سایر خبرها
داروهای آرامبخش ،آخرخط زندگی زوج جوان
می گذاشت و دوباره با بروز اختلافات خانوادگی شروع به مصرف قرص می کرد. سال پیش هم من و دخترمان را ترک کرد و به حالت قهر به خانه پدرش رفت. در چند ماهی که آنجا بود به این نتیجه رسیدم شاید دوری از من و خانه باعث شود در رفتارش تجدید نظر کند، اما نه تنها بهتر نشد بلکه به مصرف متادون اعتیاد پیدا کرد. مروارید که تا آن لحظه به گوشه ای زل زده و حرف های شوهرش را می شنید، به آرامی گفت: من از روز اول ...
نهاد روحانیت در حال از دست دادن سرمایه اجتماعی است/ سازمان روحانیت در تلاطم های بسیار بزرگی قرار می ...
تجربه های چندانی از مدیریت های اجرایی نداشتند حال بعد از گذشت بیش از 35 سال از انقلاب فکر می کنید چه اندازه حضور روحانیون در عرصه های اجرایی بر تقویت باورهای مذهبی و دینی مردم مؤثر بوده است؟ چرا که برخی از روحانیون معتقدند که اجرای احکام دینی از طریق حضور در عرصه های اجرایی بهتر میسر خواهد بود. تحلیل شما نسبت به این مساله چیست؟ فراستخواه: به نظر من رفته رفته جامعه یک انتخاب اجتماعی می کند و ...
خانواده های دریانوردان نفتکش حادثه دیده: به چین فشار بیاورید
. لحظه ای که داشتند سوار نفتکش می شدند سرشار از ذوق و شوق بودند و حالا... . نفسی تازه می کند و ادامه می دهد: صبح روز یکشنبه، حدود ساعت 9، پدرم تماس گرفت و گفت شرکت ملی نفتکش پیام داده که کشتی دچار حادثه شده است. همان موقع که خبردار شدم سریع به همراه همسرم، به شرکت آمدیم و از همان روز هم مدام اینجا هستیم . او از پاسخ گویی شرکت ملی نفتکش راضی است و می گوید: اینجا با تمام توانشان کمک می کنند که آرام ...
سریال نوستالژی دهه 60
...، بازیگر نقش مادر جواد: در خانه داستان همه مردم بود بی راه نیست اگر رویا افشار را به عنوان یکی از شاخص ترین بازیگران زن سال های 60 تلویزیون بدانیم. در آن سال ها که انقلاب تازه به پیروزی رسیده و به تبع آن دگرگونی هایی هم در محتوای فرهنگ و رسانه های فرهنگی کشور ایجاد شده بود، لازم بود شمایل بازیگران زن هم تغییر کند و حتی در آن دوران عده ای برای همیشه دور بازیگری را خط ...
مرتضی سبحانی نیا: پدرم هیچ کوپنی برای فرزندان خود خرج نکرد
بخوانیم تا کار. یک مبلغی هم به تعبیر حوزوی ها شهریه و به تعبیر امروزی ها پول تو جیبی برای مخارج یومیه به ما میدادند! البته با روحیات من سازگار نبود. دوست داشتم به شخصه درآمدی دارا باشم. * این داستان مربوط به چه سالی هست ؟ – – از شروع مجلس هفتم. * یعنی به شکلی دقیق آن زمان چند سال داشتید؟ – – فکر می کنم سال 83-82 بود که 24-23 سالم بود. عرض می کردم پدرم اصرار ...
روزهایی که با سرطان گذشت
کند تا کمکی برای آن ها باشد. از سرطان که می پرسم انگار سراغ دوست دیرینه اش را می گیرم روز و تاریخ دقیق را یادش هست؛ می گوید خرداد سال گذشته بود که با معاینه بدنم، متوجه شدم که چند توده در سینه ام هست، رفتم سونوگرافی اما گفتند چیز مهمی نیست و حل می شود، بعد از گذشت زمان کوتاهی این نشانه ها نه تنها رفع نشد بلکه با متورم شدن زیربغلم بیشتر خودش را نشان داد، به یکی از بیمارستاهای شهر رفتم و ...
