سایر خبرها
مدافع حرم BMW سوار!
اتفاق خیلی می افتد. من چون دست چپم پلاتین دارد بخیه های درشتی هم خورده، از طرف دیگر هیکل درشتی هم دارم ، همین برایم داستانی شده ، خیلی جاها فکر می کنند که من خلافکارم. اما واقعا ما باید یاد بگیریم که از روی ظاهر آدم ها قضاوت نکنیم.من یک بار برای اینکه نشان بدهم نباید از روی ظاهر قضاوت بکنیم در یک مراسمی که دعوت بودم یک تیشرت قرمز پوشیدم با شلوار جین و کفش کالج. بعد وقتی می خواستند من را برای سخنرانی ...
در حسرت جهان بی سلاح
، مخصوصا وقتی که زمینه فعالیت شما سلاح های هسته ای باشد، چون ما این گونه عمل نمی کنیم. ما می ایستیم و بحث می کنیم. بعد به در کشورهای دارای سلاح هسته ای می کوبیم و می گوییم لطفا، لطفا، لطفا کاری انجام بدهید و البته آنها کاری انجام نمی دهند. ما به خانه برمی گردیم و بار دیگر دوباره سعی می کنیم. یادم می آید دفعه اول که این خبر را شنیدم با خودم فکر کردم این چه فایده ای دارد؟ من که ...
امام با گزارش چپ ها علیه راستی کاشانی چه کرد؟/ اقدامات تاجزاده و نبوی علیه آیت الله
بودند در مقابلش مطرح شده بود که نهایتاً طرح مجاهدین مطرح نشد و کار به دست بچه های گروه "توحیدی صف" سپرده شده بود. * شما در کدام قسمت ستاد استقبال حضور داشتید؟ من در مسیر بودم و بعد از مراسم، مدرسه رفاه برای اسکان امام مهیا شد و به مدرسه رفاه رفتم و تعدادی از بچه های گروه را که تا به حال ندیده بودم، دیدم. چون در گروه های مسلحانه هر چقدر ارتباطات کم تر و خوشه ای و با فاصله تر ...
بنیان گذار مجالس عزاداری سیدالشهدا چه کسی بود؟
، به قدری باران آمد که ما گمان کردیم غرق خواهیم شد. من به دنبال آن غلام رفتم تا این که دیدم داخل خانه امام سجاد(ع) شد. من نیز بعد از او داخل خانه آن حضرت(ع) شدم، و گفتم: ای آقای من! در خانه شما غلام سیاهی است که به من تفضّل نما و او را به من بفروش؟ آن حضرت(ع) فرمود: ای سعید! چرا آن غلام به تو بخشیده نشود؟ ، پس به سرپرست غلامان خود دستور داد تا همه غلام هایی را که در خانه آن حضرت(ع) بودند به من ...
عیسی کلانتری: گران کردن نان کار خوب دولت احمدی نژاد بود
که حاج آقا را بردند بیمارستان ولی به نظرم می آمد که زنده نبود! بلافاصله به سمت بیمارستان حرکت کردم و حدود یک ساعت و نیم بعد در بیمارستان بودم ولی ایشان فوت شده بود. زندگی دست آدم ها که نیست، عمر دست خداست. - (آیت الله هاشمی) واقعا عاشق آب بود. عشق زیادی و افراطی به آب داشت. آب به مفهوم کلی اش. چون بزرگ شده کویر بود، قدر آب را خیلی می دانست. من سه، چهار بار دیدم وقتی برای افتتاح سد می رفت ...
اصرار قاتل به فراموشی در دادگاه
لویزان رفتم و مشغول مصرف مشروب شدم. آنجا به یکی از دوستان مشترکمان گفتم به وحید زنگ بزند و از او بخواهد برای رفع مشکل مالی مان به پارک بیاید. او تماس گرفت و وحید آمد. یک پایپ در دست داشت. آن را از او گرفتم، اما ناگهان از دستم افتاد و شکست. وحید فکر کرد عمدا این کار را کردم برای همین عصبانی شد. گفتم از قصد نبود اما صدایمان بالا رفت و درگیر شدیم. کامران درباره لحظه قتل نیز گفت: چند روز ...
