سایر منابع:
سایر خبرها
تا کجا باید سختی های زندگی مشترک را تحمل کرد؟
فرق میکنه؛ به نظر من آدم تا وقتی که طرفش را دوست داره و تا وقتی که میدونه اون آقا میتونه جزئی از وجودش باشه باید صبور باشه و سختی ها را به جون بخره. من اوایل ازدواج با کوچک ترین مشکلی تصمیم به طلاق می گرفتم اما یک روز شوهرم گفت هر تصمیمی بگیری من موافقم؛منم خوب فکر کردم که بدون شوهرم نمی تونم زندگی کنم شوهرم رو واقعاً دوست دارم و کم کم صبور و صبورتر شدم و مشکلاتم بیشتر و بیشتر اما الآن خیلی راحت ...
هوس کاهو سکنجبین کردی؟
ضداضطراب است با خودم گفتم بیام... خانم باجی گفت: همین دیگه. یک عمر بهت گفتم کاهو برای سلامتی خوب است. بخر بخوریم. جواب دادی این حرف ها مزخرف است و پول علف خرس نیست. حالا چون آن خانم در رادیو گفت کاهو خوب است، تو هم کاهوخور شدی. کارد بخورد به آن شکم بی صاحبت که آن دنیا هم دست از سر اذیت کردن من برنمی داری. الان هم می گویم بچه ها چشمشان را ببندند. کاهو را بردار و زود برو و دیگر این طرف ها نبینمت. شهرام شهیدی طنزنویس ...
از انتخاب نام خانوادگی خمینی تا ماجرای بازدید بنی صدر از حلبی آباد
اسلامی نیست بلکه منافق است؛ در حلبی آباد تمام بچه های گروهک های منافق دور او را گرفته بودند و او را علیه روحانیت و کمیته تحریک می کردند؛ در آن جمع بود که به بنی صدر ضربه بدی وارد شد. در جلسه دیگری که آقای مروارید در غرب تهران برگزار کرده بود، بنی صدر دست مرا گرفت و کنار خود نشاند؛ گفت شنیدم برای ما شمشیر از رو کشیدی؛ گفتم نظری که من درباره شما دادم طبق چیزهایی بود که در حلبی آباد دیدم؛ حرف ...
اس ام اس تبریک تولد اسفند ماه + متن تبریک تولد اسفند ماه
امروز وارد چهل و چهارمین بهار زندگیت شدی... امیدوارم باهم صدمین بهار زندگیتو باهم جشن بگیریم. تولدت مبارک مهربانم فرشته های آسمانی در مقابل خوبی های تو سر خم خواهند کرد زیرا تو یکی از آنهایی. مادری که همیشه هوای بچه هایش را داشته و من بخود می بالم که مادر من هستی. این روز زیبا یعنی تولدت رو بهت تبریک میگم. زمین اون گل رو به دست سرنوشت داد و سر نوشت اون گل ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی؛ سیمرغ الناز و طنازی های مهراب
...> چند وقتی بود بیخبر بودیم از این زوج دوستداشتنی که عکاسان زحمت خفت کردنشون تو سینما رو کشیدن. چتو به تو سیمرغ ندادن ژوله جان؟ کجایی مهراب که میدیدی حتی بعد مراسم تصویر مجری ها هم لانگ شات نشون میدادن :)) فلسفه ی بعضی از گریم هارو نمیفهم، دقیقا بیفور افترشون چه فرقی داره؟ از حاضرین اختتامیه. نیلوفر خوش خلق در کنار امین حیایی همسرش. ...
سلام بر ابراهیم یک میلیونی شد
دنیا بدون ابراهیم برای من جای زندگی نیست. مطمئن باشید من تو اولین عملیات شهید می شم. یکی دیگه از بچه ها گفت: ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود. اون بنده خالص خدا بود که اومد بین ما و مدتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدابودن چیه یکی دیگه گفت: ابراهیم به تمام معنا یه پهلوان بود یه عارف پهلوان . ...
به وقت کاسبی!
