سایر خبرها
داستان دروغ یک قتل برای انتقام از خواهر
روز من و خواهرم از مدرسه به خانه برگشتیم و دیدیم پدر و مادرم با هم جروبحث می کنند. پدرم می خواست مادرم را با یک روسری خفه کند که من و خواهرم دخالت کردیم و به کمک مادرم رفتیم، سه نفری با هم پدرم را خفه و بعد هم جوری صحنه سازی کردیم که انگار پدرم خودکشی کرده است. از آنجایی که پدرم سابقه خودکشی هم داشت، کسی شک نکرد و ما به زندگی خود ادامه دادیم، اما در همه این سال ها عذاب وجدان ...
حاج قاسم می گفت کازرونی کلید لشکر است
العمل مادرتان بعد از شنیدن خبر شهادت ایشان چه بود؟ وقتی خبر شهادت پدر را به مادرم داده بودند، ایشان خدا را شکر کرده و گفته بود: او به خواسته قلبی اش رسید. من و برادرانم سن و سال زیادی نداشتیم، اما وقتی متوجه مفهوم شهادت شدیم و مسیری که پدر انتخاب کرده بود را شناختیم، سعی کردیم راه ایشان را ادامه بدهیم. الحمدلله همواره حضور پدر را در زندگی مان حس می کنیم. حتی فرزندان مان حضور پدرمان را در جای ...
اتهام قتل به خاطر یک سیمکارت!
چهارشنبه 8 آبان پسر 25 ساله ای به کلانتری 129 جامی رفت و مدعی شد در یک توطئه خانوادگی پدرش را با همدستی مادر و خواهرش به قتل رسانده اند. وی در تشریح ماجرا گفت: 11 سال قبل من و مادر و خواهرم، پدرم را در مشهد کشتیم و با صحنه سازی، قتل او را خودکشی جلوه دادیم. بعد هم به تهران نقل مکان کردیم تا کسی به راز ما پی نبرد. او ادامه داد: پدر و مادرم همیشه باهم اختلاف داشتند. روز حادثه دوباره باهم ...
جمع آوری روزانه 20 تن نخاله های ساختمانی از سطح شهر گلبهار
برای همه زیبا و دل انگیز است ولی برای من یادآور بدترین خاطرات زندگیم می باشد. هیچ گاه یادم نمی رود اول مهری را که قرار بود خواهر و برادر کوچکترم را به مدرسه ببرم ولی مهرماه آن سال هیچ یک از ما مدرسه را ندیدیم. سرخی برگ های درختان یادآور کبودی های بدن مادر و خواهر و برادرهایم است. من فرزند اول خانواده ای هفت نفره می باشم، پدرم شغلش آزاد و مادرم خانه دار بود، هیچ گاه ما طعم پدر بزرگ و مادر ...
ادعای دروغین قتل پدر برای انتقام از خواهر!
پدرم با هم درگیر شده اند. من به هواخواهی مادرم وارد درگیری شدم که خواهرم نیز از راه رسید. او هم به کمک ما آمد و در نهایت دقایقی بعد سه نفری با شالگردنی پدرم را خفه کردیم و با صحنه سازی مدعی شدیم پدرمان خودکشی کرده است. چند سالی گذشت و مادرم فوت کرد و من و خواهرم از آنجایی که عذاب وجدان داشتیم به تهران آمدیم. خواهرم، پرستار بیمارستان است و من هم در قهوه خانه ای کار می کنم. وی ادامه داد: در این مدت ...
متهم: می خواستم پدرم را مثل خاشقجی بکشم
؟ او همیشه به من می گفت مفت خور بی خاصیت. هیچ وقت دوستم نداشت. چرا مادر و برادرت را کشتی؟ نمی خواستم کسی از خانواده ام به عنوان شاکی مقابلم باشد. شغل پدر و مادرت چه بود؟ پدرم کارگر آهنگری بود و مادرم در شرکتی خصوصی منشی گری می کرد. از روز جنایت بگو؟ ساعت حدود 4 و نیم بود. پدرم بیرون بود و مادرم به مراسم روضه رفته بود. بهترین ...
