سایر خبرها
زندگی شوم این 3 زن؛ مهناز، سحر و سمیرا
گاهی هم کار می کردم؛ پرستار بچه و سالمند بودم. از کِی معتاد شدی؟ 19 سالگی در تهران معتاد شدم... شیشه مصرف می کردم... از 20 سالگی به بعد 7 سال رو تو کمپ و زندان بودم، به اتهامای مختلف؛ مثل رابطه مشروع و... 13 سال شیشه مصرف کردم، اما الان 2 ساله که پاکم... مدتی در کانکس هم زندگی کردم... با یه پسره 3-4 سال دوست بودم و از اون یه بچه دارم... بهار 6 ماهه تو شکمم بود که پدرش اوردوز ...
دختر 19 ساله 2 شب در خانه قدرت زندانی بود / من برده او شدم
بیماری درگذشت آن روز همه مشغول برگزاری مراسم ترحیم بودیم که من برای برقراری ارتباط تلفنی با برادرم وارد کوچه شدم در این میان جوانی که با چشم هایش مرا تعقیب می کرد گوشی تلفن همراهش را به سوی من دراز کرد که همین موضوع موجب آشنایی من و قدرت شد از آن روز به بعد تنها به زندگی با قدرت می اندیشیدم چرا که او لباس های شیک می پوشید و احتمال می دادم از وضعیت مالی خوبی برخوردار است. من مدام از کیف مادرم به طور ...
ترامپ به مدیر وقت اف بی آی: به من وفادار باش!
برمی گردم و به آن ها نگاه می کنم و آرزو می کنم کاش در آن لحظات به گونه دیگری عمل کرده بودم، و چند موردی هم وجود دارد که وقتی به آن ها نگاه می کنم، کاملاً خجالت زده می شوم. اکثر ما این لحظات را داریم. آن چه مهم است این است که از آن ها درس بگیریم به این امید که [در موارد بعدی] بهتر عمل کنیم. من عاشق انتقاد نیستم، اما می دانم که ممکن است اشتباه کنم، حتی زمانی که مطمئن هستم دارم کار درست را انجام ...
آیا حقوق و وضعیت معیشتی معلمان خوب است؟/زمان بازنگری در حقوق و مزایای فرهنگیان
چهره اش منقلب شد و دستانش را جلوی صورتش گرفت و با بغض گفت که پدرش را از دست داده است. چهره صمد را هیچ گاه از یاد نبردم و از اینکه این سوال را پرسیده بودم پشیمان شدم. هرچند هنوز هم با خانواده وی در ارتباط هستم. این معلم آموزش و پرورش استثنایی می گوید: از آن روز تصمیم گرفتم اول پرونده بچه ها را بخوانم و قبل از هرگونه داوری درباره افراد پیشینه ای از آنها داشته باشم تا سوالی در کلاس نپرسم که ...
خداحافظ سالار
خانواده و آب و خاکم دلتنگ می شدم، همان جا از خدا خواستم اگه بچه اولم دختر شد، اسمشو بذارم ایران. اهل مطالعه و کتاب و شعر هم بودم، گاهی که هوای وطن می کردم با خودم تو غربت این شعر را می خواندم که شمع و گل و پروانه و بلبل، همه جمعند و جای خودم را خالی می دیدم، به همین خاطر، اسم پروانه را خودم انتخاب می کردم اما افسانه را مادرتون انتخاب کرد، من هم قبول کردم. آقام که از پروانه حرف می زد ...
ارزانی انتخاب کرد ؛ بازی برای استرالیا
زیادی دارد. واضح است که وقتی خیلی کوچک بودم، بازی های استرالیا را تماشا می کردم. من همیشه آرزوی بازی برای آنها را داشتم و همیشه پوشیدن پیراهن سبز و طلایی استرالیا، اولویت من است. امیدوارم آن روز هر چه زودتر برای من برسد. پوشیدن این پیراهن برای من واقعا افتخار ویژه ای است. من با تماشای بازی های ستاره هایی مانند هری کیول و گری کیهیل بزرگ شدم و حالا آنها را از نزدیک می شناسم. این دیوانه کننده است ...
