سایر منابع:
سایر خبرها
آزادی عروس نوجوان پس از 8 سال
خانواده ها نیز در جریان این درگیری قرار گرفته اند. زمانی که سوسن 11ساله بود با کریم ازدواج کرد و آنها از شهر محل زندگی شان به تهران آمدند. یک سال بعد یکی از اقوام کریم با نشان دادن فیلمی به او زندگی مشترک این دو نفر را به چالش کشاند. با توجه به وضعیت به وجودآمده، سوسن بازداشت شد و مورد بازجویی قرار گرفت. او که در ابتدا مدعی بود در قتل شوهرش نقشی نداشته است، این بار به قتل اعتراف کرد و گفت: چون شوهرم ...
این بازیکن گریه می کرد که فقط از استقلال برود!
...> از بازیکنانی که در امیدهای استقلال بازی می کردند چند تای آنها در کرج زندگی می کردند و چون پول نداشتند که تا تهران بیایند من خودم با ماشین می رفتم جلوی در خانه های شان و سوارشان می کردم و تا تهران می آوردم عصر هم همان ها با من تا کرج برمی گشتند.روز های بازی خودمان برای تیم ناهار می گرفتیم که گرسنه نباشند. چون برخی از آنها از خانواده های خیلی ضعیف جامعه بودند و می ترسیدیم که الکی بگویند ناهار خورده ...
بنیاد در آینه مطبوعات
دست و پاهایم را قطع کنند، می غلتم و بر دشمن می تازم که بار دوم ترکش خورد و به شهادت رسید. وی در عملیات والفجر یک در جبهه شرهانی بر اثر ترکش به ناحیه سر به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همرزم شهید می گوید: زمانی که جنازه شهید را آوردند، به قدری نورانی بود که انگار خوابیده است . وقتی جورابهایش را از پایش در آوردند هنوز شنها داخل جورابهایش بودند. او که با پایه برهنه گردان را هدایت می کرد پاهایش آبله زده ...
پسر جوان، پدرش را زنده به گور کرد!
خواست چراغ قوه را شارژ کنم. من هم از این فرصت استفاده کردم و مشغول مصرف شیشه شدم. پدرم که به خاطر تأخیر من از درون چاه بیرون آمده بود، وقتی مرا در حال استعمال مواد دید عصبانی شد و ناسزا گفت و پس از آن دوباره داخل چاه رفت. او افزود: من که از حرف های پدرم ناراحت شده بودم ناگهان دو سنگ بزرگ را از کنار دیوار برداشتم و داخل چاه انداختم پس از آن هم خاک و سنگ های دیگر را درون چاه ریختم و پدرم ...
خودکشی؛ افغانستان در مقایسه با اروپا و آمریکا در کجا قرار دارد؟
راضی نیستم؛ پدرم با آن وضعیت جسمی و کهنسالی کار می کند، مادرم که از ترس پدرم نمی تواند زیاد از خانه خارج شود، برادرهایم که یکی از آن ها دانشجو است و دو تای آن ها کار می کنند و برادر دیگرم را هم می گویند که معتاد شده است اما هنوز خوب نمی فهمم که چکار می کند. نمی دانم وضعیت خانواده ها در جاهای دیگر دنیا هم آیا همین طور است، نمی دانم خانواده های دیگر هم اجازه درس خواندن به دختران را نمی دهند ...
سند نجات مادر بزرگ ونوه هایش برای عروس
هایم برای بازی به کلوپ او می رفتند . شب حادثه همسرم از خانه خارج شد و هرگز بازنگشت تا اینکه خودم به برادرشوهرم خبر دادم که چند روزی است رحمت از خانه خارج شده و از او خبری نیست . پس از بررسی ها مشخص شد هوشنگ به اتهام همکاری با گروه کوموله محارب و به خاطر قتل هم مجرم شناخته شد . پرونده هوشنگ ابتدا در دادگاه انقلاب بررسی و او به خاطر همکاری با گروه کوموله به اعدام و 10 سال زندان ...