حکایت کاری که کس نکرده
بزرگ تر شد دختر که با او انس گرفته بود و عاشق اش شده بود، به پسر گفت: 'می خواهم رازی را به تو بگویم، به شرط آنکه آن را برای کسی فاش نکنی.' پسر قول داد. دختر گفت: 'پدرم بچه های باهوش و زیرک را می شناسد و آنها را تعلیم می دهد. همین که دانشمند شدند و نبوغ شان آشکار شد آنها را می کُشد و خون شان را می خورد تا دانش و نبوغ آنها در مغز و جان خودش وارد شود. مواظب خودت باش و هر چه می توانی یاد ...
عاقبت عشق در سایت همسریابی
غریبی گلویش را می فشرد او که خود را تک پسر و آخرین فرزند یک خانواده پنج نفره معرفی می کرد و در پی شکایت همسرش به کلانتری احضار شده بود درباره روزهای سیاه زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: پدرم کارمند یکی از ادارات دولتی بود و از نظر مالی در وضعیت مناسبی قرار داشتیم و جزو قشر متوسط جامعه بودیم. دو خواهر بزرگ ترم ازدواج کرده بودند و پدر و مادرم علاقه عجیبی به من داشتند تا جایی ...
پسر 18 ساله با یک توهم خانواده اش را کشت+مصاحبه
برادرش در خانه بوده به همین دلیل نیز با او درگیر شده و با ضربات متعدد چاقو او را به قتل رسانده است. سپس منتظر آمدن پدر و مادرش شده که ابتدا پدرش از سرکار به خانه آمده و او را نیز با چاقو به قتل رسانده، دقایقی بعد نیز مادرش به محض ورود به خانه مورد حمله پسرش قرار گرفته و به قتل رسیده است. پس از جنایت نیز متهم ضرباتی را با چاقو به دست خود وارد کرده و پس از دورانداختن چاقو به کلانتری رفته و ادعای ...
دیدار مسئولان شهرستان خوسف با خانواده شهید ایمان یوسفی
میل شخصی به خوسف و محل خدمت سابق پدر آمد و به همراه همسری که او هم پدرش همکار با پدر ایمان بود زندگی خود را در این منطقه ادامه دادند. همسرش میگوید : وقتی هفتمین سالگرد ازدواجمان را گرفتیم هفته بعد اتفاق ناگواری برایم افتاد. بیستم تیر 97 وقتی پدرم وارد منزل شد با چشمانی اشک بار گفت: دخترم همسرت به خیل شهدا پیوست. من باور نمیکردم تا مرا به سردخانه بردند و آن زمان باور کردم که دستان سرد ایمان را در ...
پورحیدری: تا امروز قرارداد پدرم را به فیفا نبردم
. فرزند زنده یاد پورحیدری تاکید کرد: من که نمی خواهم چنین کاری انجام دهم اما اگر این قرارداد به فیفا برود آنها سازمان بازرسی نمی شناسند و می گویند چطور قراردادی که توسط مسئولان استقلال امضا شده در سازمان لیگ به ثبت رسیده و کارت نشستن پدرم روی نیمکت صادر شده به یکباره از داخل باشگاه خارج شده است. در آن صورت است که فیفا به صورت جدی به این موضوع برخورد می کند اما ما تا امروز اقدامی نکردیم و ...
وصیت نامه شهید مدافع حرم روح اللّه قربانی
.... حالم نداشتید بروید حاجت بگیرید آروم شوید من را کنار مادرم دفن کنید که هرچی دارم از مادر و پدرم است بابا را هم همون جا بگذارید خواهرم را هم همین طور تا همه دور هم باشیم ان شاءالله امام زمان عج الله هممون را با هم قبول کند. خوبی مامان سختی تورو زحمت های بابا و... زینب منم پیش من خاک کنید عشقم که سخت ترین موقع ها به دادم رسید، آرومم کرد، قبولم کرد، دوستم داشت همه چیز من دوست دارم یادم باشه ...
