سایر منابع:
سایر خبرها
هاشمی: روحانی اهل تعامل جهانی است
باید تعطیل کنیم. حج با نماز چه فرقی دارد؟ امام(ره) ما را جمع کردند و گفتند که من نمی خواهم حج بیشتر از این تعطیل باشد، بروید و مسأله را حل کنید. یعنی امام(ره) زود متوجه قضیه شدند. ما هم رفتیم و کم کم راه حج را باز کردیم. در سال های پس از جنگ یک رفتار من، مسأله عربستان و همه عرب ها را حل کرد. در اجلاس سران اسلامی در سنگال که معمول بود سران با هم ملاقات می کردند. ملک عبدالله ولیعهد بود و ...
شهادت مهدی نوروزی به روایت مادر
شکر کردم که پسرم مهدی بالاخره به آرزویش رسید. مهدی برای من عزیز بود. در این سن خیلی به او احتیاج داشتم، جایش همیشه در قلب همه ماست اما چون در راه رضای خدا شهید شد من هم راضی هستم به رضای خدا. خدا را شکر می کنم که پیش امام حسین (ع) و حضرت زینب(س) روسفید شدم و مهدی هم در خونش غلطید و شهید شد و این دعایی که همیشه برایش می کردم مستجاب شد و با عزت و افتخار به شهادت رسید. مردم ...
بخشش به شرط کمک به ایتام
کرده بود. همسرش در تحقیقات گفت: ساعتی قبل پسر10ساله ام برای چیدن خرمالو به داخل حیاط خانه رفت. او بالای دیوار همسایه رفته بود که جوان همسایه (مقتول) به موضوع اعتراض کرد. او بد و بیراه گفت و شروع کرد به کتک زدن پسرم. وقتی ماجرا را برای شوهرم تعریف کردم، او عصبانی شد و به خانه همسایه رفت که این اتفاق افتاد. با ادامه تحقیقات، عامل جنایت چند ساعت بعد دستگیر شد و در بازجویی ها گفت: من داخل ...
درمراسم این شهیدغواص سفیدبپوشید +تصاویر
سپری شد؟ پدر شهید: حسینعلی بالوئی، سال 1349 در بهشهر متولد شد، 13 ساله بود که برای نخستین بار عازم جبهه شد. سه سال بعد و در سال 65 و در سن 16 سالگی برای آخرین بار به جبهه رفت و دیگر برنگشت. بار اول هم که به جبهه رفت دوره آموزشی را گذراند. بعد از آن سه ماه به کردستان رفت و پس از آن به مناطق جنگی جنوب اعزام شد. مادر شهید: در آخرین شب خردادماه سال49 ، حسینعلی به دنیا آمد که فرزند ...
گفتگوی صریح با سردار باقرزاده درباره آن 175 شهید!
مسئول ایثارگران ستاد کل نیروهای مسلح در انتهای جنگ خدمت آقای هاشمی رفسنجانی دادم و ایشان در نماز جمعه اعلام کرد و آن با احتساب همه شهدای مفقودالاثر و مقطوع الخبر بود یعنی با احتساب همه این هایی که داریم پیدا می کنیم 213 هزارتا اعلام شد. آن آمار درست بود و الآن هم همان است و در بنیاد شهید سپاه و نیروهای مسلح پرونده دارند. بحث این است که عراق الآن 52 هزار مفقود دارد که باید پیدا کنند و کل ...
ناگفته های رمضانزاده از سخنگویی، زندان و...
...، گفتم برو یک فیلم درباره قاچاق در مرزها بساز او هم رفت زمانی برای مستی اسب ها را با پول استانداری ساخت. خودش هم آدم توانایی بود و کار خوبی کرد و همان زمینه رشدش بود. هنوز هم با من ارتباط ایمیلی دارد. یک بار آقای شجریان را بردم کردستان و در یک مدرسه برایش جلسه گذاشتم، سه روز و سه شب برنامه ای اجرا شد که از استان های همجوار هم برای دیدن آن می آمدند. همان هم برای من پرونده شد و بعداً به دادگاه رسید ...