شهاب نبوی طنزنویس زندگی شیرین و قشنگ مان درحالی ادامه دارد که سی-چهل روز بیشتر تا عید نوروز باقی نمانده. این روزها وقت دلالی است. آن بوی عید و کاغذ رنگی که فرهاد می گوید همه اش الکی است و این شب عیدی شما اگر پول داشته باشی و حتی کود حیوانی هم بخری، از 20 اسفند به بعد با سود چند برابر می توانی آبش کنی. در این جا با توجه به تجربه و تخصص زیادی که در زمینه به باد دادن کار و کاسبی دارم، چند ...
مسافر سنت در هزاره دوم/ به اندازه یک شمع، از تاریکی کم کنیم
روزها مسیرها را جوری تنظیم می کنم که ظهر نماز را به موقع سرراه سرویس مدرسه بچه ها بخوانم. دو هفته است نماز اول وقت می خوانم دارم و اثرش را روی همه زندگیم می بینم، برای همین هیچ چیزی را به نماز اول وقت ترجیح نمی دهم! سه شنبه- طبق معمول سنواتی و چنان که انتظار می رود جلسه ای که قرار است ساعت چهار بعد از ظهر آغاز شود تازه بعد از چهل و پنج دقیقه تاخیر منتظر هماهنگی پخش سرود ملی است! هیچ کس هم ...
حمله شبانه روزی به ایرانی بودن در شبکه های اجتماعی!
ایرانی ها و ژاپنی ها را نشان می دهد. ما همیشه عصبی، همیشه معترض، همیشه احساس مورد ظلم قرار گرفتن را داریم و همیشه فکر می کنیم باید با خشم حق خودمان را بگیریم، اما آن ها تلاش تا آخرین نفس، صبوری و استفاده از کمترین فرصت ها، الگوی زندگی شان است. کسی دیگر نوشته است: اون صحنه ای که مدافع ها بازی رو ول کردن رفتن به داور اعتراض کنن و گل خوردیم خلاصه زندگی ما ایرانی ها بود. همیشه به جای اینکه ...
قسمت یازدهم: دوازده ساعت مُردم تا زنده بمونم !
و پیش خودم می گفتم اونا که منو می بینن، بزار فک کُنن کشته شدمو و دیگه بسمتم شلیک نکنن. امروز که هفتم بهمن سال 1397 است. دقیقا در سالروز آن روز طولانی، پشت لپ تابم دارم این خاطره رو می نویسم و چه تصادف عجیبی که بدون برنامه ریزی قبلی این اتفاق افتاد و الان و در حالیکه در کمال آسایش و ارامش هستم، با همون حس و حال هفتم بهمن 1365 دارم خاطره اون روز رو برای شما روایت می کنم. گاهی بیاد اون ...
اعترافات دردناک کفتار پیر: خودم قربانی تعرض هستم
منزلشان رفت و آمد می کردم خواهری داشت که او را هنگام باز کردن در حیاط دیده بودم و با او ازدواج کردم. چند فرزند داری؟ پنج فرزند دارم که سه دختر و دو پسر هستند. همه آن ها ازدواج کرده اند؟ بله، فقط آخرین دخترم نامزد است و من همه جهیزیه او را تهیه کرده بودم که به خانه بخت برود که این حادثه رخ داد. نوه هم داری؟ بله! هفت یا هشت تا نوه دارم. با وجود این دست به ...
زندگی به علاوه سینما
چشم هر تماشاگری می نشاند. (23 نفر) اولی صادق است و دومی مسعود. اولی پلیس بدبین است و دومی پلیس خوشبین. اولی می گوید که باید به همه مظنون بود حتی به خودمان اما دومی با متهمان مدارا می کند و می خواهد آنها را به راه برگرداند. حالا صادق و مسعود روبه روی هم نشسته اند. متهمی که مسعود سال ها به او اعتماد کرده بود خائن از کار درآمده است. صادق می گوید تو ما رو می بردی عروسی خواهرش. نگو که طرف ...