رفع حصر به روایت پسر کروبی / سخنان پدرم و ذوالنور روی یکدیگر تاثیر نمی گذارد/ دست هایی پشت پرده نمی ...
پدرم به شوخی به من گفتند تصور می کنم با بیان مواضعم به آقای ذوالنور در مورد مسائل جاری کشور ایشان وقتی از منزل خارج شده اند به نهادهای تصمیم گیر توصیه کرده اند که حصر ایشان حتما برداشته نشود . به نظر می رسد بعد از پنج سال از گذشت ریاست جمهوری آقای روحانی گشایش هایی در این زمینه به وجود آمده است. اولین گشایش ها دیدار آقایان دوستی، عباسی فر و ذوالنور با حاج آقا بود. البته چند ماه قبل از این دیدارها نیز گشایش دیگری رخ داده بود که به فرزندان، عروسان و نوه ها اجازه داد ...
نامه های مترجم
.... اگر از احوال بنده خواسته باشید به لطف پروردگار جهان، سالم هستم. بنده در تاریخ یازدهم الی پانزدهم اردیبهشت ماه به مرخصی خواهم آمد. سلام مرا به پدرم برسانید و به او بگویید به خودش زیاد فشار نیاورد، حتما به بیمارستان برود تا دستش نرم شود تا هرچه زودتر خوب شود. سلام مرا به مادرم برسانید. سلام مرا به عمه هایم و بقیه افراد خانواده برسانید. دیگر عرضی ندارم، جز دوری دیدار شما. قربان شما ...
بیوگرافی حامد لک دروازه بان فوتبال + تصاویر
برداری از پدر بابام گلر بود. گلری اش را که می دیدم علاقه مند شدم تا مثل او شوم. در کوچه که با بچه محل ها بازی می کردیم همیشه تو گل می ایستادم. فکر می کنم هفت سالم بود یا هشت سال. اصلا علاقه ای به بازی در خط حمله نداشتم. مثلا با بچه ها که می رفتیم با کوچه های دیگر بازی کنیم همیشه گلر بودم. گلری پدرم هم باعث شد تا بیشتر به حضور در این پست علاقه مند شوم. ...
ردپای آیینه کاران حرم امام هشتم (ع) در سربازان حسینی
.... معروف ترین آن هم مراسم تجلیل از شعرای شاعران آیینی، نوحه سرایان، مداحان و پیرغلامان محله بود که در روز هفتم شهادت امام حسین (ع) برگزار شد. این مراسم در واقع یک گردهمایی بزرگ بود که چند صد نفر در آن شرکت کردند. از کودک هفت ساله تا پیرمرد نابینا. اما او مهم ترین رویداد این حسینیه را متعلق به زائران امام رضا (ع) می داند. اسکان زائران پیاده که کیلومتر ها پیاده روی کرده و بعد در ...
معنای حقیقی یک دوستی
. شهید بعد از گرفتن مدرک دیپلم، تمامی مدارک و کارهای خود را جهت ادامه تحصیل در خارج از کشور کامل کرده بود، ولی با شنیدن آمدن امام به ایران چند شبانه روز در راه بهشت زهرا رفت و آمد می کرد که شاید حضرت امام را ببیند. با شنیدن آمدن امام از رفتن به خارج از کشور منصرف شد. سعی به ادامه خط امام در کشور خود داشت. تا اینکه خبر سخنرانی امام در بهشت زهرا به گوش او رسید. آن روز او از آزادی تا بهشت زهرا را ...
