سایر خبرها
اتاق بازرگانی متعلق به همه است نه فقط نمایندگان اتاق!
...، صنعت و صادرات یک منطقه را وصل کند به بازرگانی بین المللی این کار اتاق بازرگانی هست پس اتاق بازرگانی می تواند در حقیقت پل موفقی باشد برای شناساندن آنچه که در بازرگانی داخلی داریم به بازرگانی بین المللی. • شما چند وقت عضو اتاق بازرگانی هستید؟ بنده از سال1363عضو اتاق بازرگانی هستم • دراین مدت توانستید کاری انجام دهیدکه شما و مجموعه را راضی نگه دارد؟ اتاق یک ...
سی سال است برای شهدا مادری می کنم
زنده است، درد و دل می کند: این گوشه خانه بالای سر نادر، پرچم سبز رنگ زده بودم و روی آن یک پوستر درباره حضرت زهرا (س) نصب بود. با توسل به مادر سادات از شوهرم پرستاری می کردم. گاهی نفسش می رفت. صورتش کبود می شد و من جان از تنم بیرون می رفت. از شهدا مدد می گرفتم. گوش روزگار گاه عجیب به دهان ما و ای کاش هایمان دوخته می شود؛ این را می توان از حرف هایی که نیاززاده به زبان می آورد، احساس کرد: آن وقت ها ...
بچه های 23 نفر نمادی از ملت ایران بودند/ صدامِ فیلم واقعی بود و بچه ها در آن صحنه حضور داشتند
...، چقدر برای رسیدن به چنین بازی هایی وقت صرف کردید؟ در مقدمه کار چیزی که من نگران آن بودم و سال هایی که به ساخته شدن فیلم فکر می کردم با آن روبرو بودم، نگرانی ام از متن و روایت درست بود. بعد فکر می کردم اگر بهترین فیلم نامه دنیا هم نوشته می شد اگر بازیگر خوبی وجود نداشت نمی توانستیم آن را اجرا کنیم. یعنی بازیگری که مناسب برای این داستان باشد. قصه به ما می گفت بازیگر نباشد ...
مادر سه شهید دفاع مقدس: آتش دل مادر شهدا خاموش شدنی نیست
هنوز جریان را نمی دانم، گفتند: بله جنازه دارد. و من اینگونه از شهادت مجتبی با خبر شدم و دیگر به حال خود نبودم. به سختی خودم را به خانه رساندم. قبل از اینکه مجتبی شهید شود گویا من از شهادتش آگاه شده بودم چون خواب دیدم که به مجتبی می گویم اگر بروی جنازه ات برمی گردد. مجتبی هم به شهادت رسید و جنازه اش را بعد از یک هفته آوردند. فاصله شهادت او با برادر بزرگترش یک سال بود. بعد از شهادت آقا مجتبی پسر ...
مادرانه های شهدای مدافع حرم در روز مادر
ای که از پسرم گرفته ام وسایل خانه بود، وحید و خواهرش تا وقتی بچه بودند پول توجیبی های خود را روی هم گذاشته و برای روز مادر هدیه می خریدند و بعد هم که بزرگتر شد از خواهرش می پرسید که چه چیزی برای مامان بخریم. شماره بعدی، مادر شهید نومی گلزار است، ولی خاموش است. به سراغ مادر شهید دیگر یعنی حامد جوانی می روم، چندین بار بوق آزاد می زند ولی کسی جواب نمی دهد؛ دلم می خواست با آنها هم حرف می زدم ولی از جهت دیگر خوشحال بودم که جواب ندادند، چراکه تحمل اشک و بی تابی مادران را ندارم. گفت وگو از کتایون حمیدی انتهای پیام/60027/ 40/ ...
گرگ و میش روایت انسان های معمولی است نه افراد بری از خطا
باشد و فکر می کنم الان نسبت به چند سال گذشته بهتر شده است. بازخوردهای خوبی هم دریافت کرده ام. اما خیلی ها هم نقد می کنند که ممکن است نظرشان را جلب نکرده باشد که این هم کاملا سلیقه ای است. مهم این است که ماحصل کار توانسته ارتباط بگیرد. ** تا چه اندازه می خواهید به مرگ و میر، داستان شهدا و جنگ بپردازید؟ در اوایل پخش مجموعه، همه می گفتند تا چه اندازه می خواهید به مرگ و میر، داستان ...
