سایر منابع:
سایر خبرها
هم یاران زاگرس نشینان
دلخراش بود. از همان دوشنبه یعنی فردای زلزله پیگیر اخبار و گزارش های این حادثه بودم. سرنوشت زلزله زده ها به خصوص بچه هایی را که خانواده هایشان را از دست داده بودند، کودکان بی سرپناه و یتیمی که همه زندگی آنها از بین رفته بود و کسی را هم نداشتند تا از آنها در این شرایط و پس از زلزله حمایت کند، ذهن من را بشدت درگیر کرده بود. دوست داشتم برای آنها کاری انجام دهم. از همان فردای زلزله به دنبال راهی برای ...
مرد افغانی، با پیگیری های برادر زنش در ایران دستگیر شد
کابل رفته بودم و اصلاً در ولایت کاپیسا نبودم که با پدر زنم درگیر شوم. آن روز چند روزی در کابل ماندم و وقتی موفق به گرفتن مجوز نشدم دوباره به صورت غیر قانونی به ایران آمدم و شروع به کار کردم که مأموران مرا به اتهام قتل پدر زنم دستگیر کردند. از آنجایی که حادثه در کشور افغانستان رخ داده بود، متهم پس از بازجویی برای ادامه تحقیقات به دستور قاضی مدیر روستا در اختیار مأموران پلیس اینترپل قرار گرفت تا به کشور افغانستان منتقل شود. ...
مهمانان غمگین و ماندگار تهران
کافه رفت و آمد می کرد. من از او یک بچه دارم. یک پسر که الان آمریکاست و برای خودش زن و بچه دارد. اما کلانتری به من دروغ گفت. او زن و چهار بچه داشت. چه زن خوبی هم. چون به من دروغ گفته بود، من همان موقع که فهمیدم از او جدا شدم. او یک دروغگو بود. چیزی فرو کوبنده از آن روز ها در دل لولا مانده است که حتی سکوت رخوتناک خانه سالمندان بهارستان را هم به خرد شدن فرا می خواند: بعد ها با شوهر دومم آشنا شدم ...
زن بارداری که جن ها به او حمله کردند و ...
بلبلی گذاشته بود و یک ریز زنگ می زد وبا دست دیگرش هم به در می کوبید. خانم آقا رجب با تعجب در را باز کرد و پرسید که اتفاقی افتاده چرا این قدر پریشان و به هم ریخته ای ؟ زهرا خانم که نفس نفس می زد گفت: انیس، وقت زایمانش رسیده به آقا رجب بگو بیاید و او را به بیمارستان برسانیم. زن آقا رجب گفت: شوهرم همین امروز صبح با مینی بوس رفت روستا و کلید ماشین را هم با خودش برد. او و زهرا خانم به طرف خانه ...
طولانی ترین بمباران دوران دفاع مقدس
اندیمشک رفتیم تا ببینیم در شهر چه خبر است. هنوز مردم در جنب و جوش بودند. عده ای لوازم اولیه ی زندگی را بار وانت کرده بودند و به طرف کوه های دز و روستاهای دامنه ی آن نقل مکان می کردند. صدای گریه و شیون از گوشه و کنار خیابان بلند بود. بازار روز شهر قابل دیدن نبود. مغازه ها ویران شده بودند. بوی خون و باروت و دود خانه ها و مغازه هایی که در آتش می سوختند، مشام را می آزرد. حمام نبش بازار روز هم ...
نوجوانان چه کتاب هایی بخوانند؟
. چشمة آوه زین، روشنی خانة مردم بود. چشمه باعث شده بود که درخت ها و سبزه ها در مسیر آن رشد کنند. ما بچه ها چشمه را خیلی دوست داشتیم. چشمه محل زندگی و بازی مان بود. توی آن آب تنی می کردیم و می خندیدیم و همدیگر را خیس می کردیم. ما سه تا خواهر و پنج تا برادر بودیم. برادرهایم رحیم و ابراهیم و جمعه و ستار و جبار بودند؛ خواهرهایم لیلا و سیما. من فرزند دوم این خانوادة پرجمعیت هستم. از همة بچه ها ...
