سایر منابع:
سایر خبرها
کاش به استقلال نمی رفتم
. الان هم روی نتایج این تیم حساس هستم. آن زمان هم به خاطر محمود گودرزی که وزیر ورزش بود مدیریت باشگاه استقلال را بر عهده گرفتم. *از عملکردتان در باشگاه استقلال راضی هستید؟ جواب این سوال را مردم باید بدهند. من نمی توانم نظری بدهم. *اگر زمان به عقب برگردد باز هم به پیشنهاد مدیرعاملی باشگاه استقلال پاسخ مثبت می دهید؟ نه، مدبرعاملی استقلال را قبول نمی کردم، چون ...
مرد اسیدپاش: پس از تماشای مغز های کوچک زنگ زده تصمیم به اسیدپاشی گرفتم
زده به سینما رفتم. بعد از دیدن فیلم تحت تأثیر آن به فکر انتقام افتادم به همین دلیل به خیابان ناصرخسرو رفتم، سپس یک لیتر اسید و یک قبضه چاقو خریدم و راهی خانه پدر کیومرث شدم. در مکانی کمین کردم و منتظر آن ها بودم تا اینکه کیومرث را همراه پدرش دیدم. بلافاصله اسید را به طرف آن ها پاشیدم و بعد از آن چند ضربه با چاقو به پدر کیومرث زدم و قصد فرار داشتم که از سوی عابران دستگیر شدم. بعد از ...
شکایت به اتهام آزار و اذیت پس از 18 سال!
عجیبی را مطرح کرد و گفت: ویدا حالا بعد از 18 سال وقتی فهمیده وضع مالی خیلی خوبی دارم به فکر اخاذی از من افتاده و به همین خاطر چنین شکایتی را علیه من مطرح کرده است. من 18 سال قبل به ویدا علاقه مند بودم و حتی به خواستگاری او رفتم، اما پدر او از من خواست تا خانه ای را به نام او سند بزنم و 400 سکه طلا به عنوان مهریه اش تعیین کرد. به همین خاطر از ازدواج با او پشیمان شدم. من هرگز ویدا را آزار نداده بودم ...
خوشگذرانی میلیاردی با کلاهبرداری از فروشندگان برنج
برنج یک فقره چک یک ماهه به مبلغ 35 میلیون تومان گرفتم. وقتی موعد چک رسید به بانک رفتم، اما کارمند بانک گفت که چک اعلام سرقت شده است! همان جا با سامان تماس گرفتم، اما گوشی تلفن همراهش خاموش بود. خیلی زود راهی کارخانه اش شدم، اما کسی آنجا نبود و محل تخلیه شده بود. فهمیدم که همه ماجرا ها ساختگی بوده و من در دام افراد کلاهبردار گرفتار شده ام که درخواست کمک دارم. بعد از طرح شکایت تیمی از ...
هوشیاری بازپرس سارق حرفه ای را گرفتار کرد
می کردم تا اینکه سه ماه قبل داخل قهوه خانه ای نشسته بودم که ارشیا از دوستان قدیمی ام پیش من آمد. او سارق سابقه داری است که 14 روز قبل آزاد شده بود و به من پیشنهاد داد با او به سرقت بروم. چرا قبول کردی؟ درآمد من کم بود و وقتی گفت که با هر سرقت چند میلیون تومان به جیب می زنیم وسوسه شدم و قبول کردم. فکر می کردی دستگیر شوی؟ نه فکر نمی کردم، چون حساب شده بود. ما ...
زن در دادگاه: این مرد 20 سال پیش به من تجاوز کرد!
خاطره ای که باعث شده بود افسرده شوم را به یاد آوردم. به روان شناس گفتم به خاطر اینکه به من تجاوز شده است دچار افسردگی شده ام. او به من پیشنهاد کرد موضوع را به شوهرم بگویم و از مرد متجاوز شکایت کنم. او گفت: با مجازات آن مرد حال من بهتر می شود. وقتی موضوع را به شوهرم گفتم او قبول کرد کمکم کند و تصمیم گرفتم شکایت کنم. وقتی زن شاکی مشخصات مردی که مدعی بود به او تعرض کرده است را به دادگاه ...
