سایر منابع:
سایر خبرها
پایان یک عمر هجران
؟ کلاس سوم راهنمایی بودم. درس علوم تجربی گروه های خونی را به ما یاد دادند. می دانستم گروه خونی پدر و مادرم AB است. خیلی دوست داشتم گروه خونی خودم را هم بدانم. در آن سن وقتی چیزی را یاد می گیری، دوست داری آن را امتحان کنی. من رفتم آزمایش دادم، اما در کمال تعجب دیدم که گروه خونی من O است. همان جا خشکم زد. حرف های معلم علوم توی گوشم بود: گروه خونی از پدر و مادر به ارث می رسد. یکی از ...
ضعیف بودن پشتیبانی در عملیات خیبر/ شکستن عهد با خدا بعد از جنگ
آن ها به مشهد آمده بودم، همان جا بود که به مادرم جریان ازدواج را گفتم. رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با بیان اینکه مادرم چند موردی را برای خواستگاری به من پیشنهاد داد و افزود: روزی مادر یکی از دوستانم که در جبهه با هم بودیم، به منزل ما آمد و گفت: چون احمد با پسرم دوست است و به خانه ما نیز رفت و آمد دارد همچنین شما نیز سید هستید دوست دارم دخترم را به پسر شما بدهم . وی با اشاره به اینکه ...
زلزله زده های کرمانشاه، چگونه به استقبال سال نو می روند؟
160 نفر کشته شدند. در روستاهای اطراف البته تعداد کشته بیشتر بود. آنچه واضح است، این است که مردم آسیب روحی شدیدی دیده اند و آن طور که می گویند، هنوز خیلی هایشان از ترس زلزله، نمی توانند شب ها پلک روی پلک بگذارند. یکی از اهالی می گوید: دوستی داشتم که اصرار می کرد هر شب برود کرمانشاه و تا مدت ها در ماشین می خوابید، خیلی از بچه ها از سقف می ترسند. محله احمد آباد یکی از مناطق حاشیه ای سرپل ...
بدترین درد از دست دادن هویت است
اردلان را معرفی کنید متولد 21 آذرماه 1326هستم. در خانواده ای متوسط شهری در یکی از محلات قدیمی سنندج به دنیا آمدم. پدرم کارمند بانک بود و زمین کشاورزی هم داشت. مادرم معلم ادبیات بود و تسلط بسیاری به ادبیات و مسائل دینی داشت. تابستان ها که مدرسه تعطیل می شد من را به خواندن کلیله و دمنه ، کلیات سعدی ، مثنوی مولوی ، دیوان حافظ ، قصص الانبیاء و سایر متون متداول آن روزگاران ترغیب می کرد و خودش ...
ستارگان مجازی (یکشنبه 20 اسفند 96)
! یادمه بچه که بودم یکی از تفریحات ناسالمم این بود که آب میریختم تو لونه مورچه ها، بعد که داشتن غرق میشدن مثل یه انسان فداکار با یه ساقه درخت از آب میگرفتمشون و مینداختمشون تو آفتاب که خشک شن! گاهی وقتا بد نیست که آدم شناسنامه شو برداره، صفحه اولشو یه نگاه بندازه. به غیر از عکس خودش یه سری اعداد و ارقامم هستن که هم به حروف نوشته شدن و هم به عدد. یه کم روی این اعداد تامل بشه بد ...
اربعین میردامادی روایتی چهل گانه از امام زمان(عج)
بزرگی که شامل حال این بنده شرمنده فرموده است، توفیق نگارش و تالیف سی جلد کتاب، در مباحث اعتقادی و اخلاقی و تاریخی است که بحمدالله بیست جلد آنها منتشر شده است و در تیراژ زیادی در اختیار عموم مردم قرار گرفته است و مورد استفاده سخنرانان و حوزه های علمیه و مجالس علمی و تبلیغاتی می باشد و محافل علمی و دینی آنها را تایید فرموده اند. ولی دوست داشتم و آرزومند بودم که بتوانم کتابی در مورد حضرت ولی عصر حجت بن ...