تعصب نسبت به تحصیل دختران هنوز وجود دارد/ آرزویی که برآورده نشد
رشته ی معلمی را انتخاب می کنم، نه اینکه به خاطر جایگاهی که الان به دست آورده ام بلکه من از سال 84 که کلاس اول دبیرستان بودم هدف خودم را مشخص کردم که باید معلم شوم در کنکور سراسری هم تنها یک انتخاب داشتم و آن هم معلمی بود هیچ وقت هم پشیمان نشدم و در هر جا با افتخار از رشته ام یاد می کنم . الگوی تان در شغل معلمی چه کسی است؟ مادرم که بازنشسته فرهنگی است ، الگوی من در این مسیر بوده ...
تصویری تازه از اوضاع سیاسی و اجتماعی صفوی از ملا صالح قزوینی
در باره محمد صالح قزوینی محمد صالح قزوینی معروف به روغنی، از علمای دوره شاه عباس دوم (م 1077) و شاه سلیمان (م 1105)، نویسنده ای پرکار است که آثار فراوانی از وی برجای مانده است. احمد مجاهد که نوادر او را چاپ کرده، نوشته است که از وی و در واقع به کتابت وی، نسخه ای در دانشگاه تهران هست که آن را در سال 1116 نوشته و بنابرین بعد پس از آن درگذشته باشد. تا پیش از این، او را متوفای پس از 1080 می گفتند، تاریخی که در آن توحید مفضل را ترجمه کرده و پس از آن ...
روایت کودک غافلی که پدرش را گم کرده است/ ضعفی که غربی ها از آن سوءاستفاده کردند
به گزارش خبرگزاری کودک و نوجوان ، رهگذران همیشگی خیابان مدرس بیرجند آن ها را به خوبی می شناسند،از دستشان گل گرفته اند و شربت نوشیده و سه شنبه ها در انتظارند تا به بهانه این روز و به واسطه گل و شربت نام آشناترین غریب زمانه را به خاطر آورند. مدت هاست که در یکی از پررفت وآمدترین نقطه های شهر بیرجند، سه شنبه یک روز معمولی و تکراری مثل بقیه روزها نیست و حال و هوای آن با بقیه ایام هفته ...
فاضلی استاد علوم سیاسی: حاکمیت فقط و باید در دولت مستقر باشد/ باید به مجلس خیلی حساس باشیم
میانه سنت و مدرنیته خانه ای بسازد، این امر هر روز دشوارتر می شود. وضعیتی است که برخی به آن موتاسیون می گویند یعنی وضعیتی که ساختنش خارج از کنترل ماست. نظر من این است که کلوپ اتمی که نهادهای جهانی را در دست دارد اجازه خلق الگوها و دولت- ملت های مستقل را نمی دهد و همه جا باید به بازار مصرف آنها تبدیل شود و برای اعمال این راهبرد از تحریم تا جنگ و براندازی رژیم ها را بدون ملاحظه مورد توجه قرار می دهد ...
بازی کثیف مهسا با عکس های خلوتی شبنم و محمد !
حماقت کرده ام و اینکه طعم دوران جوانی را نچشیده به آدمی مبدل شوم که همه تلاشش حل مشکلات خانه و زندگی است در صورتی که دوران جوانی ام می توانست سرشار از شور و هیجان باشد. چون هر 4 نفرمان با هم دوست بودیم من خیلی راحت بودم مست از شور عشق به خانه برگشتیم بدون اینکه حتی کوچکترین توجهی به عواقب این روابط غلط داشته باشم، تا اینکه متوجه شدم عکس من و محمد در فضای مجازی پخش شده است. ...
مردان شیطان صفت هم از این زن فراری هستند
خواهم خودم را از این فلاکت و بدبختی نجات بدهم. زن لاغر اندام 25 سال سن دارد. اگر خودش هم چیزی نمی گفت رنگ و روی صورتش داد می زند به مواد مخدر اعتیاد دارد .اودر حالی توسط ماموران کلانتری دستگیر شد که در نیمه های شب و جلوی یک فروشگاه بزرگ روی زمین خوابیده بود.مهین در بیان داستان تلخ زندگی اش گفت: 16ساله بودم که با وجود مخالفت شدید خانواده ام به یکی از خواستگارانم جواب مثبت دادم و با او ازدواج ...
زهیر مطهری در گفت وگو با شفقنا: نسل جوان ما ارائه دلچسب از اسلام و مسلمانی را کمتر دیده/ به استاد ایراد ...