پرواز با بال های بسته
پیکر مطهر شهید غواص سیدجلیل میری ورکی بعد از گذشت 29 سال همراه با 175 شهید غواص تازه تفحص شده، شناسایی شد و به آغوش خانواده اش بازگشت. شب بیست و یکم ماه رمضان عطر شهادت در استان البرز پیچید و حضور شهید میری وَرکی بار دیگر افتخاری بزرگ را برای این شهر به ارمغان آورد. سیدجلیل 27 سال بیشتر نداشت که در عملیات کربلای 4 در منطقه ام الرصاص آسمانی شد. بسیجی دلاوری که به خوبی راه و رسم ولایتمداری را می ...
اعضای بدن بازیگر سریال مختارنامه اهدا شد
این زمینه می توان از حمیدرضا نعیمی، نادر برهانی مرند و ... نام برد. نیما علامه دهر: خداوند در این هشت ماه ما را برای رفتن پدر آماده کرد در انتهای مراسم نیما علامه دهر پسر احمد علامه دهر در مورد پدر خود گفت: واقعا نمی دانم چه بگویم چرا که امروز تلخ ترین روزی است که در این 30 سال داشتم. یکی از آرزوهای پدرم دیدن من روی استیج بود که قسمتش نشد. وی ادامه داد: همه ما با از ...
وصیت نامه شهدای ورزشکاراستان همدان+ تصاویر
در راه دین خدا اعزام گردید. در طی مدت حضورش در جبهه چندین بار مجروح شد اما بعد از بهبودی نسبی سریعاً به محفل عشاق بسیجی و سپاهی باز می گشت. شهید علیرضا حاجی بابایی در 19 رمضان سال 61 با سمت فرماندهی کوشک جهت شرکت در عملیات رمضان وارد منطقه جنوب کشور گردید. و سرانجام با قلبی آکنده از عشق به شهادت و حضور در کنار دیگر یاران شهیدش در شب بیست و یکم مقارن با شب شهادت سرور مظلومان عالم، مولی علی (ع ...
شهیدی که با یک دست دشمن را عاجز کرده بود!+تصاویر
، رهرو می خواهد. برادرم شما هم با قلم و قدم و زبانتان پشتیبان انقلاب و امام عزیز باشید. مادر عزیزم به مادران بگو همان طور که من رهرو خون؟؟؟ مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 تن شهید را نمود. پدر و مادر عزیزم به خاطر تمام بدی ها و ناسپاسی هایی که به شما کردم مرا ببخشید و حلالم کنید و از همه برای من ...
چفیه آقا کفن شهید اقتداری شد
نمی آید. نمی دانستم که چه خبر است. انگار همه چیز را می دانست. پسر بزرگم می گوید هیچوقت این جمله پدرم را یادم نمی رود. یک موقع هایی وقتی با پسر کوچکم بحثم می شد و وقتی پدرش می آمد نمی گفت حق با چه کسی است، او را به اتاق می برد آنقدر حرف می زد و شوخی می کرد تا ذهن هر دویمان را عوض می کرد و همه چیز حل می شد. انگار نه انگار که اصلا چیزی شده است. پسرم می گوید پدر وقتی در خانه بود محبت ها و ...
سعید سیفی اعزامی از سپاه همدان
چه زود برگشته آم و بعد که شنید فقط یک شب در خدمت خانواده ام سگرمه هاش رفت توی هم. ماه رمضان بود. همه اعضای خانواده برای سحر بلند شدند و من بعد از اذان صبح ساکم را برداشتم و حرکت کردم. خانواده های رزمندگان شنیده بودند که بچه هایشان از سرپل ذهاب به همدان آمده آند ولی فرصت دیدار همان یک شب را هم پیدا نکرده اند، لذا فردا صبح برای بدرقه فرزندانشان جلوی پادگان قدس صف کشیده بودند. من به ...
