سایر منابع:
سایر خبرها
اعترافات تکان دهنده خطرناک ترین دزد پایتخت در آگاهی شاپور/ از صدای مردی در ذهنم دستور می گرفتم!
، همیشه بازنده بودم. نمی دانم چرا شاید هم سرم کلا می گذاشتند، ولی بازنده بودم. ازدواج کردی؟ نه. چند سال عاشق بودم. می خواستم ازدواج کنم، اما وقتی به زندان رفتم و آزاد شدم، فهمیدم که ازدواج کرده؛ 10 سال عاشقش بودم، اما او به من خیانت کرد. بعد از آن دیگر سراغ هیچ دختری نرفتم. چند سال داری؟ متولد سال 65 هستم. چقدر سواد داری؟ تا دوم ...
19 دی دکتر حمیده مروج: انحراف مفهوم زیبایی در ایران
... بعد از ازدواج، شوهرم بزرگترین مشوق من بود به طوری که فلوشیپ درماتوپاتولوژی در شهید بهشتی را پشت سر گذاشتم، همسرم نفس راحتی کشید و گفت: "خدایا شکر که تعهدم را به پایان رساندم". برای من جالب بود... پیگیرکه شدم متوجه قولی که همسرم به پدرم داده بود شدم. اینکه از حمایت در مسیر تحصیل دریغ نکند.... چند فرزند دارید و چگونه فرصت کردید به فرزندان و خانواده رسیدگی کنید؟ ...
او را به باغ برد
. شوهرم روزها به خانه مادرش یا سر کار می رفت و شب ها برای خواب به خانه مجردی اش پیش من می آمد و خانواده اش اصلاً از ماجرا خبر نداشتند. مدتی به این منوال گذشت و من دور کارهای زشت و ارتباط غیر اخلاقی ام خط کشیده بودم تا این که صاحب خانه متوجه گذشته سیاهم شد و مرا دوباره وارد باتلاق فساد کرد. همسرم به ماجرا پی برد و چنان مرا با شلاق سیاه و کبود کرد که مدتی از هوش رفتم و بعد از آن مرا از خانه بیرون کرد. دوباره آواره کوچه و خیابان شدم تا این که با شکایت شوهرم سر از دادگاه خانواده درآوردم تا درباره سرنوشتم تصمیم گیری شود یا پیش خانواده ام برگردم. ...
داستان جنایی/ عروس خون بس(3)
برای همیشه از زندگی من حذف شد. مجبور شدم قبول کنم با یکی از پسران طایفه ای که خانواده ام باآنها در جنگ بودند ازدواج کنم. مهرانه 17 ساله بعد از آن جلسه دو راه بیشتر نداشت یا مرگ یا ازدواج اجباری.دختر نوجوان تصمیم گرفت زندگی کند و راه دوم را انتخاب کرد. این ازدواج همانقدر که برای مهرانه تلخ و دردناک بود برای شوهر آینده اش کامران هم تلخ بود. آنها باید قربانی تصمیم دو قوم می شدند ...
"نجومی ها" در اندیشه مهاجرت!
این بود که فیزیک بخوانم، به مهندسی کامپیوتر هم علاقه مند بودم؛ چون در دبیرستان کدزنی هم تاحدودی یاد گرفته بودیم، ولی در نهایت مهندسی کامپیوتر را انتخاب کردم و شاید در آینده با رشته فیزیک به صورت دو رشته ای بخوانم، درواقع این فرصت را به خودم دادم که با رشته کامپیوتر در دانشگاه آشنا شوم و بعدتر اگر نیاز بود، تغییر رشته دهم یا رشته فیزیک را همزمان بخوانم. نگرانی مطلوب نبودن وضعیت بازار کار رشته ...
توصیه های اسلام درباره خوردن غذاهای حلال در دوران بارداری
خانه نشسته بودم که دیدم اناری از درخت همسایه که شاخه اش بر دیوار مشترک ما بود، به داخل حیاط افتاد. من یک لحظه وسوسه شدم و بدون اجازه همسایه، سوزنی در داخل انار فروکردم و کمی از طعم آن را چشیدم. امکان دارد که خطای امروز فرزندمان از همان لغزش من نشاءت گرفته باشد و خطای آن روز من در رفتار فرزندمان نمود پیدا کرده باشد. گفتگو از: مریم مرتضوی منبع: ...
