سایر منابع:
سایر خبرها
دهقان فداکار و داستان خاطره انگیز آن درس قدیمی
ای ندیدم جز اینکه کُتم را درآوردم و بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار به راننده علامت دادم. وقتی دیدم که راننده متوجه نمی شود، با تفنگ شکاری یکی دو گلوله شلیک کردم که راننده متوجه شد و وقتی قطار کم کم توقف کرد، همه مأموران و مسافران از آن بیرون ریختند و اول فکر می کردند که من قصد سوار شدن به قطار را داشته ام! به ...
قطار زندگی ریزعلی خواجوی را پیاده کرد
کردم که راننده متوجه شد و وقتی قطار کم کم توقف کرد، همه مأموران و مسافران از آن بیرون ریختند و اول فکر می کردند که من قصد سوار شدن به قطار را داشته ام! به همین خاطر، آنقدر کتکم زدند که له و لورده شدم! ریزعلی حال و هوای مسافران را هم از یاد نمی برد و می گوید: وقتی به آنها گفتم که چه اتفاقی افتاده و صحنه را نشانشان دادم، آن وقت بود که متوجه شدند، جان حدود 1000 نفر نجات پیدا کرده است و آنقدر به شعف آمده ...
درگذشت دهقان فداکار
'ریزعلی خواجوی' ثبت کردند. وی 55 سال پیش در سن 32 سالگی شب هنگام در حالی که در کنار ریل قطار حرکت می کرد، متوجه مسدود شدن مسیر قطار به علت ریزش کوه شد و در آن هنگام برای نجات قطار و مسافرانش ،کت خود را آتش زد و به سمت قطار حرکت کرد. به گفته او پس از توقف قطار، مردم ناراضی از قطار پیاده شده و او را کتک زدند تا اینکه او آنها را متوجه خطری که در انتظارشان بود، کرد؛ پس از آنکه مسافران با چشم خود ریزش کوه را دیدند از او تشکر و عذرخواهی کردند. دهقان فداکار، فرزند علی اصغر در سال 1309 شمسی در یکی از روستاهای شهرستان میانه در 160 کیلومتری جنوب تبریز به دنیا آمد. ...
جوراب های بدبوی یک مرد هندی باعث بازداشت وی شد
که سوار اتوبوس بود، کفش ها و جوراب هایش را بیرون آورد و آنها را در راهروی اتوبوس قرار داد. او به اعتراض های مسافران در این خصوص بی توجهی نشان داد و با آنها درگیر شد. راننده اتوبوس نیز مجبور شد در یک کلانتری توقف و موضوع را به نیروهای پلیس اعلام کند. سانجیو گاندی رئیس پلیس ناحیه اونا در این باره گفت درگیری میان این مسافر و سایر مسافران باعث شد اتوبوس چند بار در مسیر خود توقف کند. وی سرانجام ...
دام سیاه راننده برای مسافران زن پرواز استانبول تهران +عکس
پژویی مقابلم توقف کرد.به گمان این که راننده همان شرکت است سوار شدم.راننده در میانه راه به سمت میدان فتح تغییر مسیر داد.او مرا به مکانی خلوت کشاند، با چاقو تهدیدم کرد و بعد از آزار و اذیت مرا در خیابان رها کرد و از محل دور شد. با دستور قاضی مستوفی، بازپرس شعبه اول دادسرای فرودگاه مهرآباد تهران، تیمی از ماموران پلیس آگاهی به سرپرستی سرهنگ عرب، رئیس پلیس آگاهی فرودگاه مهرآباد تحقیقات را آغاز ...
دهقان فداکار در ایستگاه آخر زندگی
مأموران و مسافران از آن بیرون ریختند و اول فکر می کردند که من قصد سوار شدن به قطار را داشته ام! به همین دلیل، آنقدر کتکم زدند که له و لورده شدم! وقتی به آنها گفتم که چه اتفاقی افتاده و صحنه را نشانشان دادم، آن وقت بود که متوجه شدند، جان حدود هزار نفر نجات پیدا کرده است و آنقدر به شعف آمده بودند که بازرس قطار همان شب، تمام جیب هایش را گشت و 50 تومان به من انعام داد. الان برخی از مأموران قطار که هنوز ...