مهسا: خودرو های لاکچری مردان هوسران را می دزدیدم
، چون قصد سرقت داشتم سوار بر خودرو های لوکس می شدم و بعد از اعتمادسازی از آن ها می خواستم که سیگار و نوشیدنی بخرند که طعمه هایم پس از پیاده شدن سوئیچ خودرو را روی خودرو می گذاشتند و من در چشم برهم زدنی پشت فرمان می نشستم و پا به فرار می گذاشتم. کسی بود سوئیچ را بردارد؟ بله، برخی سوئیچ را بر می داشتند ومن، چون دیگر راه سرقت نداشتم در همان لحظه کوتاه اگر وسیله ای داخل داشبورد بود ...
تزریق ژل و بوتاکس برای تغییر چهره سارق
ام را در قهوه خانه دیدم و برایش درددل کردم. دوستم دو سال به خاطر سرقت و مالخری در زندان بود، اما من از این ماجرا خبر نداشتم. او مدام پیشنهاد می داد برای به دست آوردن پول سرقت کنیم من هم بالاخره تسلیم شدم. شگردتان برای سرقت ها چه بود؟ همدستم خیابان های خلوتی را که در اطرافش دوربین های مداربسته نبود شناسایی می کرد. چون سابقه دار بود برای اینکه شناسایی نشود کلاه کاسکت می گذاشت ...
بنزین، هم گران شد و هم سهمیه ای، باورت می شود؟!
دو نفر مرد در کنار من ایستاده بودند و یکی از آن ها داشت نان ها را دسته بندی می کرد و دیگری هم داشت کمی آن طرف تر تندتند و عمیق به سیگارش پک می زد و می گفت: این روزا همه ش کارم شده سیگار کشیدن روزی چند بسته سیگار می کشم، باورت میشه. پول این نونارو هم قرض گرفتم، باورت میشه. پریروز بچه ده سالم هوس شربت آبلیمو کرده بود، پول نداشتم آبلیمو بخرم، رفتم یه مغازه با هزار خجالت گفتم وضعیتم ...
ثروتمندتر از بیل گیتس
به گزارش بولتن نیوز ، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید. گفت: این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت. گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم می ...
مولاوردی: عملکرد دولت به حساب اصلاح طلبان نیز نوشته می شود
تومان حقوق می گرفتید. بله. فیش های حقوقی را دارم و با 20 هزار تومان تدریس می کردیم. * منطقه 3 تهران. بله. * آموزش و پرورش رسمی شدید. نه. من چهارمین سال تدریسم بود که کارشناسی ارشد قبول شدم. دختر دومم سه ماهه بود و دیدم نمی توانم جمع کنم. ادامه تحصیل دادم تا فاصله ای که ادامه تحصیل دادم دخترم هم از آب و گل درآمد و در دولت اصلاحات، خانم شجاعی، از ...
اعجوبه های کم سن و سال/ با خارق العاده ترین کودکان جهان آشنا شوید+ تصاویر
و انسان را تا مرحله حیرت پیش می برد. درست مثل لورن سایمنز ، پسر بچه 9 ساله بلژیکی مشهور به پسر اعجوبه که جوان ترین فردی خواهد بود که از دانشگاه با مدرک کارشناسی دانش آموخته می شود. جالب تر این که، او تنها هفت سال داشت که دیپلم دبیرستان خود را گرفت و حالا در 9 سالگی یعنی تنها دو سال بعد، در آستانه دریافت مدرک کارشناسی قرار دارد! به بهانه همین خبر و پخش برنامه اعجوبه ها از شبکه 3 با ...
گفت و گوی بانی فیلم با پنج کارگردان عرصه فیلم کوتاه؛ پدیده هایی با رگه های خلاقیت
بانی فیلم، گروه سینمای ایران، علی کشاورز: سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران از تاریخ 19 تا 24 آبان در پردیس سینمایی ملت در حال برگزاری است،جشنواره ای که بخشهای تجربی،داستانی،پویا نمایی و مستند داخلی و بین المللی را شامل می شود. به همین بهانه با تعدادی از کارگردانها به گفتگو نشستیم: فیلم داستانی مادر برفی به کارگردانی مرجان خسروی روایت گرم تولد در روستایی با قبرستان های برفی ...
