سایر منابع:
سایر خبرها
بی شناسنامه
آزمایش بگیرن. بعد راضی شدن آزمایش بگیرن. اول عمو و برادرم آزمایش دادن بعد برادر و مادرم. بعد 2 تا خواهرم با مادرم آزمایش دادن. این بار که نامه زدیم نامه رد نشد. نزدیک 5میلیون تومن برای آزمایش پول دادیم . پدربزرگ پدری مریم ساکن روستایی در زابل بوده است. وقتی شناسنامه می دادن، پدربزرگ گفته بوده من به اداره نمی رم؛ باید شناسنامه رو بیارن در خونه م. شناسنامه را در خانه می آورند اما نام هیچ کدام ...
پروازهای ترابری هوایی، در جنگ و بعد از جنگ
هوایی معرفی کردم. چه تاریخی به ایران برگشتید؟ اواسط اسفند 1357، یعنی کمتر از یک ماه بعد از پیروزی انقلاب به ایران برگشتم و خودم را به ستاد نیروی هوایی معرفی کردم. بعد از چند روز، خانه ای اجاره کردم. وسایلی از تبریز به تهران انتقال دادیم و زندگی را شروع کردیم. * پس از اقامت در تهران، کار در نیروی هوایی را شروع کردید... ستاد نیروی هوایی تعدادی از ما را به ...
سه روایت از زندان زنان اصفهان
. فهمیدم که قرار است، اعدامم کنند؛ چون خواب دیده بودم؛ تقریبا 14 روز قبل از این اتفاق. خوابش؛ اما تعبیر نشد؛ اصلا انگار به دلش افتاده بود که دست تقدیر قرار است، سرنوشت دیگری را برایش رقم بزند: ته دلم بهم می گفت اعدام نمی شوم. همین اتفاق هم افتاد. عفو شدم و حکمم شد حبس ابد. می دانستم بعد از اینکه حکم اعدامم لغو شد، باید یک روال قانونی را طی کنم تا به آزادی برسم. پوزخندی می زند: آزادی که برایم مزه ندارد ...
معاون فرهنگی دانشگاه تهران: ما وظیفه داریم آثاری از خود به یادگار بگذاریم که باعث افتخار نسل آینده باشد
سال دیگر این سرزمین اثر دارد. در ادامه این مراسم، شهرزاد اسفرجانی به نمایندگی از خانواده اسفرجانی به سخنرانی پرداخت و گفت: از مسئولان دانشگاه تهران به خصوص دکتر مجید سرسنگی و همکارانشان تشکر می کنم؛ امروز صبح من حال عجیبی داشتم از خواب که بیدار شدم احساس می کردم قرار است به خانه جدید پدرم بروم. حال عجیبی داشتم چون فکر می کردم تحقق یک آرزو که آرزوی او بود ولی من و عده زیادی در حلقه ذی نفعان آن ...
مطهری: صحبت از کاندیداتوری لاریجانی در 1400 زود است / او لابی سیاسی قوی دارد / اگر تروریست ها راه را ...
هم بود. س: شوخی شوخی اعلام جرم هم شد. مطهری: بله. آن دو سال پیش بود که دو بار اعلام جرم شد و ما هم جواب دادیم. س: با آقا جواد چطور؟ مطهری: ارتباط کمتری داریم. س: شب شهادت پدر کجا بودید؟ مطهری: من منزل بودم. اتفاقا بنا بود خود من ایشان را ببرم. من بیرون بودم و به خانه آمدم و دیدم ایشان در حال نماز هستند، مادر گفت ایشان می خواهند بیرون ...
سخنرانی ویژه رهبر انقلاب بدون حفاظت در میان کُردهای مسلح
از آنها. در بازجویی می گفتند چه کسی به آنها چه میزان پول داده و چه کار قرار بود بکنند. ** یک درجه تشویقی برای خنثی سازی کودتا با دستور امام بعد از این ماجراها، بنده و شهید شهرام فر و اصغر نوری (برادرزاده آقای ناطق نوری) به تیپ برگشتیم و من بعدا به مریوان رفتم.امام (ره) هم فرمودند به افرادی که در خنثی سازی کودتا شرکت داشتند یک درجه بدهید.من آن موقع ستوان دوم بودم و چند روز ...