قصه آدم های خاکستری در وقت معلوم - اخبار فرهنگی – همسو نیوز
خبرگزاری تسنیم، امیرمحمد واعظی: برو آقا برای من مجتهد مجتهد نکن. ما مجتهدی نداریم. مجتهد فقط یک نفر بود که آن را هم به عراق تبعید کرده اند. اگر مجتهدی وجود داشت که جلوی این همه فساد و فحشا گرفته می شد... این آخرین جملات بهمن بود، خطاب به روحانی ای که می خواست او را از جهاد منصرف کند و با کاترین و بچه ها از هجرت شان به غاری در میان کوه های خرمدره بازگرداند. حال اما 40 سال از ...
بهترین هدیه شهدا به شریک زندگی شان
بار لباسی را پسندیدم، اما آن را نگرفتم. چند ماه بعد مجدد به همان مغازه رفتیم و مهدی از من خواست که همان لباس را امتحان کنم. تا آماده شوم دیدم که آن را خرید. وقتی اعتراض کردم که قیمتش بالا بود؛ گفت، هرچیزی که خانمم بپسندد، باید برایش فراهم کنم. وی در هر شرایطی به قول ها و حرف هایش پای بند بود. اولین هدیه مهدی نیز، انگشتری بود که هنوز هم آن را به یادگار نگه داشته ام. زهره نجفی همسر شهید ...
زایمان مهسا عروس 12 ساله زیر ضربات بیل داماد در جنوب تهران
: مامانم معتاد بود تریاک می کشید. من که به دنیا آمدم معتاد بودم. پدرم هم از زمانی که یادم هست می کشید؛ همه چیز. دلم می خواهد همین جا بمانم و هیچ وقت برنگردم خانه. خیلی ها فکر می کنند خانواده برای ما جای خوبی است اما باور کنید این طور نیست. الان سالهاست بیرون زده ام. اطراف ورامین زندگی می کنند اگر دوباره برگردم دوباره همان بلا سرم می آید. یاد سوگند می افتم و اینکه وقتی از کانون اصلاح و تربیت تحویل ...
سرقت طلافروشی برای رسیدن به آرزوهای بزرگ
آرزوهای زیادی داشتم. من دفتر خاطراتی دارم که داخل آن نوشته ام که دلم می خواهد چند مغازه، خانه و باغ در مناطق مختلف تهران بخرم. حتی می خواستم قسمتی از بدهی هایم را با فروش طلاها بپردازم و داخل دفترچه ام از ماجرای طلاها و قسمت کردنش هم نوشته بودم. با حقوقی که من داشتم واقعاً نمی شد به این آرزوهای بزرگ برسم و برای همین زمانی که سعید به من پیشنهاد داد وسوسه شدم و با خودم گفتم با اجرای این نقشه می توانم به ...
آسمان خورشید را بگرفته و دف می زند // هر فرشته بر قدوم فاطمه کف می زند
... یا که معبود دو لبهای پیمبر تو شدی ... تا کمر خم شده بهر تو رسول خاتم... بوسه بر دست تو زد، مادر بابا تو شدی... آخرین دیدار قبل از هر سفر سهم تو بود... مقصد بعد از سفرهای محمد تو شدی... در همه دهر و زمان و زَمَن و وهم و خیال... چون خدا کرد نظر، زینت حیدر تو شدی... یا که نه یک سخن برتر از این باید گفت... ای علی، فخر نما، لایق ...
یک بار دیگر ما را به تلویزیون دعوت کنید
یک بعد از اذان، به اینها بپردازیم، من باید بعد از اذان توضیح می دادم که چه اتفاقی افتاد که دست های من قطع شد، من جلوی 80میلیون نفر گفتم عاشق همسرم هستم و به خاطر او بوده که خودم را اصلاح کردم. به نظرم این اعتراف خیلی جرأت می خواهد. خیلی از رفقایم بعد از این برنامه به من زنگ زدند و گفتند ای زن ذلیل، ای بدبخت ولی من هدف داشتم من عاشق زن و زندگی ام هستم، من عاشق بچه هایم هستم. همین الان که با شما حرف ...