ماجرای عجیب فردی که از قتل آتنا خبر داشت و جان باخت/ رئیس بانک چند روز از دادن فیلم دوربین مداربسته ...
...> در تمام این مدت، مادر آتنا گوشه ای نشسته و به آرامی گریه می کند. هنوز در شوکی بزرگ فرو رفته و به تمام اتفاقات سه ماه گذشته مانند فیلمی باور نکردنی نگاه می کند. پدر هم به آرامی صحبت می کند تا مبادا بازگو کردن اتفاقات تلخ گذشته مادر را بیش از این بهم بریزد. درهمین حال به مادر اشاره می کند و می گوید: مادرش طوری آتنا را تربیت کرده بود که به غریبه ها اطمینان نمی کرد. حتی چندین بار که مردم می خواستند از ...
گزارشی از تبعات حقوقی سرپرستی کودکان زلزله زده در کرمانشاه/ فرزندخواندگی یا کودک ربایی
روایت نخست از واگن شلوغ مترو شروع می شود. زنی تقریبا 45ساله که ظاهری آراسته دارد، به زنی حدودا 30ساله که با بچه ای کنارش نشسته، نگاه می کند. کودک دختر است و 3 سال دارد. زن نگاهی به کودک می کند و دست روی سر او می کشد. در ادامه به مادر کودک می گوید قصد دارد به کرمانشاه برود و از آن جا دختری که خانواده اش را از دست داده همراه خود به تهران بیاورد. آخر از دست پسر 19ساله اش به ستوه آمده و دلش یک دختر ...
گفتگوی خواندنی با مادر شهید مدافع حرم دهه هفتادی
و روزی که شهید شد، دیگر آیت الکرسی نخواندم و گفتم دیگر نیازی نیست بخوانم. حس مادرانه داشتید؟ آن لحظه ای که عباس تیر خورده بود، من در خانه حالم به شدت بد شد و چون بیماری قلبی دارم، قلب درد گرفتم. پدر و دخترم نیز حال شان بد شد. بعد از آن دیگر آیت الکرسی نخواندم. دو شب هم متوالی خواب مادرم که فوت کرده است را می دیدم که در خواب به من می گفت چرا نشسته ای و کارهایت را انجام نمی دهی؟ تو خیلی ...
لوازم تحریر؛ نیاز اصلی بچه های زلزله زده
رسید اما عده ای هم موفق نشدند چیزی دریافت کنند. مدیریت درستی در توزیع وجود ندارد! الان برخی در کانکس زندگی می کنند و عده ای در چادر که در این سرما شرایط خیلی بدی دارند! منطقه کرمانشاه خیلی سرد است و روز پنجشنبه کوه های اطراف سرپل و کلات را برف پوشاند و سرما و سوز مردم را کلافه کرده است. دست و پای مردم بخصوص بچه ها در این سرما خشک شده است. توزیع چگونه بود که همه نتوانستند امکانات را دریافت ...
خوف از زلزله، مذموم است یا ممدوح؟
سنگ از جای دیگری بر سرش می خورد. لذا با اینکه در ساختمان نیست، از دنیا می رود. ولی ساختمان فرومی ریزد، امّا کسی در زیر آوارها زنده می ماند. همه، کار خداست. پس نباید زندگی عادی تعطیل شود و بترسیم و واهمه داشته باشیم. لذا اولیاء خدا می فرمایند: این خوف که از امری است که از قدرت بشر بیرون است، خوف مذموم است و نادانی و خطای محض است. ترس از مرگ هم همین است، مثلاً یکی از بستگان فردی تصادف ...
مدیر ستاد مدیریت بحران کرمانشاه: زلزله را پیش بینی می کردم؛ گوشی موبایلم هر شب بالای سرم بود
روزهای قبل یک تفاوت اساسی داشت؛ اول، برق ها قطع شد؛ بعد توی آسمان نورهای سفید و قرمز و آبی دیدند، از جا برخاستند؛ همزمان صدای وحشتناکی همه جا را فراگرفت؛ طوری که نمی دانستند منبع صدا کجاست؛ فقط پیش می آمد و بلندتر و گوش خراش تر می شد؛ یکی از پسرها می گفت که گوش هایش را با دو دست گرفته بود و بعد صدای ریزش و خرابی و آوار؛ می گفت به هر سو که نگاه می کرد، ساختمان ها پایین می آمدند؛ مدرسه را دیده بود ...