چهره هایی که در سال 96 از دنیا رفتند
. آیت الله سید محمدرضا غروی محمدرضا غروی متولد سال 1297 در مشهد است. او دوره ابتدایی در مدرسه محمدیه خیابان مولوی و دوره متوسطه را تا کلاس دوازده در مدرسه دارالفنون تحصیل کرد که با بروز رویدادهای تلخِ دوران رضاخان، این مدرسه تعطیل شد و در اخذ مدرک دیپلم ناموفق ماند. آن مرحوم در احوالات خود می گوید: پس از بسته شدن دارالفنون، وارد مدرسه علمیه مروی شدم. دروس مقدماتی را ...
اگر بگذارند 3ساله نساجی را نجات می دهم
صنعت نساجی را بپرسید اول باید حال بازار را بپرسید که خیلی خراب است . بازار امروز خوب نیست چون مردم مدتی است از نظر اقتصادی در شرایط خوبی قرار ندارند و اگر هزینه ای هم می شود عمده آن صرف پرداخت کالاهای ضروری است و دیگر منابعی برای هزینه مد و لباس و غیره نمی ماند. در حال حاضر توان صنایع نساجی هم کم شده و تمام کارخانه های ریسندگی، بافندگی، چاپ و رنگ رزی همه خیلی خیلی ساکت و مسکوت هستند ...
دیگر ایرانی شده ام...
ارقام کند. چه جذابیتی در علم آمار دیدید که برای خواندن انتخاب کردید؟ من بچه هند هستم و تا فوق لیسانس آن جا بودم. زمانی که تحصیل می کردم رشته آمار در هند جزو رشته های برتر بود و هرکس نمره بالا می گرفت، آمار را انتخاب می کرد. برای من هم همین بود، البته من این رشته را هم خیلی دوست دارم. چرا ایران را برای زندگی انتخاب کردید؟ خیلی اتفاقی شد. لیسانس ریاضی و فوق لیسانس آمار را ...
دختری که آرزوی خریدن یک ویلچر داشت
آرزویی که در دل داشت، گفت: نقاشی می کشم چون به آن علاقه مندم و از بقیه هنرها نقاشی را بیشتر دوست داشتم و هم این که کمک خرج پدر و مادرم باشم. البته سپیده می گفت: اگر پول هایم جمع شود تا ماه دیگر ویلچر برقی می خرم. اگر مشتری هایم زیاد باشد، می توانم زودتر بخرم، اما مشتری ها می گویند ارزان بده، من هم برای نقاشی ها زحمت می کشم. جالب تر از همه این بود که او نه تنها به خاطر معلولیت، احساس کمبود نمی ...
زندگی در خوابگاه دانشجویان متأهل
در شهرستان می فرستند تا پس از شست و شو دوباره از طریق پست یا اقوامشان برایشان بفرستند. واحد های مسکونی خوابگاه دانشجویی جلال آل احمد فاقد شیرآب ویژه ماشین لباسشویی است بنابراین ساکنان خوابگاه بیشتر وقت ها با تشت و لگن، لباس های کثیف شان را می شویند. در این سال ها ساکنان خوابگاه دانشجویی به این وضعیت عادت کرده اند و البته بیشتر از همه دستانشان. سپیده حسین زاده، دانشجوی رشته حقوق است و همراه همسرش ...
محاکمه راننده اتوبوس آشوب های خیابان پاسداران/ اولیای دم تقاضای قصاص کردند/ جلسه بعدی دادگاه فردا برگزار ...
اصلی من رانندگی اتوبوس است و هیچ گونه سابقه بیماری و یا بستری شدن نداشته ام. وی در پاسخ به اینکه شما درحال حاضر محل سکونت دائمی دارید یا خیر گفت: خیر من در زمان فعالیت دچار شکستگی دست شدم و چند ماهی بیکار بودم و به علت بدهی صاحبخانه ام من را از منزل بیرون کرد و در این ایام خانه دخترم در تهران یا مادرم در بروجرد و یا دوستان دیگرم اقامت داشتم. متهم اظهار کرد: البته حدود 10 ، 15 ...