بانوی پزشک با بیش از 300 جراحی رایگان
مرد وارد دوره جراحی عمومی شده بودم. همچنین استادان و پرسنل بخش ها همه با مخالفت با من برخورد می کردند چرا که از نظر آنها یک خانم نمی توانست جراح عمومی باشد و من و چند نفری که بعد از من وارد جراحی عمومی شدند با چنگ و دندان جنگیدیم تا ثابت کنیم که خانم ها نیز پا به پای مردان می توانند متخصص جراحی عمومی شوند و حتی در مواردی ظرافت دست خانم ها باعث موفقیت بیشتر می شود. به تدریج ...
روایت ازدواجی که شهدای گمنام مهمانش بودند/ دعا کردم سعید شهید شود
شهادت بود به اعتقاد مادر این شهید سعید حقش شهادت بود درست است زود رفت اما باز هم مایه افتخار است و همواره سر نماز از من می خواست برایش دعا کنم تا به شهادت برسد. در حال حاضر مادر شهید تمام دل تنگی و دل گویه های خود را با یادمان فرزندش در میان می گذارد و در هفته سری به این یادمان می زند و نمی گذارد غباری بر چهره یادمان این شهید مدافع حرم بنشیند. حال پدر سعید نیز دست ...
در کتاب هایم افراد را رُتوش نمی کنم/ ما زن ها عالم را از دریچه ای دیگر می بینیم
ماحصل این گفت وگو است؛ انشا نویس خوبی بودم * خانم برادران از میان این همه هنر، نوشتن را انتخاب کردید، چطور وارد این حیطه نوشتن شده اید؟ انشا نویس خوبی بودم، یادم هست در دوران دبستان و راهنمایی وقتی موضوع انشا مطرح می شد بچه ها سر کلاس سریع می گفتند برادران انشا بخواند، نوشتن را دوست داشتم، اما هیچ وقت به اینکه یک روزی بنویسم فکر نمی کردم، بر اساس اقتضای سنم در دوران ...
آموزش زبان برای کودکان، ده گام اساسی
انجام می دهند. شما هم می توانید این فعالیت ها را به راحتی برای یادگیری انگلیسی در خانه انجام دهید. این هم چند نمونه برای شروع: واژه های جدید را برای کودکان طوری ادا کنید که بتوانند صداها را به طور جداگانه بشنوند. برای مثال b-a-t بعد به دنبال واژه هایی بگردید که با حرف b آغاز می شوند. واژه های سادهٔ سه حرفی را واضح ادا کنید. بعد حرف اول یا آخر را تغییر دهید تا به طور مثال واژهٔ bat تبدیل به ...
دژاگه: کی روش را آرام می کردیم دعوا نکند
اما من می گویم برای ما ژاپن سخت تر از قطر بود. اگر از ژاپن عبور می کردیم، قطر را می بردیم. بعضی ها می گفتند اگر جای کی روش بودند بعد از جام جهانی می رفتند و ریسک جام ملت ها را قبول نمی کردند. آقای کی روش 8سال اینجا زحمت کشیده بود و امید زیادی هم به موفقیت در جام ملت ها داشت. او تیم خوبی داشت و نباید از شانس قهرمانی در جام ملت ها به سادگی می گذشت. به هر حال وقت رفتنش شد و رفت ...
چگونه یک مادر نمونه باشیم؟
تا پیش از مادر شدن شاید چالش ها مختلی را در زندگی گذرانده باشید اما وقتی مادر می شوید تازه می فهمید آن چالش ها در برابر سختی های وظایف مادر بودن قابل قیاس نیستند. البته مادر بودن همیشه هم همراه با سختی و نگرانی نیست، مخصوصا مادرانی که اولین بار مادر بودن را تجربه می کنند، با هر حرکت جدید و رشد و نمو کودک خود هیجان زده و خوشحال می شوند. بچه ها از لحظه تولد به مادر خود وابسته هستند و مادر بهترین ...