یک نفر امروز بر می گردد
همیشه اینطور نیست که مسافرها به خانه باز گردند بعضی وقت ها هم مسافرها به مقصد ابدی خود می رسند و راه خانه تنها خاطره ای برای بازگشت ابدی او خواهد بود . مثل نگاههای مادری که به کوبه در چوبی خیره مانده و پدری که حالا دیگر معنی پرواز ابدی را سالهاست که با نبودنت معنا کرده است همیشه هم روزگار بر وفق مراد آدم ها نیست گاهی دلشان آنچنان روی تنشان سنگینی می کند که تنها بوی معطر شما می تواند آرامش از یاد رفته را به خاطر برگرداند . ...
مادر غواص شهید مسلم رسولی بی قرار تجدید دیدار 30 ساله
به گزارش دولت بهار به نقل از پایگاه خبری شبکه العالم،شهیدی که با وجود سختی زیاد و نداشتن پدر در آن سن و سال بسیار کم، با اجازه مادر خود پا به جبهه های جنگ می گذارد و در آنجا جاودانه می شود. یکی از نکات جالبی که در مورد این شهید قابل ذکر است وجود مزاری با نام وی در گلزار شهدای فریدونکنار است.مزاری که خانواده وی در نبودش با سنگ قبرش عشق بازی می کردند و تنها چند روز دیگر صاحب این مکان ...
پایانی بر ده هزار روز انتظار خانواده شهیدان محمدرضا طالبی زاده و حسن رجبعلی پور
میدهد گویا همین لحظه خبر شهادت را آورده اند و همه چیز بوی تازگی و طراوت خون شهید را دارد. سردار حسنی به قاب عکس شهید که بر دیوار نصب است، اشاره میکند و میپرسد: محمدرضا کجا این عکس را گرفته؟ پدر شهید اظهار بی اطلاعی میکند. در تصویر؛ محمدرضا در کنار گلهای زیبایی دیده میشود و یکی از بچه های مستندساز قاب عکس شهید محمدرضا طالبیزاده را به دست پدرش میدهد، پدر شهید نگاهی به عکس میاندازند، سرش را خم ...
تصاویر/ برای نجات یک دوست اقدام کرد اما خودش به شهادت رسید
. در همان دوران نوجوانی در دو مسجد برای بچه ها و بزرگسالان جلسه قرآن برپا می کرد. به یاد دارم در همان دوران او نماز ظهر و عصر را با فاصله می خواند. من نمی دانستم این کار مستحب است، به مسجد رفتم و به روحانی گفتم که پسرم این گونه نماز می خواند. وی گفت: درست همین است که فرزندت نماز می خواند و بهتر است ما هم به همین شکل نماز بخوانیم. ممکن است دیر شود سال آخر دبیرستان بود که قصد ...
گفت و گو با پدر و مادر غواصی که 29 سال منتظر فرزندشان بودند
روزنامه ایران نوشت: شهید حسینعلی بالویی که در سن کمتر از 16 سال، درعملیات کربلای 4 حضور داشت و پس از 29 سال به شهرش بازگشته، تنها شهید غواص شهر بهشهر مازندران است که گفت و گوی اختصاصی گروه زندگی روزنامه ایران با خانواده این شهید، این 29 سال را به تصویر می کشد. وقتی حسینعلی به جبهه می رفت 13 سال بیشتر نداشت و با این که نخستین فرزندمان بود، اما نمی توانستیم مانع رفتن او به جبهه شویم. پسر ...
بنیاد در آینه مطبوعات
حرف می زند. مثل قدیم می خندد و آرزو می کند شهادت قسمت همه آ نها بشود. محمد علی دادی هنوز حسرت این را دارد که فرزندش لایق تر از او برای شهادت بوده است. هنوز خیال می کنم که جواد روزی برمی گردد مکث بلند پدر شهید، سکوت مادرانه را می شکند تا فاطمه بازمحمدی بعد از 30 سال دوری از جواد، بغضش را پای روایت های مادرانه بشکند. ادامه حرف را می گیرد که: داغ جوان که نه نمی شود. هزار سال هم که برود ...