12 خاطره از نبرد شهید کاوه
کد خبر: 557752 || تاریخ: 23 مهر 1396 به گزارش جهان نیوز؛ اختلالات امنیتی در اقلیم کردستان عراق و بی ثباتی حاصل سیاست های غرب و به ویژه رژیم صهیونیستی درحالی است که این سو،برقراری امنیت و اقتدار و یکپارچگی و وحدت ملی، مرهون رشادت رزمندگان مظلوم و مخلص منطقه کردستان و غرب ایران است. به یاد همه شهدای مناطق عملیاتی غرب کشور و کردستان، بر آن شدیم تا دوازده خاطره ناب و نا گفته از سردار حماسه ساز ...
سرنوشت مرموز یک کودک بعد از 8ماه
از پارسا. 31 خرداد تولد 8 سالگی پارسا بود و متأسفانه چند روز بعد از تولدش این اتفاق افتاد. برایش دوچرخه ای خریده بودم اما متأسفانه هنوز به آن رکاب نزده است و دست نخورده گوشه حیاط افتاده است. فاصله کم بین انتظار و ناامیدی، اما پدر جوان پارسا را هنوز از پا نینداخته است و برای یافتن پسرش همه تلاشش را می کند و از گرو گذاشتن مادیات زندگی اش هم ترسی ندارد؛ محسن قندی از تعیین مژدگانی برای ...
در زندگی اصولی دارم که اجازه نداد در این فوتبال دوام بیاورم
...، درحالی که دوش هم نگرفته بودم. فکر کنید در تابستان تهران هر روز تمرین کنید ولی دوش نگیرید! به خوابگاه اتکا رفتم و دیدم 5 تا سرباز فراری 5 ساله، چشم ها همه درآمده درحالی که فارسی بلد نبودند حرف بزنند و کوه و کمره ای بودند. خدا شاهده از ترس این ها بالای پشت بام می خوابیدم. خدا پدر جعفر را بیامرزه. همان سال بازی کرده و تجربه کسب کردم. پس 45 روز در پارک خوابیدی و بعد به اتکا رفتی. ...
چرا شهید همدانی"حبیب"سپاه شد
چندی پیش نیز خوابی از ایشان دیدم. در تیپ انصار نیروی ایشان بودم و وقتی برای انجام عملیات ها پیگیری می کردند آن زمان شهید همدانی خیلی شاداب و سرحال بود و آمادگی بدنی خوبی داشت. برنامه شب عاشورای عملیات بدر در سال 63 برای لشکر انصارالحسین(ع) اتفاق افتاد که وقتی چهره شهید همدانی را دیدیم که وضعیت را تشریح می کرد که الان در جزیره چگونه وضعیتی وجود دارد و دستش را بلند کرده بود و نشان می داد ...
موسیقی در این چهاردیواری ها می میرد
...، چون جایی نداشتم. روی برگشت به خانه را هم نداشتم. کمی همسرم کمک می کرد. البته آن زمان هنوز همسرم نبود؛ مثلا دو هزار تومان حقوق می گرفت و کمی به من پول می داد و من از این راه پول درمی آوردم. در میدان امام حسین از طریق خانم نقاشی که می شناختم اتاقی اجاره کرده بودم؛ از همان خانه های قمرخانم که دورتادور، اتاق است و یک دستشویی در حیاط دارند. یکی، دو ماه در این خانه زندگی کردم. تصمیم گرفته بودم ...
سلام اکبر خوشکوش به سعیدحجاریان
، اما در کمیته نازی آباد یادم نمی آید که برخوردهای تندی بوده باشد. اگر موردی هست به صورت مشخص بیایند و ادعا کنند. در نازی آباد من مرجع بودم و در کمیته نازی آباد مردم مسائلشان را به من ارجاع می دادند. اسلحه دست مردم زیاد بود و شروع کردند به انتقامگیری و دعوا؛ کلانتری نبود و کار ما شده بود راست و ریست کردن امور مردم. حجاریان هرچند می داند برخی اظهارات در برداشت ها و ذهنیت ها نسبت به او تغییراتی ایجاد می ...