به هر حرکت و کلامی در حوزه زنان با عینک سیاسی و امنیتی نگاه می شود
لایحه به مجلس ببریم طرح هایی همچون منع کودک همسری و ... می بینیم که پس از کش و قوس ها وقتی هم به مجلس می رسد، اما همچنان بدون نتیجه می ماند. به نظر شما چرا چنین طرح هایی که به گفته بسیاری جامعه شناسان می تواند از بسیاری آسیب ها جلوگیری کند به سرانجام نمی رسد؟ اتفاقاً چند وقت پیش مصاحبه ای داشتم و مفصل توضیح داده بودم که به دلیل سیاسی شدن حوزه و موضوع زنان نتوانستیم حتی یک ...
بوسه آبدار رحمان، بهترین هدیه برای مادرش بود
عملیات مهم به جبهه می رفت و من با یک دل پر از دعا، اسپند، یک کاسه آب و قرآن گرفتن بدرقه اش کردم، قبل از آنکه خبر شهادتش را بیاورند، دلشوره ای عجیب در دلم افتاده بود و آنقدر در تشویش بودم که شب به خوابم آمد و گفت: مادر، مادر والعصر بخوان . روز بعد با همان دلشوره از خواب بیدار شدم و خبر شهادت علی اصغر را برایم آوردند، علی اصغر در پنجم مرداد ماه سال 66 شهید شد و به آرزویش رسید. بعد از ...
نقاشی قهوه خانه را مردم قضاوت می کنند/شکستن تک صدایی از میکونوس
. پس از سال ها کلنجار نامش را نقاشی قهوه خانه گذاشتم، نامی چند وجهی، که وجهی از آن در پالت (مقدمه) کتاب شرح داده شد، و دیگر وجوه آن را خواننده می تواند به فراست در متن کتاب دریابد. فصل بندی کتاب بر اساس بوم نقاشی است؛ 21 بودم. بوم آخر نقش آویز دارای شش آویز، دستمایه ها (فهرست منابع و مآخذ)، نقش واژه ها (واژه نامه آلمانی به فارسی) و نمایه است. هر عنوانی دارای بار معنایی است، و ایهام و استفهامی را در ...
بنا: بودجه دولت را در شکم فوتبال می ریزیم و می گوییم صنعت است!
، بعد از مسابقه آخر همه چیز در درونم فرو ریخت. اما حالا که 2 سال و نیم از ماجرا می گذرد، وقتی به آن روز برمی گردم، با خودم می گویم چرا گریه کردم؟ می توانستم به راحتی سرم را بالا بگیرم. چون با توجه به زمان کمی که تا المپیک ریو داشتم، کسب 2 مدال برنز خیلی هم خوب بود. اما شاید آن موقع از خودم توقع زیادی داشتم. خدا شاهد است که شعار نمی دهم. می دانم که در المپیک کسب مدال طلا چقدر به مردم مزه می دهد و من ...
دیگر نمی توانیم کابینه ای مثل کابینه دکتر مصدق پیدا کنیم/از این که ازدواج نکرده ام پشیمان نیستم
در حال چاپ بود و به مجرد اینکه او رفت، مدیر کل جدید، چاپ فهرست های بعدی را به تعویق انداخت و تا هشت سال که رئیس کتابخانه بود، دیگر فهرست جدیدی چاپ نشد. اما بعد از آنکه بازنشسته شد مدیر کل دیگری آمد که در زمان او کتابخانه ملی از وزارت فرهنگ جدا شده بود و در دست وزارت فرهنگ و هنر قرار گرفت. در واقع شما بنیان گذار فهرست نگاری هستید ؟ بله. در این بخش نسخ خطی من اولین نفر بودم. ...
رحیم پور ازغدی: وادادگی در برابر استکبار برهان احمق هاست
با فساد باید مسئولان حکومت اسلامی نیز ساده زیست باشند بنابراین کسانی که می خواهند کار اقتصادی کنند حق ندارند وارد حکومت اسلامی شوند و بعد بگویند سرمایه هزار میلیاردی و خانه چند ده میلیاردی دارند، اظهار کرد: بنده نمی گویم که مدیران به مانند امام به جماران بروند و یا مثل رهبر معظم انقلاب باشند باید مانند متوسط مردم زندگی کنند و کمی از اشرافی گری دست بردارند. وی با بیان اینکه طهارت اقتصادی ...