روایت یک مرد از تلخ ترین لحظه های زندگی
تنهاترین مرد روستای تپانی که پیکر همسر و 2 فرزندش را با دست های خود از زیر آوار بیرون کشیده و بدون غسل و کفن آنها را دفن کرده است، سخت ترین لحظه های زندگی اش را تشریح کرد. چشم های فرهاد کاسه خون است. دست هایش تنهاترین دست های روستاست. روی تلی از خاک نشسته. ویرانه ای که روزگاری خانه اش بود را با چشم هایش می کاود. دست هایش را عمود گذاشته روی زانوهایش و سرش را میان دست ها گرفته. نگاهش ...
مریم معصومی: 15 یا 16 سالم بود که عاشق شدم!
کسی را برای بازی کردن نداشتم بنابراین دوران کودکی بی آزاری و تنهایی داشتم و همه کارهایم از جمله شیطنت هایم نیز تنهایی بوده است. مثلا سر ظهر وقتی همه خواب بودند می رفتم دنبال کشف کردن چیزهای جدید و به قول خودمان فضولی های خطرناک که مثلا به عنوان نمونه یک بار رفتم سراغ جعبه برق خانه پدربزرگ و خاله ام به طوری که برق خانه و فیوز را قطع می کردم. از بازی های انفرادی تان بگویید. ...
واقعیتی از عملکرد رژیم پهلوی در زلزله فردوس سال 1347+ اسناد ساواک
روستاهای دور دست آقای خمینی اسمش یک اسم محبوب است. طبق اسناد ساواک آیت الله خامنه ای حدود 45 روز در مناطق زلزله مانده بودند تا حدی که گاه برای آنان سخنرانی کردند. طبق اسناد ایشان در 28 مهر ماه در هیأت فاطمیه فردوس به منبر رفتند و گفتند: چرا شما از حق خود دفاع نمی کنید که حق شما را می خورند و چرا مقامات تهران به فکر شما نیستند که خانه درست کنند. بچه ها و پیرمدها از سرما جان می دهند. آیت الله خامنه ...
وضعیت بازسازی مناطق زلزله زده تبریز پس از 5 سال
دانست علی و سمیه کجا بوده اند. بالای سر زمینی که دهن باز کرده بود، ایستاد و گل ها و سنگ ها و تیرهای چوبی را کنار زد و پیکر بی جان شان را پیدا کرد. ریحانه خانم، مادرش را نیز در زلزله از دست داد و همسرش دو ماه قبل از زلزله، سکته کرده و فوت شده بود. حالا او مانده است و دخترش زینب. در خانه ای که تازه ساختنش را تمام کرده اند، همراه با زن های همسایه نشسته اند. همگی با هم تازه از مراسم مرثیه ...
ماجرای عزل امیرکبیر
22 ذیقعده 1264 و پس از جلوس بر تخت سلطنت، او را به جلیل ترین القاب کشور یعنی امیرکبیر اتابک اعظم می خواندند و لقب امیرنظامی را نیز محفوظ داشت. اما آن چه فراتر از القاب اهمیت داشت، مقامی بود که شاه ایران در ذهن و جان خود برای امیرنظام پیشین قائل بود: ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسئول هر خوب و بدی که اتفاق افتد، می دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به ...
زوال دوران کودکی در کار و خیابان
گونی سنگین تر از وزن خود یا کشیدن آن روی زمین هستند و دستهای کوچکشان زیر بار سختی های زندگی پینه بسته و پاهای خسته شان به کفش های وصله پینه زده که گاهی از پاهای نحیفشان بزرگتر است عادت کرده است. این کودکان در شهر شیراز مانند دیگر کلانشهرهای کشور فال و دعا، دستمال کاغذی و سایر اقلام را در کنار خیابان ها و سرچهارراه ها می فروشند و گاهی نیز با ترازوی خود وزن فراموشی و بی توجهی برخی مردم و برخی دست ...