عزرائیل قلابی تا تصادف کامیون و خودروی گرانقیمت
خلوتی خودروی پژویم را متوقف کرده و پیاده شدم. فرار کردم، اما عزرائیل همچنان در تعقیبم بود. بعد هم از شدت ترس بی هوش شده و در خیابان افتادم. زمانی که چشم باز کردم در بیمارستان بودم و از خودرویم و مسافران خبری نبود. به محل حادثه که بازگشتم و از افراد حاضر در آنجا پرس وجو کردم، متوجه شدم آن دو مسافر و مرد سفیدپوش سوار خودرو شده و رفته اند. جست وجوها برای دستگیری سارقان فراری ادامه داشت تا این که ...
عزرائیل قلابی تا تصادف کامیون و خودروی گرانقیمت
خودروی پژویم را متوقف کرده و پیاده شدم. فرار کردم، اما عزرائیل همچنان در تعقیبم بود. بعد هم از شدت ترس بی هوش شده و در خیابان افتادم. زمانی که چشم باز کردم در بیمارستان بودم و از خودرویم و مسافران خبری نبود. به محل حادثه که بازگشتم و از افراد حاضر در آنجا پرس وجو کردم، متوجه شدم آن دو مسافر و مرد سفیدپوش سوار خودرو شده و رفته اند. جست وجوها برای دستگیری سارقان فراری ادامه داشت تا این که آنها در ...
مهریه 12000 سکه را امضا کردم
راستش من برای تضمین خوشبختی به مهریه سنگین اعتقادی ندارم و دوست داشتم مهریه همسرم 12 شاخه گل رز باشد اما محضردار تأکید کرد که باید رقم ریالی یا مالی مشخص برای مهریه تعیین کنیم. من هم پیشنهاد دادم 12 سکه بهار آزادی باشد. اما این خانم و خانواده اش اصرار داشتند که مهریه باید هزار سکه باشد و همانجا میان خانواده من و خانواده نگار بحث و گلایه پیش آمد. من هم برای آن که روز اول زندگی مان تلخی پیش نیاید لجبازی کردم و گفتم 12 هزار سکه بنویسند. البته همانجا با صدای بلند گفتم، اگر همسرم یک روز بخواهد مهریه اش را بگیرد حتی یک سکه هم نمی دهم... ...
فانوس دهقان فداکار خاموش شد/ ناگفته هایی درباره زندگی ریزعلی خواجوی
از کوه، متوقف کرده بود، اتفاقا به محض توقف قطار نه تنها مورد تقدیر قرار نگرفت که کتک مفصلی از مسافران و ماموران قطار خورد: وقتی که راننده متوجه شد و وقتی قطار کم کم توقف کرد، همه ماموران و مسافران از آن بیرون ریختند و اول فکر می کردند که من قصد سوار شدن به قطار را داشته ام! به همین خاطر، آن قدر کتکم زدند که له و لورده شدم! وقتی به آن ها گفتم که چه اتفاقی افتاده و صحنه را نشانشان دادم، آن وقت بود که ...
ناکجا آباد
را به دوش بکشم. اگر پنجاه وپنج یا شصت این قضیه را می فهمیدند، دیگر ولم نمی کردند. راه افتادم. خیلی فکر کردم که چطوری از دستش خلاص شوم. کنار خیابان ایستادم. هرچه مسافرکش رد می شد، به شهلا نشانش می دادم تا از بین شان یکی را انتخاب کند. آخر سر یکی را پسند کرد. سوار ماشین طرف کردمش. دوتا تراول پنجاه هزار تومانی به راننده دادم و گفتم: خانم خودش می گه کجا می ره. الباقیش هم برای خودت. رفتم خانه و سعی کردم با خوردن چند آرام بخش همه اتفاقات روز اول کاری ام را فراموش کنم. ...