نفیسه روشن و نوستالژی های بامزه اش!+عکس
می دادم تا برایم یادگاری بنویسند. متولد چه سالی هستید؟ 62 پس دهه شصتی محسوب می شوید، تا بحال توپ پلاستیکی دوپوسته کرده اید؟ اصلا اهل فوتبال بازی کردن بودید؟ بله جوجه رنگی هم داشتم و در حیاط خانه مادربزرگم با آن توپ های پلاستیکی راه راه بازی می کردیم. که یادم می آید هادی و هدی هم از این توپ ها داشتند. بعد که سوراخ می شد، دادش ها با چاقو پاره اش می کردند ...
استغفار شاکرانه
خدا هر روز هفتاد بار توبه می کرد بدون هیچ گناهی. 27 اکنون این پرسش پدید می آید که مراد از غبارگونه ای که پیامبر را به استغفار دائمی وامی دارد چیست؟ غبار این خلفای تامّ الهی، توجه به کثرت خلقی در مقام انجام وظیفة تبلیغ دین است. توضیح اینکه حضرت خاتم الانبیاء(ص) همواره نور وجه حضرت احدیت را بی واسطه مشاهده می کرد؛ اما گاه هنگام نشست و برخاست با مردم و تبلیغ دین، خلق یا وجود خود آن حضرت ...
انتقاد شدید فرزند آیت الله طالقانی به غرضی و فرزندان هاشمی/ تولد تضمینی 8000 کودک به شرط تامین اعتبار/ ...
که با وی داشتم گفتند که از 24 وزیر دولت 23 وزیر برای عزل فرمانده نیروی انتظامی به دلیل اتفاقات کوی دانشگاه فشار می آورند و تنها من در حال مقاومت هستم و از من پرسیدند که جریان برخورد نیروی انتظامی با دانشجویان در کوی دانشگاه چه بوده است؟ و من در جواب گفتم که مأمورین نیروی انتظامی از سمت آن مسؤول دولتی برای ورود به کوی دانشگاه و برخورد با دانشجویان اغ فال شدند و اتفاقات بعد از آن همگی یک سناریو از ...
آن موقع هم از بوی باروت خوشم می آمد
می آموختم. زمانی من را از اداره تئاتر اخراج کردند، ولی نمی گویم چه کسی! چه سالی؟ 1350. بله، باید بعد از آن روز به بعد، هرزروی داشته باشم، ولی نداشتم. علتش چه بود؟ اندیشه. آدمی که زمانی با اندیشه های ما هم سو بود، رئیس اداره تئاتر شد و نه تنها من که خیلی ها را اخراج کرد. من برایش متأسفم؛ هرچند چهره ماندگار تئاتر ایران هم باشد. رفتم در بی سیم نجف آباد، که آقای داریوش مؤدبیان ...
حادثه ها
تهران محاکمه و به قصاص محکوم شد. این حکم به تأیید دیوان عالی کشور رسید و در حال اجرا بود که متهم توانست از خانواده اولیای دم رضایت بگیرد. بنابراین متهم از مجازات اعدام رهایی یافت و این بار در مقابل هیأت قضائی شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران ایستاد و از جنبه عمومی جرم محاکمه شد. وی در این جلسه با ابراز پشیمانی، به قضات گفت: من قصد قتل نداشتم و نمی خواستم کسی بمیرد. در پایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند تا حکم نهایی درباره این پرونده را صادر کنند. ...
روایت زنانه رانندگی در تهران
لباس شویی بنشین" که این به نظرم آزاردهنده است. البته به نظر می آید سال های اخیر این متلک گویی کمتر شده است. سارا درباره تجربه ای که از سال ها رانندگی نصیبش شده، تعریف می کند: کم سن و سال تر که بودم، ماشینی داشتم که برایم مهم نبود جایی بخورد، برای همین نمی گذاشتم کسی حقم را بگیرد و هرکس می خواست مزاحمم بشود، بی کله می رفتم جلوی ماشینش و نمی گذاشتم حقم را بگیرد، اما تجربه های بدی که داشتم ...