دخل این مغازه با خرج جهیزیه پربرکت است +تصاویر
های ساده و خودمانی را به گوش گرفته و می گوید از صدقه سر گوشزد های پدر و دعای خیرش حالا تبدیل به کاسب محبوب محله شده است: کاسب ها و اهالی محله ام خیلی به من لطف دارند. من به تن هایی نمی توانم کاری از پیش ببرم. تنها قدمی که برمی دارم این است که تا نیازمندی به من مراجعه می کند خودم را به جای پدر آبرومند آن عروس خانم می گذارم. همین یک کار می تواند غیرت ما را برای انجام یک کار خیر بسیج کند. اگر همه ما ...
مانتو جلو باز با اشانتیون ساپورت
می کنند، آشنا شدم و بدون هیچ مقدمه ای نظرشان را در مورد حجاب و کمک به پایان نامه ام پرسیدم. قیمت لباس بدحجابان خیلی ارزان تر از لباس باحجابان است/ مسوولان یا خوابند یا مُرده الهه دختری 22 ساله با یک حجاب معمولی لباس بدحجابان را ارزانقیمت می دانست و معتقد بود: آخر خواهر من وقتی مانتو جلو باز در هر ارزانفروشی ریخته و اشانتیون ساپورت هم می دهد مگه یک فرد با توان معمولی یا رو به ...
گزارش نیویورک تایمز از وضعیت اقتصادی ایران
، نمونه کلاسیکی از خانواده طبقه متوسط ایرانی قلمداد می شدند؛ زوج تحصیلکرده شاغل و در حال پیشرفتی که موفق شده بودند پیش پرداخت خرید خانه خودشان را پس انداز کنند. اما حالا آنها نمونه ای از یک جامعه متفاوت هستند: یکی از میلیونها خانواده طبقه متوسط ایرانی که به علتشرایط اقتصادی خارج از کنترل خود، یک شبه همه چیزشان را از دست داده اند. اقتصاد ایران تحت فشار سال ها سوءتدبیر مدیریتی و احیای ...
گفت و گو با ذبیح الله کریمی افشار اولین فیزیوتراپیست در جنوب کرمان
شود من از مرخصی برگشتم و خواستم که با او کار کنم، پدرش گفت؛ پسرم قطع نخاع شده چرا می خواهید بر بالین پسرم بروید، در جواب این پدر گفتم؛ طبق تعهدی که دارم باید بر بالین وی بروم، خلاصه رفتم و با بیمار کار کردم شاید بعد از گذشت نیم ساعت متوجه شدم انقباض جزئی عضلانی در ران این بیمار به وجود آمد، حیرت زده شدم اینقدر برای خودم غیر قابل باور بود که گریه ام گرفت، پدر بیمار را با خبر کردم، ابتدا باور نکرد ...
اقدام پلید در شرکت مرد پولدار مشهدی / دخترانی که از شدت شرم سکوت کردند !
گنجیدم موضوع را با مادرم در میان گذاشتم. او هم با دیدن وضعیت مالی اش خوشحال شد. مرد فریبکار و به اصطلاح همسر صیغه ای ام مدتی از من سوء استفاده کرد، هر بار که به او می گفتم صیغه را محضری کنیم بهانه می آورد و از انجام این کار طفره می رفت. این تاخیر انداختن ازدواج مان ادامه پیدا کرد تا این که از طریق یکی از کارمندان شرکت متوجه یک راز دردآور شدم. مرد حقه باز برخلاف گفته هایش زنش را طلاق نداده ...
روایت آزاده همدانی از غربت اردوگاه مفقودالاثرها در عراق؛ زنده ماندن معجزه به نظر می آمد- اخبار استانها – ...