گداهای بی نام و نشان
.... چراکه این بچه ها پس از پایان روز هرچه به دست آورده اند را تحویل سرپرستان شان می دادند. اما در روز دستگیری، هنوز این کار را نکرده بودند و پول ها را در خانه ی مورد نظر نگه داشته بودند که همه ی این پول ها کشف شد. این نشان می داد که آن ها طی یک یا دو روز موفق به جمع آوری این مبلغ پول از مردم شده و حتی گوشی هایشان را هم به سرقت برده بودند. گدایی به وقت بهار و ...
عاقبت داستان مردی که مهریه 12000 سکه طلا را امضا کرد!
کارگری کردم و حتی دو سال در حجره فرش فروشی مشغول پادویی شدم تا راه و رسم تجارت را یاد بگیرم اما سرمایه ای نداشتم و دوباره به رستوران برگشتم و در این مدت وضعم بهتر شد. من بچه ها را خیلی دوست دارم اما همسرم راضی به بچه دار شدن نیست. این اواخر دائماً در حال بگومگو بودیم و هر چه می شد می گفت مهریه ام را اجرا می گذارم و روزگارت را سیاه می کنم. من هم به خانه پدرم برگشتم و قول دادم زنم را طلاق می دهم. ...
شهر فوق العاده زیبای اروپایی که ایرانی ها بدون ویزا هم می توانند بروند+عکس
داره و در کنار ساختمون مجسمه ی پرنس ماهیلو قرار داره .پرنس ماهیلو از این نظر مورد احترام هست که حدود صد و پنجاه سال پیش یه سرو وسامون به اوضاع هرج و مرج بالکان و صربستان داد و اوضاع رو برای زندگی مردم آروم کرده بود.یه مجسمه بزرگ مسی که پرنس رو سوار بر اسب نشون میده. دور و بر میدان جمهوری هم رستوران و کافه های خوبی قرار داره که غذاها و نوشیدنی های خوب و مناسبی دارن و در هر ساعتی از شبانه روز ...
قهرمان قصه های کودکی خداحافظ
...> ریزعلی مهربان، آن روز تو با نگه داشتن قطار و به خطر انداختن خود در آن سوز و سرمای پاییزی و زمستانی جان مسافران را از مرگ نجات دادی اما امروز بیماری، تو را از پای درآورد و سوار قطار ابدیت شدی اما رفتن تو داستان ایثاری که در حق پدران و مادران این سرزمین انجام دادی هرگز از ذهن ها پاک نمی شود. قهرمان قصه کودکی ما آن روز نام تو در کتاب درسی جای گرفت تا با تو کمک به دیگر همنوعان خود را یاد ...
عجیب ترین بارهای مسافران هوایی/عکس
بقایای جمجمه انسان در سال 2013، ماموران امنیتی فرودگاه فورت لادردال (fort lauderdale) بقایای جمجمه و دندان های انسان را در بار دو مسافر زن پیدا کردند. این خانم ها در حال سفر به بالتیمور بودند که به خاطر ظروف مشکوکی که همراه داشتند و به نظر می رسید بقایای انسان مخلوط با گل باشد، توسط ماموران امنیتی متوقف شدند. آن ها این ظروف را از زنی در کوبا خریده بودند که ادعا می کرد آن ها ارواح شیطانی را دور می کند. این ماجرا به خوبی پایان یافت، زیرا زنان متهم نشدند و با پرواز بعد به خانه خود برگشتند. ...
روستای عیسی آباد (فارسان)، قصیده بلند محرومیت!
خوداشتغالی در روستاها را با دادن تسهیلات آسان به جوانان اجرا می کردند، مسئله اشتغال در روستاها تا حدی برطرف می شد و از مهاجرت جوانان به شهرهای بزرگ جلوگیری می شد. همه چی آرامه و مردم روستا هم خوشحال اند خلاصه که روستای عیسی آباد هیچ گونه مشکلی نداره خصوصاً توی سال های اخیر کلی خدمات برای رفاه حال اهالی صورت گرفته که به بعضی از آن ها اشاره ی کوچکی شد تنها چیزی که می ماند این است که این روستا محوشده نادیده گرفته شده اونم همه جا نه فقط از روی نقشه وگرنه همه چی آرامه همه هم خوشحال اند. انتهای پیام/ ...
پول خُرد برای خرید نان!