در قمارخانه بلایی سرم آمد که .....+ عکس
. وقتی درگیری من و حمید بالا گرفت به یاد چاقوی مخفی شده زیر بوته ها افتادم. من چاقو را برداشتم و یک ضربه به پهلوی حمید زدم. او چند قدمی راه رفت اما یکباره روی زمین افتاد و من از ترسم فرار Escape کردم. فکر می کردم فرید او را به بیمارستان می رساند و حمید زنده می ماند. این متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: من در آن زمان مشروب خورده و حال طبیعی نداشتم. به همین خاطر جزییات درگیری را به خاطر ندارم. من در آن زمان کم سن بودم و به خاطر بچگی دست به چنین اشتباهی زدم. حالا هم از پدر حمید و قضات دادگاه تقاضای بخشش دارم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. ...
محاسبه نفس خود را زیاد کرده و تا می توانیدخودسازی کنید
این مردان خدا گنجینه ای از حکمت آن هاست که میدان جهاد در راه خدا به آن دست یافتند. مرور خطوط این وصایا ضروری است. شهید والامقام صادق مهدی برزی متولد 1344/09/07 بود که در 1362/01/22 در حالیکه 18 سال از عمرش می گذشت در عملیات والفجر1 در منطقه فکه به فیض شهادت نائل و آسمانی شد.در ادامه وصیت نامه شهید مهدی برزی را می خوانید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله ...
متن و ترجمه خطبه فدکیه حضرت زهرا (س)
تحمّل این بار برایتان سنگین، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه که پرده ها کنار رود و زیان های آن روشن گردد، و آنچه را که حساب نمی کردید و برای شما آشکار گردد، آنجاست که اهل باطل زیانکار گردند. وَ ساءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ، وَ شَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ، لَتَجِدَنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَ غِبَّهُ وَ بیلاً، اِذا کُشِفَ لَکُمُ الْغِطاءُ، وَ بانَ ما وَرائَهُ الضَّرَّاءُ، وَ بَدا ...
از هرکسی عکس می گرفتم شهید می شد
شروع کردیم به فوتبال و گل کوچک بازی کردن. من 17 ساله بودم، سال سوم دبیرستان، و در مدرسه ی ستارخان درس می خواندم که انقلاب پیروز شد. در نوجوانی به سینما هم می رفتید؟ من از نوجوانی به سینما علاقه مند بودم. خیلی فیلم می دیدم. البته پدرم سخت مخالف سینما رفتن من بود، اما باز تا وقت پیدا می کردم می رفتم سینما. وقتی نوجوان بودم بیش تر سینما جی را انتخاب می کردم ...
چمران: قالیباف حواشی هم دارد/ در انتخابات تخلف شد
پیگیری کنند تا حتی بتوانیم به گونه ای جلو برویم که بعداً افراد پروانه ساخت را هم همانجا بگیرند و اصلاً نیازی به مراجعه نباشد. همه ی اینها می تواند در یک سامانه تعریف بشود، بنابراین این برنامه ی طرح جامع شهر تهران. که برای اولین بار طرح جامع صلب و خشک نبود که مدتدار باشد و دوباره بعد از بیست سال بنشینند و از ابتدا طرح جدیدی را تهیه کنند و مدام این کارها را تکرار کنند، چرا که این طرح جامع راهبردی ...
چرا شهید همدانی "حبیب" سپاه شد
نیروی ایشان بودم و وقتی برای انجام عملیات ها پیگیری می کردند آن زمان شهید همدانی خیلی شاداب و سرحال بود و آمادگی بدنی خوبی داشت. برنامه شب عاشورای عملیات بدر در سال 63 برای لشکر انصارالحسین(ع) اتفاق افتاد که وقتی چهره شهید همدانی را دیدیم که وضعیت را تشریح می کرد که الان در جزیره چگونه وضعیتی وجود دارد و دستش را بلند کرده بود و نشان می داد که اتفاقی که در بدر و جزیره مجنون رخ داده بسیار سخت ...
