیزده سالگی چراغ برق ندیده بودم، سوار ماشین نشده بودم و فقط دوبار ماشین دیده بودم و چیزهایی از این دست تا سیزده سالگی که به کرمان ...
قاتل تبهکاری که به خاطر ترس از زنش دروغ ناموسی گفت
مته شماره یک که به طور ماهرانه ای به هم وصل شده، قرار دارد. با دیدن لوله ها و بررسی بیشتر متوجه شدم که مقتول یک خلافکار بوده و این لوله خودکار و مته ها هم برای باز کردن گاوصندوق مورد استفاده قرار می گرفت. بازهم به دفترچه یادداشت نگاه کردم تا رسیدم به وسط آنکه با ماژیک و خط درشت نوشته بود: ول معطلیم! . بررسی سوابق مقتول با آنکه او یک خلافکار حرفه ای بود اثر انگشتش را به اداره ...
برگ هویت فاطمه قلب بزرگ اوست
. نباید در این لحظات او را تنها می گذاشتم. روز اول مهر به خانه آن ها رفتم و او را در آغوش گرفتم و همراه هم به مدرسه رفتیم. فاصله خانه تا مدرسه زیاد است و مجبور شدم چند بار او را زمین بگذارم و بعد از استراحت کوتاهی دوباره او را بغل بگیرم. لبخند او را وقتی وارد مدرسه شدیم فراموش نمی کنم. بعد از مرگ پدر تا به آن روز لبخند او را ندیده بودم. انسانیت مرز ندارد انسانیت هیچ مرزی ندارد ...
دعوای رسانه ای تسنیم و دولت ضعیفه
... آشنایی من با اصغر خلیلی به روزهای اجرای اولیور تویست در تالار حافظ بازمی گردد. نمایش را دیده بودم و با توجه به حضور بازیگران جوان که عموماً از دانشجویان تئاتر و دوستان من بودند، تصمیم به تهیه یک مصاحبه با اصغر خلیلی گرفتم. حدود یک ساعت در محوطه باز تالار حافظ با خلیلی به گپ و گفت نشستیم و جز آنکه قصد دارند نمایش مرا توقیف کنند یا آنکه به اتاق گریم ریخته اند و وسایل ما را برمی دارند و الی ...
کسب و کار متفاوت با لاک های رنگی؛ با لاک ناخن نقش مذهبی می کشم!
بودم خیلی دیده شد. طوری که یک نفر می گفت وقتی در هیئت عزاداری گوشی تلفن همراهش را دستش گرفته همه خوششان آمده و کار به جایی رسیده که چند نفر در آنجا سفارش دادند و قاب های محرمی گرفتند. آنقدر در این مدت قاب خریدم که برای آقای مغازه دار سوال شد. وقتی گفتم نقاشی می کشم مرا راهنمایی کرد تا قاب ها را با قیمت ارزان تری بخرم. قاب های گوشی خیلی محبوب شدند. طوری که یکی از دوستانم می خواهد برای گرفتن یکی از ...
هویت و فرهنگمان در معرض نابودی است/جوان های امروز حوصله کار کردن ندارند
. درطول عمرم کسی از من کار یاد نگرفت حتی بچۀ خودم نتونست از من کار یاد بگیره ولی ایشون مردونگی کرد و کار از من یاد گرفت و من می خوام بوسش کنم ، خلاصه اوس علی من را بوسید و بغلم کرد و گفت خوشحالم که این کارو از من یاد گرفتی و ببخش من عصبانی بودم ، بعد هم چک را گرفت و پاره کرد و گفت من حقمو کامل گرفتم و بیشتر از حقم نمی خوام اما خوشحالم کارمو انتقال دادم حالا طریقش هرطور بود مهم نیس . از آن ...
دست سازهای خلاقانه، این ظرفها پدیده ای هستن واسه خودشون!
.... با توجه به اینکه طراحی کاشی و سرامیک کف و دیوار در دانشگاه های کشور ما تدریس نمی شود، تعداد افراد مشغول در این زمینه بسیار انگشت شمار است و همین تعداد نیز فارغ التحصیلان رشته گرافیک یا طراحی چاپ و پارچه ای هستند که بعد از طی مدت زمانی، کارآموزی در کارخانه ها یا شرکت های صنعتی می توانند برای برآورده ساختن نیاز تولیدکنندگان و بازرگانان این صنعت مشغول به کار شوند. ظروف ...
ادله اثبات ولایت
امت بودید. امام علی (علیه السلام ): در این صورت حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مخالفت این گروه را، برای خود دلیل خلافت محسوب می کنی ؟ ابوبکر: من تا خاتمه کار خلافت ، از مخالفت ایشان بی اطلاع بودم و چون مطلع شدم ترسیدم با کنار کشیدنم ، مردم از دین برگردند. امام علی (علیه السلام): بگو چه خصوصیاتی را خلیفه باید داشته باشد؟ ابوبکر: خیرخواهی و وفا و ...
گفت وگو با گزارشگری که حالا یک مربی است/ از دست آرسن ونگر حرص می خورم!
تمام شود؟ مطمئن بودم کار پرسپولیس خیلی سخت است و احساس می کردم ممکن است تیم برانکو ببازد ولی نه با 4 گل! چطور؟ از آن جایی که قرار بود این بازی را گزارش کنم تحقیقات زیادی روی الهلال عربستان داشتم و متوجه شدم چه بازیکنان خارجی باکیفیتی دارد. همین کارلوس ادواردو گرچه به پرسپولیس گل نزد ولی خیلی تأثیرگذار نشان داد و خط دفاع ما را اذیت کرد. متأسفانه تفاوت بازیکنان خارجی در فوتبال ...
گفت وگو با راننده اسنپ که به یک زن تجاوز کرد +عکس
تجاوز راننده اسنپ به یک زن جوان تجاوز راننده اسنپ به یک زن جوان ,او همان کسی است که 23 شهریور امسال دختر 27ساله ای را سوار کرد تا به فرودگاه برساند ولی چه کسی می دانست او در سرش افکار شیطانی می پروراند. دختری که برای مداوا به تهران آمده بود و هر چقدر به این جوان التماس کرد که کاری با او نداشته باشد ولی محمد گوشش به این حرف ها بدهکار نبود و بدون اینکه به عاقبت این کار فکر کند، نقشه ...