پیرزن مسلمان شده جایی برای زندگی ندارد!
اموال اش را پی بگیرد. چون دیدم چاره دیگری وجود ندارد و او نمی تواند با اتوبوس این مسیر طولانی را برود برایش بلیط هواپیما گرفتم و رفت. وسایل خانه اش در پارکینگ بود در زمانی که خانم برای کارهای انحصار وراثت از خانه اش دور بوده صاحب خانه از فرصت استفاده کرده و تمام وسایل او را به پارکینگ برده بود و خانم مجتهدزاده می گوید: در روزهای ماه رمضان بود که افطاری درست کرده بودم به همسرم ...
وصیت کرده بودم هنگامی که از دنیا رفتم چشم های من را نبندند
.... ما از عید فطر منتظر این خبربودیم. شب عید فطر خواب دیدم به همه می گویم من مطمئنم یکی از این شهدای غواص برادرمن است. درادامه خواهر شهید چند خاطره از چشم انتظاری های مادر نقل می کند: وی می گوید: چند روز پیش پدرم خیلی ناراحت بود و مادرم گفت: اینقدر بی قراری می کنید بچه ها ناراحت می شوند. گفت: عمر من تمام شده و چشم انتظاری مهدی را زیاد کشیدم ولی هیچ موقع چیزی نگفتم. ولی ...
لحظه شماری برای دیدن برادرم از 29 سال چشم انتظاری سخت تر است
یا نیروی پیاده بوده ولی چون با این شهدا به کشور بازگشته جزو 175 شهید غواص از او نام می برند. وی همچنین اظهار داشت: برادرم از گردان 411 لشکر 41 ثارالله به جبهه اعزام شده بود و آخرین عملیاتی که شرکت کرد کربلای 4 بود که درهمان جا توسط عراقی ها به شهادت رسید. برادرم به خاطر عشق و علاقه ای که به خاک و ناموسش داشت در عملیات های زیادی از جمله خیبر، والفجر 8 ، رمضان و والفجر 1 و 2 نیز شرکت ...
صف طولانی قصاص برای مجرمان اسیدپاشی
چشم چپ و گوش راست پسرک سوخت، چندبار تحت عمل جراحی قرار گرفت و حالا بعد از 9 سال حکم قصاص عامل اسیدپاش را از دادگاه دریافت کرد. براساس رأی دادگاه، متهم محکوم شد که حکم قصاص درباره یک چشم و گوش او اجرا شود. اما وقتی داوود روشنایی با حکم قضایی که در آن دستور به اجرای قصاص درباره متهم صادر شده بود به زندان رجایی شهر رفت هیچ کس تصور نمی کرد آن روز حکم متهم به اجرا درنیاید. داوود که در یک ...
گفتگو با قاتلی که زنی را مقابل چشمان فرزندانش کشت/قاتل:به آخر خط رسیده بودم
وقوع جنایت بودند قاتل را عموسیاوش معرفی کردند. در ادامه سیاوش که شوهرخواهر همسر مقتول است، دستگیر شد و به ارتکاب قتل اعتراف کرد. این متهم که 31ساله است خود را دیپلمه و جوشکار حرفه ای با سابقه 14سال معرفی می کند. او در گفت وگو با خبرنگار ما درباره زندگی شخصی و انگیزه اش از جنایت توضیح داده است: در اعترافاتت انگیزه قتل را سرقت عنوان کرده ای اما هیچ چیزی سرقت نکرده ای، چرا از دزدی منصرف شدی ...
شهید غواصی که بازگشتش را به پدر خبر داد
...، از حضور او در میان این غواصان اطمینان داشت. او در این باره می گوید: می دانستم پسرم در عملیات کربلای4 مفقود شده است. وقتی این غواص ها را آوردند من دیگر نمی توانستم در خانه طاقت بیاورم. آنقدر گریه می کردم که مادرش یک شب رفت برادر شهید(پسر بزرگم) را صدا کرد و گفت پدر دارد از دست می رود، یک کاری بکن. دیگر طاقت نداشتم و روز هجدهم ماه رمضان از مازندران به تهران آمدم. بعد از ظهر ماشین سوار شدم و آمدم ...