پیام صادقیان: می خواستم با عصا در 40 سالگی بازی کنم؟/ مقابل پرسپولیس خودم را به مصدومیت می زدم
دانند پیام صادقیان وقتی از پرسپولیس جدا شد دیگر فوتبال و محرومیت برایش مهم نبود. بعد از پرسپولیس من محروم خدادادی بودم. وی ادامه داد: پس از اینکه از پرسپولیس جدا شدم یک بار هم جلوی این تیم بازی نکردم. هر بار به مربیان بی جهت گفتم مصدوم هستم و بازی نمی کنم و کسی نمی توانست من را مجبور کند بازی کنم. بعد از آن به عثمانلی اسپور آمدم که بتوانم به پرسپولیس برگردم، همه کارها هم نهایی شده بود ...
یک راهنمای نجات بخش برای رشد ابروها
که عجیب و غریب بنظر نرسند. در چند سال بعد، اکثر اوقات از ظاهر ابروهایم لذت می بردم و سرانجام، تصمیم گرفتم به ابروهایم شکلی بدهم. یک روز تصمیم گرفتم که ابروهای پهن تری داشته باشم. شاید به این دلیل که من هر روز افراد مشهور بسیاری را می دیدم که مدل ابرویشان این شکلی بود. اشخاصی مانند کارا دلیوینیه، لیلی کالینز و کمیلا بل. بنابراین چند ماه قبل تصمیم گرفتم که ابروهای نازکم را پر کنم. واقعا ...
به مبارزه قوه قضائیه با فساد دستمریزاد گفتیم/ ورورد زنان به ورزشگاهها مطالبه بخشی از زنان است، نه همه ...
تومان حقوق می گرفتید. بله. فیش های حقوقی را دارم و با 20 هزار تومان تدریس می کردیم. منطقه 3 تهران. بله. آموزش و پرورش رسمی شدید. نه. من چهارمین سال تدریسم بود که کارشناسی ارشد قبول شدم. دختر دومم سه ماهه بود و دیدم نمی توانم جمع کنم. ادامه تحصیل دادم تا فاصله ای که ادامه تحصیل دادم دخترم هم از آب و گل درآمد و در دولت اصلاحات، خانم شجاعی، از من ...
از تماشای سینه زنی بخشو تا بازی در حضور استاد سمندریان/ می خواستم از شکست عشقی فرار کنم، بازیگر ...
به علاقه ای که داشتم بسکتبال را رها کنم. با هنر و بازیگری از چه زمانی ارتباط گرفتید؟ 20 سالم بود که پرس و جو کردم و به همراه دوستم به فرهنگسرا رفتیم. آنجا آقای رامتین مرادی بالف بود که با بچه هایش در حال تمرین بودند. متوجه بازیگر خانمی شدم که در حال بازی بود. ناگهان از اینکه بخواهم جلوی همه بازی کنم؛ ترس وجودم را فرا گرفت. اعتماد بنفس نداشتم. همیشه منتظر بودم دوستی کنارم باشد ...
داستان زندگی شهید ادواردو آنیلی(3)
کنم! [...] با این تمایل مقابله خواهم کرد، نه برای تمایل به کسب قدرت برای خودم، بلکه برای خواستی بسیار کلّی تر. [...] زمانی که ما در آن زندگی می کنیم دوران افول ارزشهاست؛ تنها هدف و اسطوره پول جمع کردن است. پول پرستی بسیار بدتر از موادمخدر است.. ما همه از رواج موادمخدر در میان جوانان نگرانیم ولی متوجّه نیستیم که در حال ورود به دنیایی هستیم که اساس آن بر میزان حساب بانکی اشخاص پایه ریزی شده است! ...