. یعنی هرچیزی که بتوانند ما را با آن بزنند چرا که آنها می خواستند از ما زهر چشم بگیرند. دعوتی بیان کرد: آن روز من اولین نفر از خانواده ام بودم که حین انتقال به اردوگاه تکریت 11 توانستم با پر رویی چشم بند خود را اندکی کنار زده و بارگاه ملکوتی امامین کاظمین (ع) را زیارت کنم. بعد از آن نیز از آنجا که باید برای رسیدن به تکریت 11از سامرا عبور کنیدباز هم توانستیم از دور بارگاه ملکوتی امامین ...
40 سال 40 روز – سال 74
؛ دختری تحصیل کرده علی رغم فشارهای خانواده تن به ازدواج می دهد در سال های آغازین حکومت رضاخان و از بعد ازدواج آدم های داستان که همگی تیپ هایی ساده هستند و هیچ شخصیت پردازی نشده اند یکی یکی مراحل غم و عبرت را از سر می گذرانند. محبوبه قصه، بارداری و سقط و طردشدن را تجربه می کند و آتش عشقش به رحیم هم خاموش می شود و با پایانی اخلاقی و آموزنده سیاه بخت می شود. اما اقبال و تأثیر این قصه به خط روایی ژانری ...
با همسر دهن بین چگونه زندگی کنیم؟
نمی کنند و بهترین و آخرین گزینه برای حل این مشکل را طلاق می دانند چنانچه سؤالات زیادی در رابطه با دهن بینی از سوی کاربران پرسیده شده است که ما به برخی از آن ها اشاره می کنیم: -"شوهر من دهن بینه، یعنی مدام حرفش را عوض می کنه...بیشتر به حرف همکاراش در محل کار توجه می کنه؛ خسته شدم لطفاً راهنمایی کنید." -"من فردی هستم که خیلی زود و راحت تحت تأثیر حرف اطرافیانم قرار می گیرم ...
ستاره پاری سن ژرمن؛ فرار کرده از چنگ طالبان، جراح، گلزن و چند زبانه
زمان نمی توانستیم به زبان دیگری حرف بزنیم و لباس هایی هم که به تن داشتیم هیچ شباهتی به لباس بقیه کودکان نداشت ولی هر زمان که بازی می کردیم، این تفاوت ها دیگر برای کسی مهم نبود. همان بازی کردن ها بود که باشگاهی نزدیک کمپ پذیرفت از نادیا و دو خواهرش تست بگیرد و بعد هم اسم نادیا را وارد فهرست بازیکنان کرد. وقتی خانواده نادیا کمپ پناه جویان را ترک کردند تا برای زندگی در یک آپارتمان ساکن شوند، تیم ...
گفت وگو با عباس امینی، کارگردان فیلم هندی و هرمز / ازدواج کودکان مسئله اصلی هندی و هرمز است
داستان کوتاه کلاه کلمنتیس اثر میلان کوندرا و ترجمه احمد میرعلائی
یلان کوندرا Milan Kundera نویسنده ی اهل چک است. او که متولد 1 آوریل 1929 در برنو چکسلواکی است، از سال 1975 به فرانسه تبعید شده است. او در سال 1981 به تابعیت فرانسه در آمد و خود را نویسنده ی فرانسوی می داند. میلان کوندرا تاکنون بارها نامزد دریافت جایزه ی نوبل شده است. در ادامه با متن کامل داستان کوتاه کلاه کلمنتیس اثر میلان کوندرا و ترجمه احمد میرعلائی با نت نوشت همراه باشید. در فوریه 1948، رهبر کمونیست، کلمنت گوتوالد2 در پراگ بر مهتابی قصری به سبک باروک قدم گذاشت تا برای صده ...
حضور در استقلال حق امثال مجیدی است/ مسائل پشت پرده فوتبال را بلدم و مربی خوبی می شوم
همسرم تشکر کنم که بعد از خداحافظی خیلی مراقبم بود که از نظر روحی دچار مشکل نشوم. شاید باور نکنید واقعا سخت بود. * به آن چیز هایی که در فوتبال می خواستی، رسیدی؟ وقتی برخورد مردم را با خودم در خیابان می بینم، فکر می کنم توانسته ام عملکرد خوبی از خود به جای گذاشته باشم. * فکر می کنی می توانستی در همین استقلال فعلی باشی؟ به نظرم می توانستم در همین استقلال فعلی ...