از رقابت 80 فیلم در بخش مسابقه ملی تا نمایش مستندهای سیاسی روز جهان / نگاهی به یازدهمین جشنواره سینما ...
.../ پرتغال، "یک روز در حلب" علی ابراهیم/ سوریه مستندهای نیمه بلند: "بنای یادبود" ایگور گروبیچ/ کرواسی، بولینگو، جنگل عشق آلخاندرو سالگادو/ اسپانیا، "تالار بزرگ" اسلاومیر باتیرا/ لهستان، "چشم انداز یک کاپلادا" آلبرتو لوبله/ اسپانیا، "صدای نجوای درخت را در شب شنیدم" کنت هاروی/ کانادا، "فابر ناوالیس"مائوریسیو بوریلو/ ایتالیا، "کلم پیچ، سیب زمینی و غول های دیگر" سربان جورجسکو/ رومانی ...
کارنامه فروغی پس از 75 سال
؛ بنابراین هرگاه اجازه مرحمت شود چند ماهی مسافرت و استراحت کنم، پس از مراجعت عضویت کابینه را قبول خواهم کرد. اگر امر این باشد که الان داخل کابینه شوم باز لازم است بعد از چند روز اجازه مسافرت داشته باشم و اگر غیر از این باشد چون به واسطه خستگی قوه کار ندارم از قبول خدمت عذر می خواهم. بالاخره حضرت همایونی، آقای رئیس الوزرا طریق دوم را اختیار کردند و [توضیح می دهد که به فرنگ رفتم] ناگاه روزنامه های ...
ستار اورکی: قرار بود موسیقی تازه ترین فیلم - کاترین بیگلو - را من بسازم
می شد. بعد از آن، یک روز در یک پیانوفروشی در خیابان لارستان در حال تست صدای پیانوها بودم که بابک بیات به همراه پسرش بامداد وارد مغازه شد. من ایشان را به چهره نمی شناختم. صاحب مغازه آقای سروژ دیلانچیان، به من اشاره کرد که او بابک بیات است. چون لب خوانی ام ضعیف بود، متوجه نمی شدم و بی تفاوت به کار خود ادامه دادم و فقط دیدم که آقای بیات به کار من خیره شده است. وقتی از جای خود بلند شدم، بابک ...
روایتی از اولین قربانی ایدز در ایران
رو ببخشین؟ مدت ها که گذشت، بعد از اینکه خدا فرزند دوباره ای بهم داد، کم کم روابط بهتر شد، ولی مثل اول نشد. عزیزترین های آدم، پدر و مادرن. مگه آدم می تونه نبخشه؟ وقتی پدرم رو از دست دادم، دیگه بخشیدمش. من سواد داشتم ولی ناآگاه بودم. پدرم که 30 سال از من بزرگ تر بود، سواد نداشت که بخواد آگاه باشه. اونا هم شنیده بودن که ایدز واگیر داره. پدر و مادر همسرم مدت ها با من قهر بودن و می گفتن ...
خلاقیت مهم ترین رمز موفقیت در هنر/ اقتصاد مقاومتی از کارهای کوچک خانگی شروع می شود
مقاومتی از همین مشاغل کوچک خانگی شروع می شود پس بنابراین نباید مشاغل خانگی برای خانم ها نادیده گرفت. در این مسیر خانواده چقدر به شما کمک کرده اند؟ من هر چه دارم از عنایت خدا و بعد خانواده ام است. جا دارد از همسرم تشکر صمیمانه داشته باشم که لحظه ای من را در این مسیر تنها نگذاشت و همچنین پدر و مادرم که حمایت های آنان گرمی بخش روزهای من بود که صمیمانه از آن ها سپاسگذارم. ...
پیکرش سوخته بود؛ خاکسترش را تحویل گرفتیم
بودند به خصوص مادرمان که در تربیت فرزندانش به خصوص شهید حجت نقش بسزایی داشته است. مادرم می گفت: امام غریب؛ غربیها را فراموش نمی کند وی از زبان مادرش در مورد تولد شهید در مشهد اینطور بیان کرد: مادرم تعریف می کرد موقعی که "رضا" را باردار بودم خیلی حساس در خوردن یک لقمه نان از لحاظ حرام و حللال آن داشتم . شهید در بعد ظهر نهم محرم متولد می شود و شهادتشان هم مصادف با پنجم محرم 1394شد ...