زلزله ای که پایان نمی یابد/ آزار کودکان ادامه دارد
حمایت از کودکان و نوجوانان اجرای آن آغاز شد اما با آغاز اجرای آن نواقص آن مشخص شد و از آن تاریخ تاکنون تلاش ها برای رفع نواقص و تصویب لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان همچنان در پیچ و تاب مجالس مختلف باقی مانده و مجلسی ها مدام تصویب این قانون را به بعد موکول می کنند و در حالی که همه امیدها برای تصویب و اجرای آن در سال جاری مطرح شده بود باز هم تصویب نهایی آن به سال بعد موکول شد. در ...
هنگامه قاضیانی؛ زنِ خلوت های زنانه ی سینما
سؤال می شود که پشیمان نیستی می گویم بابت یک چیز پشیمان نیستم و آن این است که طوبی به من خیلی چیزها آموخت. طوبی تجلی یک زن قدرتمند است. در شرایطی که در خانه انگار هر لحظه پا روی مین می گذارد اجازه نمی دهد این تشویش ها به بیرون از خانه و مراسم عروسی منتقل شود حال اینکه خیلی از ما رفتاری بالعکس داریم. یک قناری یک کلاغ هم شاید در نگاه اول ساده به نظر برسد اما حجم زیادی از بار این فیلم به علت نقش به ...
دستمال مخدر؛ هزار تومان + عکس
، با صدای بلند و به همه چیز ... صدای قهقهه های آزار دهنده شان با بویی ناشناس ترکیب می شود. عده ای هم بدون صحبت و خنده نشسته اند، ساکت... خیلی ساکت، به قدری که حتی واکنشی به اتفاقات اطرافشان ندارند. عادل یکی از آن هاست. که برخلاف آن هایی که می خندند، روی نیمکت لم داده و به یکجا خیره شده؛ می گوید: گاهی سیگاری می زنم. حالم را خوب می کند. آرام می شوم و دیگر به چیزی فکر نمی کنم. الان که در ...
پس لرزه های بحران!
می کند و این می تواند صحنه هایی به غایت دردآور و تکان دهنده به بار آرد. حتی همین حالا که 13- 12 سال از ساخته شدن بیدار شو آرزو می گذرد، کیانوش عیاری هنوز نتوانسته خودش را راضی کند که فیلمش به نمایش عمومی درآید و هنوز که هنوز است از بابت تلخی و سیاهی فیلمش از تماشاگرانش عذرخواهی می کند. به این دلیل هم هست که شاید دیگر فیلمسازان نیز در نزدیک شدن به این موضوع دست و دل شان می لرزد. از این رو که نگاه ...
میز خبر
خونین در دل خاک دفن کرد.به گزارش خبرگزاری مهر چشم های فرهاد کاسه خون است. دست هایش تنهاترین دست های روستاست. روی تلی از خاک نشسته. ویرانه ای که روزگاری خانه اش بود را با چشم هایش می کاود.از روستای زلزله زده تپانی که بین سرپل ذهاب و ازگله است فقط یک مدرسه سرپاست و از خانه ها فقط ویرانه ای به جامانده است. یکی از این خانه ها،خانه فرهاد بود.تمام زندگی اش زنش و سه بچه اش بود.حالا از آن زندگی ...
وقتی شنیدم محافظ امام است احساس افتخار کردم
تحمل کردند و زندگی بسیار دشواری داشتند. بزرگ ترین رنج ایشان رها کردن بچه ها و مهاجرت به خارج بود. این کار از دست هر کسی برنمی آید. برای هیچ مادری دوری از فرزندانش کار ساده ای نیست. بعد از انقلاب که برگشتند، حضورشان به خانه امنیت بخشید و رنج های گذشته به تدریج التیام پیدا کرد. برجسته ترین خاطره ای که در زندگی با همسرتان در ذهن شما مانده کدام است؟ انتخاب ایشان به عنوان زن مسلمان ...