احمدی نژاد: تغییری نکرده ام/ وضع آزادی از زمان طاغوت بدتر شده است
. معتقدم در بخش اول وضعیت ما بهتر شده است. یعنی شدت عمل حکومت علیه مخالفان تخفیف یافته اما گستره برخورد حکومت با آزادی مردم بدتر شده است. یعنی در مقایسه با قبل، وضع آزادی بدتر شده است. و توضیح داد این حرف یعنی الان مانند زمان طاغوت برخوردها با زندانیان سیاسی آنطور خشن نیست، اما دایره و گستره برخوردها بیشتر شده است. برای این ادعای خود مثال هایی هم از زندان های یکی دو شهر بزرگ آورد که طبق ...
در میزگردشفقنا مطرح شد: سیره حضرت زهرا(س) را با زبان روز به نسل جوان منتقل نکردیم/ خواهان گفت وگو با ...
مانده است. اما تحلیل تاریخ زندگی حضرت و استخراج اصول زندگی ایشان اهمیت دارد. سلمان می گوید به خانه و به دیدار حضرت زهرا رفتم و دیدم حضرت نشسته اند درحالی که با یک دست آسیاب می چرخانند و زیر لب ذکر می گویند فرزند خود را نیز در آغوش دارند. از این چه اصلی به دست می آید؟! “اصل بهره وری و مدیریت زمان و استفاده از وقت” حضرت زهرا(س) ذره ای از وقت خود را به هدر نمی دادند. نمونه دیگر اینکه در مورد ...
“طلائیه” همچنان در سکوت؛ قصه پرغصّه این جنگ هنوز ادامه دارد
وقت که لب های کوچکش را روی دست و صورت گرم پدر گذاشت و آرام بوسید. جنگ حالا نه در زمین طلائیه که در ضمیر طلائیه شروع شده است... با پایان جشن، کیک تولد بین همه تقسیم می شود، وسایل را جمع می کنند تا راهی خانه شوند اما صدای موزیک ملایم شمع هنوز در بین وسایل شنیده می شود... برداشت دوم: طلائیه طغیان کرده است هنوز ساعت خانه بیست و چهار را پر نکرده است، یکم اسفندماه حوالی ...
اولین عکس و گفتگو با مردی که آبروی ایرانیان را در کانادا برد+تصویر
اما غروب که می شد حس عجیبی داشتم. حس دلتنگی و غربت که دلم می خواست ساعت ها گریه کنم. برای همین از مادرم خواسته بودم بیاید پیشم. از وقتی او آمده بود بهتر شده بودم. من در کانادا حتی نمی توانستم به هموطنان خودم اعتماد کنم. زندگی در ایران شاید این روزها خیلی سخت باشد اما غم غربت و دلتنگی اذیتت نمی کند. هرچه باشد می دانی یک نفر را داری که در خانه را به رویت باز کند و سنگ صبورت باشد. خانواده مقتول را دیده ای؟ نه. اصلا آنها را نمی شناسم اما امیدوارم مرا ببخشند. من اصلا قصد درگیری نداشتم و همه چیز در یک لحظه رخ داد ...
همان طور که آرزو داشت شهید شد
دفعه همه چیز را رها کرد و به جبهه رفت. اول برای ورود به جبهه دوره ای از آموزش نظامی را پشت سر گذاشت و از همان جا هم وارد سپاه شد. از سال 1360 به جبهه می رود و مدت طولانی در منطقه می ماند و گاهی فقط چهار الی پنج روزی برای مرخصی به خانه برمی گردد. آن موقع برادرم برای مادرم، من و خواهرم در یزد خانه ای اجاره کرده بود. من دو سال از شهید کوچک تر بودم. یادم است یک بار که از جبهه به خانه آمد، پرسیدم در جبهه ...
زن هنرمندی که فکر می کند برگزیده خداوند است
.... رفتار و درخواست های من برای همه، تعجب برانگیز بود. فردی که می خواهد سرطانش را عمل کند، تماشای منظره به چه دردش می خورد؟ بعد از جراحی، پرستار از من پرسید: اگر بالاترین درد را شماره ی 10 بدانیم درحال حاضر درد شما چه شماره ایی دارد؟ شماره ی دردی که می کشیدم، از نظر خودم 9 بود اما اجازه ی تزریق مرفین ندادم. می خواستم در مدتی که درد می کشم هوشیار باشم. من از اتفاقات سخت زندگی نمی گریزم و به سادگی ...