اولین خواننده سرودهای انقلابی هستم
* آقای گلریز در ابتدا از شروع فعالیت تان در زمینه موسیقی و به خصوص سرودهای انقلابی بفرمایید. صدای خوب در خانواده ما موروثی است و پدر و برادرانم در این عرصه فعالیت داشته و دارند. پدرم در کسوت مداح در این حیطه فعال بودند و به تدریج به سمت آوازهای ایرانی جذب شدند. من هم از وقتی به اصطلاح خودم را شناختم در جوی حضور داشتم که با موسیقی مانوس بودند و موسیقی را دوست داشتند. در سنین نوجوانی متوجه شدم خداوند از صدای خوب خانوادگی مرا هم بی نصیب نگذاشته است و پدرم و برادرانم که با ردیف های موسیقی و موسیقی اصیل آشنا ...
گپی با مطهری از ارتباطش با برادران لاریجانی و اختلاف پدرش با هاشمی تا مهریه همسرش و رنگ کردن موهایش
.... مسائل مختلف مطرح شد و شوخی و مسائل دیگر هم بود. شوخی شوخی اعلام جرم هم شد. بله. آن دو سال پیش بود که دو بار اعلام جرم شد و ما هم جواب دادیم. با آقا جواد چطور؟ ارتباط کمتری داریم. شب شهادت پدر کجا بودید؟ من منزل بودم. اتفاقا بنا بود خود من ایشان را ببرم. من بیرون بودم و به خانه آمدم و دیدم ایشان در حال نماز هستند، مادر گفت ایشان ...
عجیب ترین مطلب در وصیت لقمان به فرزندش/عالم ترین انسان ها/انواع خوف و علاج آن
فرموده که من هیچ وقت شما را فراموش نمی کنم. امّا ما با این عنوان که هر ساعت دعای سلامتی ایشان را می خوانیم، می خواهیم بگوییم: ما هم به یاد شما هستیم و می خواهیم در حصن حصین باشیم، آن هم در این دورانی که دوران آخرالزمان است. کسی جز شما را نداریم که دست ما را بگیرد. آخر شب دقایقی با آقا جان حرف بزنیم. اصلاً فرض بگیریم که چیزی ندهند. هر چند خدا شاهد است یک شب بعد از درس اخلاق که می گفتم ...
رساله لب اللباب بهترین پیشنهاد برای طالبان سلوک معنوی است
به گزارش خبرنگار ایمنا ، حاج محمد الهی طباطبایی برادر زاده علامه محمدحسین طباطبایی صبح امروز در همایش روز جهانی فلسفه و روز بزرگداشت علامه محمد حسین طباطبایی که ازسوی خانه حکمت در دانشگاه اصفهان برگزار شد، به ذکر خاطراتی از پدر و عموی خود پرداخت. او گفت: من مدت 30 سال در محضر پدرم آیت الله محمدحسن طباطبایی بودم و از ایشان درباره عرفان و حکمت اسلامی بسیار آموختم.همچنین از محضر علامه ...
شهلا جاهد و ماجرای یک قتل پرابهام
لاله است. اگر تو قتل را گردن نگیری، آنها مرا بازداشت می کنند. او از من خواست به قتل اعتراف کنم تا آبرویش حفظ شود. ناصر به من گفت برای گرفتن رضایت از اولیای دم یعنی دو پسرش و پدر و مادر لاله تمام سعی خود را خواهد کرد. من نمی توانستم مردی را که این قدر عاشق او بودم، این طور خوار ببینم. من فقط به خاطر این که ناصر بیشتر از این اذیت نشود، به این قتل اعتراف کردم. به این ترتیب شهلا حتی صحنه قتل ...
زندگی سخت قربانیان پرونده خون های آلوده
می کنم و هر چند ماه یک بار باید آزمایش بدهم، کلترا و ایندورامین مصرف می کنم، همه اش را رایگان می گیرم، داروهای ایدز هم از همان اول از بیمارستان امام خمینی به صورت رایگان می گرفتم. شما جزو گروه اولی بودید که به این بیماری مبتلا شدید؟ بله، ما گروه اولی بودیم که از آن فرآورده های خونی آلوده استفاده کردیم، من کلاس اول بودم، نزدیک به 20 تا 50 ویال با خودمان می بردیم خانه و هر چند ...