گفت وگو با لطف الله میثمی به مناسبت چهل سالگی انقلاب
. خاطرم هست سال 53 مرا به زندان انفرادی انداختند. همین پرویز ثابتی آمد در سلول من و گفت این نظام شاهنشاهی تو را به آمریکا فرستاده است. حالا چرا تو با این نظام درگیر شده ای؟ • شما برای تحصیل که آمریکا نرفته بودید؟ نه. از طرف شرکت نفت به ماموریت رفته بودم. • جواب شما به ثابتی چه بود؟ من آنجا به ثابتی گفتم اتفاقا عمده اینکه من با نظام شما انقدر مخالف هستم به ...
استقبال سرد در زرتشت
...، با شرایطی که داشتم نمی خواستم حیرون شم. گفتم حالا یه چایی بخوریم تصمیم می گیریم. طرف گفت چایی فقط؟ اگر سفارش تون چاییه یک ربعه باید برید! عجب! همه آلاچیقا خالیه، چرا انقدر بی ادب و سخت؟ چایی آوردن با سرویس معمولی خوردیم و پا شدیم. گفتم راه رو ادامه بدیم بیرون زنجان جایی دیدیم می ایستیم و چیزی می خوریم؛ نشد تا شهر بعدی چیپس و پفک می خوریم. هر چیزی حدی داره. طرف شرایط خاص منو می بینه، می بینه سه تا خانومیم و مسافر، تا آخرین لحظه با توهین برخورد می کنه. واقعا قربون کرم خدا با این روزی که به بنده ها می ده. ...
خیلی نزدیک
هفت تیر از قدیم که گفتن دور باش ولی نزدیک! من از نزدیک بودن های دور می ترسم. شما هم مثل من هستید؟ یکسری کلمات آدم رو می بره داخل یکسری شعرها و این نزدیک هم از اون کلمه هاست که منو وادار می کنه این شعر رو مرور کنم. کافه تو ایران هم حکایت های خودش رو داره، معروف می شن و پاتوق می شن و هر کدوم دلیلی دارن. اینجا هم به خاطر سه چیز معروفه: کتاب فروشی نشر، معمای این ساختمان قدیمی و صاحبش که می ...
یک شب خانوادگی
کرج-گوهردشت تو دوران دانشجویی، رستوران روما رفته بودم؛ بلوار موذن روبه روی در دانشگاه آزاد کرجه (دانشگاه من علامه طباطبایی بود اما برای یک پروژه اونجا می رفتم). البته اول تو بلوار ملکشاه بوده بعد تغییر مکان دادن. به خاطر ولکام درینک یا به قول خودمون نوشیدنی خوشامدگویی خاصشون که یادم مونده بود. این پنج شنبه ظهر دوباره رفتم خیلی شلوغ بود. از در وارد می شدی گارسون های زیادش توجه رو جلب می ...
جزئیات جدید از قتل کودک 11 ساله توسط پیرمرد کودک آزار
به گزارش پایگاه خبری ربیع ، به نقل از جام جم ،پرونده این سلاخ کهنه کار از حدود 10 روز قبل زمانی در دستور کار پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت که مردی با مراجعه به دایره فقدانی های اداره جنایی از گم شدن پسر 11 ساله اش به نام مرتضی خبر داد. این مرد در اظهارات خود گفت: روز دوازدهم بهمن، پسرم به همراه دوستانش در محله زیرکن بولوار مهر مادر در منطقه خواجه ربیع مشغول بازی بود، اما از حدود ظهر ...
ماجرای باغ مخوف پیرمرد 60ساله : بارها کودکان را آزار داده ام
! یعنی چقدر پول می دادی؟ هر بار 10 هزار تومان می دادم! چند ساله بودی که ازدواج کردی؟ آن زمان 20 سال بیشتر نداشتم. یکی از شاگردانم در کشتارگاه که به منزلشان رفت و آمد می کردم خواهری داشت که او را هنگام باز کردن در حیاط دیده بودم و با او ازدواج کردم. چند فرزند داری؟ پنج فرزند دارم که سه دختر و دو پسر هستند. همه آن ها ازدواج کرده اند؟ بله! فقط آخرین دخترم نامزد است و من همه ...