اسماعیل آباد؛ دشت هور العظیم تهران
به گزارش تابناک : کافی است غروب یکی از روزهای پاییزی راهی منطقه 199 و محله اسماعیل آباد و یا دولتخواه شوید؛ آن زمان است که معنی محشر و روز قیامت را می فهمید. نزدیک به 60 سال است که مردمان این محله ها در هم آمیختن آسمان و زمین را دیده اند. باد که از سمت شهریار بوزد، چشمان نگران مادران به دنبال فرزندانشان است تا برای در امان ماندن از این مصیبت بزرگ آنها را به داخل خانه های کوچک و فرسوده شان بکشاند. باد که از سمت شهریار بوزد؛ زندگی هم برای مردمان این م ...
پنجه در پنجه آتش با دستان خالی
کرده بودم و هر بار به جنگل می رفتم احساس می کردم باید برای حفظ این میراث گرانبهایی که از گذشته به ما رسیده است تلاش کنیم. سال 91 اتفاق مهمی افتاد و باعث شد مسیر زندگی ام تغییر کند. مدت ها قبل یکی از دوستداران محیط زیست که در مریوان زندگی می کند شماره تماس خود را به من داده بود تا درصورت وقوع آتش سوزی او را خبر کنم تا به کمک بیاید. آن روز در حوالی جنگل بودم که متوجه آتش سوزی شدم، بلافاصله با او ...
سرگذشت مادری که سوژه فیلم شیار 143 شد
که به دست و پایم افتاد و التماس کرد تا این دعا را در حقش کنم، البته به این بسنده نکرد و در حالی که دستانش را به روی شانه هایم گذاشته بود، گفت: "مادر، دوست دارم همانند سرورم سید الشهدا(ع) سر از تنم جدا شود و خیالت راحت باشد که آن وقت است که حضرت زینب(س) بالای سرم خواهد آمد و نخواهد گذاشت تنها باشم". پس از شهادت داوود و نیامدن پیکرش، بسیار بی تابی می کردم مخصوصاً زمانی که پیکر شهدای گمنام را ...
سازمان سیا چطور برای دانشمندان هسته ای ایران تور پهن می کند؟
دقایق آخر یک مانع می رفت که برنامه ها را به هم بریزد: هدف هتلش را عوض کرد چون هتل توصیه شدۀ کنفرانس 75 دلار گران تر از آن رقمی بود که بالادستی های او در ایران حاضر بودند پول بدهد. آن مأمور سیا برای نشان دادن صمیمیت و حسن نیتش، دست روی قلبش گذاشت و گفت: سلام حبیبی! من از سیا آمده ام، و می خواهم با من سوار یک هواپیما بشوید و به ایالات متحده بیایید. مأمور سیا می توانست واکنش های آن ایرانی را روی ...
گنبد نمکی جاشک؛ شاهکار یک نفرین افسانه ای
های فصلی حاصل از گنبدها و جاری شدن آن بر روی دشت و تمرکز در نواحی خط القعر (ژرف ترین نقطه) رودخانه ها، پلایا به صورت پهنه های نمکی دیده می شود. 6- نمک های رنگین تصور همه ی ما از نمک، ماده سفید رنگی است که در همه ی آشپزخانه ها پیدا می شود اما جالب است بدانید که در طبیعت نمک های رنگین نیز وجود دارند. گنبد نمکی جاشک میزبان کانی ها و بلورهای فراوانی است که به دلیل وجود عناصری خاص ...
تشکری: منتظر هیچکس جز مخاطبانم نیستم/ شرایط ذوبم کرد و نوشتم
: در این مدت چند بار آن را بازنویسی کردید؟ گمان کنم چهار بار باز نویسی و بعد یک باره همه چیز را کنار گذاشتم – از نو و از نقطه صفر بعد از دو سال و نیم کار مفتون و فیروزه را دوباره و بدون هیچ استفاده از نگارش قبلی نوشتم. حتما می پرسید چرا؟ چون از روند کار راضی نبودم و قهرمانانی جدید وارد اثر شدند، برای من نگارش رمان هایم به باز نویسی چندباره و گاهی در حد هیچ چیز نماندن از نوشته قبلی خودم ...