قهوه خانه عرب یک نام، یک تاریخ
بنزهای180 بود. آن موقع من درشکه چی بودم و درشکه ای دواسبه داشتم. معروف بودم به حسین درشکه چی.دور فلکه بیمارستان امام رضا(ع)، قهوه خانه ای مخصوص درشکه چی ها بود. هم آنجا می رفتم و هم به قهوه خانه عرب. نقالی به نام فتحعلی شاه حسین ادامه می دهد: پشت قهوه خانه همه، جالیز بود و در آن گوجه و بادمجان کشت می شد. قهوه خانه عرب، محل خاصی بود. پاتوق خراباتی ها بود ولی دراصل همه جور آدمی در ...
پروفسور صادق مسرت
تلویزیون آلمان که بیش از 60 کانال دارد بسیار متنوع است و برای همه گونه سلیقه و علاقه مردم جوابگو است. به طور متوسط 73 درصد مردم آلمان شب ها برای سرگرمی از این کانال ها استفاده می کنند. در برنامه مخصوص شب اولین روز سال نو میلادی یکی از کانال ها به مدت 6 ساعت برنامة آواز و موسیقی را از مرکز شهر در هوای آزاد در مقابل طاق بزرگ شهر برلن پخش کرد که بیش از 30 گروه هنرمندان آلمان و دیگر کشورهای جهان در آن ...
دزدی کودکان در مدرسه، روایتی از دو قربانی!
گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم می شود می دهم و بعد از پایان درس پس می گیرم. خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن قدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری می گذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونه ای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره می شناختند و همیشه از من کمک می گرفتند. حالا که بزرگ شده ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته ام و تشکیل خانواده داده ام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم. ...
اصلا تو می دانی حاج عباس کریمی کیست؟/ 10 روایت از فرمانده لشکر
گذاشت عباس کودکی عباس مثل همه بچه های روستایی در خانه و مدرسه و سر زمین کشاورزی گذشت. عباس یک پسر بچه ساده و سبکبار و پا برهنه بود که در کوچه های خاکی قهرود، پشتک و وارو می زد و شلنگ تخته می انداخت. البته زیاد شیطان نبود، ظاهرا از همان اول هم مظلومیتش بر شلوغ بازی هایش می چربید. اما زبل بود. مدرسه هم که رفت درسش بد نبود، حداقلش آن قدری درسخوان بود که پای آقاجان وعزیزش را به مدرسه یا پای معلم ...
سرداری که یک تنه 6 ساعت جلوی داعش ایستاد
. به آن جوان گفتم: بزرگواری شما را می رساند مگر آقای عراقی برای شما چه کرد. جوان پاسخ داد: من را می بینید! یک جوان شرور و بد بودم؛ ولی آقای عراقی مرا به این شکل و اهل نماز و روزه و مسجد کرد. شاید باورتان نشود که پدر و مادرم همیشه دعاگوی آقای عراقی به خاطر این تحولی که در من به وجود آورد هستند. آقای عراقی چند ماهی آمده بود و اسمی از بسیج و نام او در کوت عبدالله روی زبان آمده بود. همه حرف ...
روایتی از سفر به موصل بزرگ ترین شهر جنگ زده ی دنیا
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، تور ماهیگیری حسابی سنگین شده بود. صیادِ عرب تور را به سختی بالا می کشید. کنارش ایستاده بودم. صدای تکان های شدید آب، سکوت شب را می شکست. صیاد در فکر صیدی چرب و نرم بود اما توی تور جای خوراک شبش مردی با ریش بلند و عمامه ای سیاه دید و البته تعدادی ماهی ریز. مرد هرچند از قعر رودخانه می آمد اما هنوز زنده بود. صیاد کمی ترسید. طناب را رها کرد. ولی تور به ساحل آمده بود ...