شوهرم مرا در کمد دیواری دوست مجردش پیدا کرد!+عکس
سایت خبری تحلیلی هنگام Hengamnews.com: سحرگاه سوم شهریور سال 93 جسد سوخته قربانی در بیابان های حاشیه اسلامشهر پیدا شد. از آنجا که جسد قابل شناسایی نبود، اما برادر مقتول با دیدن تکه ای از پیراهن سوخته او را شناسایی کرد و گفت این جسد برادر 32 ساله من علی است که از چند روز پیش ناپدید شده بود. کارشناسان پزشکی قانونی نیز در بررسی ها تشخیص دادند این مرد پس از اصابت ضرباتی به سرش ...
وقتی دوست زنم از شوهرش جدا شد و من...
پسر عمویم به تهران آمده بودم و با اطلاع از اینکه شوهر سحر در خانه نیست برای دیدنش به سراغش رفتم وقتی سحر در را باز کرد وارد خانه شدم و مثل یک میهمان از من پذیرایی کرد که در یک لحظه شیطان مرا تسخیر کرد و تصمیم گرفتم به رابطه شوم با زن جوان گرفتم که سحر در برابرم مقاومت کرد وقصد داشت با جیغ و فریاد اهالی ساختمان را با خبر کند که ترسیدم و دستانم را روی دهانش گذاشتم که دیدم دیگر نفس نمی کشد. ...
نابودی داعش معجزه قرن بود/ علت شکست ناپذیری جمهوری اسلامی داشتن تفکرات بسیجی است/مسئولان از حق مردم ...
این هفته به مناسبت هفته بسیج وتقدیم بیش از چهل شهید از طرف مردم شهید پرور روستای بانش در دوران دفاع مقدس درمسجد جامع این روستا برگزارشد بسیج در عرصه های مختلف در حال نوآوری و پیشبرد اهداف نظام و انقلاب است حجت الاسلام و المسلمین محمدهادی ربانی شیرازی امام جمعه زرقان در خطبه نماز جمعه امروز با اشاره به اینکه حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در مناطق زلزله زده امید را بین مردم ...
روایت خواندنی اسیر یزدی آزاد شده از دست داعش
زد یک بریدگی بود وارد یک روستایی شد. دو سه تا ماشین جلوی ماشین ما بود که داشت حرکت می کرد وارد این روستا که میشد اتوبوس بود وارد روستا که نمی توانست بشود همزمان میخورد به سقف این ساختمان ها و به درخت ها و شیشه ها داشت می آمد پایین. بالای سر هر دو نفرمان هم یک نفر ایستاده بود اسلحه شان کلاش و روی رگبار هم بود. وقتی این برخوردها انجام میشد احتمال اینکه هر ثانیه رگبار بشود بود. شاید نزدیک به 10، 15 ...
آوار زلزله روی دوش زنان
زلزله آمد، آوار شد روی سرشان و همه چیز در چند لحظه زیر و رو شد. ماه ها توی چادر بودند. سخت بود بی خانه بودن، بی خانه ماندن. خانه ها ساخته شد. برگشتند سر خانه و زندگی شان اما این همه ماجرا نبود برای خیلی ها. آنها که تنها شده بودند همه بار زندگی افتاد روی دوش شان. شدند سرپرست خانوار و پشت و پناه بچه ها و همه کس شان. بعضی ها نمی دانستند چکار کنند. کاش کسی بود کمک شان می کرد، دست شان را می گرفت و کمک ...
بازیگران خیابانی در زشت ترین نمایی از فقر! یک روز از زندگی متکدی معروف منیریه در گزارش شفقنا: همیشه ...
اهالی و حتی بیشتر رهگذران آشنا است. پیر است، با محاسبه چین و چروک صورت و دست هایش 70 ساله به نظر می رسد. منتظر می شوم سرش خلوت شود، روی ویلچر نشسته اما درماندگی در صورت رنگ پریده و پای فلجش می بارد، با عبور هر عابری صدای التماسش بلندتر می شود و تا زمانی که پولی نگیرد آرام نمی شود و دست بردارشان نیست. بیشتر افراد او را می شناسند گویی شرطی شده است با هر سلام آنها انتظار کمک دارد، حتما او هم به قول ...