در همان زن روز بنویسم. اکنون چنین روحیه ای کجاست؟ چقدر این شأن های مصنوعی دست و پای برخی علما و مبلغین دین را بسته است؟ حضور شهید مطهری در دانشگاه ها بین نسل جوان برای آنها بود. بعد از انقلاب مکانی مثل حسینیه ارشاد را دیگر کجا داریم؟ محلی که اساتید و دانشمندان طراز اول بیایند در حوزه مسائل اسلامی صحبت کنند و جوانان پر شور و با شکوه بیایند جلسات چند صد نفره و چند هزار نفره تشکیل شود و در مورد مسائل ...
آخر هفته شاهزاده روم با برادرم خسرو می آید
ما ، گاوبازان ، کیم مامور مخفی ، روز اردو ، سه احمق ، آدم برفی ، فراتر از فریب ، کنگ، جزیره گمشده ، سوگند ، برادرم خسرو ، ورود ، در جستجوی دری ، کنگ فو یوگا ، مرز ، نبرد با آتش ، شاهزاده روم ، رابینسون کروزو ، لک لک ها ، شمشیر اژدها ، قصه های مجید ، رکود بزرگ ، امکان مینا ، خواستگار محترم ، مدرسه هندی ، طعم شیرین خیال ، آخرین مجرد ، آن شرلی ، پنج ستاره ، خداحافظ وینی پو ، من ترانه پانزده سال دارم ...
بانویی چادری که سلطان جاده هاست +عکس
...، قرار شد تلفنچی یک بنگاه باربری در شهرمان میانه شوم. اما نمی دانم چطور شد که یکهو سر از اداره راهنمایی و رانندگی در آوردم و گواهینامه پایه یک گرفتم و شدم شوفر! کنایه ها برایم اهمیتی ندارد حبیبه خانم می گوید در تمام این سال ها با حرف ها و کنایه های زیادی مواجه شده است: خیلی وقت ها مردم با دیدن من فریاد می زنند زن را چه به رانندگی تریلی. بعضی شان با عصبانیت این جمله ها را نثار من ...
پهن کردن تور به امید ماهی خوب اما گواف صید شد/ با چشم بلعیدن کشتی بزرگ در آبهای خلیج فارس دیده ام
باری که رفتم دریا، 13 سالم بود. اون وقت بابام لنج داشت. 10 روز روی دریا موندیم. ماهی می گرفتیم و همون جا کباب می کردیم می خوردیم. اولاش خوبه. هیجان داره. گول اون هیجان رو می خوری. گول آرامش و سکوتش رو. اینجا پسر به دنیا میای، چاره نیست جز که راهی دریا بشی. اینجا درس بخونی که چی بشی؟ دریا برای همه اینجا نون داره؟ مثلا 20 سال رو دریا بمونی مایه اش چربه؟ خیلی رفتی بالا. کسی به ...
ریشه نام فنلاند | تاریخچه اسرار آمیز نام کشور فنلاند
من در یک لحظه کلمه ای را روی لباس های ورزشی بازیکنان دیدم که تا آن زمان ندیده و نشنیده بودم: سومی. ابتدا تصور کردم این کلمه نام یکی از بازیکنان است؛ اما سپس متوجه شدم که این کلمه روی لباس تمامی بازیکنان حک شده است. از دوستم کریستا فرانزمان Krista Fransman که یک دختر اهل هلسینکی است پرسیدم : " سومی یعنی چه !؟" او پاسخ داد : "یعنی فنلاند." از آنجایی که فنلاندی ها خیلی اهل صحبت کردن نیستند، پاسخ او ...
تجربه یک مَرد از جنگ جهانی دوم و جنگ تحمیلی
دوران جنگ تحمیلی با آنکه پنجاه و چند سال از عمرش گذشته بود، هرگز شهرش را ترک نمی کند. آنها به همراه بسیاری از خانواده های گیلانغربی به کوه های اطراف شهر پناه می برند. زن و بچه ها در کوه و کمر چادر می زنند و مردها برای مقابله با دشمن به خط مقدم می روند. گیلانغربی ها آنقدر می جنگند تا اینکه شهرشان را حفظ می کنند. دشمن خون های بسیاری می دهد اما شهر تسلیم نمی شود. حتی زن جوانی به نام فرنگیس حیدرپور با تبر یک سرباز عراقی را کشته و دیگری را به اسارت درمی آورد. مردم ایران دلگرم به پشتیبانی نیروهای نظامی شان، داغ اشغال مجدد ایران را تا ابد به دل دشمنانشان می گذارند. منبع: روزنامه جوان ...