روایتی تلخ از زنان بی خانمان در شب های سرد پایتخت
حال رانندگی از من درخواست جنسی داشت. چاقو در ماشین گذاشته بود و مرا تهدید می کرد. خیلی از این افراد به من پول می دادند. 100 تا 250 هزار تومان پول می گرفتم کلاه کاپشنش را روی صورتش کشید و گفت: در خیابان اذیت می شدم اما به مرور عادت کردم. برای کسب درآمد پیش افرادی می رفتم که مرا به مردان بدهند. بیش از اندازه کار می کشیدند. مرا مجبور می کردند با افراد مختلفی باشم و در ازای آن غذا و پول می ...
تجاوزات پی درپی به دختر جوان توسط 3 پسر جانش را گرفت
...> سه جوان که نیما، بابک و حامد نام دارند بازداشت شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند. نیما در تحقیقات گفت: من با سحر آشنا شدم و او را به باغی در حوالی ملارد بردم. دو دوستم هم آنجا بودند. ما به دختر جوان مقدار بسیاری قرص خوراندیم و او را مورد آزار جنسی قرار دادیم. قصدمان این نبود، او را بکشیم فقط می خواستیم با او رابطه داشته باشیم. تحقیقات بعدی پلیس نشان داد این دختر ...
گفت وگوی خوانده نشده با کارلوس فوئنتس به بهانه سالروز تولدش
برنده شدم و 50 دلار بردم که پول زیادی بود! معادل 5 هزار دلار امروز بود. بنابراین می گفتم: در فیلم دیدن هم پول هست. در سینما تا این حد پول درآوردم. رادیو هم بود. گاهی وانمود می کردم مریض بودم که مدرسه نروم تا به تری و دزدان دریایی ، دان وینسلوی نیروی دریایی و سریال هایی که برای زنان خانه داری که در خانه کار می کردند و به رادیو گوش می دادند، گوش بدهم. شیفته این ملودرام ها شده بودم ...
گفتگو با پیمانکاری که همه دارایی اش را برای تکمیل ساختمان یک دانشگاه گذاشت / قائم مقام دانشگاه منکر شد
شرکت نفت و سازمان آب و برق این اعتبارات را به ما اختصاص دهند. حدام پور اضافه می کند: برای خرید این خودروها، خودرو شخصی خودم را فروختم و برای تکمیل پروژه مجبور به فروش خودرو پسر و دخترم شدم و چوب حراج به خانه ام زدم و با اینکه این مدارک را به تباری نشان دادم و موضوع را با او مطرح کردم؛ اما همچنان هیچ واریزی از این بابت صورت نگرفت و بدهی دانشگاه پرداخت نشد. وی اظهار می کند: حدود ...
ثروتمندترین شیعۀ تاریخ چگونه حذف شد؟
بعد از لحظاتی دربان سفارت دوباره زنگ زد که این جوان می گوید “خدا هر در بسته ای را می گشاید.” من هم گفتم فوراً در را باز کنند و خودم هم به استقبالش رفتم . جوان قد بلند لاغری بود که با یک موتور گازی کهنه آمده بود و خودش را ادواردو آنیلی معرفی کرد. من بدون این که انتظار جواب مثبتی از او داشته باشم، از او پرسیدم که شما با خانوادهِ آنیلی معروف نسبتی دارید و او گفت که من پسرش هستم!” دکتر قدیری ...
گریه سلمان اهل سنّت برای مدافع حرم شدن
. سایه مرد می خواهند. جای من خوب است اینجا گوش سلمان اما بدهکار نبود. آمد و ساکِ رفتن بست. به پدرش گفت: ریش سپید، پیرمرد، رزمنده قدیمی، تو وظیفه ات را انجام داده ای. تجربه داری و جنگ را می شناسی اما من جوانم، زرنگم. دلت قرص و خیالت راحت! اگر برگشتم که ان شاءالله سور عروسی و اگرنه که در راه خدا شهید شدم، تو بمان و بزرگ تری کن. توی خانه برجسته ها حرمت بزرگ تر واجب بود و مهربانی با ...