اس ام اس تبریک روز ولنتاین
...، ولنتاین مبارک . ************************************ هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت.... هیچ ادایی جای اون نازو اداتو نگرفت.... پیش هر نقاشی رفتم تو رو نقاشی کنه، روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت... ************************************ میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل ” ب ” برات می میرند، مثل ” د ...
متن ویژه روز ولنتاین
❤❤❤❤❤❤❤❤تبریک ولنتاین❤❤❤❤❤❤❤❤❤ نمیدانم چه سریست که دیدنت از پشت سر هم آرامم می کند . . . بی خیال ولنتاین و شکلات هایش فقط بگذار همین امروز بی پروا نگاهت کنم .... هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت....هیچ ادایی جای اون نازو اداتو نگرفت....پیش هر نقاشی رفتم تو رو نقاشی کنه، روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت... می دونستی اشک ...
وقتی او را خریدم نمی دانستم مادرش زنده است ! + عکس
.... 46ساله است و می گوید وقتی این کودک را می خریده نمی دانسته مادر باران زنده است. چه شد که تصمیم به ربودن باران گرفتی؟ بچه را من ندزدیدم، مدت ها دنبال یک دختر بچه بودم. 20 سال قبل ازدواج کردم و خدا به من پسر داد. بعد از آن دوبار باردار شدم، یکبار پسر بود که سقط شد. یکبار هم دختر، اسمش را گذاشتم نفس، اما عمر نفسم کم بود و مدتی بعد فوت کرد. الان اگر بچه ام زنده بود هم سن ...
تلخ و شیرین های چهار دهه روزنامه نگاری همراه با حسین واحدی پور/عکس
...> او می گوید: در ابتدا روزنامه را در چهار صفحه، کمی بعد هشت صفحه و پس از آن تا 12 صفحه و بعد براساس استقبال و نیاز مخاطب، تعداد صفحات را به تناوب افزایش دادیم. واحدی پور می افزاید: چاپخانه مصطفوی یک کارگر را مسئول چاپ روزنامه کرد به نام آقارضا صدیقی که خدا بیامرزدش، خانه اش پشت کارخانه زیمنس در شیراز بود. کار ما در روزنامه تا ساعت 2 شب طول می کشید، بعد حدود ساعت 4 صبح می رفتم در یک مغازه آش ...
روسای جمهور برای اصلاح طلبان حکم دستمال کاغذی دارند/ نقشِ بی نظیر رسانه ملی در بسیج مردم برای 22 بهمن و ...
انست انسجام بخشی کامل را بین همه نیروها به وجود بیاورد/ نیروهای ارزشی و انقلابی باید به دنبال شایسته گزینی و جوانگرایی در مدیریت کشور باشند/ جریان اصولگرا باید در نحوه ارتباط گیری و تعامل با مردم کمی تغییر کند شورای هماهنگی نیروهای انقلاب بعد از یک دوره حرکت بر ریل موفقیت و پیروزی رو به افول نهاده و دچار انشقاق شد و بعضا یک به یک کنار کشیده و برخی دیگر آمده و جانشین یکدیگر شدند، ...
تاریخ انقلاب | علت تغییر محل استقرار امام از مدرسه رفاه به علوی چه بود؟
با ایشان ملاقات کنیم و برو بیدارشان کن... من هر دو بزرگوار آقای منتظری و مطهری را دعوت کردم به یک اتاقی نزدیک همان پله ها که آماده کرده بودیم برای انتظار مهمان ها... آمدم بیرون... دوباره آمدم داخل اتاق و به آقایون گفتم حالا مطمئنید که باید بیدارشان کنم، آیا آن قدر موضوع ضروری است؟ آقای مطهری فرمودند که ما امام را از اینجا می خواهیم ببریم، مرا به اسم کوچک صدا می کردند، فرمودند حمید آقا تو ...