آن 920 تومان را مردم از کجا پیدا کنند؟ باور کنید من که دفتر کار و کتابخانه ام در منزل است و کمتر بیرون می روم، مشکل پول خرد دارم. اسکناس 50 هزار تومانی و 100 هزار تومانی را چک پول کرده اند. یکی دو سال پیش اسکناس، ببخشید چک پول 50 هزار تومانی به راننده تاکسی دادم. عذر خواست که دخل نکرده و نمی تواند پس از کسر 15 هزار تومان کرایه آژانس مسافتی را که رفته بودم، 35 هزار تومان به من پس بدهد. ...
ترافیک؛ مرگ خاموش میلیاردها ساعت عمر مفید شهروندان تهرانی
برای یک کار اداری مسیرم به میدان نوبنیاد و خیابان های اطراف این میدان افتاد، موردی که برایم بسیار آزار دهنده بود وجود ماشین های شخصی با یک سرنشین در همه خیابان های اطراف میدان نوبنیاد بود. همه در صف های طولانی در خیابان های پر ترافیک منتظر بودند کوره راهی باز شود تا مسافتی کوتاه را طی کنند و دوباره ترمز کنند. در همین حین بیشتر از یک ربع در ایستگاه اتوبوس، منتظر اتوبوس شدم ،که هم به شعارهای زیست محیطی استفاده از خودروهای عمومی پای بند باشم و هم خودم را به پل سیدخندان که مقصد بعدی کار اداری بود برسانم. ...
مادر شهید: تلقین پسرم را خودم خواندم!
صدایش کردم و گفتم دیگر نمی گویم زنگ بزن، دلم برای خودت تنگ شده است، فقط یک بار بیا ببینمت. بعد خواستی برو. آن روز همه دل شان تنگ بود. یکی از پسرهایم آلبوم عکس ها را آورده بود و نگاه می کرد و دلتنگی عجیبی داشتیم؛ انگار دل ها شهادتش را خبر می داد. عصر آن روز منزل یکی از دوستان که مراسم زیارت عاشورا داشت، رفتم. بعد از اذان مغرب، وقتی میهمان ها می خواستند بروند، آرام و قرار نداشتم و به دوستانم ...
راهکارهایی برای کاهش بار ترافیک/ شهرهایی که سرعت حرکتشان هر روز لاکپشتی تر می شود
یا 8 دهمی خوردوهای تک سرنشین معضلی است که همه را آزار می دهد.فن آوری های جدید می تواند بسادگی حجم عظیمی از خودروهای گرفتار در ترافیک های کند را کاسته و در طرف مقابل هم از هزینه های 22 درصدی حمل و نقل خانوارها تا حد زیادی بکاهد و رفاه مسافران را تا حدود زیادی افزایش دهد. محیط زیست هم نیاز به تصمیم گیری های جسورانه دارد. نفس کشیدن در هوای کلان شهر دیگر طاقت فرسا شده است. باید به مسولیت های اجتماعی در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی توجه کرد. همه ی ما مسول هستیم چون همه با حمل و نقل سر و کار داریم. مجید گودرزی ...
شجاعانه مدافع حق بود
به او گفت به بچه ها بگو به هیچ چیز دست نزنند؛ تا منطقه آلوده است، غنیمت، بی غنیمت؛ دوباره سوار ماشین شد؛ از اسلام آباد غرب عبور کردیم؛ هنگامی که راننده سرعت را کم کرد صدای شلیک آمد؛ پریدیم پایین؛ آرپی جی به ماشین خورد و محمد رضا را آسمانی کرد . اکنون محمدرضا خالصی که در میان شهدای سمنان می درخشد با وصیت نامه اش با ما سخن می گوید اگر امروز حسین زمان را یاری نکنید؛ در دنیا و آخرت مورد خشم ...
چشم و چراغ چابهار
توانستم ادامه دادم و در آینده هم ادامه خواهم داد. در حال حاضر روحیه خیلی خوبی هم دارید. به نظرتان این موفقیت ها حال تان را خوب کرده است؟ بله، خدارو شکر شرایطی که الان دارم، خیلی خوب است. سال های سخت نوجوانی و جوانی را پشت سر گذاشته ام و درس خواندن و حضور در اجتماع روحیه ام را بهتر کرده است. در این چند سالی که درس خواندم، مردم را بیشتر از قبل پذیرفتم. ترحم های شان کمتر آزارم می دهد. به ...