از جایزه مجاهد افغانستانی تا کارگردان پاکستانی
، خانواده شهید موسوی گردیزی، از مجاهدان افغانستانی حاضر در دفاع مقدس، هدیه ویژه ای برای بهترین فیلم با موضوع افغانستان با نام این شهید در نظر گرفته اند که آنطور که به نظر می رسد، شبیه به کلاه افغانستانی است. در بین جوایز، جایزه ای است که از لحاظ معنوی، با تمام جوایز فرق دارد و آن هم تکه فرشی در ابعاد حدود 10*10 سانتی متر متبرک به حرم امام رضا(ع) است. اولی که به سینما آمده بودم، چند ...
حاج آقا تواضع: مواظب بودم روس ها دزدی نکنند!
.... از چهار سالگی به مکتب می رفتم. درس خواندن را دوست داشتم؛ ولی همیشه دیکته و انشایم ضعیف بود. در عوض، حساب و هندسه ام خوب بود.پدرم مرا تشویق به کار کردن می کرد. من در مغازه پدرم می نشستم و مواظب بودم که روس ها دزدی نکنند. آن زمان کارم این بود. بعد از جنگ که روس ها وارد آذربایجان شدند، چندان وضعیت خوبی نداشتند. به همین دلیل هم مرا گذاشته بود که فقط مراقب مشتری ها باشم. بزرگ تر که شدم، در کار بو ...
آقایان بخوانند / با این زنان هرگز ازدواج نکنید !
شده باشد، باید از او دوری کرد. به این دلیل که همسر این خانم هر چقدر هم به او توجه کند، باز هم نمی تواند به طور صددرصد راضی اش کند و این مساله آغازگر مشکلات فراوانی خواهد بود. 8- زنان فضول و آن هایی که عادت دارند همیشه پشت سر بقیه غیبت کنند آیا متوجه شده اید دختری که برای ازدواج انتخاب کرده اید همیشه پشت سر بقیه حرف می زند؟ اغلب مواقع سرش در زندگی بقیه است؟ به جای اینکه به ...
زوایایی از زندگی شهید امنیت/مهم ترین شاخصه آرمش اهمیت دادن به رزق حلال بود
هفته توسط مرزبانان غیور هنگ مرزی تایباد شناسایی و به سزای اعمال شوم خود رسیدند. ایکنای خراسان رضوی با خانواده این شهید گفت و گویی داشته است که خلاصه آن در ذیل می خوانید: عباس آرمش، پدر شهید جواد آرمش در گفت وگو با ایکنا ، اظهار کرد: خداوند به ما چهار پسر و دو دختر عطا کرده که پسرم جواد در راه دفاع از مرزهای کشورش جان خود را نثار کرد. وی افزود: جواد پنج سال در ...
بانوی فوتبالیست آذربایجانی با دختر 16 ماهه اش روی نیمکت خبرساز شد
صورت حرفه ا ی فوتبال بازی می کردم و با وجود سن کم بازیکن فیکس بودم که به خاطر ازدواج و صاحب فرزند شدن فوتبال را برای مدتی کنار گذاشتم، ولی با حمایت های بسیار زیاد همسرم دوباره به زمین برگشته ام و سعی دارم به بهترین نحو کار را ادامه دهم. وی اظهار داشت: از تابستان امسال مجدد با داشتن دو فرزند ورزش موردعلاقه ام را درکنار خانم مدایم زاده مربی ام که مربی تیم ملی هم هستند شروع کردم و بسیار ...
بانوی فوتبالیست آذربایجانی با دختر 16 ماهه اش روی نیمکت خبرساز شد
صورت حرفه ا ی فوتبال بازی می کردم و با وجود سن کم بازیکن فیکس بودم که به خاطر ازدواج و صاحب فرزند شدن فوتبال را برای مدتی کنار گذاشتم، ولی با حمایت های بسیار زیاد همسرم دوباره به زمین برگشته ام و سعی دارم به بهترین نحو کار را ادامه دهم. وی اظهار داشت: از تابستان امسال مجدد با داشتن دو فرزند ورزش موردعلاقه ام را درکنار خانم مدایم زاده مربی ام که مربی تیم ملی هم هستند شروع کردم و بسیار ...