688/ شهید محمدتقی بیگی: مملکت نیازمند دانش آموزان متعهد و متخصص است
دشمن سلب کرده است. با سلام به روان پاک شهیدان کربلای حسینی تا کربلای خمینی، راستی حرف از شهید و شهادت به میان آمد بد نیست کمی در مورد شهادت برایتان عرض کنم. شهادت این واژه بزرگ که هیچ چیز را نمی توان با آن مقایسه کرد که "الشهاده افضل الموت" شهادت بالاترین مردن هاست. شهادت سلاحی است که هیچ کس و هیچ قدرتی نمی تواند با آن مقابله کند و به قول امام عزیزمان "ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد ...
نجات قاتل2 زنه ازچوبه دار
ارتباط بود. به همین دلیل آخرین بار با او درگیر شدم و با چوب به پایش زدم و همان موقع خانه را ترک کردم. دختر هشت ساله قربانی نیز گفت: وقتی فهیمه مقابل در خانه مان آمد، پدرم به پشت بام رفته بود. او وقتی فهمید حال مادرم بد است از راه پشت بام فرار کرد. اظهارات این دختربچه و نظریه پزشکی قانونی که علت مرگ را ضربه جسم سخت به سر و فشار بر عناصر حیاتی گردن اعلام کرده بود موجب شد برای احمد کیفرخواست صادر شود ...
ثبت ماندگارترین وصیت ،عارف 12ساله ملاردی
امام خمینی به جبهه حق علیه باطل شتافتم ، و امید است که خون ما نهال نو پای انقلاب اسلامی را بارور کند ، و شهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام گردد. از شما ملت قهرمان می خواهم که پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد به اسلام باشید ، که همیشه به قول امام عزیزمان ، روحانیت است ، که تاکنون اسلام را ، زنده نگه داشته است ، و برادران سپاه و بسیج شما به عنوان بازوی مسلح ولایت فقیه و سربازان صدر ...
دفاع دختر ولایت سکینه (س) از حریم پدر و ولایت اهل بیت (ع)
پدرم خوشحال نباش! او مطیع خدا و رسول بود و دعوت حق را اجابت کرد و به سعادتِ شهادت نائل آمد! ولی روزی خواهد آمد که تو را بازخواست می کنند، خود را برای پاسخگویی آماده کن! ولی تو چگونه می توانی پاسخ دهی؟ (3) دختر امام حسین علیه السلام دریافته بود که ستمگران یزیدی و ناسپاسان کوفی برای اسیران حُرمتی قائل نیستند و یزید ظالم به جز انتقام گیری از امام و ذرّیه اش هدفی ندارد. مصیبت دشت نینوا و ...
متهم: اعتیاد به گاز فندک آوا را کشت
...> پدر آوا به مأموران گفت: دخترم ساعت 18:30 برای رفتن به کافی شاپ از خانه بیرون رفت تا اینکه ساعت نزدیک به 9 شب پسر جوانی با ما تماس گرفت و مدعی شد که دخترمان داخل خودرواش دچار آتش سوزی شده است. بلافاصله خودمان را به محل حادثه رساندیم که دیدیم عوامل اورژانس در حال انتقال آوا به بیمارستان هستند. آوا تا نزدیکی بیمارستان نفس داشت، اما دقایقی بعد فوت کرد. بررسی های مأموران نشان داد دختر فوت شده ...
شهیدی که در معراج الشهدا چشمانش را باز کرد
شکر که جنگ تمام شد، او هم می گفت شاید راه باز باشد... مهرماه سالی که او به شهادت رسید، رفتیم کربلا و همان جا بود که به من گفت اگر خدا بخواهد و قسمت شود می خواهم بروم سوریه. گفت ما همیشه می گوییم اگر زمان امام حسین (ع) بودیم فلان کار را می کردیم، در صورتی که باید این ها را به عمل ثابت کنیم، گفتم مگر موضوع خاصی است، گفت ما حالا هم می توانیم برویم از حریم اهل بیت (ع) دفاع کنیم، گفتم هر چه ...