خیری که جاری می شود/لزوم مشارکت خیرین لرستانی در راستای رفع محرومیت
.... جوان 28 ساله خود را این گونه معرفی می کند، سلمان حاتم وند متولد 1368، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی عمران ، فرزند مددجوی تحت حمایت و متاهل هستم. با توجه به موقعیت محل سکونت و نیازسنجی مردم می توان شغل ایجاد کرد می گوید: بیکار بودم، اگر چه گاهی در شرکت های را ه سا ختمان مشغول به کار می شدم، اما با توجه به مدرک تحصیلی ام دنبال طرح و ایده ای بودم که ضمن کسب درآمد ...
فیلم انتخابات 84، برای شخصِ رفسنجانی بود
یک اصل کلی دیگری هم داشتم و آن این بود که کسی در این فیلم خیلی حرف نزند و فکر کردم حتما آقای هاشمی در فیلم باشد که مانند یک بند تسبیح این بخش های مختلف را به هم مرتبط کند. با توجه به مشغله هایی که ایشان داشتند، چیزی حدود یک هفته تا 10 روز فیلم برداری ادامه داشت. ایشان چطور قبول کردند که در فیلم بازی کنند؟ البته بازی کردن به آن شکل معمول وجود نداشت؛ مثلا آقای هاشمی یک اتاق ...
کارگردان لیدی برد : اوضاع فیلمم حسابی روبه راه است
فرصت کارکردن با او برایم پیش نخواهد آمد، ولی وقتی شنیدم می خواهد این فیلم را بسازد، از فکر بازی کردن در آن هیجان زده شدم. هیچ وقت عادت ندارم از کارگردان بپرسم نقش کوچک است یا بزرگ. فقط خود کارگردان برایم اهمیت دارد. هیچ وقت فکر نمی کنم که مثلا قبول کردن این نقش برای کارنامه ام خوب است یا نه. شاید به خاطر این که همیشه ته ذهنم دنبال کارگردانی بودم، چیزی جز کارگردان برایم مهم نبود. برای من کار با ...
گفت و گو با علیرضا عصار که جز عشق نمی خواهد
... بله، آن زمان پول چندان مهم نبود، اول برای تولیدکننده و بعد برای مردم. در نسل ما این قدر اختلاف طبقاتی کم بود که رسما نمی توانستیم از پول استفاده خاصی بکنیم؛ مثلا بهترین ماشینی که در بازار بود، مربوط به 30 سال قبل بود که هر کسی می توانست آن را بخرد. همبرگر همه جا پنج تا یک تومانی می ارزید و همه جا هم خوشمزه بود. دیگر خبری از همبرگر چهارصد هزار تومانی نبود. خانه هایمان هم شبیه هم بود. مثل الان ...
جورج ساندرز: رأی دهندگان به ترامپ فرق بین شعار و حقیقت را تشخیص نمی دهند
اید این چنین باشید؟ بله. اگر چند سال در این حرفه باشید یاد می گیرید با عدم قطعیت و سردرگمی داستان هایتان کنار بیایید. نمی دانم من باهوش تر شده ام یا کتاب زیاد می خوانم، اما هر روز بیشتر می فهمم که دانش من چقدر اندک است. وقتی جوان تر بودم دقیقاً می دانستم چه چیزی را دوست دارم یا از آن متنفر هستم، اما حالا وارد دوره ای از زندگی شده ام که نمی دانم چه می کنم و فقط می نویسم. روند کاری ام آسان تر ...
چگونه هیچکاک ببینیم؟
فیلمی مورد علاقه من نبود. ساخته های کسی چون برگمان برای من در آن دوران جذاب بود. بعد از انقلاب اسلامی که به تدریج آن هم ابتدا با دیدن فیلم سرگیجه در سال 1364 که آن را روی نوار وی.اچ.اس دیدم، بدون زیرنویس فارسی، به هیچکاک نزدیک شدم. با دیدنش فیلم برای من تمام نشد. دنبالش رفتم، نقدهایی که درباره اش نوشته شده بود، خواندم؛ به خصوص نقدهایی که رابین وود و پرویز دوایی نوشته بودند. آن زمان با استاد ...