امام بعد از شهادت مهدی باکری چه گفت
نمانده بود که برای چک کردن مانور لشکر به قرارگاه تاکتیکی لشکر رفتم. وقتی از ماشین پیاده شدم، مهدی و فرماندهان گردان هایش را دیدم که با لباس بسیجی منتظرم بودند. بچه های اطلاعات لشکر تازه از شناسایی آمده بودند. آقا مهدی جلسه فرماندهان گردان ها را تشکیل داد. جلسه خیلی جالب و عجیبی بود. گاهی هم آقا مهدی با زبان شیرین آذری به آنها تذکراتی میداد. شام هم در جمع صمیمی آنها بودم. حال خوش آن جمع و به خصوص آقا ...
محمدحسن سالمی: حتی اطرافیان مصدق هم می گفتند ما داریم به سوی جهنم می رویم!
ساروج بود. من چنان از بی خوابی و فشار خسته شده بودم که گرفتم تخت خوابیدم. یادم نمی آید در عمرم اینقدر راحت خوابیده باشم. دکتر مصدق وقتی فهمیده بود مرا دستگیر کرده اند، گفته بود: خوب کسی را گیر انداخته اید، پدر بزرگش این را خیلی دوست دارد. همان جا نگهش دارید! البته بستگان ما مخصوصاً مرحوم حاج محمدعلی گرامی با چندین سند و قباله خانه و مغازه آمدند و ضمانت دادند که از تهران بیرون نمی روم و آزادم کردند ...
رفتار با فرزند اول، حواستان باشد
گوید نوزاد را دوست ندارم، به او نگویید این احساس بد است. بلکه اجازه ابراز این احساس را بدهید و مجادله نکنید؛ حتی گاهی با احساس او همراه شوید و نامطلوب بودن حضور یک فرزند تازه در جمع خانوادگی را تصدیق کنید. بگذارید که فرزند اولتان یک بچه باقی بماند و دوران خوش و خاطره انگیز خردسالی اش حفظ شود علیرغم این حقیقت که فرزند اولتان تبدیل به خواهر یا برادر بزرگتر میشود، او را از فعالیتهای مختص ...
با زبان خوش باید معلمی کرد، نه با چوب
می کردند و می گفتند حق او 20 است؛ چرا به او 20 نمی دهید، می گفتم: او چون مادرش معلم است، باید بیشتر تلاش کند. هنر معلمی، کلاس داری است به گفته واهبی، کلاس داری هنر معلمی است. من با جذبه بودم؛ اما هیچ گاه دانش آموزی را کتک نزدم، نه با دست نه با چوب. یک روز رئیس آموزش و پرورش به دبستان رحمت آمد و من در بین دانش آموزان نشسته بودم و مشق های آنها را می دیدم؛ چون دوست داشتم بین بچه ها ...
گفت وگو با نقاش چهره شهدا/ هیچ وقت چهره زن بی حجاب نکشیدم
به من گفت: ما خودمان یک نقاش داریم که این کار را انجام می دهد؛ در ضمن خانواده شهید باقری تابلوهای زیادی از او دارند و نیازی به این کار نیست . با شنیدن این حرف بسیار دلسرد شدم، اما بالاخره یکی دو ساعت پیش از اجرای مراسم تصمیم گرفتم که شرکت کنم و تابلو را به خانواده شهید باقری اهدا کنم؛ البته آن موقع هنوز نقاشی را پرینت نگرفته بودم که بلافاصله به خیابان انقلاب رفتم و پرینت گرفتم و روی تخته شاسی نصب ...
همه حواشی حمید هیراد، از افزایش فالوور تا تشویق توسط دی جی سرشناس
...، درخصوص اشعاری که می خواند، بیان کرد:ترانه هایی که می خوانم از حضرت مولانا، سعدی و حافظ است. سازهای تخصصی ام، سازهای کوبه ای دف و تنبک است. هیراد با اجرای قطعه ای دیگر به نام دلدار به صورت زنده، از اصالت شمالی خود گفتو به ناهنجاری قضاوت کردن در زندگی های امروزی اشاره کرد. حمید هیراد در دورهمی خلاصه برنامه حمید هیراد در دورهمی وی با اشاره به شکل گیری شایعات برای ...
محاکمه راننده اتوبوس حوادث خیابان پاسداران/ قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان/ اولیای دم تقاضای ...
