سایر منابع:
سایر خبرها
آیا با تغییر وزرا مشکلات کشور حل می شود؟ / عذرخواهی وزیر نیرو بجای مدیرعامل توانیر! / نظر مطهری درباره ...
اسلامی در ادامه اظهار داشت: کسی از رقص آن خانم دفاع نمی کند ولی جرمی که مرتکب شده بود، نیازی به این نمایش از رسانه ملی نداشت. بخش خنده دار این موضوع آنجا بود که آقای رنجبران مدیر روابط عمومی صداوسیما مدعی شد که مردم پخش چنین برنامه هایی را خواستار هستند. کجا مردم چنین خواسته ای داشتند؟ مردم در کف خیابان از این رفتار صدا و سیما ناراحت هستند. جعفرزاده در این خصوص تاکید کرد: انتظار می رود تا ...
مراسم عروسی قشقایی ها؛ آغاز سنتیِ یک زندگی
وبسایت کارناوال: فرهنگ یکی از ویژگی های جالب توجه جامعه است که رنگ و بویی خاص به فضا می بخشد و در هر سرزمینی جلوه ای ویژه دارد. حضور اقوام مختلف در ایران سبب شده تا در هر گوشه از این مرز و بوم شاهد نمایشی خاص باشیم. آداب و رسوم هر قوم پیام خاصی دارد و از فرهنگ و باورهای مردم سخن می گوید. امروز می خواهیم شما را به دنیای ایل قشقایی ببریم؛ مردمی که در گوشه و کنار سرزمین مان ساکنند و به ...
بازتاب عواطف انسانی اسرا در ... و دوباره خورشید
...، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اخوی گفتند که به فرمانده گفتم اجازه بدهید خبر را خودم به اسرا منتقل کنم؛ خواهش می کنم به امور اردوگاه ها کاری نداشته باشید تا اسرا به عزاداری بپردازند. ساعات اعلام خبر رحلت امام به اسرا، ساعات سختی است. از چند جهت؛ اول اینکه تعلق و علاقه شدید اسرا با امام؛ علقه ی پررنگی بود. دوم هم انقلاب اسلامی است. اسرا بیش از آن علقه ای که با امام دارند، پیوند ناگسستنی با انقلاب دارند ...
پیشنهاد چند میلیون دلاری کشورهای دیگر را رد کردم/ برای کلیپ رقص در شب شهادت امام صادق(ع) میلیون ها دلار ...
.... بار ها گفتم به خون پاک سیدشهدا قسم من یک هزار تومانی بابت هزینه هایی که انجام دادم از هیچ سازمانی نگرفتم و نخواهم گرفت. زمانی بود که من بیماری چشمی داشتم به اندازه ای که چشم های من به حد کوری رسیده بود. از امام حسین خواستم که چشمان مرا به من بازگرداند و من شفا گرفته دست توانای سیدالشهدا هستم. آن موقع بود که راهم را عوض کردم. قبل از این من خیلی بی تفاوت بودم. یک حاج آقایی دو سال پیش یه من گفت ...
هنوز از نویسنده شدنم متعجب هستم
را روی چوب می بست. سازنده این چوب ها معمولا زنان سیاهپوست بودند و دلال ها زنان مزرعه داران و چند دختر نوجوان. مدام حرف می زدند. یک تجربه تمام و کمال بود. هر شب که به خانه می رفتم تا آرنج هایم را شیره های تنباکو پوشانده بود. همان زمان بود که متوجه شدم آدم هایی که ولتی درباره شان می نوشت آدم های روستایی شبیه به آدم هایی بودند که من با آنها تنباکو می چیدم. مات و مبهوت مانده بودم. گفتم ولتی دارد ...
مدیرکل مجموعه ورزشی آزادی چگونه پشت درهای بسته استادیوم ماند!
داشته است. کریمی می گوید: من 2، 3 بار به محمودی فر موضوع را گفتم، چون کاری که قرار بود انجام بدهیم، قانونی بود، اما او شرط و شروطی داشت. ما هم گفتیم یکی بیاید که بتواند کار را انجام بدهد. در واقع علت اصلی برکناری محمودی فر همین موضوع بود. کریمی، محمودی فر را از مدیران خوب و توانمند کشور می داند که دوستی 20ساله با او دارد اما اعتقاد دارد که تغییر شرایط ورزشگاه در 6 ماه گذشته سرعت لازم را نداشته است ...
بهمن فرمان آرا از فیلم دلم می خواد می گوید سعی می کنم تا آخر عمرم کار کنم
نداشتم اما این حس برایم وجود داشت که چرا مردم نباید خوشحال باشند؟ آیا حتما باید سیزده به در باشد که مردم راحت بیرون بیایند و خوش باشند؟ تمام این ها در حالی است که وقتی برای گرفتن مجوز ساخت فیلم اقدام می کردم آن آقایی که مسئول بود گفت تا وقتی در اسم فیلم رقص باشد پروانه ای صادر نمی کند ولی آقای ایوبی گفتند رقصش را برداریم که من هم گفتم با این اسم شخصیت فیلم من می داند که می خواهد برقصد ولی دلم می ...
دستمال شادی متری چند؟
ایران اکونومیست - به گزارش ایران اکونومیست، کلوخه ی غم را باید به آب دهان خیس کرد و به زبان هی چرخاند و چرخاند و بعد فرو داد. این پاراگراف داستان نیمه تاریک ماه نوشته هوشنگ گلشیری، آیینه تمام قد این روزهاست است. نمی دانیم ته مانده امید را چطور سق بزنیم تا جایی شبیه تاک در دل ریشه بزند و به شادی عمیق بارور شود. دل و دماغ ها کرچ است از موج مکزیکی یأس که نه دشمن بلکه بیشتر خودی ...
بنویس کانون اصلاح، می نویسم خانواده
بازی های اقتضای سن شان در می آورند که قبلا هم دیده بودم. دلم برای دیدن دوباره این شیطنت ها تنگ شده بود. با این همه بازیگوشی هایشان اصلا فکر نمی کنم در جایی به نام زندان کودکان هستم تا می توانم با آنان در خندیدن همراه می شوم تا لحظه ای که نگاهم به نگاه معصوم شان گره می خورد. رقص غم را در مردمک چشمانشان به وضوح می بینم و تازه یادم می آیم که اینجا کجاست. اشک دور چشمانم حلقه می زند و کل فضای چشمم را ...
مسئول حل مشکل اقتصادی کیست؟/ اگر مائده دانمارکی بود!
نوشته های من آنجا شکل گرفت. در خیمه گاه، کنار حرم نوشتم. بویژه اینکه در نخستین حضورم در حرم، آنجا خیلی خلوت بود. حتی اتفاقی جالب افتاد که من یک شب آنجا تنها بودم و جز من هیچ کس نبود. درها بسته، خودم گوشه ای نشسته بودم و می نوشتم. اینها را هر چه می خواهید بنامید اما برای من اتفاق افتاد. اینکه بتوانم تنها باشم و در آن تنهایی قلم بزنم. کاملاً خودم حس کردم که نوشتن در آنجا شکل دیگری می شود. از جنس ...