ردپای دو مظنون در قتل مرد کارتن خواب
کشیک گزارش می داد. با اعلام این خبر، تیمی از کارشناسان حفظ صحنه جرم، تشخیص هویت و پزشکی قانونی به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ به دستور قاضی ایلخانی،بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت وارد محل جنایت شدند. پس از انجام معاینات اولیه که حکایت از این داشت که مقتول با یک ضربه جسم برنده نظیر چاقو به ناحیه گردن به قتل رسیده، جسد جهت انجام معاینات دقیق تر ...
اکبر عبدی: در مورد استقلال با من کل کل نکنید
تمام عیار داشتیم. شنیده ایم که این روز ها نمی توانید به کوهنوردی بروید، درست است؟ - درست است. با این که آرامش کوه را خیلی دوست دارم اما تقصیر خودم نیست، بدنم دیگر من را همراهی نمی کند. شاید شما بتوانید با کلیه و پاهایم حرف بزنید، گوششان به حرف من و پزشک ها که دیگر بدهکار نیست. تنهایی کوهنوردی می کردید یا با دوستان؟ - خیلی وقت ها با دوستان و خانواده به کوه می رفتیم ...
قدم اول برای رسیدن به سعادت ماندگار!
به گزارش شفا آنلاین ،چیزی را که دوست دارید واقعا بخواهید ! صبح روزی در سال 1993، من وارد دفتر یک مجله معروف در نیویورک شدم و درخواست همکاری به عنوان نویسنده کردم. نه قرار ملاقاتی داشتم، نه تجربه ای و نه حتی یک مقاله چاپ شده با نام خودم! تنها یک چیز برایم روشن بود: هیچ کسی به خانه ام نخواهد آمد و نمیگوید، ما شنیده ایم نویسنده ای با استعداد اینجا زندگی می کند و مایل به همکاری با او هستیم. ...
دخترانی با سراب شهر آرزوها
فروخورده مخفی کند. نگاه منتظر من دوباره او را به حرف می آورد. مهتاب ادامه می دهد: من شدم نان آور خانه، گاهی گل می فروختم، گاهی لیف حمام، خیلی زجرآور بود حسابی منزوی شده بودم، به همه دخترهای کوچه و خیابان حسودی ام می شد، هزار بار از خودم پرسیدم چرا من یکی از آنها نیستم و کلی به این خاطر گریه کردم. من حتی نمی توانستم به این امید باشم که یک روز خواستگاری در خانه مان را بزند و من را از فلاکتی که ...
این خیریه اینترنتی 7 میلیارد کمک جمع کرد
تیپ ما نمی خورد نه اینکه بد باشد. من سعی کردم نه از اعتقادات مذهبی و نه دلم خواسته برای کار خیر از احساسات مردم استفاده کنم. مثلا بازارچه داشتن خیلی خوب است اما من نه توانش را داشتم نه آدم هایی که بتوانند این کار را انجام دهند. متاسفانه این تبدیل به بیزینسی در خیریه ها هم شده است. که چهره ها برای رونق بیشتر در خیریه ها حضور پیدا می کنند اما عوضش طلب پول می کنند. اطرافیان نیازمند گاهی مقصر ...
کرامات پیشوای نهم
، بعد با هم از آن جا بیرون آمدیم، مقداری با او راه رفتم ناگاه دیدم که در مسجد مدینه هستیم. به رسول خدا (ص) سلام کرد و نماز خواند، من هم با او نماز خواندم، بعد از آن جا خارج شدم، مقداری راه رفتیم ناگاه دیدم که در مکه هستیم، کعبه را طواف کرد، من هم طواف کردم. (24) بعد ازآن جا خارج شدم چند قدم نرفته بودیم که دیدم در جای خودم که در شام مشغول عبادت بودم، هستم. آن مرد رفت، من غرق تعجب بودم که خدایا او که ...