...: خیر من در زمان فعالیت دچار شکستگی دست شدم و چند ماهی بیکار بودم و به علت بدهی صاحبخانه ام من را از منزل بیرون کرد و در این ایام خانه دخترم در تهران یا مادرم در بروجرد و یا دوستان دیگرم اقامت داشتم. متهم اظهار کرد: البته حدود 10 ، 15 روز در یک اتوبوس در خیابان گلستان پاسداران اقامت داشتم به این ترتیب که به خانه دیگران برای دوش گرفتن می رفتم و برای اقامت به این اتوبوس بر می گشتم ...
محاکمه راننده اتوبوس آشوب های پاسداران/ صحبت های محمد ثلاث در دادگاه/ جلسه بعدی دادگاه فردا برگزار می ...
دارید یا خیر گفت: خیر من در زمان فعالیت دچار شکستگی دست شدم و چند ماهی بیکار بودم و به علت بدهی صاحبخانه ام من را از منزل بیرون کرد و در این ایام خانه دخترم در تهران یا مادرم در بروجرد و یا دوستان دیگرم اقامت داشتم. متهم اظهار کرد: البته حدود 10 ، 15 روز در یک اتوبوس در خیابان گلستان پاسداران اقامت داشتم به این ترتیب که به خانه دیگران برای دوش گرفتن می رفتم و برای اقامت به این اتوبوس بر ...
صبور بودنم بالاخره جواب داد
... بودند. به واسطه ایشان من هم با این حرفه آشنا بودم و البته در جریان این کار بودم. همیشه علاقه مند بودم و شاید این علاقه در ابتدا به دوران کودکی من بر می گشت. من خیلی اصرار داشتم در عین بچگی در آن کار نقش داشته باشم. یادم هست کار در خرم آباد بود و من کلی گریه کردم و ضجه زدم تا به اجبار و خیلی نمایشی لباس فرشته را تن کردند و یک پلان هم از من گرفتند. بعد از آن کار دو سه تا کار نمایشی ...
از بیان سختی های خوردن و بلعیدن تا خوشحالی برای عملی که شاید خدا آن را بپذیرد
شهدای زنده هستند و باید بیشتر قدر آنها را بدانیم، تصریح کرد: جانبازارن آثار جنگ را به همراه دارند و آثار جنگ در خانواده جانبازان خودنمایی می کند. وی درباره آشنایی خود با خانواده مسعود صاحبی ، جانباز 70 درصد، افزود: به طور کاملا اتفاقی و از طریق یک دوست مشترک خانم صالحی، همسر این جانباز به بنده معرفی شدند و با توجه به علاقه ای که ایشان برای نوشتن خاطرات زندگی همسر جانباز خود داشتند، شروع به بیان ...
حکایت آیت الله آقا میرزا صادق تبریزی و تبعید به قم
...." جالب این است که حضرت امام هم درباره این ظلم ستیزی آیت الله میرزا صادق آقا تبریزی بیاناتی دارند که اینچنین در تاریخ ثبت است: "با دستِ رضاخان، شروع کردند به کوبیدن روحانیون؛ عمامه ها را برداشتند و مدرسه ها را جلویش را گرفتند، لباس ها را تغییر دادند با آن شدتی که انسان شرم می کند که چه کردند با این طائفه و این هم به اسم اینکه می خواهیم اصلاح بکنیم؛ با اسم اینکه همه ...
قرائت کیفرخواست عامل شهادت ماموران پلیس از سوی نماینده دادستان/جلسه بعدی دادگاه فردا برگزار می شود
یا مادرم در بروجرد و یا دوستان دیگرم اقامت داشتم. متهم اظهار کرد: البته حدود 10 ، 15 روز در یک اتوبوس در خیابان گلستان پاسداران اقامت داشتم به این ترتیب که به خانه دیگران برای دوش گرفتن می رفتم و برای اقامت به این اتوبوس بر می گشتم. در ادامه قاضی پرونده اتهامات متهم را قرائت و از او خواست که اگر دفاعی دارد بیان کند. متهم پرونده پس از تفهیم اتهام هنگامی که پشت تریبون ...