هنگام عقب نشینی، منافقین ما را اسیر کردند و تحویل عراقی ها دادند
. شیعه حسین نیز چون او زیر بار ذلت نمی رود و هشت سال دفاع مقدس ثابت کرد که حسینیان زمان حتی اگر به مسلخ بروند، هرگز زیر بار زور نخواهند رفت. امام چه زیبا فرمود که: محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است و همین چند کلمه اهمیت عزاداری های محرم و زنده نگه داشتن نهضت امام حسین(ع) را به خوبی مشخص می کند. اما عزاداری برای امام حسین(ع) همیشه آسان نبوده. شاید امروز وقتی مردم در ...
محرمانه های علی اکبر حیدری فرد از سعید مرتضوی و کهریزک
کردید؟ ادعاهای اقرار تحت فشار تاکتیک معمول همه متهمان است اما اگر دلایلی بود چون در برابر وجدان خودم مسئول بودم، می پذیرفتم و بارها سر همین موضوع با کارشناس مربوطه به اختلاف خوردیم و متهم را برخلاف نظر کارشناس اطلاعاتی آزاد کردم چون احساس می کردم به او اجحاف شده است. ناگهان شما پس از این پرونده ها در برابر حوادث سال 88 قرار گرفتید. اول بگویم بنده در سال 88 عضو ستاد ...
روایتی از نحوه شهادت مصطفی کاظم زاده + عکس
.... من که تب و لرز کرده بودم، فقط سر و صداشون رو می شنیدم. ساعتی بعد که حالم بهتر شد و رفتم بیرون، بچه ها که از دست مصطفی ناراحت بودند، جلویم را گرفتند و گفتند: - چرا مصطفی لوس بازی درمیاره؟ هر چی بهش میگیم بیا با ما عکس بگیر، قبول نمی کنه. میگه بعدا. گفتم: الان میگم. رفتم داخل سنگر و از داخل کوله پشتیم دوربین عکاسی کوچکم را آوردم. مصطفی را صدا کردم ...
حیرت جهان از باغ سنگی درویش خان +عکس
رخنه می کنند و برفی که در زمستان درختان خشکیده را از پا می اندازد. باغ اگر چه در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده اما گویی بی درویش اسفندیارپور چیزی کم دارد.نخستین درخت، سال 1342 در این زمین تشنه در سیرجان فرو رفت. درویش خان هر بار به یاد باغ های خشکیده و زمین های از دست رفته، به کوه و دشت زد و سنگ های سوراخی پیدا کرد که به چشم هیچ بشری جز او نمی آمد. سیم ها را از سوراخ ها رد کرد و به شاخه آویخت. تا ...
خاطرات تلخ و شیرین از کربلای 5
کربلای 5 می گذشت به گردان 158 ماموریت دادند که در منطقه شهرک دوئیجی و نهر جاسم برای انجام عملیات آفندی مستقر و آماده گردد. نیروهای تشکیل دهنده ی گردان تعداد نیروهای گردان در این مرحله شامل 2 گروهان 75 نفره می شد که یک گروهان بچه های باقیمانده از گردان 158 در مرحله های قبلی عملیات بودند که هنوز توانایی رزم و نبرد با دشمنان را داشتند و مجروح یا شهید نشده بودند و تعداد 75 نفر به ...
ماه عسل
تمام شد و این آلونک تمام نشد. باران بیاید زندگی را آب برمی دارد! خدا را شکر، بابا دست تنهایی بنایی خانه را تمام کرد! به او می گویم گچ کاری را بعد از قیرگونی انجام دهد. ناشکری نمی کنم امّا! امّا چه؟ به زودی همه چیز درست می شود. تا آب سماور جوش بیاید، جنگی می روم یک مشت خرما می گیرم و می آیم. این حرف ها مقدمه تکرار یک جمله تکراری است که تا بلند می شوم به ...