خواهران! زینب وار راه مرا ادامه دهید
خیزند و من حقیر هم وظیفه انسانی خود را بر این دانستم که باید بروم و از اسلام عزیزمان دفاع کنم و آن را یاری کنم. البته اگر خداوند متعال این خدمت را از من قبول کند و شاید این برای چندمین بار است که من به جبهه آمدم ولی هر دفعه از این امتحان الهی بعنوان مردودی رد شدم و باز به منجلاب فساد شهر رفتم و این دفعه از خداوند متعال می خواهم که مرا به درگاه خود قبول کند و البته شاید من حقیر لیاقت و ...
ما دقیقا چند نفر را کشتیم؟
کابین خلبان، چیزی را بر روی یک فرم مربوط به وزارت جنگ یادداشت می کند. ویلیام لارنس، روزنامه نگار نیویورک تایمز، اجازه نیافت تا سوار این بمب افکن شود. بنابراین او از کاپیتان رابرت لویس خواسته بود تا گزارشی از این حمله برای او تهیه کند. لحن گزارش لویس به گونه ای است که گویا برای والدینش نامه ای نوشته است: پدر و مادر عزیزم. همه چیز خوب پیش رفت و ما بدون هیچ مشکلی بلند شدیم. هیچ اتفاق ...
باید مرد باشی
بیرون آمده بودیم. همان شب در هتل مجلس ختم گرفته بودند. گفتند ختم شهدای مکه است. من بی خبر از همه جا رفتم و شرکت کردم. بی تاب بودم. مدام امام زمان(عج) را صدا میزدم. از او می خواستم تا صبر به من نداده نگذارد به ایران برگردم. جمعه شب آقای اردستانی در اتاقمان را زد و گفت: "فردا آماده باشید می خواهیم برگردیم تهران." گفتم: "چرا؟" هنوز ده روز دیگر باید می ماندیم. گفت: "متوجه شده اند که کاروان ما نظامی ...
پایان چشم انتظاری مادر غواص کرمانی
شهدای ایران : 20 مرداد ماه همزمان با سالروز شهادت امام صادق (ع) 11 شهید غواص استان کرمان تشییع می شوند و چشم انتظاری 29 ساله خانواده آنها به پایان می رسد، شهید محمدرضا طالبی زاده هم یکی از این شهدای عزیز است که پدر و مادر خود را پس از سال ها از چشم انتظاری بیرون می آورد. یک دیدار متفاوت ... ظهر گرم یکی از روزهای مرداد ماه 94 کرمان است که همراه با سردار حسنی سعدی مدیرکل بنیاد ...
پنجِ پنج عاشورای مردم اراک بود
میدان نبرد حضور داشته باشم. ماه ها رزمندگی در پرونده دارم و خواست خدا بود که در جبهه اتفاقی برایم نیفتد و در نزدیکی شهر خودم، یعنی اراک جانباز شوم. جرقه دوران مبارزه شما از کجا رقم خورد؟ طی سال های 55 تا 57 سرباز بودم چون خانواده ای مذهبی داشتیم، در پادگان مقید به انجام امور مذهبی بودم. یکی از هم دوره ای های ما که بچه شمال بود، وقتی رعایت امور مذهبی از سوی من را دید، از امام ...
بنیاد در آینه مطبوعات
جدی قرار گرفتم. بیمار، پرستار بیمارِ دیگر به اینجای صحبت که می رسد، همسرش مدینه سرداری، رشته کلام را به دست می گیرد و می گوید: علی آقا خیلی درد کشید و صبوری کرد. من هم به خاطرا ین همه رنجی که داشت سعی کرده ام دست کم فضای خانه آرام باشد و دو دختر و دو پسرم هم بتوانند مشکلات را درک کنند؛ چون علاوه بر اینکه همسرم مجروح جنگی است، خود من هم 14 سال می شود که بیماری دیابت دارم. آنا وایل گاهی ...