ناگفته هایی از امام درباره شنود/احمدی نژاد دیگر خطر ندارد/فوتبال، سیاست و جام جهانی/تکنولوژی با طعم نقض ...
کارامازوف ها- پدرِ خانواده را می کشد، پسر بزرگ تر با خشم فریاد می زند، چرا پدرم را کشتی؟ اسمردیاکف با خونسردی پاسخ می دهد، من کاری را کردم که تو می خواستی. ایوان می پرسد، من از تو خواستم پدرم را بکشی! و اسمردیاکف می گوید، به زبان نیاوردی ولی من می دانستم این را می خواهی... احمدی نژاد، چون گوی تخریب عقب وجلو می رود و کارش تخریب سازه هاست. این گوی به دیوار های قدیمی و نقاط حساس می خورد تا آن ها را ...
آنان که مشهدشان آذربایجان غربی شد
رفتنم شد. اول باید آن را درست می کردم. قاب عکسی روی دیوار بود که به گمانم مادر و دختر آن خانواده بودند. نمی دانستم زنده برمی گردم یا نه، ولی نمی توانستم حتی احتمال این که آن خانه خدایی نکرده به دست بعثی ها بیافتد و حتی عکس مادر و خواهرم که نمی شناختمشان به دست آنها بیافتد را تحمل کنم. قاب عکس را فوری برداشته و در مخفی ترین جایی که به ذهنم رسید پنهان کردم... پدرم یک ترک اهل ...
مؤدب: طبیعی است از شعر اعتراض استقبال نشود/ عرفان پور: شعرِ منتقد با ظالم مبارزه می کند
آن نقطهٔ اوجی که ما بعد از دفاع مقدس داشتیم و سپری کردیم، باز تا سالیانی یک مقدار بسامد شعر انتقادی و شعر اجتماعی و شعر اعتراض کم شد، حالا اینکه چه دلیلی داشت؟ شاید دلزدگیِ شعرایی بود که احساس می کردند بعد از چند سال ممکن است اتفاقی بیفتد و ممکن است بهبودی حاصل شود و البته شاید سرکوبی بود که علیه این شعرها اتفاق افتاد، یادم است حتی برای آقای قزوه مشکلاتی به خاطر شعر مولا ویلا نداشت پیش آمده بود ...
تهران چگونه مدرن و امروزی شد؟
ماندن در کودکستان، گریه ام گرفت؛ ولی لحظه ای بعد، موقعی که پدر می رفت و آن زن و شوهر مهربان به سراغم می آمدند و کودکان دیگر دورم را می گرفتند، اشک هایم کم کم خشک می شد و دیگر بغض نمی کردم و بقیه روز، شیطنتهای کودکانه، مرا و دیگر کودکان را دور از پدر و مادر و به جای آنها، دربرمی گرفتند. خیابانی که با چنارهایش تاریخی شد حضور اتومبیل به ویژه اتوبوس در تهران به خیابان هایی بزرگ ...
زنان در عربستان به روایت شاهد عینی
ملی امارات گاهی دیر به کلاس ها می رسند. وقتی علت را جویا می شدم، باز هم در بهت فرومی رفتم. او می گفت: ما زن های عربستان باید با محارم یا راننده که عمید خانواده است، بیرون بیاییم. گاهی هیچ کدام در دسترس نیستند و به همین خاطر مجبور می شوم دیر به کلاس برسم . با خودم می گفتم خب اینجا که دیگر عربستان نیست، اصلا خودت رانندگی کن! در چند سال اخیر، اما دختران و زنان جوان دست کم در خانه ...
استاد چایچیان: هر چه دارم از پدر و مادر است / تخلص حسان را از قرآن گرفتم
: شهریار اواخر عمر گوشه گیر شده بود. یک بار که پدرم به تبریز رفته بود، تصمیم می گیرد به منزل شهریار برود. می رود و در خانه را می زند . مرحوم شهریار از لای در نگاه می کند. پدر چون می دانست او در را باز نمی کند، پایش را لای در می گذارد و می گوید: من حسان هستم. مرحوم شهریار در را کامل باز می کند و پدر را در آغوش می کشد و ساعت ها با هم به صحبت می نشینند. بعد هم شهریار با دستخط خودش، 2 بیت می نویسد و به پدر هدیه می کند . ...