عمل های معروف زیبایی و پرسر و صدا بازیگران
دائمی کبود شد و زیبایی شان از بین رفت، اما این ژل ها برای من عوارضی نداشت، شاید اگر تخلیه اش نمی کردم، چند سال بعد هم بدن و صورت من نسبت به آن مواد، واکنش و حساسیت نشان می داد و دچار آسیب می شدم. رخام هم چنین در پاسخ به این سوال که آیا برای دیده شدن مضاعف تصمیم به تزریق لب کرده بود یا نه، می گوید: واقعیت این است که من آن زمان، خیلی تحت تاثیر آنجلینا جولی قرار گرفته بودم. البته او به شکل ...
قتل مرموز زن دوم به قسامه گره خورد
: من و همسرم دختر عمه، پسر دایی بودیم. او با پدرش اختلاف داشت. روز حادثه، از خانه عمه همسرم برمی گشتیم. همسرم ناراحت بود و در راه گریه می کرد. ناراحت شدم و برای اینکه او را آرام کنم گفتم اگر به گریه ادامه بدهی خودم را می کشم. او هم گفت مردن کاری ندارد. در ماشین را باز کرد و خودش را بیرون انداخت. متهم هر روز حرف تازه ای می زد تا اینکه سرانجام پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه فرستاده شد ...
نابینایی که عکاس شد
از دست دادم، آن هم به دلیل بیماری که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. عکاسی را بعد از نابینایی کامل شروع کردید؟ تا زمانیکه نابینا نشده بودم، عکاسی را جدی نگرفتم. من 27 سال قبل بینایی خودم را از دست دادم، البته بعد از نابینایی دو سالی زمان برد تا بتوانم دوباره به زندگی برگردم. در این مدت نامزدم در تمام مدت مرا همراهی کرد و با هم ازدواج کردیم و پیش خانواده من در غرب هاتفورد ...
پرویز پرستویی : من نه وطن فروشم، نه اعتقاداتم را می فروشم اما ...
هم این قضیه را پذیرفته است. یک روز یک بازیگر این اصلاح ما رکورد را در سینما زدیم را به کار برد که من تا آن زمان فقط در وزنه برداری و کوهنوردی و ورزش های نظیر اینها شنیده بودم! بدون رودربایستی باید به خودمان بگوییم دو روز آخر هفته را به قول مهران مدیری برویم و جوج بزنیم با نوشابه. این جمله خیلی عمق دارد. این دو روز آخر هفته را باید با شما آقای جیرانی و چند دوست دیگر بدون اینکه حرف سیاسی ...
داستان هایی بگوییم با فضا هایی تخیلی
را گوش بدهم. عضویت در کتاب خانه های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم در سال های بعد، این علاقه را بیش تر کرد. بعد در 20 سالگی مربی کانون پرورش فکری شدم و سال 1377 در دومین جشنواره ی قصه گویی کانون شرکت کردم. بار اولی که به عنوان مربی می خواستم قصه بگویم، از روز قبل دائم تمرین می کردم و جلوی آینه قصه ی سرگذشت دانه کوچولو را می گفتم. آن شب از دلهره نتوانستم خوب بخوابم. الآن 19سال ...
نمی خواهم هیچ قلبی دردمند باشد
فریبا نباتی| ترجیع بند همه جملاتش شروین است؛ پسری که اگر امروز بود 33 سال را پر کرده بود و شاید همان طور که دوست داشت مهندس عمران شده، ازدواج کرده و پدر 4 فرزند بود و او هم با نوه هایش سرگرم بود و تروخشک شان می کرد. تقدیر اما سرنوشت دیگری برای مادر و پسر در سر داشت. پسر خیلی زود لبخندی شد در چند قاب عکس و اسمی شد روی سردر ساختمانی در خیابان ملک تهران و او هم شد موسس نخستین و تنها مرکز سوگ ...