با همسر دهن بین چگونه زندگی کنیم؟
این مسئله پیدا نمی کنند و بهترین و آخرین گزینه برای حل این مشکل را طلاق می دانند چنانچه سؤالات زیادی در رابطه با دهن بینی از سوی کاربران پرسیده شده است که ما به برخی از آن ها اشاره می کنیم: -"شوهر من دهن بینه، یعنی مدام حرفش را عوض می کنه...بیشتر به حرف همکاراش در محل کار توجه می کنه؛ خسته شدم لطفاً راهنمایی کنید." -"من فردی هستم که خیلی زود و راحت تحت تأثیر حرف اطرافیانم ...
گفت و گو با متهمی که 20 کودک را آزار داد
بار شیشه کشیدم. آن زمان برای اولین بار به خاطر دعوا بازداشت شدم و به کانون اصلاح و تربیت رفتم. جایی گفته ای که چرا از زن ها متنفری؟ من عاشق یک دختر بودم اما او با شخص دیگری ازدواج کرد. به همین دلیل از زن ها متنفر شدم. فقط پول و طلا سرقت می کردی؟ بله. با اموال سرقتی چکار می کردی؟ همه را در قمار باختم. بزرگترین آرزویت چیست؟ ...
واکنش ابتهاج به احتمال تخریب خانه مادری
. به من گفتند در شهرداری رشت تصویب شده این خانه را بخرند تا به یک مرکز فرهنگی تبدیل شود. اخیرا هم شنیدم که حکمی صادر شده که این خانه را خراب بکنند و ساختمان چندطبقه بسازند؛ اما جزئیاتش را نمی دانم. هوشنگ ابتهاج خاطرنشان می کند: این خانه مادر من است. من تا 19سالگی همیشه آن جا بودم و بعد هم تا سال 26 که مادرم فوت شد، هر دو هفته یک بار به آن جا می رفتم و به تهران برمی گشتم. یک سال بعد از ...
به احترام این 4 شهید بازار تعطیل شد
پدری رفتم؛ متوجه شدم که تا چند ساعت قبل تظاهرات مردمی باعث درگیری شده و برادرم تیرخورده؛ خودم را به بیمارستان فیروزآبادی رساندم انگار که همه جمعیت شهرری در بیمارستان بودند خودم را از لابه لای جمعیت به برادر مجروحم "عباس ملکی" رساندم. بی رمق بود و قادر به حرف زدن نبود. بعد از چند روز بانام مستعار مهدی رحیمی به بیمارستانی در تهران اعزامش کردیم اما سهم او از اتفاقات 18 دی شهرری شهادت بود. ...
کار کردن برای جانبازان به زندگی برکت می دهد
چندسال پیش به خواست همسرم جانبازان را به خانه ام بردم تا نذری بدهم. خانه من طبقه پنجم یک آپارتمان بدون آسانسور است. غذای نذری را در بیمارستان پختیم و با دیگ به منزل آوردیم. همه دوستان و خانواده بردن دیگ ها بدون آسانسور به طبقه پنجم را غیر ممکن می دانستند اما این کار به راحتی و معجزه وار صورت گرفت به نحوی که متوجه نشده بودند بدون خستگی دیگ را چطور به طبقه پنجم برده اند، همگی این مسئله را یک معجزه ...
دخل این مغازه با خرج جهیزیه پربرکت است
همین توصیه های ساده و خودمانی را به گوش گرفته و می گوید از صدقه سر گوشزدهای پدر و دعای خیرش حالا تبدیل به کاسب محبوب محله شده است: کاسب ها و اهالی محله ام خیلی به من لطف دارند. من به تنهایی نمی توانم کاری از پیش ببرم. تنها قدمی که برمی دارم این است که تا نیازمندی به من مراجعه می کند خودم را به جای پدر آبرومند آن عروس خانم می گذارم. همین یک کار می تواند غیرت ما را برای انجام یک کار خیر بسیج کند. اگر ...