بازی در نقش شهید چمران؛ یک حال خوش و بی مانند
نه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید رفت اولین باری که مهدی چمران مرا در شمایل برادر شهیدش، مصطفی چمران دید، من متوجه شدم چقدر منقلب و متاثر شده است. همان لحظه با خودم گفتم این تاثر به خاطر دیدن تو نیست؛ بلکه به خاطر دیدن شمایل و ریختاری از برادرش است و او را به خاطراتی برمی گرداند که شاید یادآوریش هم برایش تلخ باشد. مواجهه غریبی بود؛ با خودم می گفتم این فرد قرار است ...
پدرم مرا نشناخت و گفت شما پسرم را ندیدی
که به ماسه رسیدیم و به دلیل نرمی ماسه پاهای مان دیگر اذیت نمی شدند، چند روز بعد به بیمارستان اندیمشک رفتم. وقتی آنجا حال و روزم را دیدند سریعاً مرا بستری کردند و بعد به تهران انتقال دادند، پس از بهبودی دوباره اعزام شدم و این بار در گردان مسلم بن عقیل (ع) به فرماندهی سردار شهید عالی حضور یافتم، پس از گذشت مدت زمانی کوتاه، خبر شهادت مجید باخیره به من رسید، مجید در والفجر مقدماتی به شهادت ...
تونی می تواند تیم را از این وضع خارج کند/برای تراکتور آهنگی با استاندارد های اروپا ساختیم
کاپیتان این تیم بود نتایج تراکتور را دنبال می کردم. هدایت پسر عموی من است. از آن زمان به این تیم علاقه داشتم. هم چنین زادگاه من منطقه ای نزدیک کارخانه تراکتور سازی است و می توان گفت از کودکی به نحوی با این تیم در ارتباط بوده ام. البته این را بگویم من پرسپولیسی بودم اما بعد از اینکه در تهران با باقری و دایی آن طور رفتار کردند و قدرشان را ندانستند طرفداری از پرسپولیس را قطع کردم و کاملا تراکتوری شدم ...
جای حاشیه سازی، زیر ساخت های فوتبال ایران را درست کنید | برای وارد کردن یک توپ به کشور اینقدر اتفاقات ...
رفتم تا اولین بازی ملی ام را انجام دهم، واقعاً حس خوبی داشتم. یک جورهایی با تمام سال هایی که برای تیم های پایه ایران بازی کردم، متفاوت بود. من در جام جهانی برای تیم های مختلف بازی کردم ولی بازی در تیم بزرگسالان حس جدیدی داشت. خوشحالم که با برد همراه شد. استرس داشتی؟ نه استرس نداشتم، هیجان داشتم. ذوق و شوق زیادی داشتم که زودتر به زمین بروم و برای تیم ملی تأثیرگذار باشم. با ...
ناگفته های اختلاس سه هزار میلیاردی
انقلاب فعالیت مبارزاتی داشتید؟ بله، به هیاتی می رفتم که در آن بچه ها فعالیت مبارزاتی انقلابی داشتند. با چه کسی در این هیات بیشتر در ارتباط بودید؟ یک سال قبل از انقلاب با خانواده شهید عباسعلی ناطق نوری ارتباط داشتم. ارتباط من با ایشان بیشتر مربوط به فعالیت سیاسی بود که بعد از انقلاب هم این ارتباط ادامه پیدا کرد. گروهی که در این هیات بودند بیشتر فعالیت مذهبی ...
صدیقه کیانفر:به سریال ها دعوتم نمی کنند
...: در این مدت تنها کسانی که به یاد من بودند بچه های رادیو بودند که حالم را می پرسیدند و حتی می خواستند به منزلم بیایند اما من حال خوبی نداشتم و نمی توانستم بپذیرمشان. وی که آخرین بار با سریال خوب، بد، زشت در تلویزیون حاضر شد از نبودش در این رسانه گفت و بیان کرد: کسی مرا به کار دعوت نمی کند و فقط رادیویی ها هستند که از من می خواهند تا به برنامه ها بروم. همه مرا فراموش کرده اند اما من ...