پدرم هیچ کوپنی برای فرزندان خود خرج نکرد/ مردم آقازاده ها را پررو می کنند
برای جریان دیگر پرونده سازی کرد و تر و خشک را هم برخی سوزاندند. این را من میگویم که خودم هم حالا درگیر این فضاها شدم. بسیاری به من در فضای مجازی پیام می دادند که چگونه با این سن چنین توفیقاتی داشتم ، بماند که من نمیدانم ملاک این تخریب ها و نقد ها چه بود ، یک زمانی در بحبوحه انقلاب معدل سنی مدیران همه حوزه های سیاسی و اقتصادی و اجرایی و حتی مجلس 30 سال بود، امروز من و امثال من در آستانه چهل سالگی ...
هاشمی سردار جنگ، صلح، اصلاح و اعتدال بود
معضلات فرهنگی روبرو هستند، اما مسیر حرکت حل همه این مسائل و انتظارات وتوقعات بسته نیست و ما باید ریشه ها وعوامل ایجاد کننده اعتراضات ونارضایتی ها را بررسی کنیم. وی افزود:این طور نباشد که اگر زلزله ای آمد به مساله زلزله بپردازیم وبعد از چند روز پیامدهای آن را بگوییم وبعد فراموش شود. در زمان بحران و قبل و بعد از آن باید به ریشه های بحران به طور دقیق رسید. این مسئولیت مشترکی است هم بردوش نهادهای ...
در سوئد نژادپرستی خاموش حاکم است
راه مصدومیت های زیاد و گاه وبی گاه بزرگ ترین مانع او محسوب می شود. زلاتان در گفت وگویی جذاب از شرایط سخت دوران فوتبالش حرف زده است. زلاتان می گوید: از شروع فوتبالم با مشکلات زیادی روبه رو بودم از جمله رفتارهای نژادپرستانه، زمانی که مالمو رفتم چون ابراهیموویچ بودم من را قبول نکردند فقط به همین خاطر ولی اگر اندرسون یا اسونسون بودم قبول می شدم. من برای آنها یک خارجی بودم، بعدها در تمرینات با یکی از ...
پدرم مرا فروخت تا زندگی کنید!
شده و از مدرسه رفتن متنفر شدم و بالاخره ترک تحصیل کردم. اوضاع بدتر شد، فقط در خانه کار می کردم، همه اعضای خانواده مثل طلبکارها با من رفتار می کردند.تا اینکه یک روز متوجه شدم پدرم تصمیم دارد مرا به عقد یکی از دوستان خود که تقریبا هم سن و سال پدرم بود درآورد.علتش هم بدهی پدرم به او بود که توان پرداختش را نداشت و در واقع پدرم قصد داشت من را به او بفروشد و با او معامله کند.از اینکه هیچ ...
پیرزن را به خاطر پول هایش را کشتم
نوآوران آنلاین - رسیدگی به این پرونده از شهریور ماه سال66 به دنبال کشته شدن یک زن سالخورده در خانه اش در شهرک احمدیه در دستور گار پلیس Police قرار گرفت. پسر قربانی به پلیس گفت: چند روز قبل یکی از بستگانمان در شهرستان فوت شد.به همین خاطر ناچار شدم برای شرکت در مراسم ترحیم به شهرستان بروم و مادرم را در خانه تنها بگذارم .اما وقتی به خانه برگشتم با جنازه مادرم روبه رو شدم که با ضربه های ...
با کیوان خوب بودم تا اینکه پسر عمه اش آمدو...
همه آداب و رسوم و اخلاق ایرانی بزرگ شده ام. بنابراین هر مشکلی را می توانستم در زندگی مشترک تحمل کنم اما مانند همه زن های ایرانی خیانت مرد برایم قابل تحمل نبود. ماجرای زندگی من هم از هفت سال پیش زمانی وارد مرحله جدیدی شد که من در یک آداب و رسوم کاملا سنتی با کیهان ازدواج کردم. آن زمان وارد دانشگاه شده بودم و در مقطع کاردانی تحصیل می کردم. چند ماه بعد در حالی که همسرم را عاشقانه دوست ...