به خاطر خواهر دوستم خیلی سر زنم بلا آوردم تا برود اما....
. در ماجرای خواندنی دیگری؛ در یکی از روستاهای ایتالیا، پسر بچه شروری بود که دیگران را با سخنان و کارهای بد خود ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ای پر از میخ به او داد وگفت: هر بار که کسی را با حرف ها و کارهایت ناراحت کردی، یکی از این میخ ها را به دیوار بکوب. روز اول پسرک 20میخ به دیوار کوبید، پدر از او خواست سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را می آزارد کم کند. پسرک تلاش کرد ...
احمدی نژاد و لامبورگینی
. یکی از مسافرها ترسید و خواست نقد سازنده کند و گفت: لطفا یواش تر! آقاهه گفت: شما تا حالا لامبورگینی داشتید؟ نفر اول گفت: نه! آقاهه گفت: پس حرف نزن و توقیفش کرد. باقی مسافرها اما خوش شان آمد و خندیدند و داد زدند؛ بابا تو دیگه کی هستی؟ قبلی ها باعث سرافکندگی بودند و مثل آدم رانندگی می کردند و نهایتا 80 تا پر می کردند. آقاهه خوشش آمد و باز ...
بیرون بروم، سریع عقد می کنم
زندگی فایده ندارد. وقتی از اینجا بروم بیرون، سریع با او عقد می کنیم. آزاد که شدی باز هم می روی سراغ این کار؟ این نخستین بار نیست که به این جرم من را می گیرند. یک سال هم با سند بیرون بودم. خب نمی توانم بگویم که توبه کرده ام؛ ولی به خاطر بچه هایم هم که شده نباید دیگر به سراغ این کار بروم. بالاخره هر جرمی برای خودش زشت است؛ چه خانه فساد باشد چه قتل، چه سرقت. به هرحال من بیشتر برای اینکه زندگی های مردم پاشیده می شود، دیگر دوست ندارم این کار را انجام دهم. ...
شب زشتی در فوتبال رخ داد
مقابل سپاهان از همان دقیقه یک با حاشیه همراه بود و همه شعارها متوجه شما بود. از دقیقه یک نه! از شب قبل از بازی و در هتل ماجرا کلید خورد. همه این اتفاقات برنامه ریزی شده بود و عده ای به لابی هتل آمدند و با عربده کشی و ایجاد درگیری قصد بر هم ریختن فضا را داشتند. آنها هر توهینی که لایق خود و خانواده شان بود، به من کردند و بچه های تیم قصد درگیری با آنها را داشتند که من اجازه ندادم. جالب است ...
سقوط یک فرشته
.... او منزلی را در یکی از محله های پایین شهر اجاره کرده بود و بار اول حدود 20 روز با هم در آن خانه بودیم و ارتباط نامشروع داشتیم. شاید اولش کمی عذاب وجدان داشتم ولی بخاطر اینکه بهنام خیلی به من محبت می کرد، صدایم در نمی آمد. خیلی با هم خوش بودیم تا اینکه شوهرم مرا پیدا کرد و با کتک به منزل برگرداند فقط بخاطراینکه مادر بچه هایش بودم. ولی از طرفی بهنام هم دست بردار نبود و می گفت عاشقم ...
دیدار با امام زمان(عج) در مسیرکربلا
مردم نیوز : مرحوم محدث نوری از فرزندان آیت الله سید مهدی قزوینی داستانی از پدر بزگواراشان درباره دیدار با امام زمان(عج) بیان کرده ه در ادامه بخوانید. روز چهاردهم ماه شعبان، از شهر حله برای زیارت امام حسین علیه السلامبه سوی کربلا حرکت کردم ، بدان امید که شب نیمه شعبان را ، در آنجا باشم و سالار شهیدان را زیارت نمایم . اما هنگامی که به نقطه ای بنام نهرهندی رسیدم ، دیدم راه ...