رو به ظهور
.... با نام تو انقلاب کرده و در راهت در حرکتیم و ما را هرگز مباد آن دم که بی یاد تو بنشینیم. خود را سرباز ظهور می دانیم و برای صلح واقعی در جهان می جنگیم و گوش به فرمان و رو به دشمن صهیون، خلاصی ماشه می گیریم و آیات ظهور زمزمه می کنیم. بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ... وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولا. (3) 1- سوره قصص، آیات 4 تا 6 2- ... فرعونیان بر شما عذاب سخت روا ...
300 بانوی مشهدی در دو سال گذشته به جمع کارآفرینان پیوستند/تامین جهیزیه، برگزاری اردوی جهادی و ...
هم در منازل شان کامپیوتر نداشتند که بتوانند خودشان کارهای تحقیق و تایپ شان را انجام دهند. سال 90 شروع همکاری با شهرداری در حوزه آموزش شهروندی این حرکت به نوعی شروع و تجربه ای برای برداشتن گام های بزرگ تر در مسیر کارآفرینی می شود: سال 90 که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم با همان روزمه ای که داشتم، موفق شدم با شهرداری مشهد در حوزه آموزش های عمومی برای شهروندان همکاری کنیم. ...
مرتضی شاه کرم: اعتقادی به تئاتر سلبریتی ندارم/ تئاتر باید دغدغه مردمِ کشور خودمان باشد
واحد مسکونی حدود 45 متری متراژ کوچک منزل مسکونی من پس از مهاجرت بود که پس از مدتی ایده اصلی نگارش این نمایش نامه شد. طبیعی است که تطبیق دادن زندگی در چنین خانه ای کوچک با خانه بزرگ پدریم در خرمشهر بسیار برایم سخت بود. چندی بعد به دعوت یکی از دوستان به منزل او رفتم، موقع خواب متوجه شدم که جای کافی برای همه نیست و ما مجبور شدیم برای خواب آنجا را ترک کنیم، موضوع وقتی جالب تر شد که متوجه ...
تازه های روایت فتح به نمایشگاه کتاب رسید+عکس
که خودت چیده بودی شان، نگه داشته ام. کمد کم داریم؛ اما دستشان نمی زنم. با همین ها زندگی می کنم. برای من مثل همان وقت ها هر روز می آیی، یکی شان را انتخاب می کنی؛ از کاور درمی آوری؛ می پوشی و می روی. کسی حق ندارد به ترکیب خانه مان دست بزند، حتی بچه ها. دوست دارم همانی باشد که تو دوست داشتی. برگه های مأموریت و دست نوشته های گاه وبیگاهت همین جاست، توی کشو. درست همان جا که خودت گذاشتی. غروب که می شود می ...
قاتل محمد حسین صحنه جنایت را بازسازی کرد
تماس از سوی مسافری بودم که محمدحسین به طرف من آمد و گفت آژانس هستید. تا آن زمان او را ندیده بودم. انگیزه ات برای جنایت چه بود؟ شیطان گولم زد، واقعاً نمی دانم چرا این اتفاق افتاد. محمد حسین چه زمانی متوجه نقشه ای که در سر داشتی شد؟ کمی که از خانه شان فاصله گرفتیم متوجه شد. او حتی می خواست در ماشین را باز کند و خودش را به پایین پرتاب کند. اما من با سرعت حرکت می کردم و او ترسید ...
هوشنگ آزادی ور، هنرمندی که تنها بود و در تنهایی مرد / حس پشیمانی سینماگران
آنهایی که می خواستند حضور داشته باشند اما شرایطش ایجاد نشد، تشکر کنم. همانطور که می بینید من لباس عزا نپوشیده ام. همه ما یک روز این دنیا را ترک خواهیم کرد بنابراین من تقاضا دارم که زندگی پربار هوشنگ را جشن بگیریم. من دو هفته پیش برای دیدار با خانواده ام به ایران آمدم و تنها سوغاتی که برای هوشنگ آوردم همین لباسی بود که در دستم است و خودم آن را دوختم. چقدر به جا است که این پیراهن یاد او را در این ...