زن23ساله:بطور اتفاقی از گوشی شوهرم متوجه شدم که او همسرسابقش را صیغه کرده
را بر لبانم نشاند. خیلی زود دل باخته کیوان شدم و روابط پنهانی ام را با او آغاز کردم. دو سال بعد از این ماجرا بود که روزی به طور اتفاقی فهمیدم کیوان متاهل است و دو فرزند نیز دارد . وقتی موضوع را به او گفتم خیلی راحت گفت تو می توانی ازدواج کنی! شوکه شده بودم! دو سال در کنار او رویاها و آرزوهای آینده ام را می نوشتم اگرچه نمی توانستم او را فراموش کنم اما وقتی فهمیدم تنها یک بازیچه برای هوی ...
مادر شهید: خوشحالم که با رضایت خودم توانستم دلش را شاد کنم/ شهادت میلاد با ملبس شدنش به لباس روحانیت ...
یک لحظه بدنم یخ شد و حرف نزده در اتاق را بستم. سال های آخر شهید میلاد مربی حلقه های صالحین بسیج بود و همیشه صحبت هایش سرشار از عشق به اهل بیت (ع) بود. یک روز میلاد آمد پیش من و گفت مادر دارم می روم رزمایش و لباس نظامی بگیرم که من متوجه شدم رفتنش جدی است و خودش برگشت به من گفت مادر چند جا ثبت نام کرده ام اسمم درنیامده است و باید تو برایم دعا کنی که این دفعه مقدمات سفرم فراهم ...
خاطرات خودمانی کارمند مجلس از هاشمی
هماهنگ کرد و نامه را به شریف امامی دادم. البته این کار خیلی راحت بود و بعد از چند روز به من گفت برو جواب نامه را بیاور. بعد من به شوخی گفتم آقای احرار می شود یک نامه ای به من بدهید که در مجلس استخدام شوم ؟ احرار گفت چرا نمی شود؟! و نامه ای برای شریف امامی نوشت و آن زمان هم ایشان بدون هیچ مشکلی برای من آن را تأیید کرد و به همین راحتی استخدامِ مجلس سنا شدم. ** انفصال شش ماهه پس از انقلاب ...
آگوتا کریستف، جدی، غمگین و ناراحت کننده
. در هر صورت دو سال خیلی زمانی طولانی نیست. اما حتی اگر صرفا به رمان های شما بسنده کنیم، کلارا، بیوه رمان دفتر بزرگ که شوهرش اعدام شد، شاهدی بر بی عدالتی نظام سیاسی مجارستان بود. بله، کلارا مادر من است. او دراین باره با من حرف زده بود. مثل کلارا، مو های او از شوک اعدام همسرش سفید شد. درست است، رژیم حاکم بر مجارستان آدم ها را از هم جدا می کرد. برای مثال همه آدم هایی که با یوگسلاو ها ...
پدرم و دوستانش خالق حماسه دولاب بودند/ ده روز بعد از شهادت پدرم به دنیا آمدم
ها در انتظار به دنیا آمدن تنها فرزندش بوده، همسر پا به ماهش را تنها می گذارد و برای دفاع از روستای دولاب در برابر نیروهای ضدانقلاب سلاح به کف می گیرد و به مصاف نیروهای ضد انقلاب می رود. روز بیست و پنجم اسفندماه سال 1360 پدرم مظلومانه در حالیکه از روستای دولاب دفاع می کرد به شهادت می رسد و مادرم نیز که در خانه بوده، مورد هدف گلوله نیروهای ضد انقلاب قرار می گیرد از ناحیه سینه به شدت ...
روایت عفت مرعشی از ترور
استخاره بگیر. این در حالی بود که من آقای هاشمی را می شناختم. محرم سال گذشته سخنران مسجد ما بود و من منابرش را شرکت می کردم. دو روزی هم خانه ما آمده بود و شب را هم مانده بود. اما در کل از این شکل و روش ازدواج خوشم نمی آمد وگرنه دست به دامن استخاره نمی شدم. استخاره ای که موجب جواب مثبت من شد. پس زمان ماجرای مدرسه فیضیه در رفسنجان بودید؟ نه، ما بعد از ازدواج به قم مهاجرت کردیم ...