افخمی: سگ ترامپ به هیلاری کلینتون شرف دارد
خیلی پیچیده می شود. تا وقتی که داریم درباره این صحبت می کنیم که ... الان تبیین کردید که آن انتخاب درست و برای همه سودآور بوده است؟ تا وقتی داریم درباره این صحبت می کنیم که دوران هشت ساله خاتمی دورانی بود که ما احتمالا از کنار یک جنگ داخلی عبور کردیم، حالا بخشی به طور حِکمی و حکمت خدا که اینطور شود و بخشی هم به آگاهی خاتمی ربط دهیم که از خطری که مملکت را تهدید می کرد، آگاه بود و ...
ماجرای باغ مخوف گرگ پیر
ترک تحصیل چه کردی؟ دوباره به همان کشتارگاه رفتم تا این که چند سال بعد قرار شد کشتارگاه دیگری در منطقه تپه سلام احداث شود به همین دلیل من هم بیکار شدم و به دنبال شاگردی اتوبوس های بین شهری رفتم. مدتی هم شاگرد اتوبوس بودم تا این که کشتارگاه دوباره راه افتاد و من هم به سر کارم بازگشتم! در بازجویی ها گفته ای که خودت قربانی آزار بوده ای! درست است؟ بله! زمانی که 15 سال بیشتر نداشتم به محل کار پدرم ...
نان، کار، برکت ؛ داستان عروسک های گندمی ننه مرضیه
در زمان های قدیم گندم نماد برکت بود و این نوع عروسک ها را می ساختند و به دیوار خانه هایشان آویزان می کردند. یا در سفرهای های هفت سین به عنوان تزیین از آن استفاده می کردند. او ادامه می دهد: البته بگذارید اعترافی کنم که چرا به سمت عروسک سازی سوق پیدا کردم! بعد از فارغ التحصیلی بیکار بودم تصمیم گرفتم از طریق عروسک های گندمی کسب درآمد هم داشته باشم. به خود می گفتم آن هایی که اهل هنر باشند از ...
عدم آشنایی با خدا از مشکلات مهم فرهنگی ماست
اینکه همه جا هست،اما چقدر غریب و مظلوم است و این بی اعتنایی ما انسان ها به او نوعی ظلم به اوست. دوم اینکه از این فاصله ما با خدا، کسی که ضرر می کند ما هستیم نه او. سوم اینکه روی خدا بیش از آنچه که ما بندگان فکرش را می کنیم، باید حساب کنیم و می توانیم. دوستی با خدا چه تاثیری در زندگی ما خواهد داشت؟ بیش از آنچه فکرش را بکنید، دوستی با خدا اثرگذار است. با ...
عکس قدیمی و زیرخاکی نعیمه نظام دوست با برنده سیمرغ مکمل مرد
نگاهتون روزهای سختی رو دیدم که فقط کارکردین و کار و تلاش کردین من دو تا کار در خدمت شما بودم ، هیچوقت نگفتین بلدین ، هیچوقت با غرور راه نرفتین ، هربار که نگاهم به شما عزیز بزرگوارم افتاد، داشتین فیلنامه میخوندین و به کار فکر میکردین و وقتی میومدین جلوی دوربین فقط کلاس درس بود و از ابهتتون در بازیگری جان و تن میلرزید ، امشب همونقدر گریه کردم که اون روز کارتون تموم شد و باز من اشک ریختم وبهتون گفتم ...
کمیته های انقلاب اسلامی در بابل چگونه شکل گرفت ؟/ نقش کمیته های انقلاب در تامین امنیت بابل
... در واقع سازماندهی نیروها جهت کنترل شهر و بازار و دیگر اماکن از مدرسه علمیه میرزا زکی شروع شد. افراد به نوبت نگهبانی می دادند و همین افراد اعضای کمیته را تشکیل دادند. من هم شب و روز در خدمت آنها بودم و در مدرسه حضور داشتم . حتی شام و ناهار آنها را از منزل خودم می آوردم . بعضی ها از فعالیت های شبانه روز همسرم تعجب می کردند. من هم می گفتم : دختر آقای کوهستانی است دیگر. خدا پدرشان را بیامرزد ...