"من یک کارگرم" صدای خسته، نجیب و فروخفته مظلومیت
این در حالی است که دو سال است که کار می کنیم و درآمدی نداریم. آنگونه که او می گوید حتی به وزارت بهداشت هم شکایت کرده اند و خواستار تعیین تکلیف وضعیت شان شده اند اما آنها هم هنوز رسیدگی نکرده اند. این خانم ادامه می دهد: چون قراردادی هستیم هیچ کس جرات نمی کند که بیش از این قدم بردارد و مشکل را پیگیری کند. روز کارگر هم گذشت و یازده اردیبهشت را خیلی راحت به دوازدهم اردیبهشت گره زدیم و از کنار همه این ها گذشتیم تا سال دیگر و روز کارگر دیگر هم خدا بزرگ است. شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایلنا، تاریخ انتشار 12 اردبیهشت 97 ، کد خبر: 618391 ، www.ilnanews. ...
روایت زندگی دختر محجبه ای که فرانسه درس خواند
مسائل جدی تر عالم صحبت کنید چرا که مسائل خیلی کف هستند این بعد از مدتی برای آدم خسته کننده می شود. یکی از اساتید من در دانشگاه فرانسه پروفسور پیری بود که امیدوارم هنوزدر قید حیات باشد. وقتی برای کنفرانسی رفته بودم و با او در آنجا هم کلام شدم خیلی احساس خوبی داشتم، حس می کردم چه قدر کلام من را می فهمید و آن چیزی را درک می کرد که بقیه درک نمی کردند آن روز خیلی ذوق زده بودم، اما در ایران ...
شرایط استخدام در نهاد های دولتی؛ استخدام به شرط پارتی
قزوین نفر اول کتبی شدم، بومی منطقه نیز بودم، در مصاحبه هم به تمام سوالات پاسخ دادم اما متاسفانه نفر چهارم آزمون کتبی با توجه به اینکه نتوانست حتی یک فایل اکسل درست کند و با توجه به اینکه بومی هم نبود، پذیرش شد و اعتراض های من به هیچ جا نرسید . مهاجرت به بهانه دانشگاه های خارج از کشور جوان دیگری که اکنون سال پنجم دکتری است، در این باره می گوید: تا چند ماه دیگر دفاع می کنم اما ...
ربودن مسافران به سبک فیلم های هالیوودی
. بعد دوباره کتکم زدند و این بار گوشی گرانقیمتم، پول، دستبند طلایم و کارت بانکی ام را گرفتند. شاکی ادامه داد: دوباره مرا سوار کردند و مقابل دستگاه خودپردازی بردند تا مطمئن شوند رمزکارت بانکی درست است. بعد با چاقو خراش هایی را روی بدنم انداختند و تهدید کردند نام و نشان خانواده ام را می دانند اگر موضوع را به پلیس بگویم، این بار اعضای خانواده ام را هم به مکان نامعلومی می برند. چند روزی می ...
مدافعان حرم؛ پیروان راستین مکتب حسینی
می شوم و دلم هوای صداقت و خلوص می کند به سراغ عکس هایم می روم و به چهره هایی خیره می شوم که روزگاری در خواب و بیداری هم نفس شان بودم. آنان با زبان تصویر با من سخن می گویند و اوقاتم را غنا می بخشند و از ترس و اضطرابم می کاهند. آدم های درون قاب عکس درعمق سکوتشان حرف های بسیاری دارند که مرا به یاد آن روزهای آفتابی پر از صداقت می اندازند و امروزم را با دیروزم پیوند می دهند. روزنامه جام جم ...
در دنیای ذهنی و زندگی شخصی دنیل دی لوئیس چه می گذرد؟
...، اما صدای ناهنجار نوسازی ها به نظر همه جا وی را دنبال می کرد در یکی از اتاق های نشیمن کوچک مارلتون هتل بودیم، در فاصله اندکی از آپارتمان گرینویچ ویلج که در آن با همسرش ریکا میلفر فیلمساز و پسر کوچک ترشان کشل پانزده ساله زندگی می کند (گابریل کین، پسر بزرگترش از ارتباط قدیمی اش با بازیگر فرانسوی ایزابل آجانی است) خانه بغلی شان مشغول ساخت و ساز بودند و برای همین دی لوئیس پیشنهاد داد که ...