سوگنامه شهادت امام حسن عسکری (ع)
...> پدر ایشان، امام هادی علیه السلام ، و مادرشان، بانوی پارسا و شایسته، حدیثه است، که امام عسکری در دامان پاک ایشان متولد و پرورش یافت. این بانوی بزرگوار از زنان مومنه و نیکوکار بود. در فضیلت این بانو همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تا مدتی پناهگاه و نقطه اتکای مومنان، در آن مقطع زمانی بسیار بحرانی و پر اضطراب بود. وقتی خبر شهادت امام عسکری به مردم سامرا رسید، غم بر سر ...
زیباترین لقبی که سیدالشهدا(ع) برای دخترش انتخاب کرد
و در حالی که آرام آرام می گریست، به گوشه خیمه رفت! شاید قصدش این بود که قلب پدر را بیش از این غصّه دار نکند. امام حسین علیه السلام با مشاهده این وضع از اسب فرود آمد و سکینه را نزد خویش خواند و او را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک کرد و فرمود: ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت؛ اما تا هنگامی که جان در بدن دارم، با این اشکِ جانگدازت، دلم را آتش نزن! آن زمان که کشته شدم، تو ...
687/شهید رمضان عنایین: پیروزی کشور در گرو وحدت و اطاعت رهبر است
. سخنی چند با امت حزب الله و همیشه در صحنه دارم. ای امت شهیدپرور تنها پیروزی شما یعنی پیروزی اسلام، وطن و ملت در سه چیز است: اول اعتماد و ایمان به خدا و بندگی در برابر او؛ دوم وحدت و یکپارچگی شما و پرهیز از تفرقه و نفاق که خواست شیاطین ضد انسانیت و بندگی است و سوم اطاعت بی چون و چرا از رهبر بیدار و تزلزل ناپذیر، ابراهیم گونه که فرزند پاک و شجاع حسین بن علی است. برادران راه امام ...
عهد کمیل؛ عاشقانه های همسر شهید کمیل صفری تبار منتشر شد
چه کار کنم که از شرمندگی ات دربیایم. دوران عقد باید پیش هم باشیم ولی من همه اش ازت دورم. مدام به من می گفت: عزیزم روزی من شهید می شوم و تو مشکلات زیادی در پیش داری ولی توکلت به خدا باشد و من هم همیشه پشتت هستم. کمیل بسیار مهربان و دلسوز بود. همیشه وقتی می خواست فیلم یا عکس شهدا را ببیند، من را می نشاند کنارش و با هم نگاه می کردیم. به قول خودش می خواست من را آماده کند. همیشه از شهادت حرف می زد ...
مصائب زن بودن
دستشان در جیب خودشان نباشد شوهرشان نمی دهم. شما باورتان می شود که مادر من، بتول صامتی، راوی قصه های کتاب ابریشم هفت رنگ، کتاب جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی را خوانده باشد؟ صدای نوری را بپسندد و فیلم ساعت ها را ببیند؟ پدر من و مادرم هم، با آن که وضعیت مالی چشم گیری نداشتند اما مناعت طبعی داشتند ستودنی. من هم این خصوصیت خوب را از ایشان به ارث برده ام. چند سال پیش که اداره ارشاد تهران تماس گرفت و ...
احساس کردم مهدی ترابی ، محمد من است
آشپزخانه منزل مادر نمازش را خواند؛ همین قدر صمیمی. موقع خداحافظی، مادرم به ایشان گفت: پسرم! من چیزی از مال دنیا ندارم به شما بدهم. خودتان همه چیز دارید. اما سجاده ام را که همیشه نمازهایم را روی آن خوانده ام، به شما هدیه می دهم. چشم های آقای انصاری فرد پر از اشک شد و گفت: این بهترین هدیه ای است که در تمام عمرم گرفته ام. بعد از این، نمازهایم را روی این سجاده می خوانم... سایت باشگاه پرسپولیس خبر ...