72 ساعت شکنجه زوج ثروتمند توسط گروگانگیران
را نپذیرفت و گفت: من شاکی را از قبل می شناختم. او خودش کارت عابر بانکش را به من داد، چون می خواستم ازدواج کنم. با خواهرم به طلافروشی رفتیم تا به سلیقه خواهرم برای همسر آینده ام طلا بخرم. من هفت میلیون تومان از کارت عابر بانک شاکی پول برداشت کردم و طلا خریدم اما وقتی بازداشت شدم پلیس خواهرم را نیز به اتهام دست داشتن در سرقت دستگیر کرد. من به خاطر خواهرم آدم ربایی و سرقت را گردن گرفتم اما حالا می ...
الگویم در لیگ قهرمانان، فرانک رایکارد بود/ درس خواندن کمک کرد تا متواضع تر شوم/ اهل حسرت خوردن نیستم
...> کاپلو یکی از مربیان خوب من بود. بعد از بازی از من خواست تا با او راهی رئال مادرید شوم و کار سختی برای تصمیم گیری نداشتم. سامپدوریا سکو پرتابی برای من بود. در آن برهه با یوونتوس قرارداد بسته بودم، اما قراداد فسخ شد، چون به هافبک جدید نیاز نداشتند. می خواستم به یک باشگاه بزرگ در سری آ بروم. اول سمپدوریا را به خاطر این که در آن زمان باشگاه بزرگی بود، انتخاب کردم. با گولیت، مانچینی و دیگران تیم خوبی ساخته ...
قاتل: زندگی ام مثل سریال زیر تیغ است!
راه افتادم تا این که ساعت 7 شب به خانه اش رسیدم. در زده و وارد شدم. 15 دقیقه با هم حرف زدیم و از او خواستم به این درگیری و دعوا با شوهرش پایان دهد و به خاطر بچه ها دیگر حرف طلاق را پیش نکشد و عشق قدیمی اش را هم فراموش کند. او مدام فریاد می زد و دعوایمان بالا گرفت. می ترسیدم همسایه ها متوجه شوند و صدایش را بشنوند و بفهمند او می خواهد طلاق بگیرد. دست راستم را روی دهانش گرفتم تا صدایش آرام گیرد و ...
چهره هایی که نابود کردیم
... متهم: علی مطهری جرم: نحوه صحبت با یک دانشجو آنچه گذشت: دو خبرگزاری های فیلمی از سخنرانی علی مطهری در دانشگاه شهید بهشتی منتشر کردند که در آن مطهری به یک دختر دانشجو می گوید: اگر قرص ضد بارداری بخواهید، دارم. این فیلم آن قدر منتشر شد و آن قدر درباره اش نوشتند که یکی دو روزی حواس کاربرها فقط به آن بود. علی مطهری که هرازگاهی به دلیل عقایدش درباره حجاب و چندهمسری چهره روز ...
روضه خوانی مادر بر بالین فرزند مداحش/ ماجرای صندلی خالی که برای شهادت مسعود ملا آماده شده بود
جان او را تهدید نمی کند، هم به خواسته قلبی که خود که حضور در جبهه است، می رسد. سرانجام سال 1360 عازم جبهه شد. مسعود می گفت: من در جبهه بزرگ شدم. عکس های ابتدای حضورم در جبهه نشان می دهد که آن زمان محاسنی نداشتم؛ اما اکنون محاسنم تا روی سینه ام آمده است. دفاع پرس: خاطرات جبهه را تعریف می کردند؟ خاطره ای که مربوط به روز های پایانی جنگ می شود را، هیچ گاه فراموش نمی کنم ...
تجاوز جنسی به دختر عموی 14 ساله + جزئیات
پنجره میکوبیدم. بعد از چند ساعت همسایه ها وارد خانه شدند و مرا پیدا کردند. خبری از پسر عمو داوود نبود. پدرم وقتی مرا دید صورتش پر از خشم و نفرت بود. هیچ کس از من نپرسید چه بلایی سرم آمده. پدر و برادرانم با مشت و لگد به جانم افتادند و... دیگر چیزی نفهمیدم. از آن روز به بعد حتی حق نداشتم پایم را از خانه بیرون بگذارم. آنها مرا مایه ننگ خانواده میدانستند اما من جز عروسکم هیچ شاهدی برای اثبات ...