زورگیر شیشه ای به دام افتاد
مناطق شرق و شمال شرق تهران اعتراف کرد . متهم در اعترافاتش به کارآگاهان گفت : از سال 81 تاکنون به مصرف موادمخدر از نوع شیشه اعتیاد دارم؛ آخرین سابقه دستگیری ام به تاریخ 20/12/1393 باز می گردد که در روز 20/01/1394 با تأمین قرار وثیقه از زندان مرخصی گرفته و پس از آن متواری شدم . متهم در خصوص انگیزه انجام سرقت از دختران و زنان جوان به کارآگاهان گفت : به خاطر توهمی که از دختران داشتم ، دختران ...
ازدواج های رنگی
دخترش یافت. اولین بار که متوجه شدم "پروین" در زندگی با شوهرش مشکل دارد، زمانی بود که زخمی روی دستش دیدم؛ صورتش غمگین بود و سعی می کرد این غم را از من پنهان کند، اما مگر می شود مادر غم فرزندش را نفهمد. دیدن صورت رنگ پریده و بی حالش چقدر برایم سخت بود....پرسیدم چه شده، جوابی نداد. گفت خسته است و خانه تکانی او را از رمق انداخته. گفت دستش را با چاقو بریده و نباید ...
اظهارات خواندنی جوان اروپایی که شیعه شد
استفاده کردم تا بدان دست پیدا کنم. *آرامشی که فانی بود این جوان اروپایی از خرید خانه و ماشین لوکس گرفته تا انجام سفرهای خارجی جهت دستیابی به آرامش واقعی، سخن گفت و افزود: با توجه به تمکن مالی ام، سعی در استفاده از امکانات مختلف برای رسیدن به آرامش داشتم، اما هرتجربه جدید تنها مدتی کوتاه دوام داشت. این مستبصر شیعی ادامه داد: خانه و خودروی لوکس، سفرهای خارجی و ...
من آقازاده پولدار بودم بعد از انقلاب شدم جزو آقازاده های ورشکسته!
... *به نظر شما پیشنهاد ریاست جمهوری به آیت الله طالقانی ازسوی مجاهدین، تلاش در این راستا بود که ایشان را از لاک خودش بیرون و به وسط میدان بکشند؟ بله، می خواستند مرحوم طالقانی را وسط میدان بکشند و بعد هم بگویند پس ما هم باید بیاییم! حواس ایشان جمع بود، مضافاً بر اینکه اساساً دنبال این جور کارها نبود. در آن روزها شورای انقلاب، بالاترین نهاد تصمیم گیری مملکت بود، ولی مرحوم طالقانی حتی در ...
روایت موسوی تبریزی از اسدالله لاجوردی
روحیه می دهد. البته واقعا هم زمانی بود که آنها به طور کامل جمع وجور نشده بودند. کسانی که نزد امام رفته بودند از گروه مؤتلفه بودند. من خودم آن روز بیت امام بودم، وقتی بعضی از اعضای شورای مرکزی مؤتلفه داخل رفتند. بعد از آن حاج احمدآقا گفتند امام می خواهند شما را ببینند، من خدمت امام رفتم، امام گفتند که تمام اصلاحاتی که پیشنهاد شده، انجام بگیرد اما آقای لاجوردی بماند. آقای لاجوردی هم، همه آن اصلاحات ...
انتخاب های سخت (17)
احساسی شبیه تانتالوس، یکی از اسطوره های نگون بخت یونان را داشتم که محکوم به دیدن میوه های خوشمزه و آب نیروبخش برای تمام ابدیت بود اما هرگز قادر به خوردن آن نبود.) این بار میزبان ما رئیس جمهور مبارک بود که با وجود اینکه در کشورش رهبری مستبد بود اما طرفدار پر و پا قرص راه حلی مبتنی بر دو کشور و صلح در خاورمیانه نیز بود. از آنجا که مصر دارای مرز مشترک با غزه و اسرائیل و اولین کشوری بود که در سال ...