روایت مطهری از حضورش در لیست امید، ارتباطش با لاریجانی و زندگی خصوصی
و می گویند رنگ کنید. چون پدر ما هم خضاب می کردند. سن مرحوم پدر ما از آقای منتظری 4 سال بزرگ تر بودند، از آقای بهشتی 8 سال بزرگ تر بودند ولی چون خضاب می کردند شاید سن ایشان کمتر نشان می داد. مادر اصرار دارند که رنگ کنیم و از این سفیدی چهره خوششان نمی آید.من هم قدری تنبل هستم و اگر یک بار رنگ کنم دوباره فراموش می کنم و باز سفید می شود و سفید و سیاه خوب نیست. مثل آقای روحانی هم نیستیم که دقیق و منظم رنگ کنیم؛ وقت و حوصله این کار را ندارم. هر وقت پیش مادر می رویم اعتراض می کنند که چرا اینطوری هستید. ...
دردسر ارتباط سیاه آقا داماد با دختر روستایی در نزدیکی مشهد
مان و حتی مسائل خانه پدرم را به خانواده اش اطلاع می داد. مشکل اصلی ما هم سر همین مسئله بود. فهیمه با این کارهایش حرمت من و خانواده ام را در جمع خانواده اش شکسته بود. مشکل دیگر فهیمه توقع های بیش از حد و زودرنجی هایش از پدر و مادر و خواهرم بود. اگر حرف یا کاری به مذاقش خوش نمی آمد، هم مرا با نیش و کنایه هایش بمباران می کرد و هم تمام موضوع را به مادرش اطلاع می داد. تازه من باید چند روز اخم ها و بی ...
بار سنگین فقر بر شانه های نحیف کودکان کار
کردم و دیگر نتوانستم که از دستشان فرار کنم. امید با اشاره به شرایط فعلی مادرش با بغضی کودکانه می گوید: دو برادر بزرگتر از خودم دارم که به تازگی ازدواج کرده و مادرم را تنها رها کرده اند؛ کسی نیست که خرج زندگی مادرم را بدهد و پدرم هم با زن دیگری دوباره ازدواج کرده است و از من و مادر و خواهرم سراغی نمی گیرد. می گوید: من کار می کنم و هزینه هایی مثل اجاره خانه، پول نان و پول ...
زندگی مرد مازندرانی با جسد زنش!
.... با اعلام این شکایت تحقیقات آغاز شد و درحالی که بررسی های کارآگاهان جنایی تهران برای یافتن مرد میانسال ادامه داشت، چهار روز بعد از جنایت پسر جوان بار دیگر به اداره آگاهی رفت و این بار به قتل پدر اعتراف کرد. او گفت: پدرم همیشه رفتار نامناسبی با ما داشت و علت مرگ مادرم هم رفتارهای پدرم بود. مدتی قبل متوجه شدم که او تصمیم به ازدواج گرفته و این مساله بیشتر مرا اذیت کرد. روز حادثه باهم درگیر شدیم و ...
اروپا بازویی حقوقی برای فشار به ایران/ آقای بن سلمان متشکریم!/ برادر شغال
. ایوان می پرسد، من از تو خواستم پدرم را بکشی! و اسمردیاکف می گوید، به زبان نیاوردی ولی من می دانستم این را می خواهی...احمدی نژاد چون گوی تخریب عقب وجلو می رود و کارش تخریب سازه هاست. این گوی به دیوارهای قدیمی و نقاط حساس می خورد تا آن ها را فرو بریزد. اما اینکه بعد از آن چه رخ خواهد داد، چندان قابل پیش بینی نیست. اگر هاشمی رفسنجانی زیرک نبود و پروژه احمدی نژاد را ناکام نمی گذاشت، اکنون ...
3 دستورالعمل کارساز از آیت الله بهاء الدین برای رهایی از گرفتاری ها
گرفتار است مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلوات ها او را نجات داده اند. کسی می گفت: مادرم چند سال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچ چیزی مثل صلوات روح من را شاد نمی کند؛ بهترین هدیه که به من می دهی، این ذکر است. اهمیت به تفکر و مطالعه ایشان به شدت اهل تفکر و مطالعه بودند به طوری که برای رفتن به حرم و یا تدریس هیچ وقت از داخل شهر نمی رفتند و ...